سلام به همه ی عزیزان،خواهش میکنم اگه تاپیکمو خوندید برام پاسخ بزارید،واقعا نیازمندتون هستم.من حدود پنج شش ماه پیش یه خواستگار داشتم که از هر لحاظی با معیارام جوردرمیومد فقط ظاهرش اونموقع به دلم ننشست براهمین ردش کردم.ازایمان و اخلاق و هرچی که که بخوام خوب بود ولی خامی کردم و ردش کردم.بعد ازاونم یه خواستگار زنگ زد خیلی باهام اختلاف سنی داشت و اعصابمو ریخت به هم،باورکنید همون موقع زدم زیرگریه،وقتی هم که میشینم پای حرفای نوشته شده ی دخترایی که باوجود شرایط خوب خواستگار ندارن خوف همه وجودمو میگیره.من تاحالا خواستگار داشتم ولی به دردم نمیخوردن غیر از دوتاشون که یکی مال چند سال پیش بود که با مسخره بازی هایی که درآوردم ردشون کردم یکی هم همین پنج شش ماه پیش بود که اومد ، حالا همین که بحثش مطرحه(5.6ماه پیشیه)بدجور ذهنمو درگیر کرده چون همه چیش باهام جور بود شاید باور نکنید ولی دیشب خوابم نمیبرد از فکرش ، گریه هم میکردم،پریشبم حال خوشی نداشتم شب قبل از اونم لرز گرفته بودم تاصبح تاحدی که پریشب مجبور شدم تواین گرما شوفاژ رو روشن کنم برم زیر دوتا پتو . حالم خوب نیست به خاطر این قضیه.دارم داغون میشم.حالا دیشب زده بود به سرم که به گوش پسره برسونم که دوباره بیاد خواستگاری یعنی بگم نظرم عوض شده ولی میترسم چون نمیدونم تهش چی میشه ضمنایکی از آشناها منو بهش معرفی کرده بود،آتیششم برای ازدواج واقعا تند بود میترسمم تاحالا ازدواج کرده باشه یعنی نمیدونم . حالاچیکارکنم به نظرتون ؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)