به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array

    هنوز خواستگار قبلیم فکرمو مشغول کرده

    من توی پست قبلیم راجب وضعیتم توضیح دادم.یکی از خواستگارهایی که اخیرا داشتم هنوز فکر منو مشغول میکنه.چون نکات مبهمی وجود داره.من با این آقا آشنا شدم وبا اطلاع خانواده. چهار بار همدیگرو توی مکانهای عمومی دیدیم.البته چون توی یه شهر دیگه زندگی میکرد بین این دیدارها وقفه افتاد و ما تلفنی هم در تماس بودیم.بعد از یه مدت ایشون با خانواده به خواستگاری من اومدن.ایشون با من همسن بودن.نظامی بودن و هر دولیسانس بودیم.ضمنا ظاهر خیلی خوبی داشتن.خانوادشون خیلی مذهبی بودن.من چون شناخت قبلی ازشون داشتم و اولین خواستگاری بود که واقعا خوشم اومده بود،اجازه دادم همه چیز پیش بره.ما دوباره بیرون رفتیم وباهم صحبت کردیم راجب همه چیز از جمله مهریه.چون گفته بودن با مهریه زیاد موافق نیستن من خودم پیشنهاد100سکه رو دادم.روز دوم که به خونه ما اومدن.بحث مهریه شد وایشون گفتن با100سکه موافقن.یک هفته موندن و بعد به شهرشون برگشتن.توی این هفته همه چیز خوب پیش رفت.قرار عقد واسه دو ماه بعد گذاشته شد.ایشون خیلی به من ابراز علاقه میکردن.ضمنا گفته بودن به مذهبی بودن خانوادشون نیستن وپوشش من رو که در حد عرف بود قبول داشتن.بعد از دو هفته باز اومدن.این بار واسه 10روز مرخصی گرفتن..ضمنا یک دفعه گفتن که مهریه 100تا زیاده و باید عنداستطاعه بشه.من قبول نکردم.ایشون گفتن پس شرط بشه که اگه ازم خواستی ماها ربع سکه بدم.گفتم باید مشورت کنم.بعد دوروز با وجود مخالفت خانواده قبول کردم.بعد گفتن که خرید عقدو انجام بدیممنم فکر کردم که این به شناخت بیشترمون از هم کمک میکنه.ما هر روز بیرون میرفتیم بعضی وقتا با خانواده و گاهی هم دوتایی.خریدای من انجام شد.من شنیده بودم واسه عقد فقط پسر واسه دختر خرید میکنه.ولی ظاهرا رسم اونا اینطور نبود.منم واسه ایشون کت وشلوار وچیزای دیگه رو خریدم که مبلغش خیلی بیشتر شد ولی چیزی نگفتم.روز بعد برای خرید حلقه رفتیم و خریدیم.
    روز آخری که قرار بود ایشون به شهرشون برگردن صبح به من زنگ زدن وگفتن با خانواده قرارشده بیان خونه ما.وقتی اومدن پدرشون گفت تو این مدت یه سری مسایلی بوده که باید راجبش صحبت وحل بشه.خود پسر شروع به صحبت کرد وگفت اول اینکه چرا برای خرید به بالای شهر رفتیم وچرا من اول یه کفش گرونو برداشتم وچون اندازم نبوده نخریدم.منم گفتم در نهایت خریدای ارزونی کردم و خریدای شما هم از بالای شهر بوده.بعد گفتن نظر من اینه که شما روز عقد باید چادر سفید بپوشی وبعد از ازدواج توی خونه وقتی مهمون میادم همینطور.پدرم گفت شما گفته بودیم با پوشش ایشون مشکلی ندارین.گفت من منظورم این بود که توی خونه شما اینجوری باشه.بعد که اومد به خونه من،من تعیین میکنم چی بپوشه.اینم بگم که ایشون گفته بودن هیچ پس اندازی ندارن ونمیتونن خونه رهن کنن.منم چون خودم خونه داشتم گفتم که میتونیم بریم خونه من.خلاصه برادرم با ایشون خیلی منطقی بحث کرد ایشون عصبانی شدن وبا حالت قهر باخانواده رفتن.خبری ازشون نشد.سه روز بعد من به بابا گفتم بهشون زنگ بزنه بگه جواب منفیه وچون هر دو حلقه دست ایشون بود حلقه منو پس بیارن.پدر ایشون گفتن این کارو نمیکنن جون اونا هم سرویس خریدن و ضرر کردن و ما باید ضررشونو جبران کنیم.الان سه ماه گذشته و هیچ خبری نشده.از نظر روحی برای من روزای سختی بوده.دوستام میگن شاید اونا کلاهبردار بودن و نیتشون از اول همین بوده.چون برای خرید سرویسم منو نبرده بودن.دارم دیوونه میشم ازین که فکر میکنم فریب خوردم.آخه اون میگفت منو دوست داره.خدا رو به خاطر داشتن من شکر میکنه.ضمنا یه روز مونده به آخر غیرمستقیم میخواست آدرس آپارتمان منو بگیره.خواهش میکنم نظرتونو در این مورد بگین.من منتظرم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام.منظورتون از پست قبلی فکر کنم تاپیک قبلی بود..

    راستش منم یکم یجوریم شد..اصلا میدویند از این برخورد خوشم نیومد..طرف بیاد خرید کنه بعدش نه عذر خواهی نه هیجی یه دفعه بره و.. واقعا این فرهنگو من ندیده بودم !!

    من نمیگم شما اشتباه کردید...شما با صداقت رفتید جلو...گیریم اون اقا کلاه بردار بوده البته شما میگید اونا رو میشناختید که خوشتون اومده باز اخرش میگید دوستاتون گفتند کلاه بردار..که این خودش جای بحث داره .. به هر حال اصلا گیریم نه به این نتیجه رسیده به درد هم نمی خورید یا هر چی..شما بهتره به اون بالایی و خدا واگزار کنید و از خدا بخواید به سزای عملش برسه (البته اگه بتوندی ببخشید که خیلی شاید بهتر باشه ولی من خودم بودم فکر نمیکنم چنین ادمی رو می بخشیدم )

    به هر حال ذهنتون این قدر اشفته نکنید..شاید طرف اول دیده خونه دارید و.. جذب شده بعدش به نتیجه ی دیگه رسیده و.. به هر حال به این فکر کنید اگه وصلت سر می گرفت و خدایی ناکرده مشکلات بزرگتری الان داشتید چی...از این ماجرا درس هایی که باید بگیرید رو بگیرید و سریع ازش رد شید.. و از خدا بخواید یه بنده ی خوبش رو نصیبتون کنه...توی موارد ازدواج هم کلا اگه یکی خوناودش نمی دونم محلش علامه ی دهر بودند و .. شما بازم به خود فرد توجه بیش تری داشته باشید... به خدا توکل کنید..

    به هر حال حق دارید ناراحت باشید چون انگار تا دم ازدواج پیش رفتید و احساستون رو درگیر کردید و.. واقعا ناراحت میشه ادم..ولی میگم به این فکر کنید از این بدتر هم میتوسنت بشه..پس شما خودتون رو سرزنش نکنید..چون تقصیر شما نبوده که..

  3. 2 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    دختر بیخیال (سه شنبه 21 مرداد 93), شیدا. (چهارشنبه 22 مرداد 93)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فدایی یار نمایش پست ها
    سلام.منظورتون از پست قبلی فکر کنم تاپیک قبلی بود..

    راستش منم یکم یجوریم شد..اصلا میدویند از این برخورد خوشم نیومد..طرف بیاد خرید کنه بعدش نه عذر خواهی نه هیجی یه دفعه بره و.. واقعا این فرهنگو من ندیده بودم !!

    من نمیگم شما اشتباه کردید...شما با صداقت رفتید جلو...گیریم اون اقا کلاه بردار بوده البته شما میگید اونا رو میشناختید که خوشتون اومده باز اخرش میگید دوستاتون گفتند کلاه بردار..که این خودش جای بحث داره .. به هر حال اصلا گیریم نه به این نتیجه رسیده به درد هم نمی خورید یا هر چی..شما بهتره به اون بالایی و خدا واگزار کنید و از خدا بخواید به سزای عملش برسه (البته اگه بتوندی ببخشید که خیلی شاید بهتر باشه ولی من خودم بودم فکر نمیکنم چنین ادمی رو می بخشیدم )

    به هر حال ذهنتون این قدر اشفته نکنید..شاید طرف اول دیده خونه دارید و.. جذب شده بعدش به نتیجه ی دیگه رسیده و.. به هر حال به این فکر کنید اگه وصلت سر می گرفت و خدایی ناکرده مشکلات بزرگتری الان داشتید چی...از این ماجرا درس هایی که باید بگیرید رو بگیرید و سریع ازش رد شید.. و از خدا بخواید یه بنده ی خوبش رو نصیبتون کنه...توی موارد ازدواج هم کلا اگه یکی خوناودش نمی دونم محلش علامه ی دهر بودند و .. شما بازم به خود فرد توجه بیش تری داشته باشید... به خدا توکل کنید..

    به هر حال حق دارید ناراحت باشید چون انگار تا دم ازدواج پیش رفتید و احساستون رو درگیر کردید و.. واقعا ناراحت میشه ادم..ولی میگم به این فکر کنید از این بدتر هم میتوسنت بشه..پس شما خودتون رو سرزنش نکنید..چون تقصیر شما نبوده که..
    ممنون از پیامتون.راستش اینکه هنوز دارم بهش فکر میکنم باعث میشه از خودم بدم میاد.میدونم که اگه باهاش ازدواج میکردم بدبخت میشدم.فقط از این ناراحتم که تا دو روز قبل از این که بیان خونه ما وهمه چیز تموم بشه اینقدر ابراز علاقه می کرد.نمیفهمم چی شد.شاید فکر میکرد من اوقدر دوسش دارم که اگه بگه مثلا چادرم بپوش قبول میکنم.چون مهریه به اون شکلو قبول کردم.واقعا نمیدونم.

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 11:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-26
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    7,915
    سطح
    59
    Points: 7,915, Level: 59
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 433 در 149 پست

    Rep Power
    34
    Array
    هر چی بوده تموم شده... میدونم برای دختر خیلی سخته اینجور اتفاقارو به این زودیا فراموش کنه.. به هرحال احساساتت درگیر شده و کار راحتی نیست ولی خب کاریش نمیشه کرد دیگه.
    راستی یه سوال؟ شما که تقریبا تا یه روز قبل عقد هم پیش رفتین رفتین شهرشون واسه تحقیقات ؟؟؟ کسی معرفی کرده بود یا به چه طریقی اشنا شده بودین ؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید خیال تو تشکرکرده است .

    فدایی یار (چهارشنبه 22 مرداد 93)

  7. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خیال تو نمایش پست ها
    هر چی بوده تموم شده... میدونم برای دختر خیلی سخته اینجور اتفاقارو به این زودیا فراموش کنه.. به هرحال احساساتت درگیر شده و کار راحتی نیست ولی خب کاریش نمیشه کرد دیگه.
    راستی یه سوال؟ شما که تقریبا تا یه روز قبل عقد هم پیش رفتین رفتین شهرشون واسه تحقیقات ؟؟؟ کسی معرفی کرده بود یا به چه طریقی اشنا شده بودین ؟
    تا یک روز قبل از عقد پیش نرفتیم.قرار بود دوماه بعد عقد کنیم.ایشون گفتن چون ممکنه دیگه نتونن بیان بریم خرید.خانوادشون توی شهر خودمون هستن.خودش به خاطر کارش یه شهر دیگه بود.بله.یکی از اقوام راجب اینکه واقعا کارش همینه و تحصیلات و اینکه اخلاقش توی محیط کارش خوبه یا نه تحقیق کرد.نتیجه مثبت بود.ما اینترنتی آشنا شدیم از اول برای ازدواج بود و بعد از خواستگاری رسمی و تحقیقات ما همه چیز جدی شد.خانوداش آدمای معتبر و خیلی مذهبی بودن.ولی وقتی بحث پس آوردن حلقه ای که من براشون خریدم شد پدرش گفت چون ما برای خرید سری طلا ضرر کردیم حلقه رو پس نمیریم.

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    سلام آنیتا جان شما فعلا فقط خدارو شکر کن .
    بعد اینکه شما طبق اصول پیش رفتین. هیچ جای کارتون ایراد نداشت اعتماد به نفستو حفظ کن.

    راستش منم هیچوقت نفهمیدم چرا آقایون امروز ابراز علاقه میکنن فرداش نقض میشه .
    ولی من با این موضوع کنار اومدم .
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  9. کاربر روبرو از پست مفید anisa تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 22 مرداد 93)

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    شما هر چی به این قضیه فکر کنید خودتون رو بیش تر ناارحت می کنید.کلا نحوه ی اشناییتون هم این طوری بوده خودش میتونه باعث شاید مخالفت های زیادی بوده باشه از طرف خونواده ی اون اقا

    لطفا نگید ادمای معتبر و مذهبی چون این کاری که اونا کردند اگه شما راضی نباشید که دینی به شما دارند.مگه این که اونا هم پیش خودشون حساب کتابی دیگه ای کرده باشند و تازه باز اونا شما رو بدهکار کنند !!

    راجب این ابراز محبت ها و.. میگم یه وئقت طرف به یکی اصلا دل نداره برای هزار و یک دلیل میاد ازش تعریف میکنه تا دلشو ببره..این طور نیست همه ی اقایون این طور باشند..نه این که بخوام از حق خودم دفاع کنم..همون طور که خیلی ها با خیلی لباس ها (مفهموم استعاری) خیلی کارها میکنند و این دلیل بر بودن اون قشر الزاما نیست..مثلا ببنی دشما هی میگید مذهبی یعنی اینو یه نکته ی مثبت دیدید که یه خانوداده ی مذهبی واقعا چینی نکاری رو نمیکنه قطعا..پس اگه یکی بخواد از یکی سو استفاده کنه خیلی راحت میتونه در این لباس دربیاد..

    یه مورد دیگه هم بگم..چه الرامی داشت به دوستاتتون هم تعریف کنید..شاید بگید اونا در جریان بودند و میخواستید عقد کنید..من میگم اگه حتی این اتفاق هم نمی افتاد کلا سعی کنید این چیزا رو به همه نگید تا قطعی نشده..این طوری یه عده اگه هنوز ازدواج نکرده باشند یه طوری نشند..اگه هم یه درصد این مشکل پیش اومد دیگه خودتون فراموش می کنید سریع باز بیاید به بقیه بگید چی شد چی نشد و..

    به ه حال به نظرم دیگه فکر نکنید بهشون.سعی کنی ددفعه ی بعد با چشم باز تر انتخاب کنید.تا همه چی جدی نشده نگید خونه دارید چون اینا تاثیر داره بزارید یه نفر شما رو واقعا برای خودتون بخواد.بعدش که طرف مردانگیش رو نشون داد همه ی واقعی خودتون رو رو کنید.

  11. کاربر روبرو از پست مفید فدایی یار تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 22 مرداد 93)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 11:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-26
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    7,915
    سطح
    59
    Points: 7,915, Level: 59
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 433 در 149 پست

    Rep Power
    34
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آنیتا123 نمایش پست ها
    خانوداش آدمای معتبر و خیلی مذهبی بودن.ولی وقتی بحث پس آوردن حلقه ای که من براشون خریدم شد پدرش گفت چون ما برای خرید سرویس طلا ضرر کردیم حلقه رو پس نمیریم.
    میفهمم چرا میگی معتبر!!!!!!! یه فرد معتبر ( پدر اون آقا) هرگز اعتبارش رو با پس نیاوردن یه حلقه یا به قول خودش ضرر 100 یا 200 تومنی زیر پا نمی ذاره

    ضمنا تا یادم نرفته عزیزم اینو یادت باشه پسری که حرفش و نظراتش و عقایدش بخاد هرروز تغییر بکنه ( همین قضیه چادر سر کردن) اصلا به درد یه زندگی سالم نمیخوره...
    یه توصیه خواهرانه هم بکنم ... بیش از حد با دیگران دلسوزانه رفتار نکن... شما لطف داری و از شعور بالا و شخصیت خوبه که پیشنهاد زندگی کردن رو تو خونه خودت دادی ولی عزیزم بعضی ها اصلا طرفیت و لیاقت این گذشت و دلسوزی های بیش از حد رو ندارن... یعنی چی که میخاست آدرس آپارتمانت رو بدونه ؟ آدم فقط حرص میخوره از دست بعضی ادمای بی جنبه

    ضمنا خواهر گلم زیاد خیلی مواظب آشنایی های اینترنتی باش.. باور کن ریسکشون بالا و گاهی اوقات خطرناکه.

  13. کاربر روبرو از پست مفید خیال تو تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 22 مرداد 93)

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1393-2-14
    نوشته ها
    205
    امتیاز
    4,218
    سطح
    41
    Points: 4,218, Level: 41
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    136

    تشکرشده 378 در 148 پست

    Rep Power
    32
    Array
    خدا رو شکر که موضوع ختم به خیر شده و قبل از عقد طرفت رو شناختی.
    این رو یه موهبت از طرف خدا بدون که خواسته تجربه ای به تجربه های شما اافزوده بشه و ادمها رو بیشتر و بهتر بشناسی. و با لحاظ کردن این تجربه در تصمیم های بعدی به تصمیمی صحیحی برسی.
    دوست نازنینم در تجربه بعدی حتما دوران نامزدی و رفت و آمد رو (بدون درج شدن اسمها توی شناسنامه) لحاظ کن. همیشه مثل این بار ادمها انقد زود خودشونو نشون نمیدن
    خوشبخت باشی

  15. 3 کاربر از پست مفید فرخ رو تشکرکرده اند .

    anisa (چهارشنبه 22 مرداد 93), خیال تو (چهارشنبه 22 مرداد 93), شیدا. (چهارشنبه 22 مرداد 93)

  16. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    ممنون از توجه همه دوستان.خیلی سعی میکنم دیگه به این قضیه فکر نکنم.ولی فکر کنم به زمان بیشتری نیاز هست.من تا قبل از این اتفاق اصلا سابقه سردرد نداشتم ولی بعد از این جریان مشکل سردرد وبقیه دردای عصبی رو پیدا کردم.امیدوارم که اون آقا و خانوادش رو خدا به سزای کاراشون برسونه.و به منم قدرتی بده که با این موضوع کنار بیام.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خواستگاری که بعد از 6سال فکرمو مشغول کرده
    توسط خیال در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 17 خرداد 93, 19:23
  2. کسانی که ارشد خوندن یا مشغول پایان نامه هستن بیان راجع به پایان نامه ...
    توسط فرهنگ 27 در انجمن ارتباط مراجعان - مشاوران
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 بهمن 92, 11:26
  3. کمال گرایی و عدم اعتماد به نفس!ذهنم همیشه داغونه خسته شدم...:(
    توسط atefeh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: جمعه 05 مهر 92, 19:29
  4. واقعا فشار خونه داره داغونم میکنه.من استقلال فکری و عملی و گفتاری میخوام
    توسط سپیده سحر در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 بهمن 91, 11:32

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.