به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 بهمن 93 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1389-2-21
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,037
    سطح
    40
    Points: 4,037, Level: 40
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    63

    تشکرشده 64 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    New 1 متاهلی که دو بار خطا کرد و حالا..........!!

    سلام.
    دوستان و مشاورین عزیز مشکلی که می خوام براتون تعریف کنم شاید از دید خیلی ها منفور باشه ولی متاسفانه در جامعه ما به وفور یافت میشه. بنابراین ازتون خواهش می کنم بدون اینکه سرزنشم کنین کمک و راهنماییم کنین.من یک خانم متاهل هستم دو تا بچه دارم 32 سالمه. متاسفانه از طریق سایت ها ;وارد سایت های دوستیابی شدم و و از همین طریق اقدام به دوستایابی کردم بار اول حدود 4 سال پیش بود که همسرم فهمید مسایلی بینمون پیش اومد و تمام شد و منم دیگه این کار و انجام ندادم تا امسال. امسال دوباره این کار شروع کردم و باز همسرم متوجه شد و باقی ماجراها........خودم به نقطه ای رسیده بودم که از این کار متنفر بودم علاقه ای به شنیدن حرفای تکراری و زننده یک مشت ادم بی کار تر از خودم نداشتم ولی صرف وقت گذرونی چیز بدی نبود و ادامه دار شد و متاسفانه به تلفن و دیدار هم رسید. وقتی همسرم گفت شک کرده البته با کمی مقاومت خودم همه چیز و بهش گفتم......حالا هر دو در صدد جبران گذشته و درست کردن زندگیمون هستیم اما گاهی به بن بست می خوریم. زندگیمون با همه علاقه ای که به هم داریم یکنواخت شده. جذابیت گذشته رو برای هم نداریم. حقیقتا نمیخوام گذشته تکرار بشه اما نگرانم که نکنه نداشتن جذابیت و باقی مسایل باعث شه که باز به سمت دوستی هایی برم که هیچ سرانجامی نداره.همسرم اینترنت ایمیل سایتها گوشیم و همه چیز و ازم گرفت الان حتی موبایل ندارم. به قول خودش می گه کارایی که به ذهنم رسیده اینه که از دسترست دور کنم. روزی هم موبایلت و بر گردونم وایبر و لاین و ....... رو اجازه نمیدم وصل کنی.اینترنت هم اگه رفتی کاملا تو کنترل دارم که چه جاهایی می ری. گوشیمم برده ببینه کیا زنگ می زنن و ... ناراحت کنترلش نیستم شاید لازمه. همینکه به جای قشقرق به پا کردن در تلاشه که زندگیمون درست شه ممنونش هم هستم الان دقیقا میخوام بدونم هر دومون باید چیکار کنیم؟ چه جایگزینی باید داشته باشم؟ چطوری مثل گذشته همسرم و خیلی دوست داشته باشم؟چطوری سرم و گرم کنم که دوباره هوس سایت و چت و وایبر و ... رو نداشته باشم.چطوری از زندگیم به همین شکلی که هست لذت ببرم؟ معذرت می خوام این طوری می گم ولی بالاخره می گن گناه شیرینه نمیخوام ;دوباره اون داستان ها چه حالا و چه دوباره چند سال دیگه شروع شه. میخوام دوباره قبحش برام پررنگ شه. می شه من و راهنمایی کنین.ممنونم و پیشاپیش از وقتی که می گذارید و می خونین و راهنماییم می کنیم کمال تشکر و دارم...

  2. کاربر روبرو از پست مفید دلشکسته تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 02 شهریور 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 00:58]
    تاریخ عضویت
    1393-2-06
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    4,960
    سطح
    45
    Points: 4,960, Level: 45
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 190
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    143

    تشکرشده 263 در 86 پست

    Rep Power
    26
    Array
    سلام دوست عزیز بهتون تبریک میگم به این دلیل که متوجه اشتباهتون هستید و می خواهید که پیشگیری کنید از تکرارش.. اما تبریک خیلی بزرگتر میگم بهتون برای داشتن همسری که واقعا به شما علاقه داره و خواهان حفظ زندگیتونه. همین دلیل خیلی خوبیه برای اینکه هر روز بیشتر عاشقش باشید و رابطتونو گرمتر کنید. راهکاری به ذهنم نمیرسه اما ازتون خواهرانه میخوام که هر وقت که وسوسه شدین تا سراغ چت برین به این فکر کنید که شاید برخورد همسرتون همیشه اینطور نباشه.. شاید این آخرین شانستون باشه . پس سر کارای کودکانه فرصتی که همسرتون بهتون داده رو نابود نکنید. به زندگی امثال من نگاه کنید که سر مسایل خیلی کوچک تر داره به طلاق میکشه. موفق باشید

  4. 3 کاربر از پست مفید sama_t تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 02 شهریور 93), واحد (یکشنبه 09 شهریور 93), دلشکسته (چهارشنبه 29 مرداد 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 بهمن 93 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1389-2-21
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,037
    سطح
    40
    Points: 4,037, Level: 40
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    63

    تشکرشده 64 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    sama_t عزیز ممنون از پاسختون.
    به هیچ عنوان قصدم تکرار نیست ولی دنبال جایگزین مناسب هستم. بله قدر همسرم و می دونم و دوستش دارم. منتها هر دوی ما نیاز به کمک مشاور داریم تا بتونیم راه های درست با هم بودن و با هم زیستن رو یاد بگیریم. کمبود ها رو با هم جبران کنیم. همسرم تا ماه گذشته قبول نداشت برای من کم می گذاره. همین که سر کار می رفت همین که سالم زندگی می کرد و کافی می دونست ولی الان متوجه کم و کاستی ها شده. من اصلا و به هیچ وجه کا رخودم و توجیه نمی کنم. اصلا معتقد نیستم که پاسخ کم کاری های همسرم خیانت من بوده و به همین دلیل دلم می خواد حالا که فرصتی پیش اومده به هم کمک کنیم که زندگیمون دوباره رنگ و بوی تازگی بگیره. ما 12 ساله ازدواج کردیم باید برای زنده شدن این زندگی تلاش کنم.
    ممنون می شم کمکم کنین

  6. کاربر روبرو از پست مفید دلشکسته تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 02 شهریور 93)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 بهمن 93 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1389-2-21
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,037
    سطح
    40
    Points: 4,037, Level: 40
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    63

    تشکرشده 64 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    می شه بپرسم دلیل اینکه 169 بار مطلب من خوانده شده و هیچ جوابی بهش داده نشده دلیلش چیه؟ مهم نبودن موضوع؟ زیاد شدن این موضوع؟ حق عضویت پرداخت نکردن؟
    می شه یکی بیاد به من بگه باید چیکار کنم تا به سوال منم جوابی داده شه؟

    به غیر از مشکل بالا مشکل دیگه من اینه که من هر شب با همسرم بگو مگو داریم سر اینکه اون می گه باید ریز روابطت و بهم بگی و من فکر می کنم گفتن ریز روابط حرمت های بینمون و از بین می بره و اونو بد بین تر می کنه. هر چند که تا همین جاشم خیلیش و گفتم و الان حس می کنم اگه نمی گفتم بهتر بود. همسر من دچار بد بینی و شک شده. می دونم که کار من اشتباه بوده و نوک پیکان اشاره رو سمت خودم گرفتم و اونو و مقصر نمی دونم .اما الان راه چاره چیه؟ می خوام بد بینی رو ازش دور کنم. حالا که خودمم تمایل زیادی به درست زندگی کردن دارم چیکار کنم همه توجهم به زندگی و همسر و بچه هام معطوف شه؟
    همسرم فکر می کنه چون موضوع و فهمیده من از ترسم می گم می خوام درست زندگی کنم. در حالی که خدا می دونه شبهای قدر ماه رمضان من تنها دعام این بود که " خدایا من تو باتلاق این گناه افتادم و روز به روز دارم بیشتر فرو می رم دستم و بگیر و از این باتلاق درم بیار" و من فهمیدن همسرم و از دعاهای شبهای قدرم می دونم.
    می خوام مثل روزای اول دوستش داشته باشم و دوستم داشته باشه.
    تو رو خدااااااا بیاین بهم بگین باید چیکار کنم

  8. 2 کاربر از پست مفید دلشکسته تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 02 شهریور 93), واحد (یکشنبه 09 شهریور 93)

  9. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    طبق نظریه روانشناسها بعد 3سال و نیم زوجین بقول معروف زندگیشون تکراری میشه و از میزان عشق و علاقشون نسبت به هم کم میشه.

    1.همین اول یک انتقاد کنم کی گفته این موضوع توی جامعه زیاد شده اینو چندین بار نوشتید.قرار نیست چون شما اشتباه کردید یا در اطرافیان کسی اشتباه کرده اینو به کل جامعه بچسبونیم لطفا دیگه تکرار نشه

    2.من یه مرد متاهلم صبح تا شب توی اینترنت هستم میتونم از نرم افزار استفاده کنم سایت باز کنم یا وارد دنیای چت روم و وایبر و لاین و واتس آپ و امثال اینها بشم ولی هیچوقت اینکار را انجام نمیدم یعنی تلاش میکنم انجام ندم یا توی اینترنت هستم میتوانم خیلی راحت رابطه برقرار کنم ولی اصلا و ابدا بهش فکر نمیکنم چون اینکار اخلاقی نیست و همسرم بهم اطمینان داره و دوست ندارم این اطمینان از من سلب بشه یا بهش دروغ بگم

    3.به هیچ عنوان وارد جزئیات نشید سعی کنید با محبت و مهربانی کردن جلوب رید و اعتماد ایشون را نسبت بخودت برگردانی به دوران اوایل ازدواج.نوشتی شوهرت کم برات وقت میزاره خوب شما شروع کننده باش شما بهش محبت کن شما دوس شداشته باش من نمیدونم شما بانوان ایارنی چرا بیرون میرید اینقدر آرایش میکنید و مانتو های خوشرنگ میپوشید کلی قر و فر میایید ولی توی خونه میرسید ژئلیده پولیده هستید؟!!چرا شما شروع کننده رابطه جنسی نباشید چرا بخودت رسیدگی نمیکنی چرا مثل اوایل ازدواج براش دلفریبی نمیکنی درسته بچه دارید و این باعث دوری شما از هم و اینکه وقت زیادی صرف فرزندان میکنید شوهر شما هم همینطور ولی این دلیلی نمیشه سعی خودتان را نکنید لطفا این پست را مطالعه کنید:



    نقل قول از بانو شاپرک 114

    http://www.hamdardi.net/thread34827-5.html#post345572
    فاطمه جان من دررابطه باشوهرم مشکلاتی دارم که بیشترمشکلاتمون نداشتن مهارت های ارتباطیه نمیخوام بگم من کاملم نه زندگی منم چندوقت یکباردچارمسائلی

    میشه اماراستشوبخوای ازنظررابطه جنسی وتامین خواسته های شوهرم خودمویه زن کاملاموفق میدونم بارهاشوهرم گفته ازم راضیه واگه من عجول بودنم روکناربذارم

    بهترین زن دنیامیشم تاحالاتواین زمینه هیچ گله ای ازم نکرده حتی مشاورهم بهم گفت چیزی که تاالان زندگیتونوحفظ کرده باوجوداختلافات زیادرابطه جنسی خوبتون بوده

    حالامیخوام بعضی ازکارهایی که خودم انجام دادم تواین چندسال انجام دادم رو برات بگم شاید برات مفیدباشه

    اول اینکه خداروشکرمن وشوهرم ازلحاظ خواسته های جنسی کاملا هم سطح هستیم هردو ادم های گرم مزاجی هستیم ماازهمون ابتدای دوره عقدبه خواست شوهرم

    رابطه کامل داشتیم الان بعداز4سال نه تنهارابطه جنسی ماکمترنشده که حتی بیشترازدوره عقد واوایل عروسیمون شده پیش میادکه بعضی روزهادوباررابطه داریم گاهی

    هرروزوبیشتراوقات یک روزدرمیون

    من همیشه توخونه اراسته هستم بندرت پیش میاددوروزپشت سرهم یه لباس بپوشم نه اینکه دائم درحال لباس خریدن باشم من ادم تمیزومرتبی هستم لباسهامو

    خوب نگه میدارم حتی اززمان مجردیمم لباس دارم مثلااگه امروزتاپ وشلوارک پوشیدم فردابلوزودامن میپوشم اگه دامن کوتاه پوشیدم فرداش شلوارمیپوشم من عاشق

    دامن هستم پیراهن های باز وبدن نماهم زیاد دارم ومیپوشم رنگ لباس هام رنگ های کاملا شاده سبز زرد قرمز سرخابی گاهی برای تنوع یهم تاپ توری مشکی

    میپوشم یکی ازتعریف های شوهرم ازمن اینه که گفت به زبون خودش گفت خوشم میادلباسهای منگولی نمیپوشی؟باخنده پرسیدم لباسهای منگولی چیه دیگه؟

    گفت لباس هات همیشه مرتب وشیکه هپلی نیستی.راستی من خیلی به ست کردن رنگها اهمیت میدم وهماهنگ لباس میپوشم رنگها کاملابهم بیاداوایل ازدواجمون

    هرروزارایش میکردم امادیدم اینطوری تکراری میشه برای اینکه برای شوهرم تکراری نشه وتنوع داشته باشه زندگیمون تصمیم گرفتم که شبهای جمعه کلامتفاوت ازبقیه

    شبهای هفته باشه تواین شبهامن ارایش کامل میکنم جوری که انگارمیخوام برم عروسی گاهی لباس های مجلس ومهمونیمو میپوشم غذارو مفصل وشیک درست

    میکنم شمع سرمیزروشن میکنم عودروشن میکنم شوهرم میگه تاجلوی درساختمون بوی عودت میومدباچه ذوقی وارد خونه میشه گاهی بهش اس ام اس میدم که

    شب قراره فلان اتفاق بیفته مشتاقش میکنه زودتربیادخونه گاهی هیچی نمیگم وقتی ازایفن دیدم داره ماشینو پارک میکنه همه برق هارو خاموش میکنم شمع روشن

    میکنم گوشه گوشه خونه ازاین شمع های وارمر عطری میذازم بالای تختمون روی میز کف خونه اینجوروقت هاشوهرم ازهولش نمیذاره اول شام بخوریم اکثراشبهای

    جمعه دسردرست میکنم غذاهای موردعلاقشومیپزم ظرفهایی که برای مهمون میارم رو برای خودمون میارم حتی فرداشم صبحونه مامفصل تروبهترازبقیه روزهاست

    گاهی رزلب قرمزجیغ میزنم گاهی صورتی گاهی قهوه ای وخیلی ملایم کلا هیچوقت یه جورنیستم یه بارموهام بازه یه بارجمعه یه بارمثل دختربچه ها خرگوشی ازدو

    طرف میبندمشون حتی یه بارپاشدم رفتم خونه مامانم تاموهامو ازدوطرف دو.تاگیس ببافه واسه تنوع چون خودم نمیتونم ببافم

    کلاماخیلی همدیگرو میبوسیم هرصبح که شوهرم میره روبوسی میکنیم ظهرکه میادهمینطورعصرمیره بازروبوسی شبم همینطوریعنی فقط موقع رابطه باهم تماس نداریم

    نشستیم پای تلویزیون همدیگرونازمیکنیم میبوسیم خیلی اوقات ماسازمیدیم باهم زیادبازی میکنیم گاهی من میشم پادشاه واون غلام منه وهرچی میگم بایدانجام بده

    گاهی اون پادشاهه ومن کنیزشم خیلی به سروکله هم ورمیریم قبل ازخواب حتماهمدیگرومیبوسیم شب بخیرمیگیم تن شوهرمن همیشه داغ ودست وپای من همیشه

    یخ ازاول من عادتش دادم که باید گرمای تنتو حس کنم حتی شده دستموبهش میچسبونم بایدحتماتنم به تنش بخوره میدونی این چه حسنی داره؟شوهرمم به من

    وابسته میشه جداخوابیدن ازمن براش سخت میشه ازنظررابطه جنسی هم خیلی بهش اعتمادبنفس میدم خیلی ازش تعریف میکنم خودم دقیقا میبینم چه غرورخاصی

    تواین زمینه داره وخودشو بهترازهمه مردهای دنیامیدونه بس که ازش تعریثف کردم البته واقعابحق هم تعریف کردم شوهرم همیشه همه تلاشش جلب رضایت من ولذت

    بردنه منه چون ازطرف من همیشه واکنش های مثبت دیده تواین زمینه من فکرمیکنم کاملا شوهرمو سیراب کردم وهیچوقت بیرون ازخونه دنبال تامین خودش نیست 3

    ماه پیش ازش پرسیدم که تو توی رابطه جنسی ازمن راضی هستی خواسته ای داری بگو؟برام نوشت من خیلی ازتو راضیم همه جوره منو تامین میکنی تاحالانشده

    به من نه بگویی وازاینی که هست کاملاراضیم

    خیلی برای خودم عجیب بودکه گفت تاحالابه من نه نگفتی خوب که فکرکردم دیدم راست میگه من تاحالابطورواضح ومستقیم بهش نگفتم نه نمیخوام امش رابطه داشته

    باشیم هروقت خسته بودم یااصلاعلاقه نداشتم غیرمستقیم گفتم مثلاگفتم وای امشب سرم دردمیکنه یادلم دردمیکنه یعنی گفتم ازنظرجسمی اماده نیستم نه اینکه

    روحم تورو نخوادشوهرمم خداییش تواین زمینه خیلی بافهم وشعوره همیشه مراعاتمو میکنه همیشه بعدازرابطه منومیبوسه بغل میکنه نوازشم میکنه

    من ازعطرهای گرم استفاده میکنم ضمناتاثیرلباس خواب رو فراموش نکن موقع خوابیدن باهمون لباسی که توروزتنت بوده نرو تورختخواب لباستوعوض کن اینم شایدشنیدی

    که درست نیست زن زودترازشوهرش بخوابه من همیشه اینورعایت کردم که باهم بخوابیم پیش اومده خیلی خسته بودم مریض بودم زودترخوابیدم اماتعدادش خیلی خیلی

    کمه خلاصه این چیزهای قابل گفتنی بودکه برات گفتم امیدوارم بهکارت بیادسعی کن شیطون وسرحال باشی همیشه باروی بازبه استقبال شوهرت برو لبخندبزن

    راستی اینم بگم هیچوقت زمانی که شوهرم خونه اس وقتمو پای ظرفشویی نمیگذارم ظهرهاناهارکه میخوریم کنارهم درازمیکشیم میخوابیم بعداکه پاشدیم

    وشوهرم رفت مغازش من ظرفهارو میشورم مثلا ساعت4-5 عصریاشبها اگه ظرفهازیادباشه ووقت گیر میذارم برای فرداصبحش میرم کنارشوهرم میشینم

    باورت میشه بارهاشده پاشدم دیدم شوهرم ظرفهارو شسته؟فکرنکنم مردی گله کنه که چراظرفهارو شب نشستی اما گله میکنه که چرانمیای پیشم بشینی
    خوشبختی و عشق پفک نمکی نیستش که در هر بقالی بفروشن باید تلاش کنی تا بدستش بیاری زندگی مشترک یعنی هرروز تلاش کنن دوطرف تا شعله عشقی که در وجودشونه فروزانتر بشه و عشق و علاقه بینشون بیشتر بشه چرا شما شروع کننده نباشی؟

    پ.ن:لطفا وایبر ویچت لاین یا هر کوفت زهرماری که هست را بریزید دور همین امروز با شوهرت حرف بزن برو یه گوشی ساده بگیری که نشه اینجور نرم افزار ها را درش ریخت قدر شوهرتو بدون خیلی آقاست.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  10. 10 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    asal2013 (یکشنبه 16 آذر 93), asemaneabi222 (یکشنبه 02 شهریور 93), maryam240 (چهارشنبه 19 آذر 93), parsa1400 (یکشنبه 02 شهریور 93), samanft (یکشنبه 02 شهریور 93), واحد (یکشنبه 09 شهریور 93), میشل (یکشنبه 02 شهریور 93), خیال تو (یکشنبه 02 شهریور 93), دلشکسته (دوشنبه 03 شهریور 93), شمیم الزهرا (یکشنبه 16 آذر 93)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام دوست عزیز

    نقل قول نوشته اصلی توسط دلشکسته نمایش پست ها
    من فکر می کنم گفتن ریز روابط حرمت های بینمون و از بین می بره و اونو بد بین تر می کنه.
    کاملا موافقم.

    الان همسرت در شرایط حساسیه، و اطلاع از جزئیات باعث میشه اعتماد کردن براش سخت تر و سخت تر بشه.

    اما راه حل "بگومگو" ی هرشبتون نیست. شما باید خیلی با تدبیرتر عمل کنید. و در این رابطه خیلی صبور باشید تا به نتیجه برسید.

    و علاوه بر این همسرتون به کمک یه متخصص نیاز داره. شما هم همینطور. بنابراین حضوری به مشاور مراجعه کنید تا هم خودتون و هم رابطتون تحت درمان قرار بگیره. در چنین شرایط حساس و دشواری صد در صد نیاز هست که به مشاور مراجعه بشه.


    در مورد اینکه همسرتون موبایل و سایر وسایل رو از دسترس شما خارج کردن، کار درستی انجام داده. و اینجا هم مدیرهمدردی همیشه توصیه می کنه اول بستر زدایی بشه. کاملا بستر زدایی بشه. اما بهتره همسرتون ببینه که شما به میل خودتون مایلید اینکارو انجام بدید. تا بهتون اعتماد کنه.

    این تاپیک http://www.hamdardi.net/thread-34890.html#post346195 رو بخونید، تاپیک های مشابهش هم در سایت هست، مطالعه کنید. نیازی نیست حتما کسی در تاپیک خودتون اینها رو بنویسه، شما که مشکل دارید باید از هر فرصتی استفاده کنید. الان وقتش نیست که شما توقع داشته باشید همه چی راحت در اختیارتون قرار بگیره. الان وقت اینه که گذشته رو جبران کنید، یعنی رویکردهاتون رو تغییر بدید. و اولین رویکردی که باید تغییر کنه "برخورد مسئولانه با زندگی و مسائلش هست" چیزیکه فقدانش باعث شده به اون روابط روی بیارید و بهشون معتاد بشید.

    براتون آرزوی موفقیت می کنم، و خوشحالم افراد قوی ای مثل شما در این سایت هستند، و میتونن برای سایرین الگو بشن. همین تاپیک شما (به تدریج که موفقیت هاتون درش به ثبت برسه) میتونه خیلی های دیگه رو نجات بده.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  12. 5 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (یکشنبه 02 شهریور 93), del (یکشنبه 02 شهریور 93), khaleghezey (یکشنبه 02 شهریور 93), واحد (یکشنبه 09 شهریور 93), دلشکسته (دوشنبه 03 شهریور 93)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 بهمن 93 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1389-2-21
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,037
    سطح
    40
    Points: 4,037, Level: 40
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    63

    تشکرشده 64 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    از شما دو عزیز محترم خیلی ممنونم. پست هاتون و با دقت خوندم همین طور تایپیک چت با مرد غزیبه و راهکارای ارائه شده و تایپیک های مشابه رو هم خوندم. و البته پست شاپرک عزیز و لذت بردم.
    من حس می کنم مشکل من ریشه ای تر از این حرفاس. من اصلا مشکل ترک این کار و ندارم اصلا دلم برای چت کردن و اون فضا و ادماش تنگ هم نشده چون همون موقعشم با عذاب وجدان بود. من مشکلم خودمم. تنهایی ها و مسایلی که باعث شد رو به اون کار بیارم. براتون مشکلاتم و می نوسیم حوصله کنین بخونین و خواهش می کنم تو این لحظات بحرانی تنهام نذارین.
    حتی بگین اگه مشکلم خیلی مشکله و باید حق عضویت بگیریم چکار کنم و از کجا باید شروع کنم.......
    من قبلا هم عضو این سایت بودم از فرشته مهربان و مدیر محترم و انی و باقی دوستان عزیز راهنمایی های خوبی گرفتم ولی نام کاربریم و فراموش کردم و دوباره عضو شدم.
    من تو یک خانواده عاطفی به دنیا اومدم مامان و بابا و خاله و دایی و ... حتی پدر بزرگ و مادربزرگم که هنوز زنده هستن شکر خدا چنان عاشقانه محبتشون و به هم نشون می دن که ادم لذت می بره بر عکس خانواده همسرم رفتار زن و مرد با هم هیچ فرقی نداره وقتی بهشون می گم یعنی شما به همسرتون نمی گین فلانی دلم برات تنگ شده کی میای خونه یا دوستت دارم و .. می گن واااااااااااااای نه اینا لوس بازیه زشته و ....
    این و گفتم بدونین که من نسبت به همشون با همسرم عاطفی تر رفتار کردم.
    اما از بد روزگار تو روزای خیلی کودکی به ترتیب مامانم و بابام و خواهرم و از دست دادم.. نامادریم اون روزا خیلی اذیتم می کرد. مثلا به خاطر اینکه خواهر زاده و برادر زاده های (خودش بچه نداره) خودش و زیبا تر فهمیم تر و با شعور تر جلوه کنه همه چیز من و می برد زیر سوال.. همیشه از من بد می گفت. وقتی فشار های نامادریم به اوج خودش رسید همسرم اومد خواستگاریم و من تو سن 21 سالگی ازدواج کردم و خدا 2 تا بچه سالم و خوب بهمون داد و من همیشه شاکر هستم. زیر نظر مشاورین همین سایت تمرکزم و از شوهرم برداشتم. یعنی گذاشتم ازاد باشه هر جا دوست داره بره مدام اویزونش نبودم.
    من وظایف و محبتم و تمام و کمال و بدون هیچ کم و کاستی نثارش کردم بدون هیچ توقعی... چند تاش و می گم باورتون شه.
    --تو مریضی بچه هام و خودش پا به پاشون تا صبح نشستم.....
    --از صبح خونه رو می ریزم و تمیز و نظافت و تغییر دکور می دم شب که همسرم میومد چیزی نمی گفت و می نشست جلوی تلویزیون وقتی ازش میپرسیدم خونه تمیز شده خوب شده؟ می گفت من متوجه نمی شم...
    --موهای مشکی و بی حالت و می رفتم کوتاه و مش می کردم یا متوجه نمی شد یا می گفت قبلی بهتر بود...
    --ارایش می کردم و رنگ و وارنگ لباس می پوشیدم می گفت از ارایش بدش میاد چه تو خونه چه بیرون ( هر چند این یک مورد من هیچ وقت گوش نکردم چون خودم دوست دارم)
    --همسرم ادم مذهبی هست منم نسبتا مذهبی هستم ( چادریم) پا به پاش تو مراسماتی که دوست داشت باهاش باشم بودم..... ولی من از نامرتبی بدم میاد همیشه مرتب ارایش مختصرم و داشتم به تناسب اندامم اهمیت می دم...... هیچ کدومش برای همسرم مهم نیست و تعریفی نمی کنه و اون طور که من دوست داشتم لباس نمی پوشید و نمی پوشه...
    --من اگه بخوام خانواده خودم و دعوت کنم فقط نامادریمه. خاله و دایی و .. زیاد دارم ولی شام و ناهار نمیان اما خانواده همسرم و بخوام دعوت کنم 30 نفرین ولی من 4 بار در سال دعتشون می کنم جدای مواقعی که خودشون هم میان در حالی که اصلا دعوت نمی شیم و این کار و از روی علاقه انجام دادم و هیچ وقت هم غر نزدم.....
    --این اواخر برای اینکه به این کار قبیح و گناه الوده نشم رفتم سراغ سایت های اشپزی تو مهمونی ها و گاهی برای خودمون انواع کیک ها و غذاهای جدید رو پختم. خودم از این کار لذت می بردم خب گاهی هم خراب می شد و همسرم شاکی می شد تو فقط دار ی مواد هدر می دی. در حالی که خانوادش مدام از این هنر من تعریف می کردن...
    --رفتم خیاطی و زیباترین لباس ها رو می دوختم خانوادش کلی تعریف می ردن همسرم نه اون طور... رفتم زبان خوندم...... رفتم کلاسای ورزشی..... پسرم و انواع کلاسا نوشتم و خودم بردم و اوردمش که سرم گرم شه........ همسرم همه رو وظیفه دونست...
    --تو مسایل جنسی هیچ وقت کم نذاشتم این و خودشم همیشه میگه مگر مواقع بیماری و خستگی. معذرت میخوام رک می گم اما من در ایام بارداری هم تا روز اخر همه چیز برقرار بود......
    --محبتم و تو زبان و عمل بهش نشون می دادم بهش می گفتم دوستش دارم و الان نیاز دارم پیشم باشه... تو ارتباطاتش چه کاری و چه با خانوادش نمی گم اصلا ولی خیلی کم بهش گیر می دادم......
    --هنوز وسایل خونه من جهازیه که اوردم فقط تلویزیون و عوض کردیم زن قانعی بودم.....
    و خیلی مسایل دیگه که لازم بود می گم....
    --همسر من درست مثل خانوادش ادم سردیه و غیر قابل تغییر. نه اینکه بخوام عوضش کنم ولی جواب این همه خوبی این هم سردی نبود. و البته قبول دارم جواب سردیش خیانت من نبود.
    --گاهی زنگ می زدم خونه مادر شوهرم می دیدم دختراش همه اونجان در حالی که من 2 تا کوچه باهاشون فاصله دارم اونجا می زدن و می رقصیدن و عصری می رفتن خونه هاشون و من غصه می خوردم از اینکه چرا پدر و مادری ندارم که برم اونجا.
    --من دست تنها بدون هیچ کمکی بچه هام و بزرگ کردم حتی سر بچه دومم از بیمارستان اومدم کسی نبود بیاد پیشم........ الانم هیچ کس بچه های من و نگه نمی داره مثلا برم کلاس مگه مریضی یا کار واجب باشه برام نگه دارن.
    در هر حال برای زندگیم تقریبا چیزی کم نذاشتم اما همسرم خیلی سرد رفتار کرد
    وقتی تازه موضوع چت کردنای من و فهمیده بود خودش می گه رفتم پیش مشاور 3 جلسه فقط داشته در مورد خودش و من و خانواده ها توضیح می داده اخر سر مشاور بهش گفته اقا شما 70 درصد مقصری.. از اونجا به بعد دیگه مشاور و رها کرد و نرفت. اولش خیلی خوب با من پیش اومد و من همه چیز ( به غیر از مسایل ریز و کم اهمیت ) گفتم بعدش که مشاور و رها کرد بد بینی اومد سراغش. الان موبایلم و .... رو گرفته و می گه دارم کارای حقوقیش و می کنم . میخوام از اونا شکایت کنم و این در حالیه که اونا اصلا مزاحمتی برای من نداشتن.
    الان اصلا بحثم در مورد کارای همسرم نیست اگه اون طوری اروم می شه بذار کارش و بکنه و اروم شه
    من میخوام یه جایگزین پیدا کنم...... میخوام کم و کسری هایی که باعث شد به سمت این کار برم و جبران کنم...... می خوام همسرم و مجبور کنم رفتاراش و تغییر بده...... یه چیزایی لازمه زندگیه.... دیگه الان که 32 سالمه نمی تونم بگم خب مدلش این طوریه... الان دیگه برام مهمه باهام درست رفتار کنه.....
    برام مهمه ازم تعریف کنه در حالی که هیچ وقت این کار و نه خودش و نه نامادریم نکردن اما اون مردای سایت این کار و کردن و من جذب شدم......
    تو رو خدا تو این شرایط بحرانی تنهام نذارین. بگین باید چیکار کنم؟!!!!!

  14. کاربر روبرو از پست مفید دلشکسته تشکرکرده است .

    SHahr-Zad (دوشنبه 03 شهریور 93)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 بهمن 93 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1389-2-21
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    4,037
    سطح
    40
    Points: 4,037, Level: 40
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    63

    تشکرشده 64 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از این همه لطفی که داشتین ممنون.

    حتما باید طلاق و کتک و زدن و اعتیاد و .... باشه تا یکی از مشاورین محترم جواب بده؟؟ یا نکنه همگی پولکی شدین؟؟!!!!!!!!!!!

    بالهای صداقت فرشته مهربون انی دختر مهربون ابراهیم فرهنگ و باقی دوستان که اسمشون یادم نمیاد یادمه قبلا تو هر تایپیکی سرک می کشیدین و از راهنمایی دریغ نمی کردین؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    - - - Updated - - -

    فهمیدن احساس من


    کار سختی نیست . . .
    پاسخ به آن است که از هر کسی بر نمی آید !!!

  16. #9
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببین عزیزم همسر شما الان توی شوک رفته است. وگرنه مشاوره را رها نمی کرد. همسرت رفته مشاوره که دلداری و تسکین دریافت کنه و بهش حق بدهند اما وقتی مشاور بهش گفته خودش مقصر اصلی این ماجرا است بیشتر بهم ریخته است و مشاوره را رها کرده است.
    خوب به نظر من راه حل همان مشاوره است. باید قانعش کنی و باهاش شرط کنی که دوباره پیش مشاور بروید و حتی من روانکاوی را هم توصیه می کنم. باید ریشه اینهمه سردی و بی میلی همسرت پیدا شود که روانکاو این کار را می کند.
    اما عزیزم الان موقع این کار نیست. الان شوهرت به اصطلاح داغ است و هنوز آمادگی روحی لازم را ندارد. هنوز از شوک بیرون نیامده است. باید مدتی صبر کنی. باید صبوری کنی تا هنگامی که شوهرت از حالت شک بیرون بیاید و هوش و گوشش دوباره سرجایش برگردد.
    به نظر من آدمی که اینطوری با خیانت شما برخورد کرده و در آن حال پیش مشاور هم رفته ( کاری که خیلی ها نمی کنند ) آدم بی منطقی نیست و قابلیت اصلاح شدن را دارد. پس ناامید نباش. فقط باید موقعیت شناس باشی و وقتی درخواست ادامه مشاوره را مطرح کنی که زندگی تان کاملا به حالت عادی برگشته باشد.

    باز هم می گویم شوهرت باید روانکاوی شوید. همانطور که خطای شما ریشه در ایام کودکی تان دارد ، این رفتارهای سرد و بی میل همسرت نیز ریشه ای در کودکی دارد که باید پیدا شود.

    پس توصیه ام به شما این است که فعلا صبوری پیشه کنید و دندان روی جگر بگذارید.

  17. کاربر روبرو از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده است .

    دلشکسته (چهارشنبه 05 شهریور 93)

  18. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 خرداد 99 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    399
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 833 در 318 پست

    Rep Power
    58
    Array
    سلام.خانم شما دوبار خطا کردید اگر بخاید واقعه بینانه به این موضوع نگاه کنید نباید انتظار نداشته باشید همسرتون به این زودیا فراموش کنه و حتی بهتون اعتماد کنه.کم رنگ شدن کار شما به تلاش شما جهت بهتر کردن زندگی و محبت به شوهرتون به علاو ه ی زمان نیاز داره.رک و راست خیلی مرد بوده که تونسته دوبار از کارتون چشم پوشی کنه و نگهتون داشته.قدرشو بدونید و فرصت زندگیتونو از خودتون نگیرید.ببینید اونقدر بهتون بی اعتماد شده که میترسه حتی موبایلتونو دستتون بده.شما باید شروع به جلب اعتمادش کنید و بدونید حالا حالاها زمان میبره.مردها بر خلاف زن ها هستند.زنها موقع خیانت کردن مرد دیر میبخشند اما فراموش میکنند.اما مردها زود میبخشند ولی همیشه تو ذهنشون میمونه.پس فقط تلاش کنید.

  19. 4 کاربر از پست مفید samanft تشکرکرده اند .

    asal2013 (یکشنبه 16 آذر 93), khaleghezey (چهارشنبه 05 شهریور 93), دلشکسته (چهارشنبه 05 شهریور 93), شیدا. (چهارشنبه 05 شهریور 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.