به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array

    از خلا عاطفی تو زندگیمون رنج میبرم

    سلام
    من دوباره اومدم از زندگیم بگم
    خیلی ها با مشکلات گذشته من آشنان
    خلاصه بگم من و همسرم زندگیمونو با عشق شزوع کردیم و خیلی خوشبخت بودیم و زبانزد همه.... تا این که 4 سال بعد از ازدواج به خاطر ورشکستگی اعصاب جفتمون به همم ریخته بود و دعواهای بینوم بیشتر شد تا اینکه یه روز همسرم گفت که دیگه هیچ احساسی بهم نداره
    ارتباطش رو کلا با خانوادم قطع کرد و حتی تو مهمترین مراسمها عروسی و عذانمی یومد . سراغ دوست دختر و ... رفت و کلا شد یه آدم دیگه
    با کلی صبر و تلاش سعی کردم همه چی رو درست کنم
    الان فهمیدم بخشی از مشکلاتمون به خاطر این بود که می گفت باید خونه داریت عالی باشه همه جا برق بزنه وقتی من از کار بیرون برمیگردم خسته ام و چشمهام هم خیلی ضعیف شده اما دارم سعی ام رو می کنم
    الان تازه بعد از دوسال چند بار با خانوادم ارتباط برقرار کرد و به نظر می یاد دوست دخترهاش کنار گذاشته
    بیشتر به کار مشغوله اما کاهامون تو ایت اوضاع اقتصادی باید خیلی بهتر ازین شه ...
    اما هنوز میگه من دیگه مثل سابق نیستم و ما ارتباط عاطفی نداریم
    باز من خیلی سعی میکنم ولی اون کم خیلی کم تقریبا دوماه یه بار رابطه داریم در صورتی که قبل از این دعواها هفته ای دو سه بار بود
    خسته شدم خیلی تلاش می کنم اما همش میگه تو برای زندگیمون چی کار کردی
    از صرفه جویی قناعت پایه بودن مهربونی همکاری ... یعنی هیچ چی رو نمی بینه یا به روی خودش نمی یاره
    چند روز پیش بهش گفتم خسته شدم گفت من مشکلی با این قضیه ندارم
    من گفتم اما من مشکل دارم ما هیچ نوع ارتباط عاطفی نداریم مدتهاست حتی نیومدی سمتم منو ببوسی مثل دو تا همخونه شدیم
    خودش هم ناراحته اما میگه دست خودم نیست هر بار سعی کردم سمت بیام نتونستم
    خسته شدم واقعا کارهای من غیر عمدی بوده ولی اون فکر می کنه من دشمنش هستم
    مثلا میگه چرا 6 سال پیش فامیلات تو عروسی پول کم دادن چرا 5 سال پیش گوشی منو چک می کردی هرچی میگم اصلا فکر کن فامیلای من جنایتکار ، من که دارم باهات زندگی می کنم یا میگم اوایل ازدواج من تو رو نمی شناختم اگه چند بار گوشیتو چک کردم الان که این کارو نمی کنم میگه همه اینها جمع شده ظرفیت من پر شده .
    من از این خلا عاطفی رنج می برم و از اینکه می بینم مهمترین و بهترین سالهای جوونیمون داره اینطوری می گذره خیلی ناراحتم
    تازه بحرانهای مالی هم داره به ما فشار میاره دنبال آرامشم
    لینک تاپیکهای قبلیم :
    شوهرم داره به من خیانت می کنه


    شوهرم به تازگی به مشروب روی آورده چی کار کنم


    شناسایی ضعفهایم ، تلاش برای تغییرات مثبت در


    موفقیتی که داشت کم کم برمیگشت...کمکم کنید


    بحران دوباره زندگی من

    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  2. 5 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    anisa (جمعه 24 مرداد 93), paiize (چهارشنبه 22 مرداد 93), terme00 (چهارشنبه 22 مرداد 93), ساحل75 (چهارشنبه 22 مرداد 93), سرگشته دوست (پنجشنبه 23 مرداد 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 مهر 02 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,563
    امتیاز
    44,252
    سطح
    100
    Points: 44,252, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,950

    تشکرشده 6,439 در 1,458 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام عزیزم.توواسه من یه الگویی.الگوی صبرواستقامت نه فقط واسه من بلکه واسه همه خانمهای این تالار
    این خیلی خوبه که توداری تلاش میکنی اماوقتشه که دیگه ازشوهرت هم بخوای پیش مشاوره بیادشایدافسردگی گرفته...مگه نمیگی خودشم ناراحته شایددچارنوعی تعارض شده...بهتره ازش بخوای باهم مشاوره برید...بگوبه خاطربچه مون.بخاطرخودمون...جوونیمون
    فکرمیکنم شوهرت ازتواوضاعش بدتره...اوضاع روحیش رومیگم..درسته؟
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  4. 3 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    terme00 (چهارشنبه 22 مرداد 93), zendegiye movafagh (چهارشنبه 22 مرداد 93), سرگشته دوست (پنجشنبه 23 مرداد 93)

  5. #3
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    ممنونم paiize عزیزم
    ولی مطمئنم مشاوره رو قبول نمی کنه و به شدت بدش میاد چراشو نمی دونم
    بله خودش هم شرایط خیلی خوبی نداره و معترفه که لذتی از زندگی نمی بره
    ولی خسته و درمونده ایم فوق العاده لجباز و مغروره
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 مهر 02 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,563
    امتیاز
    44,252
    سطح
    100
    Points: 44,252, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,950

    تشکرشده 6,439 در 1,458 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    زندگی موفق عزیزبه نظرخودت اون شادابی روکه لازمه داری؟یعنی روحیه خودت چطوره؟
    من گاهی اوقات یه کارهایی میکنم که بعدش خودمم تعجب مبکنم.مثلاوقتی شوهرم ازم عصبانیه وخطرناک میشه من بازبی خیالش نمیسم اینقدرمیرم پیشش مسخره بازی درمیارم بی خودی شلوغ میکنم قهرمیکنم آشتی میکنم تاشایداون کمی تغییرکنه بالاخره اونم آدمه ودل داره بعدازیکی دوساعت کوتاه میاد...
    توچطورهستی؟وقتی سرسنگینه توهم مثل اون میشی؟گاهی لازمه مثل یه دختر15ساله رفتارکنی بچه بشی شیطونی کنی...منظورمومتوجه میشی که؟
    حتی گاهی شده کلی هم حرف خوردم کلی هم دلم شکست اما کوتاه نیومدم...
    یه کم ازاخلاق خودت بگو....بامردی که اینقدرخشکه نمیشه سردوخشک بودوگرنه همیشه درحال دورشدن ازاونی
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  7. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    terme00 (چهارشنبه 22 مرداد 93), zendegiye movafagh (چهارشنبه 22 مرداد 93)

  8. #5
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    خب صرف نظر از مواقعی که بحث و دعوا یه که خیلی هم کم هست
    بقیه مواقع بیشتر جو خونه رو شاد نگه میدارم و با دخترم خیلی سعی می کنم شاد باشم اما همش ظاهریه
    اما تو بحث چند روز پیش وقتی بهش گفتم همه خنده هام الکیه اون هم گفت منم همینطورم
    اما زیاد نمیشه از شیوه ای که گفتید براش استفاده کرد عصبی میشه اوایل ازدواج سعی می کردم بعد از بحث زود برم پیشش بغلش کنم تا آروم شیم اما خیلی عصبانی میشد در موقع عصبانیت یا ناراحتی نباید بهش دست زد یا شوخی کرد
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟
    ویرایش توسط zendegiye movafagh : چهارشنبه 22 مرداد 93 در ساعت 15:39

  9. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    terme00 (چهارشنبه 22 مرداد 93)

  10. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 00:58]
    تاریخ عضویت
    1393-2-06
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    4,960
    سطح
    45
    Points: 4,960, Level: 45
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 190
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    143

    تشکرشده 263 در 86 پست

    Rep Power
    25
    Array
    زندگی موفق عزیز خیلی ناراحت شدم تاپیکتو خوندم خوب درکت میکنم .. اما خدا رو شکر که همسرت پیشته و فرصت داری که همه چیزو درست کنی ..چیزی که من آرزوشو دارم.. می دونم که میتونی عزیزم منم برات دعا می کنم که زندگیتون هر روز گرمتر بشه

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 دی 00 [ 01:50]
    تاریخ عضویت
    1393-2-11
    نوشته ها
    121
    امتیاز
    7,040
    سطح
    55
    Points: 7,040, Level: 55
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 110
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 288 در 108 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    24
    Array
    من به عنوان یه مرد وقتی که توی زندگی کم بیارم اگر کسی پشتیبان من و کنارم باشه (همسرم) رو حس کنم بهتر با مشکلات کنار میام
    حتما شنیدید که میگن پشت هر مرد موفقی یک زن خوب هست
    قطعا شما کارهایی انجام دادید که الان این شرایط واستون پیش اومده
    اما همه چیز یادتون نیست
    اگه اجازه بدید چن سوال ازتون داشته باشم:

    به خاطر ورشکستگی اعصاب جفتمون به همم ریخته بود
    بعد از این حادثه شما چکار کردید؟برخوردتون با شوهرتون چطور شد؟چن بار از زندگی گلایه کردید و دعوا گرفتید؟دعواهاتون معمولا چطور شروع میشد؟
    شما چقدر فضای خانه رو محل ارامشش قرار دادید که وقتی اومد داشت فکر میکرد که چه خاکی باید به سرم بریزم فکرش ازاد باشه ؟

    دعواهای بینوم بیشتر شد تا اینکه یه روز همسرم گفت که دیگه هیچ احساسی بهم نداره
    در چه حالتی بهتون این جمله رو گفت؟شما چکار کردید؟ایا این جمله فقط یه حرف بود؟چرا این جمله رو بهتون گفت؟

    رتباطش رو کلا با خانوادم قطع کرد و حتی تو مهمترین مراسمها عروسی و عذانمی یومد
    چرا؟

    سراغ دوست دختر و ... رفت و کلا شد یه آدم دیگه
    ایا از اول اهل اینجور کارا بود؟؟شما واسش کم گذاشتید از عواطف و احساسات ؟بنظرتون چرا اینجور کارارو میکرد؟ از خودش پرسیدید؟جوابش؟
    با کلی صبر و تلاش سعی کردم همه چی رو درست کنم
    چکارا کردید؟ نتیجه کارتون چی شد؟
    الان فهمیدم بخشی از مشکلاتمون به خاطر این بود که می گفت باید خونه داریت عالی باشه همه جا برق بزنه
    به نظرتون درست میگفت؟ منظورش از این حرف ممکنه چیز دیگه ای بوده باشه؟ ازش دقیقا پرسیدید که دوس داره محیط خونه واسش چطور باشه؟؟

    اما هنوز میگه من دیگه مثل سابق نیستم و ما ارتباط عاطفی نداریم
    چقدر این جمله باورتون شده؟قلبشو بدست بیارید

    خسته شدم خیلی تلاش می کنم اما همش میگه تو برای زندگیمون چی کار کردی
    از صرفه جویی قناعت پایه بودن مهربونی همکاری ... یعنی هیچ چی رو نمی بینه یا به روی خودش نمی یاره
    منظورش چیه؟میخواد بگه کم گذاشتی؟از نظرش باید چکار میکردی که نکردی؟

    چند روز پیش بهش گفتم خسته شدم گفت من مشکلی با این قضیه ندارم
    هدفتون از گفتن این جمله چی بود؟
    وقتی این جمله رو میگفتید انتظار یه اغوش داشتید که تمام خستگیتون بگیره اما ایا روش خوبی رو برای رسوندن منظورتون انتخاب کردید؟

    خودش هم ناراحته اما میگه دست خودم نیست هر بار سعی کردم سمت بیام نتونستم
    از چی ناراحته؟چه حسی هست که نمیذاره بیاد سمتت؟

    خسته شدم واقعا کارهای من غیر عمدی بوده ولی اون فکر می کنه من دشمنش هستم
    کارهای غیر عمدی شما فقط شامل موارد زیر میشه که ظرفیتشو پر کرده؟؟!اگه تمامش نبوده میشه نمونه هایی رو ذکر کنید ....
    مثلا میگه چرا 6 سال پیش فامیلات تو عروسی پول کم دادن چرا 5 سال پیش گوشی منو چک می کردی هرچی میگم اصلا فکر کن فامیلای من جنایتکار ، من که دارم باهات زندگی می کنم یا میگم اوایل ازدواج من تو رو نمی شناختم اگه چند بار گوشیتو چک کردم الان که این کارو نمی کنم میگه همه اینها جمع شده ظرفیت من پر شده .
    من از این خلا عاطفی رنج می برم و از اینکه می بینم مهمترین و بهترین سالهای جوونیمون داره اینطوری می گذره خیلی ناراحتم
    مقصر اصلی رو چه کسی میدونید؟؟راهکارتون برای حل این مشکل چیه؟
    بحرانهای مالی هم داره به ما فشار میاره دنبال آرامشم
    شما در حل بحران مالی چکار میتونید بکنید؟؟

    در حرفام نمیخوام شمارو مقصر جلوه بدم،میخوام به مساله زندگیتون یه طور دیگه نگاه کنید،شاید برداشت اشتباهی میکردید و تصمیمات اشتباهی میگرفتید

    راستی:

    مردها اصلا دوست ندارن که ضعیف جلوه کنن واسه همین بعضی هاشون اگه بمیرن پیش مشاور نمیرن و با کسی صحبت نمیکنن چون نشانه ضعف خودشون میدونن!
    یادتون باشه تا به مرد ....ندی...... نمیده بهت (جای نقطه چینو هر کلمه ای دوس داری بذار) ارامش،علاقه،حس دوست داشتن
    بهتون پیشنهاد میکنم کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی رو از اینترنت بگیرید بخونید تا در شناخت همسرتون و روابط موفق تر عمل کنید.

    موفق باشید

  12. کاربر روبرو از پست مفید احساس بهاری تشکرکرده است .

    anisa (جمعه 24 مرداد 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو ارتباط با دخترها تو اجتماع مشکلی ندارم، اما وقتی دختری رو دوست دارم برعکسه
    توسط amir800 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آبان 95, 22:01
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  3. من خیلی نقص دارم هم تو رفتارم هم تو ظاهرم نمیتونم خودمو دوست داشته باشم
    توسط پونیو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 43
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 مرداد 93, 00:20
  4. تو انتخاب کمکم کنید تو تصمیم درست مرددم روحیم داغونه
    توسط mona_joon در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 15 دی 89, 14:23
  5. لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 فروردین 87, 04:37

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.