به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مرداد 93 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1393-5-23
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    18
    سطح
    1
    Points: 18, Level: 1
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    فشار جسمی، روانی من و تجربیات شما در این زمینه



    اول از همه سلام می کنم خدمت کارشناسا و کاربران محترم تالار، امیدوارم که بتونم از تجربیاتتون استفاده کنم. من یه جوون 26 ساله ام، پدر یه مرد فوق العاده عصبی و بداخلاقه و مادرم هم دست کمی از ایشون نداره هم زبانند ولی شهراشون باهم 200 کیلومتر فاصله داره درمورد تندخویی شون همین رو بگم که من چپ دستم ولی به لطف کتکهای پدرم تو کودکی با راست می نویسم! و مادرم که کلا کتک یادم میاد. همواره تحقیرم کردند پیش آشناها و همسایه طوری که برام عزت نفس نزاشتن؛ از بچگی پدرم هیچ پولی مدرسه رفتنی بهم نمیداد ولی یادمه پسرعمم دوم ابتدایی بودم همیشه بلله! داشت و 20 تومن هم پول تو جیبی می گرفت کل ابتداییم عموم یه 5 تومنی بهم داد اول ابتدایی که بودم (سکه مسیا !) خلاصه واسه کتابای کنکورمم کارگری کردم؛ موقع انتخاب رشته رفتم تربیت معلم که مفت بود! رفیق صمیم که وضعیت مشابه داشت رفت برق قدرت خوند هر دو عشق برق بودیم. خلاصه من کاردانی گرفتم ول کردم اونم که همه چی رو تجربی باهم یاد گرفته بودیم ترم 4 ترک تحصیل کرد. من آموزگار شدم اونم مثل سابق دستگاه تعمیر می کردم بعدازظهرها باهم درس می خوندیم و کار میکردیم هرچیزی که به برق و نرم افزار ربط داشت. به خاطر عشقم به کار به انگلیسی مسلط شدم رفتم سیسکو (شبکه) یاد گرفتم، رفتم تو یکی از معتبرترین مراکز آموزش برنامه نویسی ایران (جاوا) یاد گرفتم.خلاصه من پول اومده بود دستم دنبال علایقم می رفتم تا اینکه شانسی ما یه دستگاه خارجی رو دو نفره دستکاریش کردیم از قبلش بهتر شد! جو گرفت اومدیم تو این زمینه کار کنیم از رو بی تجربگی نفری بالای 30 میلیون بدهی بالا آوردیم من رفتم پیش رییس ادارمون ازش خواستم یه مدرسه ثابت صبح بهم بده که اگه نده میان به خاطر بدهی میندازنم زندان بعدازظهرها هم یه جا کار پیدا کردم که به قول اوستاهاش هر سال کارش 5 سال عمر آدم رو کم می کنه! تو این گیر و دار خواهرم ازدواج کرد مجبور شدم به واسطه یکی از دوستانم وام بگیرم بهش کمک کنم کار به جایی رسید که ورزش رو ترک کردم چون نه پول باشگاه رو داشتم و دارم نه وقتش رو . خلاصه اینا مقدمه بود تا مشکلاتم رو بگم


    من از پدر و مادرم اصلا خوشم نمیاد چون همواره تحقیرم کردن و می کنند، من یاد گرفتم ریشه مشکلات رو تو خودم بگردم ولی من از زمانی که یادمه جای درس خوندن درحال حمالی بودم درحالی که هم سنای من همه ارشد رو گرفتن من به خاطر خلاقیتم که علت جواب ندادنش ضعف علمی بود باید تا 12 شب کار کنم صب برم سرکار اونم چه کاری! بچگی هم که نمکی گری می کردم(البته نه باچرخ) یادم مس می فروختیم اون موقع کیلو پونصد تومن بود، کی با بچش این کارو می کنه، محلمون فقیر بود مگه بقیه بچه نداشتن؟! من از یه طرف تو فشار روانی ام از یه طرف فکر کردن به اونا میره رو مخم، دلم میخاد واسه همیشه ترکشون کنم ولی این شکست بیچارم کرد لااقل می تونستم ازشون دور بشم. از یه طرف یه کم مذهبی ام و دچار تعارض شدم



    دوستان من با اینکه صبح تا شب سرکارم بازم میل جنسی دارم، دوست صمیم الان مکزیکه(کشورهای جهان سوم میره) واسه کار میگه واقعا من و تو 26 سالمون ولی تا حالا... بدنمون که تو فشاره از این زاویه فقط مونده که ضربه جسمی روانی بخوریم! من کاردومم واقعا سخته طوری که واسه خودم پاداش درنظر گرفتم که اگه یه سال هم کار کنم و این مشکل بدهی حل شه ازدواج موقت می کنم؛ من شرایط ازدواج دایم رو ندارم، دختر خوشگل که می بینم(وقتی بامترو میرم واسه کارگاه ابزار بیارم) دست و پام انگار میلرزه! انقدر هم درحال کار و درس بودم که باور کنید وقت دوست دختر داشتن رو هم اگه بخامم ندارم! نمیدونم فرداها که این مشکلات حل شد اگه به دختر مورد علاقم بگم که قبلا ازدواج موقت کردم قبول می کنه یا نه؟ الان من چی کار کنم؟
    ممنون که خوندید
    ویرایش توسط کامران67 : پنجشنبه 23 مرداد 93 در ساعت 16:43

  2. 2 کاربر از پست مفید کامران67 تشکرکرده اند .

    digitalman (پنجشنبه 23 مرداد 93), تیام (پنجشنبه 23 مرداد 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 دی 00 [ 01:50]
    تاریخ عضویت
    1393-2-11
    نوشته ها
    121
    امتیاز
    7,040
    سطح
    55
    Points: 7,040, Level: 55
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 110
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 288 در 108 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    24
    Array
    با سلام

    کودکی سختی رو گذروندین که باعث شده به فردی که الان هستید تبدیل بشید نه مثل بعضی پسرها که واسه خودشون خانوم هستن
    هیچ میدونستی یکی از دلایل عدم موفقیت جوانان ما الان چه در خانواده و چه جامعه اینه که پدر مادرشون اونقد بهشون رسیدن و کمک کردن که جوانشون الان یه دستو پا چلوفتی به تمام معنی در اومده،زود گول میخوره،بچه ننه هست،و در زندگیش به همسری احتیاج داره که نقش مادرشو واسش داشته باشه ...

    گذشته های تو هر جوری که بود هر جوری که گذشت الان تموم شد حالا که واسه خودت مردی شدی و تقریبا بد و خوب میتونی تشخیص بدی و این توانایی رو داری ایندتو هر جور که دوس داری بسازی
    این یادت باشه که پدر مادرت دیگه مقصر نیستن اگه ایندتو خراب کنی
    تو الان در انتخاب ایندت ازادی ....

    خلاصه من پول اومده بود دستم دنبال علایقم می رفتم تا اینکه شانسی ما یه دستگاه خارجی رو دو نفره دستکاریش کردیم از قبلش بهتر شد! جو گرفت اومدیم تو این زمینه کار کنیم از رو بی تجربگی نفری بالای 30 میلیون بدهی بالا آوردیم

    افرین به تو که در سن 26 سالگی تونستی 30 میلیون بدهکاری بار بیاری!
    بیشتر پسرای هم سن تو الان خونه ور دل مادرشون نشتن فقط واسه اینده نقشه میکشن و تا الان به هیچ چیز نرسیدن اما تو حرکت کردی فقط با اشتباهی که کردی مبلغی رو بدهی اوردی و حتما میتونی جبران کنی..

    اگه یه سال هم کار کنم و این مشکل بدهی حل شه ازدواج موقت می کنم؛ من شرایط ازدواج دایم رو ندارم،
    مردها یه سیکل طبیعی دارن که میل جنسیشون چن روز در طول ماه خیلی بالا میره و از حالت طبیعی خارج میشه

    من ازدواج موقتو اصلا پیشنهاد نمیکنم چون همونطور که مردها دوس دارن زنشون قبلا با هیچ کس حتی دوستی نداشته باشه زن هم همینطورن وشما با ازدواج موقت شانس خودتون کم میکنید برای قبول شدن و جواب مثبت شنیدن از طرف یه خانوم
    توصیه میکنم یه طور برنامه ریزی کنید که در طول 2 یا 3 سال اینده یه دختر از یه خانواده ای با توقعات کمتر رو انتخاب کنید و برید جلو و ازدواج دائم کنید و این جمله یادتون باشه شما برای ازدواج پیش قدم بشید خدا شرایط واستون چنان جور میکنه که هیچی متوجه نشید .. زندگی همیشه با دو دوتا چهارتای شما پیش نمیره یکی شرایطتو عوض میکنه با یه اتفاق ساده که خارج از محاسبه شماست ....

    موفق باشید

  4. 2 کاربر از پست مفید احساس بهاری تشکرکرده اند .

    Amir_23 (جمعه 24 مرداد 93), کامران67 (جمعه 24 مرداد 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مرداد 93 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1393-5-23
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    18
    سطح
    1
    Points: 18, Level: 1
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    خانم احساس بهاری ممنون از جوابتون ولی

    هیچ میدونستی یکی از دلایل عدم موفقیت جوانان ما الان چه در خانواده و چه جامعه اینه که پدر مادرشون اونقد بهشون رسیدن و کمک کردن که جوانشون الان یه دستو پا چلوفتی به تمام معنی در اومده
    من اعتقاد به تعادل دارم نه خیلی شل بگیری نه خیلی سفت من بابام 16 سالگی پدرش رو از دست داه و از اون موقع خرج خونوادش رو داده حالا میخاد همون چرخه رو من تکرار کنه از این اخلاق هندی بازیش متنفر گاهی بهم میگه من یه قرون هم تو عروسیت نمیدم خودت باید دربیاری اگه بابام 18 سالگی بهم کمک می کرد الان جلوتر بودم خیلی جلوتر بودم
    من هرسال که شاگردام یه پایه میرن بالاتر افسرده میشم می بینم اونا یه پایه رفتن جلو ولی من دارم درجا میزنم واقعا این فکر دیوونم می کنه؛ جایی که کار می کنم یه سری دانشجو از دانشگاه های دولتی شهر تهران میان بعضیاشون واقعا بی سوادن طوری که همکارم که استاد دانشگاهه برگشت به یکیشون گفت برو شاش کن تو سوادت، اون موقع من بدبخت با این همه تجربه عملی و زحمت دانشگاه نرفتم که بیشترش هم تقصیر والدینم چون تمام وقتم رو صرف خرحمالی کردم اون تو جامعه ای که مدرک و دانشگاه رفتن واقعا کشکه
    من اصلا جوونی نکردم درست به کارم (نه معلمی) عشق می ورزم ولی اصلا یادم نمیاد آخرین باری که بازی کردم یا واسه تفریح رفتم کی بوده!

    افرین به تو که در سن 26 سالگی تونستی 30 میلیون بدهکاری بار بیاری!
    بدهی بارآوردن که هنر نیست!

    توصیه میکنم یه طور برنامه ریزی کنید که در طول 2 یا 3 سال اینده یه دختر از یه خانواده ای با توقعات کمتر رو انتخاب کنید
    این دو سه سال رو چیکار کنم با غرایزم؟!


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فحاشی، حمله و بی احترامیهای همسرم!
    توسط fgh در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 25
    آخرين نوشته: شنبه 17 مهر 95, 15:04
  2. افسردگی، عدم اعتماد به نفس،مشکل در هدف گذاری، ترس و افکار منفی
    توسط tanhaeii در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 آذر 94, 20:47
  3. برطرف کردن افکار منفی، با تمرین های کاربردی آقای sci
    توسط میشل در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 24 آبان 92, 10:22
  4. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 13 مرداد 91, 19:56
  5. مشکل من با همسرم ( افسردگی، بی توجهی، جنسی ) بعد از رفتن به مشاور
    توسط نیلا در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 85
    آخرين نوشته: دوشنبه 05 اردیبهشت 90, 13:15

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.