سلام
من دوباره اومدم از زندگیم بگم
خیلی ها با مشکلات گذشته من آشنان
خلاصه بگم من و همسرم زندگیمونو با عشق شزوع کردیم و خیلی خوشبخت بودیم و زبانزد همه.... تا این که 4 سال بعد از ازدواج به خاطر ورشکستگی اعصاب جفتمون به همم ریخته بود و دعواهای بینوم بیشتر شد تا اینکه یه روز همسرم گفت که دیگه هیچ احساسی بهم نداره
ارتباطش رو کلا با خانوادم قطع کرد و حتی تو مهمترین مراسمها عروسی و عذانمی یومد . سراغ دوست دختر و ... رفت و کلا شد یه آدم دیگه
با کلی صبر و تلاش سعی کردم همه چی رو درست کنم
الان فهمیدم بخشی از مشکلاتمون به خاطر این بود که می گفت باید خونه داریت عالی باشه همه جا برق بزنه وقتی من از کار بیرون برمیگردم خسته ام و چشمهام هم خیلی ضعیف شده اما دارم سعی ام رو می کنم
الان تازه بعد از دوسال چند بار با خانوادم ارتباط برقرار کرد و به نظر می یاد دوست دخترهاش کنار گذاشته
بیشتر به کار مشغوله اما کاهامون تو ایت اوضاع اقتصادی باید خیلی بهتر ازین شه ...
اما هنوز میگه من دیگه مثل سابق نیستم و ما ارتباط عاطفی نداریم
باز من خیلی سعی میکنم ولی اون کم خیلی کم تقریبا دوماه یه بار رابطه داریم در صورتی که قبل از این دعواها هفته ای دو سه بار بود
خسته شدم خیلی تلاش می کنم اما همش میگه تو برای زندگیمون چی کار کردی
از صرفه جویی قناعت پایه بودن مهربونی همکاری ... یعنی هیچ چی رو نمی بینه یا به روی خودش نمی یاره
چند روز پیش بهش گفتم خسته شدم گفت من مشکلی با این قضیه ندارم
من گفتم اما من مشکل دارم ما هیچ نوع ارتباط عاطفی نداریم مدتهاست حتی نیومدی سمتم منو ببوسی مثل دو تا همخونه شدیم
خودش هم ناراحته اما میگه دست خودم نیست هر بار سعی کردم سمت بیام نتونستم
خسته شدم واقعا کارهای من غیر عمدی بوده ولی اون فکر می کنه من دشمنش هستم
مثلا میگه چرا 6 سال پیش فامیلات تو عروسی پول کم دادن چرا 5 سال پیش گوشی منو چک می کردی هرچی میگم اصلا فکر کن فامیلای من جنایتکار ، من که دارم باهات زندگی می کنم یا میگم اوایل ازدواج من تو رو نمی شناختم اگه چند بار گوشیتو چک کردم الان که این کارو نمی کنم میگه همه اینها جمع شده ظرفیت من پر شده .
من از این خلا عاطفی رنج می برم و از اینکه می بینم مهمترین و بهترین سالهای جوونیمون داره اینطوری می گذره خیلی ناراحتم
تازه بحرانهای مالی هم داره به ما فشار میاره دنبال آرامشم
لینک تاپیکهای قبلیم :
شوهرم داره به من خیانت می کنه
شوهرم به تازگی به مشروب روی آورده چی کار کنم
شناسایی ضعفهایم ، تلاش برای تغییرات مثبت در
موفقیتی که داشت کم کم برمیگشت...کمکم کنید
بحران دوباره زندگی من
علاقه مندی ها (Bookmarks)