به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 27 آبان 93 [ 21:08]
    تاریخ عضویت
    1393-5-08
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    252
    سطح
    5
    Points: 252, Level: 5
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    66

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    6 داستان عاشقی پیچیده و نیازمنده کمک شما هستم کمک کنید فوری التماس میکنم

    میدونم متن خیلی زیاده ولی این داستان عشقی هست ک خیلی پیچیدست و نیازمند شما دوستان بزرگوارم التماس میکنم هرکی خوند یه کمکی بکنه
    سلام به همه ی دوستان و اساتید
    از همه تون تو هر سنو سالی کمک میخوام

    من محمدم 18 ساله عاشق دختر عمم 17 ساله
    من از بچگیه ک دوستش دارم
    الآن نزدیک به ده سال میشه که بهش علاقه دارم از بچگی از داداشاش و اطرافیان ترسیدم وچیزی نگفتم
    تا امدیم رسیدیم به دوسال پیش که یه هو دیدم انگار اونم میخواد یه چیزی بگه
    مثلا خیلی نگام میکرد خیلی شیرین بازی درمی اورد و خیلی بهم نزدیک میشد و با هم بازی میکردیم منچ اسم فامیل و غیره و حتی گاهی اوقات ک تو ماشین کنار هم میشستیم پاشو میچسبوند بهم هرچی پامو میکشیدم و خودمو میکشیدم کنار خودشو میچسبوند بهم
    من سر همین کاراش گفتم ک اونم به من علاقه داره ولی جرات کردم ک یه رابطه ای برقرار کنم شمارشو داشتم و ی روز ک تو خونه بیست سوالی بازی میکردیم من وسطاش رفتم و اس ام اس دادم و همون اس ام اس ها شد ک نم نم تبدیل به زنگ وحال و احوال شد ولی من ترسیدم و بهش گفتم میترسم کسی بفهمه سر همین نمیتونم ادامه بدم اونم گفت ک بگو من بهت اس ام اس دادم ولی من گفتم ن و تمومش کردم
    ولی الآن دوساله ک از این ماجرا میگذره دارم میفهمم چ اشتباهی کردم البته تو این دوسال یه ذره از علاقم بهش کم نشد و اومدیم رسیدیم به الآن ک دیگه نتونستم طاقت بیارم دوباره میدیدم که زیاد باهام چشم تو چشم میکنه و مثلا یه جا تنهام میاد پیشم و صدا های غیر عادی درمیاره ک توجهمو جلب کنه یا اینکه برام نرم افزارهای ک مربوط به دوستی میشه میریخت
    حالا منم ک اینا رو دیدم جرات کردم و گفتم هرچی میخواد بشه بذار بشه و باهاش دوباره با استفاده از بازی اندروید ارتباط برقرار کردم و سه روز کلی صحبت کردم و تو این سر روز اگه منتظرش میموندم میگفت ببشید بالحن و لحجه شیرین و کلی باهم حرف زدیم منم وسطاش تیکه مینداختم ولی چیزی نمیگفت و خودشم گاهی میگفت مگه پیام دادن واجبه چرا هرروز پیام میدی؟
    منم گفتم دیگه بهش میگم ک دوستش دارم هرچی میخواد بشه بذار بشه وبا کلی دلهره و اضطراب بالاخره تو فضای مجازی بهش گفتم و انتظار داشتم ک جواب نده وقهر کنه و از اینا
    همه چی رو بهش گفتم گفتم از بچگی دوستش دارم و راجع به دوسال پیش بهش گفتم میگفت هیچی یادم نمیاد
    و درآخر ک کلی حرف زدم گفتم دوست دارم و عاشقتم گفت
    اینقدر استرس نداشته باش و گفت به ته ماجرا نگاه کن
    میگفت دختری نیستم که بتونم پناهای ارتباط برقرار کنم میگفت بارها سعی کرده ن بامن بلکه با کسای دیگه ارتباط برقرار کنه ولی نتونسته و نشده و نمیشه میگه من قبل از تو دل یکی رو شکوندم دارم تاوان اونو پس میدم و میگه خیلی بد شکونده و میگه خودشو بخاطر مادرش داره شاد نشون میده میگه تو از کسی خوشت امده ک همه چیزش تظاهره میگه دوست دارم ولی بی هیچ چشم داشتی
    میگه هیچ جوره با هم جور در نمیایم حتی از نظر خانواده خلاصه میگه بیا مثل همون دختر عمه و پسر دایی باشیم
    میگه من بدردت نمیخورم و نمیخوام دل یکی دیگه رم بشکونم و میگه اصلا سمت پسر نمیره میگه تنهاس و عاشق تنهاییه میگه خانواده هامون جور در نمیان و از هم خوششون نمیاد میگه من چند سال پیش احساساتم لهیده شده همش تظاهر دنبال چی میگردی میگه به هیچ پسری کشش نداره و دوست نداره خودشو تو این سن وارد این مسائل کنه میگه عاشق نشو التماست میکنم عاشق نشو چون همش پوچه میگه عاشق نیستم و حالا حالا ها هم عاشق نخواهم شد میگه اگه نظرم عوض شد خودم بهت میگم و میگه هیچ چیز از من نمیدونی و بعد از کلی حرف ک من بهش میزدم اخر گفت هیچ چیز بین من و تو عوض نمیشه همون روابط فامیلی قبلی مثل دوتا دوست میگه ب فکرت هستم و کم کم کنار میای خودم کمکت میکنم و رفت

    و رفت منم بعدش کلی بهش پیام دادم و برای همه ی حرفایی ک زده بود دلیل اوردم مثلا
    میگفت باهم جور درنمیایم گفتم هنوز هیچی از هم نمیدونیم
    میگفت خانواده گفتم خانواده حق داره نظر بده حق نداره دخالت کنه
    میگفت هیچ چیز از من نمیدونی منم گفتم باید یه رابطه ای برقرار کنیم ک از هم بدونیم
    میگفت دلتو میشکونم و اخرش برای جفتمون تنهایی میمونه منم گفتم میگه همیشه تو همه ی روابط قراره دلی بشکنه
    میگفت آرامش میخوام گفتم آرمش تو تنهایی نیست و تو باهم بودنه
    گفت ک قول میدم نظرم عوض شد بهت بگم گفتم تا وقتی نمیتونی منو بشناسی چجوری میخواد نظرت عوض شه
    و کلی حرف دیگه زدم
    و گفتم تو روخدا بهش فکرکن بعد از حداقل دوروز جواب بده
    و بهش گفتم دوستش دارم
    تو این حین اون نبود ک بخواد چیزی بگه وقتی ک اومد دید گفت جوابت معلومه ولی حالا ک اسرار داری دو روز دیگه اعلام میکنم منم گفتم قکر کن و جواب بده بهش گفتم اگه بگی ن منتظرت میمونم و فراموشت میگنم ولی هر روز داغون تر میشم و گفتم اگه بگی بله دورت میگردم و همدمت میشم و غمهاتو رقع میکنم و از این چیزا
    اونم دیگه چیزی نگفت حالا قراره دوروز دیگه جواب بده امروز پنچ شنبست وقراره شنبه قرار بده

    حالا از شما دوستان بزرگ و کوچک و اساتید محرتم کمک میخوام
    میخوام بهم بگید برداشتتون چیه و چیکار کنم هیچ جوره هم نمیتونم فراموشش کنم
    و چند تا سوال دارم
    اگه واقعا جوابش ن هست چرا اینقدر عشوه میومد ک دلمو ببره چرا توجهمو به خودش جلب میکرد چرا میومد کنارم چرا برام نرم افزارای عاشقانه میفرستاد چرا با نگاهش میخواست بهم بفهمونه و بهم نگاه میکرد
    به نظر شما چرا اینجوری میکنه
    چیکارش کنم
    الآن دو روز بیشتر وقت ندارم دوروز دیگه میخواد جواب بده و 90 درصد مطمئنم ک میگه ن
    اگه گفت ن چیکار کنم آیا میخواد امتحانم کنه؟
    آیا همه ی اینایی ک میگه راسته یا دروغه برای اینکه بخواد ببینه چقدر اسرار میکنم
    کمک کنید خواهش میکنم
    اجرتون با خدا

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام
    کل متنت رو خوندم، از اول تا الان همش اشتباه وغلطه.
    این رابطه رو ادامه نده،به درست برس ،ورزش کن،سینما برو ،تفریح کن ولی تفریح سالم نه...،خلاصه خوش بگذرون.
    همین قدر میتونم بهت بگم که این عشق نیست ،بلکه یه سری احساسات خیلی قویه که خودت و دختر عمت بهش دامن زدید. هر دوتون احساساتی هستید ،دو روز دیگم جوابش حتما مثبته.
    ببین میخوای این رابطه رو تا کجا ادامه بدی ؟ هدفت چیه؟
    چند تا پست از این تاپیک رو بخون :
    http://www.hamdardi.net/thread-17296.html
    اینم یه پست از مدیر همدردی :
    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیر همدردی نمایش پست ها
    اگر شرایط ازدواج ندارید.........(دمیدن در تنور احساسات ممنوع)



    سلام
    آیا شما هم وقت ازدواجتون نرسیده؟
    سن شما کم هست؟
    تحصیلاتتون تمام نشده؟
    کار پیدا نکرده اید؟
    شرایط خانواده اجازه ازدواج به شما نمی دهد؟
    و .....
    غالبا یک تفاوتی که بیشتر در دختران و پسران در اوائل جوانی به جشم می خورد در مورد هدف از رابطه دوستی با جنس مخالف هست.
    دختران معمولا به خامی تصور می کنند که برای یافتن همسر مناسب باید در یک رابطه احساسی با پسران دخیل شوند. غافل از این هستند که در اکثر مواقع این ارتباط دقیقا در جهت عکس این خواسته پیش می رود. چرا؟
    چون در اکثر مواقع پسرانی طالب ارتباط درازمدت، پنهانی، و احساسی و عاطفی با دختران هستند که شرایط ازدواج ندارند. لذا این خلاء را توسط بازی گرفتن یک یا چند دختر با قول ازدواج در آینده ای نامعلوم ، پر می کنند.
    از همین جا ریشه بسیاری از شکست های عاطفی و عشقی مشخص می شود. چون از همین آغاز هدف درونی دختر و پسر از این رابطه متفاوت است.
    دختری دبیرستان را تمام کرده، یا دانشجو هست، یا شاغل هست و تمام امکانات ازدواج برایش مهیاست. او در درونش به پسری متعهد، با احساس و وظیفه شناس فکر می کند که عاشقانه در کنارش زندگی کند. و چون می خواهد مارک سنتی بودن بهش نخوره، چون نمی خواهد امل باشه، در محل کار، تحصیل، محله یا .... با همجواری که با پسری پیدا می کند کم کم علائمی از خود بروز می دهد و خود را در چنین رابطه احساسی وارد می کند.
    در اینگونه شرایط اگر این دختر درست فکر کرده باشد باید آن آقا پسر نیز همین هدف را داشته باشد، لذا بدون نیاز به پنهان کاری و وعده و عید باید با هم و خانواده هایشان در عرض چند روز آشنا شوند و بعد طی مدت آشنایی که کاملا مشخص هست(مثل 10 روز ، 1 ماه ، یا 6 ماه )، همدیگر را بررسی کنند. اما می بینم که در عمل چنین اتفاقی نمی افتد ، چون آقا پسر اصلا به چیزی که فکر نمی کنه ازدواج هست. اما این مطلب را به دختر خانم نمی گوید. چون اگر بگوید من قصدم لذت و ارتباط عاطفی و جنسی و ... هست. رابطه شکل نمی گیرد.
    لذا عبارات زیر را می گوید که همه نشان دهنده عدم تعهد، عدم مسئولیت پذیری، نداشتن شرایط ازدواج و ... هست.
    1 - به جای فاز منطقی شناخت برای ازدواج ، سراغ فاز احساسی می رود.
    2 - با عبارت علاقه ، عشق و احساس شروع می کنه، اما هیچ وقت از آن خارج نمی شود تا به مسائل ازدواج برسه.
    3 - از آشنایی با خانواده و والدین دختر طفره می رود و به زمان فردای نامعلوم حواله می کنه
    4 - خواهان طول کشیدن آشنایی ، بدون مشخص کردن زمان پایان آشنایی و شروع ازدواج می باشد.
    5 - مخفی کاری، مکانهای خاص و خلوت و ساکن را جهت لذتهای عاطفی یا احتمالا جنسی خواهان هست.
    6 - معمولا این پسرها بیشتر از اینکه در عمل تعهدی به ازدواج یا مسائل زندگی داشته باشند، در کلام و حرف زدن در مسائل احساسی پیشقدم هستند.
    7 - اگر دختران جهت آزمایش به اینها رابطه صمیمی ، لمس یا هم آغوشی در یک مکان خلوت بدهند، اینگونه پسرها به شدت استقبال کرده و این را نشانه عشق می دانند. در واقع این پسرها برای ازدواج و حریم خانواده حرمتی قائل نیستند. اینها کسانی هستند که برای لذت جویی مرزی را بنام عقد زناشویی قائل نیستند. این پسران در عمل می گویند که بدون تعهد همسری شما را لمس و هم آغوش می شوند. و این احتمال به شدت وجود دارد که در آینده هم ، با افراد دیگری بدون عقد و ازدواج همآغوشی کنند. و این یکی از نکات ظریفی هست که ممکن است دختران به آن توجه کافی نداشته باشند.
    6 - معمولا این گونه پسرها همیشه در چنته خود خروارها دلیل برای به تاخیر انداخت بحث ازدواج دارند. مثلا
    - درسم تمام شود
    - سربازی بروم
    - شغل پیدا کن
    - پس انداز داشته باشم
    - شرایط خانواده را آماده کنم
    - مخالفت خانواده و فامیل را کم کنم
    - مسئله مسکن حل شود
    - کسی در خانواده جلو من هست، صبر کن او ازدواج کنه
    - امتحان یا کنکورم را بدهم
    -و هزاران دلیل دیگر که همگی در یک امر مشترک هستند:
    من با تو ازدواج می کنم. و فقط تو را دوست دارم، اما زمانش در آینده هست و نا مشخص هست.
    این یعنی تا اطلاع ثانونی و نا مشخص تو را وابسته می کنم. تو را درگیر احساسات می کنم. و در آینده هم هیچ تضمینی برای ازدواج با تو وجود ندارد.

    اما اگر دختری می خواهد متوجه شود که چه پسری به ازدواج فکر می کند، باید این را بداند پسری که زمان درس به درس ، زمان کار به کار، زمان سربازی به سربازی فکر می کند یعنی مسئولیتها کارهایش را دارد پس زمان ازدواج هم به سراغ ازدواج می آید. آنهم نه با سر دوانیدن دختر و امروز و فردا کردن و گاهی ماهها و در گاهی اوقات سالها فرد را به دنبال خود کشیدن.
    اگر بحث شناخت هست باید از همان اول زمان شروع و خاتمه آن مشخص باشد. چه معنا دارد زمان شروع رابطه مشخص شود ولی زمان خاتمه و نتیجه گیری نامشخص باشد.
    پس دختران باید بدانند پسری قصد ازدواج با آنها دارد که ابتدا شرایط ازدواجش را فراهم کرده است.
    متعهدانه و بدون مخفی کاری در ارتباط ظاهر می شود.
    به جای تمرکز افراطی روی احساسات رابطه، به مسائل ازدواج و شناخت معیارها همت می گمارد.
    از آشکار شدن رابطه و در جریان گرفتن خانواده ها بیمی ندارد.

    آقا پسرها، احساسات و زمان ازدواج
    اما آقا پسرها که شرایط ازدواج ندارند به جای بازی کردن با احساسات دختران و دوستی های دم دستی، چه کارهایی باید بکنند.
    آیا به بازی گرفتن زندگی و احساس یک دختر برای پرکردن اوقات فراغت و تنوع بخشیدن به هیجانات شخصی کار صحیحی هست؟
    آیا نباید به وقت درس و کار و ....، انرژی خود را به مسائل خود متمرکز کنند تا به وقت ازدواج دارای توانایی لازم اداره زندگی باشند؟
    وقتی ما کوچیکتر بودیم از جلوی هر مغازه که عبور می کردیم و چیزی دلمون می خواست ، و یک لنگه پا می ایستادیم و پا به زمین می زدیم و گریه می کردیم که اونو می خواهیم. گریه می کردیم ، التماس می کردیم و خلاصه به هیچ چیزی و کسی هم کاری نداشتیم. نه به قیمتش، نه وقتش ، نه شرایطش.
    البته این از خصوصیات کودکی هست. یعنی نسبت به امیال و خواسته ها صبور نیستیم. و نمی توانیم خواسته های خود را به تاخیر بیندازیم. و البته این کار را بزرگترها به اجبار برای ما می کردند. مثلا می گفتند الان وقتش نیست و دست ما رو می کشیدند و می بردند تا سر فرصت به خواسته ما رسیدگی کنند.
    اما کم کم که بزرگتر می شویم یاد می گیریم که نیازهای خود را بسته به شرایط به تاخیر بیندازیم. ابتدا مسئله دفع ادرار است. قبلا در زمان نوزادی هر وقت نیاز به دفع داشتیم بدون توجه به موقعیت به نیازمان پاسخ می دادیم. بعدها یاد گرفتیم که صبر کنیم تا شرایط مهیا شود و به دستشویی برسیم.
    کمی بزرگتر شدیم یاد گرفتیم که نیاز خوردن و خوابیدن خود را تحت کنترل قرار دهیم. لذا در زمان مدرسه ، یکساعت کلاس را تحمل می کردیم تا به زنگ تفریح برسیم و گرسنگی و تشنگی خود را جواب معقولانه بدهیم.
    خلاصه :
    ما همین طور که بزرگ می شویم یاد می گیریم که منافع و لذتهای کوتاه مدت را در قالب برنامه ها و مدیریت ها تنظیم کنیم. به نحوی که به لذتهای ماندگار دست پیدا کنیم و به تبعات رنجزای آن گرفتار نشویم. لذا برنامه درسی سخت برای کنکور می ریزیم. نه اینکه طالب رنج درس خواندن باشیم، بلکه یاد گرفته ایم برای رسیدن به اهداف عالی تحصیلی باید میزانی از بی خوابی و عدم استراحت را تحمل کنیم.
    اما در خصوص نیاز جنسی و عاطفی اولیه دوران نوجوانی و جوانی هم مسئله شبیه مسائل بالاست. یعنی همانطور که در زمینه های دفع ادار، گرسنگی، تشنگی، برنامه تحصیلی آموخته ایم که تعجیل نکنیم و با توجه به شرایط و تاخیر به زمان مناسب ، نیازهایمان را ارضاء کنیم. در خصوص مسائل جنسی و عاطفی نیز لازم است چنین کاری را انجام دهیم. یعنی تا وقتی که شرایط ازدواج نداریم، سعی کنیم انرژی خود را جهت فراهم کردن شرایط ازدواج و سن ازدواج و ....، تمرکز دهیم.
    اگر شما در انجمن مشاوره ازدواج ، بخش رابطه دختر و پسر گشتی بزنید، متوجه می شوید تمام کسانی که این خویشتنداری و برنامه ریزی در مورد تمایلات جنسی و عاطفی خود ، انجام نداده اند، به مرور با فراهم کردن زمینه های وابستگی و تبعات شخصی و خانوادگی آن دچار مشکلات عدیده ای از جمله افسردگی، عصبانیت، فرار از منزل، مشکلات تحصیلی ، خانوادگی، شغلی و حتی در پاره ای از موارد خودکشی شده اند.
    با توجه به این مطالب توصیه مشاوران خانواده و ازدواج همواره اینست که قبل از فراهم آمدن شرایط انتخاب و ازدواج خود را درگیر روابط عاطفی ، هیجانی یا جنسی با جنس مخالف (متفاوت)، نکنید. و هر وقت نیز شرایط ازدواج فراهم آمد باز برای شناخت کامل بیشتر روی شناخت معیارها متمرکز شوید نه احساسات انفجاری و خام.
    نتیجه:
    1- فراهم آوردن شرایط ازدواج
    2 - بررسی شناختی دقیق معیارها در شخصی که به او علاقه مندیم از طریق رسمی و آشکار
    و تا قبل از فراهم آمدن موقعیت ازدواج نیاز است که انرژی خود را روی سایر زمینه های لازم متمرکز کنیم.
    امیدوارم راه درست رو انتخاب کنی
    با آرزوی موفقیت

    پ.ن.:دقت کنید ،هر 24 ساعت (و نه شبانه روز) فقط 3 پست میتونید ارسال کنید.
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود



    ویرایش توسط m.reza91 : پنجشنبه 16 مرداد 93 در ساعت 21:57

  3. 4 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    mohammadam (جمعه 17 مرداد 93), معاون کلانتر (جمعه 17 مرداد 93), آرام دل (جمعه 17 مرداد 93), خیال تو (پنجشنبه 16 مرداد 93)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 09:51]
    تاریخ عضویت
    1393-4-24
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    309
    سطح
    6
    Points: 309, Level: 6
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 104 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بشین درستو بخون من هم از این داستانا مهیج تر عاشقانه ترشو داشتم اصلا مال تو چیزی نیست....ولی الان به این نتیجه رسیدم همش بچه بازی بوده 25 سالمه یکی دوساله فهمیدم ولی تو سعی کن زودتر بفهمی چون به قیمت وقتت و فرصتهات تموم میشه..بخدا همش بچه بازیه تو الان باید به فکر درست باشی به این فکر کنی که یه زبون زنده دنیارو یاد بگیری نه اینکه فکر این باشی دختر عمت چی بهت میگه چه پیامی میده به پیر به پیغمبر همش الکیه باور کن یکم به خودت بیا اینا همش بچه بازیه...... یه روز خودت میفهمی البته ولی اون روز دیر نشه این چیزا مانع پیشرفته...

  5. 4 کاربر از پست مفید Alp تشکرکرده اند .

    mohammadam (جمعه 17 مرداد 93), کیانا 93 (یکشنبه 05 بهمن 93), معاون کلانتر (جمعه 17 مرداد 93), خیال تو (پنجشنبه 16 مرداد 93)

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    برادر گلم اقا محمد کل نوشته های شما رو خوندم .کل احساساتی که از طرف دختر عمه تون و خودتون نوشتید کاملا طبیعی و مقتضیات سن شماست . این عشقی که شما تجربه میکنید و قبول دارم ک خیلی قوی و غیر قابل چشم پوشی به نظر میرسه ممکنه فقط احساسات زود گذر نوجوانی باشد . لذا اگر میخواهید بهترین راه رو انتخاب کنید جواب ایشون چه مثبت باشه و چه منفی مهم نیست بهتر این است که بازه زمانی 5 تا 10 ساله ای رو به ایشون و خودتون فرصت بدهید . و فقط دختر عمه و پسر دایی باقی بمانید . در این بازه زمانی سعی کنید به امور زندگی خود برسید و مراحل تحصیل و سربازی و شغل رو طی کنید تا به مرحله ازدواج برسید . در اون مرحله اگه هنوز هم علاقه ای بین شما بود مانعی برای ازدواجتون نخواهد بود و علاوه بر اون مطمئن خواهید شد که از روی احساس تصمیم نمیگیرید . در حال حاضر حتی اگه جواب ایشون مثبت هم باشه دردی از شما دوا نمیکنه . چون شرایط ازدواج رو ندارید . وارتباط با ایشون بغیر از ضرر منفعتی بخصوص برای ایشون نخواهد داشت.

    - - - Updated - - -

    برادر گلم اقا محمد کل نوشته های شما رو خوندم .کل احساساتی که از طرف دختر عمه تون و خودتون نوشتید کاملا طبیعی و مقتضیات سن شماست . این عشقی که شما تجربه میکنید و قبول دارم ک خیلی قوی و غیر قابل چشم پوشی به نظر میرسه ممکنه فقط احساسات زود گذر نوجوانی باشد . لذا اگر میخواهید بهترین راه رو انتخاب کنید جواب ایشون چه مثبت باشه و چه منفی مهم نیست بهتر این است که بازه زمانی 5 تا 10 ساله ای رو به ایشون و خودتون فرصت بدهید . و فقط دختر عمه و پسر دایی باقی بمانید . در این بازه زمانی سعی کنید به امور زندگی خود برسید و مراحل تحصیل و سربازی و شغل رو طی کنید تا به مرحله ازدواج برسید . در اون مرحله اگه هنوز هم علاقه ای بین شما بود مانعی برای ازدواجتون نخواهد بود و علاوه بر اون مطمئن خواهید شد که از روی احساس تصمیم نمیگیرید . در حال حاضر حتی اگه جواب ایشون مثبت هم باشه دردی از شما دوا نمیکنه . چون شرایط ازدواج رو ندارید . وارتباط با ایشون بغیر از ضرر منفعتی بخصوص برای ایشون نخواهد داشت.

  7. 3 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    mohammadam (جمعه 17 مرداد 93), معاون کلانتر (جمعه 17 مرداد 93), آرام دل (جمعه 17 مرداد 93)

  8. #5
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بهتر است به هر طریقی که می توانی اول خودت و هیجان های درونی ات را کاملا آرام کنی. ببین آقای محترم ، اگر دقت کنی تمام کارهای مهم و حساس دنیا باید با نهایت آرامش درونی و تمرکز و دقت انجام شود. مثلا جراحی ، مثلا خنثی کردن بمب ، خلبانی و.... . در تمام این کارها نهایت آرامش درونی و تمرکز لازم است وگرنه زندگی کسی یا کسانی به باد می رود.
    حالا ازدواج هم مهمترین و حساس ترین اتفاق زندگی شما است و اگر اشتباه کنی نصف عمر خودت و یک نفر دیگر و دو خانواده و احتمالا چند بچه به فنا می رود .
    پس اول آرامش درونی ات را به دست بیاور طوری که هیچ هیجانی و هیچ احساس شدیدی نداشته باشی. حتما حتما باید این کار را بکنی.
    بعد که آرام شدی می توانی تصمیم بگیری. اگر خواستی ازدواج کنی چون فامیل هم هست از طریق خانواده اقدام می کنی .
    یادت باشد هیچ وقت به فکر دوستی با دختری که فامیل یا آشنا است نباش. البته رابطه دوستی دختر و پسر کلا ضرر زیاد دارد اما با فامیل دیگر واویلا است.

  9. 2 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    mohammadam (جمعه 17 مرداد 93), آرام دل (جمعه 17 مرداد 93)

  10. #6
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,997 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام


    عنوان تاپیکتان گویای مشکلتان نیست لطفاً از طریق گزارش پست عنوانی مناسب ارسال دارید تا چایگزین عنوان کنونی شود و تاپیک باز شود


    با تشکر






 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خواستگار پیچیده !
    توسط sookoot در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: شنبه 06 شهریور 95, 09:03
  2. با خوندن تاپیک های خیانت استرسی میشم
    توسط دوباره میسازمت در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 28 دی 91, 22:12
  3. میخوام استارت یک تاپیک غمناک رو بزنم
    توسط khoda در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 08 بهمن 86, 17:45

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.