به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 20 اردیبهشت 98 [ 17:34]
    تاریخ عضویت
    1393-1-28
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    4,725
    سطح
    43
    Points: 4,725, Level: 43
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    81

    تشکرشده 87 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Rainbow معادله ی چند مجهولی میل به ازدواج، خواستگار و ادامه تحصیل

    سلام دوستان

    من 21 سالمه و دانشجوی سال آخر یه رشته ی سخت تو یه دانشگاه سختگیر هستم. به تازگی خواستگاری دارم که فقط یه سری اطلاعات کلی ازشون میدونم (مثلا اینکه 25 سالشونه و تحصیلات و ... ) و اینکه از آشناهای دور محسوب میشن. اول از همه لازمه یه توضیحاتی بدم:

    1- از اونجایی که رشته تحصیلیم نسبتا سخته باید خیلی درس بخونم و در طول سال تحصیلی تقریبا همیشه سالن مطالعه م. برای همینم میشه گفت خیلی یک بعدیم و درس خوندن تو هر شرایطی برام اولویت اوله، اونقدر که هر یکی دو ماه، حتی پامو از محوطه ی خوابگاه و دانشگاه بیرون نمیذارم مگه اینکه قرار باشه برم خونه، شهر خودمون. (هیچ کدوم از دوستای صمیمیم به اندازه ی من اینطوری نیستن و تفریحشون رو کنار نذاشتن، نمیدونم شایدم من خنگمالبته یه بخشیش هم به خاطر اینه که من خیلی زود استرس میگیرم برای همینم وقت بیشتری برای درس خوندن میذارم تا بعدا پشیمون نشم.)

    از طرفی برنامه م این بود که امسال حتما برای کنکور ارشد وقت بذارم تا بتونم همون رشته و دانشگاهی که میخوام قبول بشم (مخصوصا اینکه قراره برای ارشد گرایشمو تغییر بدم باید درس هایی رو بخونم که اصلا تو دوران کارشناسی نخوندیمشون)، هر چند نتونستم از تابستون خوب استفاده کنم چون: کنکوری خوندن یادم رفته، بی اراده شدم، تمرکز ندارم (یه قسمتش به خاطر اینه که دخترای فامیل که هم سن و سال بودیم ازدواج کردن و من موندم)، روی پایان نامه م دارم کار می کنم (که با شروع سال تحصیلی باید روش جدیتر کار کنم) و ... که با این شرایط مطمئن نیستم امسال قبول بشم


    2- نکته ی بعدی اینه که چون تحصیلات برام مهمه، تحصیلات همسر آینده م هم خیلی مهمه برام و اینکه اگه قرار نیست از من بالاتر باشه، هم سطح خودم باشه (که اونم قراره من مقاطع بالاتر رو ادامه بدم انشاالله) و این خواستگار جدیدی که دارم تحصیلاتشون ارشد هستش اما رشته شون همچینم جالب نیس یعنی از رشته من پایین تره

    خودم میدونم تحصیلات ملاک شخصیت نیس اما برام مهمه چیکار کنم خب...

    3- نکته ی بعدی اینه که تو فامیل ما 4 دختر هم سن و سال بودیم که تو فاصله ی یکی دو ماه 3 تاشون عقد کردن و فقط من موندم، برای همینم فشار زیادی رو دارم تحمل می کنم هم از نظر اینکه یکی از اینا هم خودش و هم خونوادش دارن یه جوری رفتار میکنن انگار دومادشون کی هست (یعنی اگه قرار بود نامزد اون خواستگار من باشه، اصن جزو خواستگارام حساب نمی کردم!!!!! ینی در این حد) که این رفتارشون آزارم میده و هم خجالت می کشم از اینکه بقیه فکر کنن من خواستگار ندارم که به خاطر این قضیه اعتماد به نفسم خیلی پایین اومده(بودن موردایی که واقعا شرایطشون اگه بهتر از نامزد اونا نبوده از اونا هم کمتر نبوده اما با معیارای من فاصله داشته و منم ردشون می کردم)

    اما به خاطر جوی که به خاطر این 3 ازدواج تو فامیل به راه افتاده منم دوست دارم ازدواج کنم { البته نه با هر کسیبا کسی که دقیقا مطابق معیارای من باشه(که بازم به خاطر اینکه یه بعدیم اول تحصیلاتشو می سنجم)}


    4- ما تو شهر کوچیکی زندگی میکنیم که نه تنها سن من، سن ازدواج محسوب میشه، بلکه همینطور هی داره پایین تر هم میاد حتی!!!!


    مشکل من اینجاست که کلا نمی دونم بین موارد بالا باید چه جوری تعادل بر قرار کنم (مطمئن نیستم که بتونم همزمان هم درس بخونم و هم اینکه به آدم جدیدی که میاد تو زندگیم توجه داشته باشم، مخصوصا اینکه در کل آدم درونگرایی محسوب میشم و نمی تونم احساساتمو ابراز کنم).


    اوایل تابستون خواستگاری داشتم که ته ته دلم با اون چیزی که می خواستم، فاصله داشت اما به خاطر مورد 3 حاضر شدم باهاش صحبت کنم، وقتی منطقی تر فکر کردم دیدم نمی خوام به هر قیمتی ازدواج کنم و ردش کردم و الانم حتی یه درصد پشیمون نیستم (با وجود اینکه طبق تحقیقاتی که کرده بودیم همه از ایشون تعریف کردن)



    مشکل اصلیم اینه که اگه بخوام با این خواستگار جدیدم صحبت کنم می ترسم شوخی شوخی جدی بشه و جوابم مثبت بشه (تو شهر ما آشنایی بیشتر از طریق سنتیه). یعنی می ترسم به خاطر مورد 3 و 4 بخوام مورد 1 و 2 رو که برام مهمه رو نادیده بگیرم (حرف مردم برام مهمه متاسفانه، برای همینم هست اصلا اعتماد به نفس ندارم


    الان احساس خود درگیری بسیــــــــــــــــــــــ ـــار شدیدی می کنم احساس می کنم سه تا کودک درون دارم که دارن با هم دعوا میکنن تا این معادله ی سه مجهولی رو به نفع خودشون حل کنن

    ببخشید خیلی حرف زدم، ممنون میشم راهنماییم کنین ...

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام مهندس خانم.

    راستش شما حق دارید این طوری بشید یه جوون 21 ساله با این همه تناقض !!

    شما از طرفی اصالتا متعلق به شهر و اطرافیانی هستید که طور دیگه ای دنیا رو میبینند ولی شما رفتید یه دانشگاه تراز اول یه رشته ی سخت و خوب طبیعتا طوری که شما الان دنیا رو میبنید با توجه با فضای دانشگاتون بقیه نمی تونند دنیای جدید شما رو ببینند...

    شما دختری بودید که دنیای جدیدی رو تجربه کردید و جای تبریک داره. بله اگه قرار باشه ازدواج کنید حتی هر چقدر هم خوب باشه و اون ادم مرد خوبی باشه ولی میدونید همین ازدواج ممکنه باعث بشه که یا نتونید درست به همه بها بدید و نهایتا کار به جایی شاید برسه که درسو ول کنید و این سبب میشه حسرتی به دلتون بمونه چون از ادامه ی راه موندید..شاید یه عده بگند مگه نمیشه هم ازدواج کرد و هم درس خوند..اره میشه ولی نه هر دانشگاهی و نه هر شهری

    اگه اون اقا توی شهر شما باشند پس شما چطور میخواید ارشد رو توی شهر دیگه ادامه بدید !! درسته شدنی نیستش...پس باید شما باید بیاید توی محیط کوچکتر ونزدیک تر به شهر خودتون درس بخونید..و شما چون یه محیط بزرگ رو تجربه کردید واقعا درس خوندن توی یه محیط کوچیک براتون خیلی مسخره میشه..

    و در نهایت بگم اولویت بندی اهداف خیلی مهم هست.من خودم یه زمانی ازدواج با یه خانمی به طور خاص رو حتی این که دیگه ارشد ادامه ندم اونم یه دانشگاه تراز اول ترجیح دادم چون دلم اینو میگفت برام هیچکی مهم نبود.

    ولی شما وقتی نه به ازدواج فکر کردید و نه فرد خاصی رو خوشبختانه بهش دلبستید (پیشنهاد میکنم هیچ وقت به کسی دل نبندید بزارید بقیه به شما دل ببندند) و از همه مهم تر ندای درونتون به شما میگه ادامه ی تحصیل و تجربه کارهای بزرگتر و..

    توصیه میکنم اصلا حرف مردم براتون مهم نباشه...قدر موقعیتی که دارید رو بدونید.. خودتون رو توی قفس حرف بقیه اسیر نکنید...

    به همون کنکور و ادامه ی تحصیل در دانشگاه خودتون فکر کنید.به حرف مردم ذره ای فکر نکنید.بخدا مردم این قدر گرفتاری دارند که بعد یه مدتی فراموش کنند شما کی الا ازدواج کردید ..الان این طوره هم ازدواج کنید همه راحت میشند...ولی اونا دنیای شما رو تجربه نکردند..به نظرم هنوز فرصت دارید به هدف های اصلیتون فکر کنید.


    راجب معیار های ازدواج این پستم طولانی نشه چیزی نمیگم..من کلا ببنید نه این اقا و نه هر فرد دیگه ای (که شما بهش هیچ وابستگی ندارید و علاقه و.. و اصلا کار به شرایط این اقا نداشتم که خوبه یا بد نظر شما راجب ایشون درسته یا نه) چون حس کردم هدف اصلیتون ادامه ی تحصیله و.. گفتم فعلا ادامه بدید.انشالله به موقعش میشه راجب معیار های همسر ایندتون صحبت کرد.

    ضمنا مشخصه خیلی درس میخونید از اسم تاپکتون گفتم !! به نظرم این معادله از اون معادله هایی هست که خیلی راحت میشه بهم ربطش داد و به یه معادله رسیدواصلا سخت نیست.به همون مورد یک فکر کنید که جدای از هم نیستند.با یک روش حل.ادامه ی تحصیل.

    راجب تحصیلات همسر ایندتون انشالله به مقطع ارشد رسیدید و. . میشه بهش فکر کرد.و صحبت.
    ویرایش توسط فدایی یار : چهارشنبه 29 مرداد 93 در ساعت 12:02

  3. کاربر روبرو از پست مفید فدایی یار تشکرکرده است .

    مهندس خانوم (چهارشنبه 29 مرداد 93)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 30 آبان 93 [ 13:50]
    تاریخ عضویت
    1393-4-01
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    421
    سطح
    8
    Points: 421, Level: 8
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 26 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    میشه دقیقا بگین رشته تون چیه؟!!!!!!!
    رشته تحصیلی اون خواستگارتون چیه؟!!!!!

    مهندس خانوم ،از روی اسمی که برای خودتون گذاشتین و تعریف هایی که از خودتون کردین من بعنوان یک خواننده احساس کردم خیلی خیلیییی خیلیی بیش از حد دارین به تحصیلاتتون افتخار میکنین و دارین از بالا به بقیه آدما نگاه میکنین. تحصیلات عالی خوبه ولی هر چیزی جای خودشو داره. روایت داریم که افراط در هر چیزی بد است جز در ادب. پس ادامه تحصیلات و کار و . . . نباید مانع رسیدن به اهداف دیگر در زندگی ما بشن. با تمام احترام به دوست خوبم ، فدایی یار ، ولی به نظر من باید به تمام مسائل زندگیتون فکر کنین برای اونها برنامه داشته باشین (حالا بلند مدت یا کوتاه مدت) .
    فرض کنین شما تا مدرک دکترا هم پیش رفتین و بعد تصمیم به ازدواج گرفتین، در نظر داشته باشین که بالا رفتن سن باعث میشه ، انتخابتون سخت تر و گزینه های ازدواج هم کمتر بشن. من به شما نمیگم همین الان ازدواج کنین ولی حتما بعنوان یکی از اولویت های زندگیتون در نظرش داشته باشین تا اگه خواستگار مناسب براتون اومد بی دلیل ردش نکنین.

    معیار انتخاب همسر و ازدواج فقط این چیزا ( رشته تحصیلی، مدرک تحصیلی و . . . )نیست.

    اگه فکر میکنین به لحاظ روحی و جسمی ( و نیاز به جنس مخالف بعنوان یک پشتیبان و همدم و . . . ) به سن ازدواج رسیدین و خواستگار مناسب دارین بهتره روی این مسئله بیشتر فکر کنین و به نظر من بهتره در کنار درستون مطالعاتتون رو توی کارگاه های مناسب برای آمادگی قبل ازدواج بالا ببرین.
    همه زندگی دانشگاه و درس و دکترا نیست.( فقط نظر شخصی بود)
    ویرایش توسط shadow2910 : چهارشنبه 29 مرداد 93 در ساعت 12:21

  5. 2 کاربر از پست مفید shadow2910 تشکرکرده اند .

    paniz93 (چهارشنبه 29 مرداد 93), فدایی یار (چهارشنبه 29 مرداد 93)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 20 اردیبهشت 98 [ 17:34]
    تاریخ عضویت
    1393-1-28
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    4,725
    سطح
    43
    Points: 4,725, Level: 43
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    81

    تشکرشده 87 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط shadow2910 نمایش پست ها
    سلام
    میشه دقیقا بگین رشته تون چیه؟!!!!!!!
    رشته تحصیلی اون خواستگارتون چیه؟!!!!!

    مهندس خانوم ،از روی اسمی که برای خودتون گذاشتین و تعریف هایی که از خودتون کردین من بعنوان یک خواننده احساس کردم خیلی خیلیییی خیلیی بیش از حد دارین به تحصیلاتتون افتخار میکنین و دارین از بالا به بقیه آدما نگاه میکنین.
    معیار انتخاب همسر و ازدواج فقط این چیزا نیست.
    اگه فکر میکنین به لحاظ روحی و جسمی ( و نیاز به جنس مخالف بعنوان یک پشتیبان و همدم و . . . ) به سن ازدواج رسیدین و خواستگار مناسب دارین بهتره روی این مسئله بیشتر فکر کنین و به نظر من بهتره در کنار درستون مطالعاتتون رو توی کارگاه های مناسب برای آمادگی قبل ازدواج بالا ببرین.
    همه زندگی دانشگاه و درس و دکترا نیست.

    سلام

    اصلا اینطور نیست که بخوام از بالا به بقیه نگاه کنم. تو صحبتامم گفتم که من خیلی یک بعدیم که اینم بخاطر اینه که تو خونواده ای بزرگ شدم که درس خوندن، تحصیلات و ... براشون خیلی مهمه و از طرفی هم چون تو شهر کوچیکی زندگی می کنیم همه خونواده ی ما رو یه خونواده ی درسخون و ... میدونن. برای همینم از همون بچگی معیارم برای سنجش آدما همین قضیه بوده. مثلا اگه درباره ی کسی که میشناسمش بخوام نظر بدم میگم فلانی آدم خوبیه خیلی درسخونه (خودم میدونم ربطی نداره اما ناخودآگاهه!!!!).

    با توجه به این شرایط، تعریف شما، من و بقیه از خواستگار مناسب یکی نیس. میدونم باید خودمو تغییر بدم، میدونم تحصیلات همه چیز نیس، مخصوصا اینکه وقتی تو اطرافم می بینم یه زن و شوهر فوق دیپلم چقدرررررررررررررررررررررر رررررر خوشبختن و من همیشه گفتم از زندگی اینا خوشم میاد چون روی پای خودشون وایستادن و الان خدا رو شکر یه زندگی خوب دارن

    من یه آدمم با یه عالمه تناقض. کسی که فکر می کرده وظیفه ش اینه به دنیا بیاد درس بخونه و اونقدر بخونه تا به همه جا برسه (که اینم بخش زیادیش به خاطر روش تربیتی پدر و مادرم بوده). حالا که بزرگ شدم و نسبت به اطرافیانم موفقیتهای درسی بیشتری داشتم نه تنها این موفقیت ها بهم کمکی نکرده (چون تازه اول راهم)، بلکه تناقضای منو هم بیشتر کرده، شدم آدمی که به شدت جامعه گریزم، ارزش آدما رو تو تحصیلشون می بینم، اگه درس نخونم عذاب می کشم، و همه ی هدفهایی که تو زندگیم دارم یه جوری به این قضیه ربط پیدا میکنه، حتی اینکه بعدا بچه هامو چطور تربیت کنم ... ، در کنارش اعتماد به نفسم کمه یعنی می دونم اگه با کسی که زندگی می کنم از این نظر با معیارای من یکی نباشه تا آخر عمر قراره عذاب بکشم که من ازش بالاترم

  7. کاربر روبرو از پست مفید مهندس خانوم تشکرکرده است .

    shadow2910 (چهارشنبه 29 مرداد 93)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 30 آبان 93 [ 13:50]
    تاریخ عضویت
    1393-4-01
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    421
    سطح
    8
    Points: 421, Level: 8
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 26 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    و یک چیز دیگه اینکه: به حررررررررف مردم هیچ اعتنایی نکنین

    داشتم براتون مطلب مینوشتم که شما دوباره پست گذاشتین ، به هر حال خوشحالم که آدم با شعور و فهمیده ای هستین و میدونین که باید تغییراتی در خودتون ایجاد کنین.
    نگفتین رشته تون چیه؟
    میشه اولویت های زندگیتون رو لیست کنین؟ (آیا فقط درس خوندنه؟)
    ویرایش توسط shadow2910 : چهارشنبه 29 مرداد 93 در ساعت 12:41

  9. کاربر روبرو از پست مفید shadow2910 تشکرکرده است .

    مهندس خانوم (چهارشنبه 29 مرداد 93)

  10. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    سلام خانوم مهندس

    شما گفتین که معیار تحصیلات خیلی براتون مهمه، خب غیر از این معیار دیگه چه معیارهایی مد نظرتون هستش؟

    بهتره برای خودتون معیاراتونو اولویت بندی کنین چون بندرت کسی و میتونین پیدا کنین که تمام معیاراتون داشته باشن.

    این معیار تحصیلات هم براش اولویت بندی کنین.

    چند نکته بنظرم رسیده گفتم براتون بگم انشالله بتونم کمکی بشما کرده باشم:

    اول در مورد نکته مورد شماره دومتون میگم :

    من خودمم رشته سختی و خوندم،حتی کسایی که از رشته ام اطلاع ندارن، با پزشکی اشتباه میگیرن، اما نسبت به رشته من دوستانی داشتم، که رشته راحتتری خوندن، وضعیت شغلی و مالی خوبی هم دارن.
    درسته بعضی رشته ها واقعا سخته دهن پر کن هم هست، اما این سختی همه جا هست، تو محیط کار، ادامه تحصیل وکسب درآمد، .... بشخصه اگه تو رشتمون پشتکار و خلاقیت نداشته باشیم، در حد اسمش و سختیش درآمد نداره!!
    اینارو گفتم که اگه سختی و بالا بودن رشته خواستگارتون از لحاظ مادیات واستون مهمه بدونین که رشته های پایین هم میتونه از نظر مادیات به پای رشته های سخت و بالا برسه!

    اما اگه بخاطر این میگین که دوست دارین در آینده وقتی میخواین شوهرتون به دوستان و آشنایان معرفی کنین، بگین آقای دکتر ....و یا آقا مهندس و....!

    باید بگم رشته تحصیلی همسرتون و اسمش فوقش نهایت همون اوایل دهن پر کنه! ! یا بقول عامیانه براتون کلاس داره، اما در طول زندگیتون این اخلاقیات و ویژگی های شخصیتیشونه که خیلی مهمه! !!! و تو چشم میاد!!!


    نکته بعدی که میخواستم بهت بگم اینه، که حواستون باشه، بخاطر حرف دختر عمه و خاله و ..... ازدواج عجولانه ای نداشته باشین.
    منظورم اون قسمت حرفتونه که گفتین که چند تا از دختر های فامیلتون ازدواج کردن و فکر میکنین یجورایی براتون کلاس میذارن، و شما میگین همسراشون اگه خواستگارهای شما بودن، شما حتی نگاشون نمیکردین.

    حالا من نمیدونم از چه لحاظی این حرفو میزنین، از لحاظ پول و تحصیلات یا اخلاقیات همسراشون!!
    اما یادتون باشه که هر آدمی برای خودش محترمه و شخصیت خاص خودشو داره.
    شما که دوست ندارین فردا در آینده یکی درمورد همسر خودتون اینگونه صحبت کنه.پس مراقب باشین حتی جلوی خود فامیلاتون اینگونه صحبت نکنین. ( میخوام بگم ممکنه این طرز فکرتون روی رفتارتون تاثیر گذاشته باشه و برای همین فامیلتون اینگونه باهاتون رفتار میکنن)

    نکته بعدی از ترستونه
    ، نگران نباشین شوخی شوخی هیچی جدی نمیشه! !! مسله یک عمر زندگیه!
    تصمیم نهایی هم شما باید بگیرین.شما میتونین با خواستگاری ایشون موافقت کنین و باهاشون آشنا بشین. اگه ایشون فرد مورد نظر شما بوده باشن، میتونین انتخابشون کنین!
    اگه هم خیر، میتونین جواب منفی بدین.




    برای مشکل یک بعدی تون هم یک توصیه خواهرانه دارم، اطلاعاتتونو در مورد ازدواج بیشتر کنین.
    مقالات ازدواج و درمورد سوالات جلسات خواستگاری و معیارهای ازدواج و مطالعه کنین
    یمدتی اینجا باشین و تا با مشکلات زندگی های متاهلی بیشتر آشنا بشین.

    تا بتونین هم تصویر ذهنی درستی و از ازدواج داشته‌باشین هم بتونین درست انتخاب کنین.
    به اخلاقیات و هم کفو بودن هم بیشتر توجه کنین. مشکلات زندگی و بخونین تا بدونین چقدر این موارد مهمه.حتی گاهی مهمتر از تحصیلات
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : چهارشنبه 29 مرداد 93 در ساعت 12:49

  11. 3 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    shadow2910 (چهارشنبه 29 مرداد 93), فدایی یار (چهارشنبه 29 مرداد 93), مهندس خانوم (چهارشنبه 29 مرداد 93)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 20 اردیبهشت 98 [ 17:34]
    تاریخ عضویت
    1393-1-28
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    4,725
    سطح
    43
    Points: 4,725, Level: 43
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    81

    تشکرشده 87 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط shadow2910 نمایش پست ها
    و یک چیز دیگه اینکه: به حررررررررف مردم هیچ اعتنایی نکنین

    داشتم براتون مطلب مینوشتم که شما دوباره پست گذاشتین ، به هر حال خوشحالم که آدم با شعور و فهمیده ای هستین و میدونین که باید تغییراتی در خودتون ایجاد کنین.
    نگفتین رشته تون چیه؟
    میشه اولویت های زندگیتون رو لیست کنین؟ (آیا فقط درس خوندنه؟)

    مهندسی پزشکی می خونم.

    اولویت های من: ادامه تحصیل، پیدا کردن کار (و یا اینکه تو این زمینه به یه ثبات برسم چون از طرفی دوست دارم یه سری کارای تحقیقاتی انجام بدم) و ازدواج

    مشکل من همینه که احساس میکنم باید ترتیب اولویت هامو تغییر بدم اونم نه از روی اجبار، بلکه باید طوری باشه که هر تصمیمی گرفتم ازش راضی باشم و بخاطر حرفای بقیه نباشه. چون می دونم اونقدری که الان دارم به راحتی خواستگارامو رد می کنم و خونوادم دارن باهاش کنار میان سال دیگه اینطوری نیس (به خاطر فرهنگ شهرمون). همین الانم سر همین خواستگار آخری مامانم قهره باهام (چون بهش گفتم من راضی نیستم ولی اون میگه به همین راحتی ردش نکن).








    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    سلام خانوم مهندس

    شما گفتین که معیار تحصیلات خیلی براتون مهمه، خب غیر از این معیار دیگه چه معیارهایی مد نظرتون هستش؟
    برام مهمه آدم منطقی و در حد متعارف معتقد باشه. درک متقابل داشته باشه، مستقل باشه، ترجیحا بچه ی آخر هم باشه


    چند نکته بنظرم رسیده گفتم براتون بگم انشالله بتونم کمکی بشما کرده باشم:

    اول در مورد نکته مورد شماره دومتون میگم :

    من خودمم رشته سختی و خوندم،حتی کسایی که از رشته ام اطلاع ندارن، با پزشکی اشتباه میگیرن، اما نسبت به رشته من دوستانی داشتم، که رشته راحتتری خوندن، وضعیت شغلی و مالی خوبی هم دارن.
    درسته بعضی رشته ها واقعا سخته دهن پر کن هم هست، اما این سختی همه جا هست، تو محیط کار، ادامه تحصیل وکسب درآمد، .... بشخصه اگه تو رشتمون پشتکار و خلاقیت نداشته باشیم، در حد اسمش و سختیش درآمد نداره!!
    من تو رشته م هدفای بزرگی دارم می دونم اگه اگه اگه برای رسیدن بهشون تلاش کنم می تونم بهشون برسم



    نکته بعدی که میخواستم بهت بگم اینه، که حواستون باشه، بخاطر حرف دختر عمه و خاله و ..... ازدواج عجولانه ای نداشته باشین.
    منظورم اون قسمت حرفتونه که گفتین که چند تا از دختر های فامیلتون ازدواج کردن و فکر میکنین یجورایی براتون کلاس میذارن، و شما میگین همسراشون اگه خواستگارهای شما بودن، شما حتی نگاشون نمیکردین.

    حالا من نمیدونم از چه لحاظی این حرفو میزنین، از لحاظ پول و تحصیلات یا اخلاقیات همسراشون!!

    اما یادتون باشه که هر آدمی برای خودش محترمه و شخصیت خاص خودشو داره.
    بله قطعا همینطوره

    شما که دوست ندارین فردا در آینده یکی درمورد همسر خودتون اینگونه صحبت کنه.پس مراقب باشین حتی جلوی خود فامیلاتون اینگونه صحبت نکنین. ( میخوام بگم ممکنه این طرز فکرتون روی رفتارتون تاثیر گذاشته باشه و برای همین فامیلتون اینگونه باهاتون رفتار میکنن)

    اتفاقا چون مطمئن بودم هر رفتاری داشته باشم ممکنه اونا یه برداشت دیگه ای کنن تو مراسمشون واقعا هر کمکی از دستم بر میومد انجام دادم تا این برداشتو نداشته باشن.

    نکته بعدی از ترستونه
    ، نگران نباشین شوخی شوخی هیچی جدی نمیشه! !! مسله یک عمر زندگیه!
    تصمیم نهایی هم شما باید بگیرین.شما میتونین با خواستگاری ایشون موافقت کنین و باهاشون آشنا بشین. اگه ایشون فرد مورد نظر شما بوده باشن، میتونین انتخابشون کنین!
    اگه هم خیر، میتونین جواب منفی بدین.
    همونطور که گفتم به همین راحتیا نیست، از طرف خونوادم مطمئنم تحت فشار قرار می گیرم

    ویرایش توسط مهندس خانوم : چهارشنبه 29 مرداد 93 در ساعت 13:05

  13. کاربر روبرو از پست مفید مهندس خانوم تشکرکرده است .

    shadow2910 (چهارشنبه 29 مرداد 93)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 30 آبان 93 [ 13:50]
    تاریخ عضویت
    1393-4-01
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    421
    سطح
    8
    Points: 421, Level: 8
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 26 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میدونم که رشته سختی دارین ولی فکر میکنم بیش از حد دارین خودتونو وقف درس خوندن میکنین ( طبق صحبت خودتون که هر یکی دو ماه، حتی پامو از محوطه ی خوابگاه و دانشگاه بیرون نمیذارم مگه اینکه قرار باشه برم خونه، شهر خودمون) اینکه در این سن به تحصیلات ارزش و بهای زیادی میدین قابل تحسینه ولی به نظر من حتما باید یک سری تغییرات در خودتون اعمال کنین.

    این تغییرات یک روزه انجام نمیشه (همونطور که خودتونم گفتین از بچگی معیار ارزش گذاری خانوادتون میزان درس خوندن بوده) و نباید انتظار عوض کردن و عوض شدن آنی رو داشته باشین ولی سعی کنین برای اهداف دیگه زندگیتونم برنامه داشته باشین.

    به نظر من با وجود شرایطی که گفتین شما همین الان اگه خواستگار مناسب هم براتون بیاد آمادگی کافی برای ازدواج رو ندارین چون یاد گرفتن بعضی مسائل و آمادگی های قبل ازدواج امری ضروریه ( ولی شما تمام مدت فقط درس خوندین ، به گفته خودتون)

    اگه این ترم ، ترم آخر لیسانستونه پس آخر امسال باید کنکور ارشد بدین. من خودم برای ارشد 6 ماه وقت گذاشتم تا تونستم رتبه تک رقمی بیارم پس از اونجایی که ارشد اولویت اول و نزدیک و تاثیر گذار توی روحیه شماست توصیه من به شما اینه که کم کم برای آمادگی آزمون شروع کنین. در این زمان گاهی اوقات مهارت های زندگی زناشویی و آمادگی های قبل ازدواج را تا جایی که وقت بهتون اجازه میده ، یاد بگیرین ( گاهی سر زدن به کارگاه های آموزشی و خوندن تاپیکهای این سایت میتونه کمکتون کنه. اگه الان معیارهاتون برای انتخاب همسر رو لیست کنین 6 ماه دیگه با خوندن این سایت مطمئنا لیستتون عوض میشه)

    به حرررررف مردم هیچ اعتنایی نکنین (تاکید) . مسلما یک ازدواج موفق و منطقی ارزش بیشتری داره (حتی اگه 2 سال دیگه باشه)
    توی این مدت اگه خواستگاری براتون اومد میتونین بهش بگین 6 ماه صبر کنه ( که اگه واقعا فقط شما رو پسندیده باشه مدت زیادی نیست) یا بگین تا پایان سال قصد ازدواج ندارین. بعد از این مدت دیگه باید اولویت های زندگیتونو تغییر بدین.
    باید به ازدواج و تشکیل خانواده بیشتر فکر کنین . معلومات خودتونو بالا ببرین . روی خواستگاراتون بیشتر تمرکز داشته باشین و بدون دلیل ردشون نکنین.
    این کار چند تا حسن داره:
    1- شما توی این 6 ماه به درستون رسیدین و ان شاا... توی ارشد رتبه دلخواهتون رو آوردین
    2- کم کم به سمت تغییر اولویت هاتون پیش رفتین ( بدون ایجاد تناقض جدید در زندگیتون)
    3- تا حدودی مهارت های قبل ازدواج رو آموختین

    این میتونه یک برنامه کلی برای شما باشه ( اینها فقط نظر شخصیه و روحیات آدما میتونه در تصمیم گیری ها نقش بزاره )

    (چقدر حرف زدم)

  15. 2 کاربر از پست مفید shadow2910 تشکرکرده اند .

    فدایی یار (چهارشنبه 29 مرداد 93), مهندس خانوم (چهارشنبه 29 مرداد 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. من معلم هستم و مرددم ادامه تحصیل بدم یانه؟!
    توسط فرشته اردیبهشت در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: دوشنبه 19 مهر 95, 19:12
  2. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 02 اسفند 93, 12:21
  3. تحصیلات خواستگارم پایین تر از تحصیلات منه
    توسط میترا در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: یکشنبه 23 مهر 91, 00:28
  4. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: پنجشنبه 22 تیر 91, 14:33
  5. نداشتن تحصیلات دانشگاهی خواستگارم در ازدواج چقدر تاثیر داره؟
    توسط baran123 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 02 اردیبهشت 91, 19:33

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.