به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 39
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 اسفند 93 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1393-3-10
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,518
    سطح
    22
    Points: 1,518, Level: 22
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    100

    تشکرشده 352 در 135 پست

    Rep Power
    28
    Array

    از این همه دعوا تو رابطه ی ۷سالم خستممممم

    سلام من 24 سالمه و به مدت 7 ساله با آقایی دوستم، ایشون 26 سال (در حقیقت زندگی کردیم ) بخاطر وضعیت بد مالی تا الان دوستیم وگرنه همدیگرو همسر میدونیم و از هرجهت وفادار به همیم و کاملا متعهد.

    مشکل اینجاس که خیلی کمالگرام و اگه اجازه ندادم بیاد خواستگاری و مراسممون ساده باشه یا مراسم نداشته باشیم به همین دلیله. دلم نمیخواد از بقیه دخترای فامیل و دوستام کمتر شم
    .لطفا وقتی راهنمایی میکنید اینم بدونید که نمیخوام بشنوم که دوستی بده و فلان
    . مشکلم اینجاس که جدیدا خیلییییی دعوا میکنم باهش ، سر چیزای چرت و الکی ، میخوام همیشه اول باشم تو زندگیش، مثلا دیروز باباش بیمارستان بود انتظار داشتم منو بیاد برسونه جایی و اونو ول کنه . همیشه ام وقتی دعوا میکنیم به تموم شدن رابطه میرسونمش، اون نمیزاره تموم شه. ولی دیگه خسته شده بعضی وقتا فحشم میدیم به هم ، حرفای ناجور که یکی دیگرو میخوای و ازین حرفا. میترسم از دستش بدم ، نمیخوام ازم خسته شه

    ... دیدم خیلیا از راهنمایی های دوستان نتیجه گرفتن ، منم میخوام اول اینجارو امتحان کنم و اگه نشد برم مشاوره . سوالی داشتید جواب میدم.

    با گوشی مینویسم و میام سایت، اگه بد نوشتم معذرت
    ویرایش توسط سپیده ی تاریک : دوشنبه 20 مرداد 93 در ساعت 01:43

  2. کاربر روبرو از پست مفید سپیده ی تاریک تشکرکرده است .

    footer (جمعه 04 مهر 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array
    سلام عزیزم این خوبه که خودت میدونی دوست پسر و این دوستیا بده و نیازی نیست که کسی بهت تذکر بده و خودتم از عواقبش آگاهی ولی بذار منم یه چیزی رو بهش اضافه کنم که این آقا و شما هیچ تعهدی بهم ندارید و با این رفتارای شما که خودتونم میدونید اشتباهه ممکنه همین فردا ازتون خسته بشه و ترکتون کنه برای مردا اینقدا هم سخت نیست درسته اگه کسی رو دوست داشته باشن پای خیلی از بدیهاشم وامیستن ولی همینکه خسته بشن همینکه ظرفیتشون پر بشه دیگه همه چی براشون تموم میشه خیلی راحت، چه زنشون باشه چه دوست دخترشون . پس خودتو تغییر بده ببین خوشکلم توقعان بیجایی داری اگه من از شوهرم که پدربچمه همچین توقعی داشمته باشم که باباشو تو بیمارستان ول کنه بیادمنو برسونه منطقی نیست چه برسه به شما که دوست دخترشی بعدم الان که دوستید قراره با فحش و دعوا و بدوبیراه پیش برید و اینجور خسته بشید فردا تو زندگی بعد از ازدواجتون میخاید چکار کنید و این زندگی چی بشه؟! نگو درستش میکنیم ییا خوب میشیم که نمیشه اگر حرمتی ازبینتون برداشته شد دیگه برنمیگرده بعدم به قول دوستان همدردی : نجواهای قبل از ازدواج بعد از ازدواج به فریاد تبدیل میشن.
    حالا اگه شما فقط این آقا رو برای زندگی مشترکتون میخاید و پی همه اینا رو به تنتون میمالید و همه جوره میخاید با ایشون ازدواج کنید باید توقعاتتون رو کمتر کنید به حد نرمال برسونید حتی پایینتر از نرمال، تو زندگی مشترک اینا رو داره باید بخاطر زندگیت از خیلی خواسته هات بگذری باید تو داروندار شریک زندگیت بسازی با این شرایط الان این آقا آیا شما میتونی در آینده در زندگی مشترک قید خواسته هاتو بزنی و با این نداریش و مشکلات مالیش بسازی ؟ آیا بنظر خودت بهتره با این شرایط با این آقا ازدواج کنی یا آیا لازمه از خواسته های طبیعی خودت بخاطر این آقا بگذری؟ آیا بنظر خودت نمیتونی وبه صلاحت نیست که رابطتو با این آقا کات کنی و به فکر آینده روشنتری باشی و مردی که بتونه خواسته هاتو برآورده کنه و احترام بینتون خدشه دار نشده باشه و زندگی بهتری رو شروع کنی؟ آیا نمیشه؟!
    ویرایش توسط Nilofar mordab : دوشنبه 20 مرداد 93 در ساعت 02:36

  4. 2 کاربر از پست مفید Nilofar mordab تشکرکرده اند .

    خیال تو (دوشنبه 20 مرداد 93), شیدا. (دوشنبه 20 مرداد 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 اسفند 93 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1393-3-10
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,518
    سطح
    22
    Points: 1,518, Level: 22
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    100

    تشکرشده 352 در 135 پست

    Rep Power
    28
    Array
    ممنون از جوابت.
    من میخوام خودمو اصلاح کنم، اگه برم سراغ کس دیگه و این مسائل پیش بیا چی؟! صورت مسئله رو پاک کردن که درست نیس، از طرفی ما جونمون به هم بستس و اینکه اصلا به جدایی نمیتونن فکرکنم چون خصوصیات مثبتش بیش از حده و فقط بخاطره مادیات نمیتونم ازش بگذرم،
    فقط مشکل منم و اخلاقم ، واقعا راه حل عملی میخوام
    ویرایش توسط سپیده ی تاریک : دوشنبه 20 مرداد 93 در ساعت 03:00

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array
    ببین عزیزم اگه واقعا میدونی به درد هم میخورید و همه چیزش خوبه خوب از مادیات بگذر زیاد سخت نیست بخاطر عشق گذشتن از خواسته هات لذت داره . همه مشکلات شما بخاطر توقعات شماست نمیگم توقعاتت نابجاست برعکس خیلی هم توقعات بجایی داری و حقته ولی میتونی یه نامزدی خانوادگی کوچک برگزارکنید یه عقدوعروسی هم توخونه برگزارکنید که فقط فامیلای درجه یک رو دعوت کنید اگر عشقتوزندگی و آیندتو با این اقا میخای چشم و هم چشمی رو بذار کنار حرف دیگران برات بی اهمیت باشه اینجوری همه چیز حل میشه همه این بهانه گیریات این جروبحث و دعواها که میگی بخاطر بلاتکلیفیته تا تکلیف زندگیتون مشخص نشه تا ازدواج نکنید تا ازاین که مال خودته و مرد زندگیته مطمین نشی همچنان این بهانه گیریات سرجاشه ولی بازم بهت هشدارمیدم اگه به همین منوال پیش برید مطمین باش که اون ازت خسته میشه و همه چیز رو تموم میکنه پس دلتو یکدل کن و با بگو بیاد خواستگاریت و با کمک بزرگترا یه جشن ساده بگیرید و برید سر زندگیتون.
    تجربت خیلی کمه تو سایت زیاد مطلب هست که به دردت بخوره یه خورده مهارتاتو بالاببر که فردا تو زندگیت به مشکل برنخوری ایشالا با خبرای خوش بیای.موفق باشی

  7. 3 کاربر از پست مفید Nilofar mordab تشکرکرده اند .

    parvaneh7 (سه شنبه 04 شهریور 93), سوده 82 (پنجشنبه 03 مهر 93), شیدا. (دوشنبه 20 مرداد 93)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 اسفند 93 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1393-3-10
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,518
    سطح
    22
    Points: 1,518, Level: 22
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    100

    تشکرشده 352 در 135 پست

    Rep Power
    28
    Array
    ممنون از حرفات، واقعا آروم شدم
    . باید بهش بگم بیاد ،یعنی گفتم تا یکی ۲ماه دیگه قراره هرجور بود با هر وضع مالی بیاد
    . خودمم میدونم بی تجربم ، زیاد مطالب خوندم ولی وقتی عصبی میشم هیچکدومممم رو نمیتونم اجرا کنم و همه چی رو خراب میکنم. لطفا اگه راه حل کاربردی بلدی واسه کنترل عصبانیتت به منم بگو، چیزای که میخونم در حد تئوریه فقط.
    دعا کن برام
    ویرایش توسط سپیده ی تاریک : دوشنبه 20 مرداد 93 در ساعت 03:53

  9. 2 کاربر از پست مفید سپیده ی تاریک تشکرکرده اند .

    Nilofar mordab (دوشنبه 20 مرداد 93), سوده 82 (پنجشنبه 03 مهر 93)

  10. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    شاید بخشی از عصبانیتت به خاطر نداشتن آرامش باشه و مشخص نبودن تکلیفت
    ایشون هر لحظه ممکنه شما رو ترک کنن و هیچ اتفاقی نمی افته
    پس بهتره اگه دوسش داری و بهش وابسته ای سریع تر برای ازدواج اقدام کنید
    اینطوری وقتی هدف داشته باشید آرامشتون هم به دست میاد و تا حدودی از دعواها کم میشه
    البته باید صبرتون رو زیاد کنید و منطقی تر باشید
    مثلا اگر خدای نکرده پدر شما بیمارستان باشه ، کسی که یه عمر زحمت شما رو کشیده شما حاضرید ولش کنید برید سراغ دوستتون ؟؟
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  11. 4 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    Nilofar mordab (دوشنبه 20 مرداد 93), سپیده ی تاریک (دوشنبه 20 مرداد 93), سوده 82 (پنجشنبه 03 مهر 93), شیدا. (دوشنبه 20 مرداد 93)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سپیده ی تاریک نمایش پست ها
    سلام من 24 سالمه و به مدت 7 ساله با آقایی دوستم، ایشون 26 سال (در حقیقت زندگی کردیم ) بخاطر وضعیت بد مالی تا الان دوستیم وگرنه همدیگرو همسر میدونیم و از هرجهت وفادار به همیم و کاملا متعهد.

    مشکل اینجاس که خیلی کمالگرام و اگه اجازه ندادم بیاد خواستگاری و مراسممون ساده باشه یا مراسم نداشته باشیم به همین دلیله. دلم نمیخواد از بقیه دخترای فامیل و دوستام کمتر شم
    .لطفا وقتی راهنمایی میکنید اینم بدونید که نمیخوام بشنوم که دوستی بده و فلان
    . مشکلم اینجاس که جدیدا خیلییییی دعوا میکنم باهش ، سر چیزای چرت و الکی ، میخوام همیشه اول باشم تو زندگیش، مثلا دیروز باباش بیمارستان بود انتظار داشتم منو بیاد برسونه جایی و اونو ول کنه . همیشه ام وقتی دعوا میکنیم به تموم شدن رابطه میرسونمش، اون نمیزاره تموم شه. ولی دیگه خسته شده بعضی وقتا فحشم میدیم به هم ، حرفای ناجور که یکی دیگرو میخوای و ازین حرفا. میترسم از دستش بدم ، نمیخوام ازم خسته شه

    ... دیدم خیلیا از راهنمایی های دوستان نتیجه گرفتن ، منم میخوام اول اینجارو امتحان کنم و اگه نشد برم مشاوره . سوالی داشتید جواب میدم.

    با گوشی مینویسم و میام سایت، اگه بد نوشتم معذرت
    شما تو یک خونه با هم زندگی میکنین ؟ خط دوم گفتی از هر جهت وفاداریم و کاملا متعهد ، چند خط بعد میگی باهم دعوا میکنیم فحش میدیم و به هم میگیم با کس دیگه هستی و از از دست دادنش میترسی . خودت به چه نتیجه ای میرسی از این دو جمله ؟ به نظرت تو این رابطه تعهد وجود داره ؟
    خودت میگی حرفی از تموم شدنش نزنین بهم بعد میگی خودم هر بار کاری میکنم به تموم شدن میرسونمش .
    خیلی تناقض زیاده تو جملاتت
    پدرش مریضه تو بیمارستان بعد انتظار داری ول کنه شمارو جایی برسونه ؟ انقد جای مهمی بود ؟ یعنی با تاکسی نمیتونستی بری ؟
    معلومه که داری احساسی برخورد میکنی
    هنوز به بلوغ لازم برای ازدواج نرسیدی . با این وضعیت اگه ازدواجم کنین به مشکل بر میخوری
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  13. 4 کاربر از پست مفید anisa تشکرکرده اند .

    Nilofar mordab (دوشنبه 20 مرداد 93), سپیده ی تاریک (دوشنبه 20 مرداد 93), سوده 82 (پنجشنبه 03 مهر 93), شیدا. (دوشنبه 20 مرداد 93)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 اسفند 93 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1393-3-10
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,518
    سطح
    22
    Points: 1,518, Level: 22
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    100

    تشکرشده 352 در 135 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام به همه، ممنون از جواباتون. ببخشید دیر جواب دادم. محدودیت پست دارم
    .زندگی موفق درسته منم پدرمو ول نمیکنم تو بیمارستان ولی دوس دارم اولویت زندگیش من باشم. . . درمورد ازدواج هم میخوام این مشکلمو حل کنم تا فرصت هس. ازاینکه ترکم نمیکنه مطمئنم، خیلیائم حتی بعد ازدواج بهم خیانت میکنن، صرفا ازدواج دلیل به وفا نمیشه.
    آنیسا نه تو یه خونه نیستیم، از هر نظر بهم وفاداریم و جنس دوستیمون مثه روابط امروزی نیس. من وقتی عصبی میشم اصلااا نمیتونم خودمو کنترل کنم و بهش تهمت های جورواجور میزنم و فحشایی مثه کثافت و خفه شو .... بعدم که حرفم میشه همه چی تموم و فلان. میخوام این مورد ازم حذف شه چون واقعا دیگه بسه. در مورد بلوغ هم شاید حق با شماست ولی بگو چجوری به اون بلوغ لازم برسم؟
    ویرایش توسط سپیده ی تاریک : سه شنبه 21 مرداد 93 در ساعت 10:51

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 شهریور 93 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    858
    سطح
    15
    Points: 858, Level: 15
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registeredTagger Second Class
    تشکرها
    3

    تشکرشده 17 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    اگه واقعا این اقا رو برای ازدواج میخوای باید رفتارتو عوض کنی.با این کارایی که تو میکنی واقعا برام عجیبه این اقا 7 سال با شما مونده.
    من پیشنهاد میکنم حتما کتاب رازهایی درباره مردان که هر زن باید بداند نوشته باربارا دی انجلیس بخون.
    یک بار نخون بلگه حداقل 3 بار این کتاب بخون.
    به امید آزادی فلسطین

  16. 3 کاربر از پست مفید helen avizhe تشکرکرده اند .

    parvaneh7 (سه شنبه 04 شهریور 93), szd (شنبه 24 آبان 93), سپیده ی تاریک (چهارشنبه 22 مرداد 93)

  17. #10
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مشکل اصلی ات اینه که همه اش به خودت و خواسته هایت فکر می کنید. یعنی یک ( من ) در وجود شما هست که فکر می کند باید همه دنیا به میل او باشد ، می خواهد همه چیز فدای او شود ، می خواهد اگر کسی ناراحتش کرد او را له کند. مشکل شما همین من درون شماست که بسیار هم خودخواه و خودمحور است.

  18. 4 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    anisa (چهارشنبه 22 مرداد 93), ترانه ی عشق (چهارشنبه 22 مرداد 93), سپیده ی تاریک (چهارشنبه 22 مرداد 93), سبزه (پنجشنبه 23 مرداد 93)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نزول خوری شوهرم و عواقبش تو زندگیم
    توسط ElaheMahdavi در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 آبان 95, 09:05
  2. همسرم تو دعوا همش میره سراغ خانوادم
    توسط الهه4 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 مهر 94, 10:55
  3. اسممو عوض کردم تو شناسنامه،تمسخر اطرافیان
    توسط saharnaz در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 مهر 90, 22:15
  4. بازم دعواااا , قهر های طولانی تو نامزدی
    توسط somysam در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: یکشنبه 14 فروردین 90, 13:40
  5. مامان - بابا تو رو خدا دعوا نكنيد !!!
    توسط erfan25 در انجمن مقالات آموزشی روانشناسی کودک
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 تیر 87, 07:41

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.