به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام آغازکننده
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 شهریور 94 [ 10:46]
    تاریخ عضویت
    1393-4-27
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    970
    سطح
    16
    Points: 970, Level: 16
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 18 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چگونه ذهنم را آزاد كنم

    با سلام
    من يك مشكل دارم كه ذهنم بشدت درگيره و دارم زجر ميكشم
    من مدت ها با خانمي همكار هستم و از ايشون خوشم ميومد،و دوست داشتم از ايشون خواستگاري كنم پدر ايشون هر روز ايشونو ميرسوندن، و چون جايي كه ما كار ميكنيم شلوغه نميتونستم بهشون مستقيم بگم و دنبال فرصتي بودم كه يه جاي آروم بتونم بگم كه مشكلي پيش نياد، تا اينكه يكبار ديدم كس ديگه اي دنبال ايشون اومد و من بعدش گفتم كه بسلامتي ديگه دادشتون ميرسونتتون كه گفتن نه نامزدم هستن و حدود يك ماه نامزديم، راستش خيلي بهم ريختم، نميدونم چكار كنم، هرروز ايشونو ميبينم،و دردم تازه ميشه همش ميگم چقدر بي عرضه بودم كه نتونستم حرفمو بگم ،دارم آتيش ميگيرم، از طرفيم شرايطم طوري نيست كه بتونم كارمو عوض كنم و از اينجا برم، همش با خودم درگيرم كه حداقل به يكي ميگفتي بره باهاش صحبت كنه يا هرچي
    واقعا الان از اين حس خجالت كشيدن صحبت با ايشون متنفرم، مخصوصا وقتي كنار دستمه و با تلفن همراه با نامزدشون صحبت ميكنن آتيش ميگيرم، حتي يه مدت مرخصي گرفتم كه يه مدت نبينمشون ولي رفع نميشه كه نميشه چكار كنم تا راحت شم، لطفا نگيد بايد فراموش كرد كه خودم ميدونم ولي چكار كنم
    ممنون

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 دی 93 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1392-10-05
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    1,579
    سطح
    22
    Points: 1,579, Level: 22
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    540

    تشکرشده 489 در 127 پست

    Rep Power
    25
    Array
    سلام
    میدونم که فراموش کردنش سخت علی الخصوص وقتی جلو چشمات هست
    اما الان مشکل شما این که مدام داری خودت سرزنش میکنی
    نیاز نداره ایشون فراموش کنی خودت سرزنش نکن به خاطر اتفاقی که افتاده
    ببین نمیدونم چند ماه بوده که میخواستی این موضوع به ایشون بگی؟
    اگه ایشون یک ماه نامزد کرده حتما چند ماهی هم روال خواستگاری و اشنایی با ان اقا را داشتند که اگر احتمالا تو ان مدت شما هم پیشنهاد میدادی شاید رد میکردن میشه اینجوری یا جورهای دیگه هم به قضیه نگاه کرد
    میتونی فکر کنی که از این به بعد این جرات و جسارت و مهارت پیدا میکنی که سریع تر اقدام کنی
    مطمئن باش دخترهای زیاد دیگه ای هم هستن که میتونی بهشون فکر کنی
    از ان چیزی که تمام شده حسرت نخور
    یک مدت سختی اش را تحمل کن و خودت را سرزنش نکن
    اگه عادت کنی خودت را سرزنش کنی و مدام به خودت برچسب بی عرضه بودن را بزنی همیشه بی عرضه میمونی و خودت هم باور میکنی که بی عرضه و بی دست و پایی و تمام فرصت های خوب از دست میدهی
    (اصلا همین که از ایشون پرسیدی این اقا کین؟ نشانه اینکه بی عرضه نیستی و یک جوری تلاش کردی سر صحبت باز کنی حالا نهایتا یک مقدار دیر اما مهم این که بی عرضه نیستی)
    برات ارزوی موفقیت دارم
    زندگی باید کرد
    گاه با تلخی راه , گاه با یک گل سرخ
    گاه با یک دل تنگ
    گاه باید رویید در میان باران
    گاه باید خندید با غمی بی پایان


  3. 2 کاربر از پست مفید پونه تشکرکرده اند .

    ammin (دوشنبه 06 مرداد 93), saraamini (یکشنبه 05 مرداد 93)

  4. #3
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام آغازکننده
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 شهریور 94 [ 10:46]
    تاریخ عضویت
    1393-4-27
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    970
    سطح
    16
    Points: 970, Level: 16
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 18 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پونه نمایش پست ها
    سلام
    میدونم که فراموش کردنش سخت علی الخصوص وقتی جلو چشمات هست
    اما الان مشکل شما این که مدام داری خودت سرزنش میکنی
    نیاز نداره ایشون فراموش کنی خودت سرزنش نکن به خاطر اتفاقی که افتاده
    ببین نمیدونم چند ماه بوده که میخواستی این موضوع به ایشون بگی؟
    اگه ایشون یک ماه نامزد کرده حتما چند ماهی هم روال خواستگاری و اشنایی با ان اقا را داشتند که اگر احتمالا تو ان مدت شما هم پیشنهاد میدادی شاید رد میکردن میشه اینجوری یا جورهای دیگه هم به قضیه نگاه کرد
    میتونی فکر کنی که از این به بعد این جرات و جسارت و مهارت پیدا میکنی که سریع تر اقدام کنی
    مطمئن باش دخترهای زیاد دیگه ای هم هستن که میتونی بهشون فکر کنی
    از ان چیزی که تمام شده حسرت نخور
    یک مدت سختی اش را تحمل کن و خودت را سرزنش نکن
    اگه عادت کنی خودت را سرزنش کنی و مدام به خودت برچسب بی عرضه بودن را بزنی همیشه بی عرضه میمونی و خودت هم باور میکنی که بی عرضه و بی دست و پایی و تمام فرصت های خوب از دست میدهی
    (اصلا همین که از ایشون پرسیدی این اقا کین؟ نشانه اینکه بی عرضه نیستی و یک جوری تلاش کردی سر صحبت باز کنی حالا نهایتا یک مقدار دیر اما مهم این که بی عرضه نیستی)
    برات ارزوی موفقیت دارم
    خيلي ممنون از شما
    راستش از اين حرثم ميگيره كه من با ايشون حدود 3 ساله كه همكاريم،اوايل نميدونستم مجرد هستن ،خودمم بخاطر روحيم از اين مسائل صحبت نميكنم و قبلا تجربه اي نداشتم كه متوجه اين موضوع ها بشم، بدبختي من اينه كه حدود 1 سال ميشه كه ميخواستم اينكارو بكنم،ولي نميدونم چرا احمقانه فكر ميكردم ،همش ميگفتم نكنه برم بگم بهشون بگن چقدر بي حيا تو محل كار اومده ميگه، گفتم به مادرم بگم وقتي پدرشون مياد باهاشون صحبت كنه گفتم نكنه بگه چقدر بي عرضه كه به خودم نميگه، ولي واقعا دوست داشتمم خودم برم بگم و اگه جوابشونم منفي بود به خانوادمم ديگه انتقال ندم، ولي با اين ندونم كاريا كارو خراب كردم، هيچ دختر ديگه اي هم به دلم نميشينه چند بار مادرم پيشنهاد داده ولي همش به بهانه هاي مختلف رد كردم، ولي واقعيتش اينه كه همش ايشون تو دلم بوده و الان نميدونم چكار كنم،

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array
    سلام اولا گذشته درگذشته و چیزی که گذشت دیگه برنمیگرده زمانم نمیتونی به عقب برگردونی و گذشتتو عوض کنی پشمانی هم سودی نداره ما آدما خیلی وقتا کارایی میکنیم که حسرتایی رو باعث میشه به دل خودمون بذاریم اونم با پشت گوش انداختن باعث بشی یه فرصت رو از دست بدید ولی اینو بدونید که زمین به آسمون نرسیده شما یک کاری رو بی مورد به تعویق انداختید و الان دارید هزینه فرصتشو با این عذابتون میپردازید پس ازش عبرت بگیرید حالاهم باید این افکارتو دور بریزی دیگه هم به اون خانم به عنوان یه زن شوهردار نگاه کنی اینجوری باعث میشی که بخاطر غیرت خودت و نگاه به ناموس مردم کردن زودتر بتونی ایشون رو فراموش کنید میتونید به پیشنهاد مادرتون فکرکنید شاید از کیس هایی که معرفی میکنند مورد پسندتون بود و اینم به پای سرنوشت بذارید که تقدیر میخاد یه کیس بهتر همسر و همدم شما بشه اینجوری هم به آرامش میرسید هم دل مامانتونو بدست میارید هم جفت مناسبتونو پیدامیکنید و ازدواج میکنید میشه یک تیروچندنشان
    ویرایش توسط Nilofar mordab : دوشنبه 06 مرداد 93 در ساعت 01:32 دلیل: تکرار ارسال پست

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 فروردین 94 [ 20:40]
    تاریخ عضویت
    1391-11-07
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,805
    سطح
    25
    Points: 1,805, Level: 25
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    26

    تشکرشده 34 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خب شما بقول خودتون فقط از ایشون خوشتون میومده (تازه به عنوان همکار،چون رابطه ای که باایشون نداشتید )اگر علاقه به ازدواج داشتید یه اشتیاقی هم کنارش بود ،و اگر هم ایشون مطابق معیارهاتون بودن مطمئن باشید افراد خیلی زیادی شبیه ایشون هست که میتونید به عنوان همسر انتخاب کنید و انشاله این دفعه خداوند هم شمارو برای هم بخواد . بنظر من به عنوان تقدیر خودتون این مسائل رو قبول کنید تا راحت تر باهاش کنار بیاید
    ضمنافکر میکنید ایشون هم مثل شما تمایلی به ارتباط با شما داشتن ؟من اول که پستتون رو خوندم فکرکردم شاید شما امیدوار بودید و بعد شاهد ازدواج ایشون شدید درحالی که میگید اصلا راجع به این مسائل باهاش هم کلام هم نشدید
    اگرمیخواید موقع درخواست آشنایی خدای نکرده بی حیا یا بی عرضه جلوه نکنین بهترین روش همون خواستگاری هست ،پسری که خواستگاری میره نه بی عرضه محسوب میشه نه بی حیا به علاوه اینکه نشون میده شرایط ازدواج رو داره و قصدشم ازدواج هستش یعنی دوتا موضوع مهم که احتمال جواب مثبت رو خیلی زیاد میکنه
    اگر میخواستید خودتون بگید و احتمالا نه بشنوید و الانم شاهد ازدواجشون باشید همون بهتر که نگفتید
    درضمن حواستون هست که ایشون به شما به عنوان کیس ازدواج فکر نمیکنند ،خانومها چون قرار نیست به کسی پیشنهاد ازدواج بدن مدام درحال ارزیابی مردهای اطرافشون نیستن مگر اینکه یه موقع عاشق یه فرد خاصی بشن ،بهر حال هرچی بوده توی ذهن شما بوده و بیان هم نکردید
    شایدم اصلا با مردی که ایشون به عنوان مرد زندگیش قبول داره خیلی تفاوت ها داشته باشی (با دیدن نامزدش تا حدودی پی می بری) چون معمولا افراد همسرشون رو بر اساس معیار های ثابت و مشخصی که دارن انتخاب میکنند نه اینکه صرفا خوششون بیاد!
    بقول خانومnilofar mordabشاید اینها باعث بشه زودتر فراموش کنید!امیدوارم!

  7. #6
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام آغازکننده
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 شهریور 94 [ 10:46]
    تاریخ عضویت
    1393-4-27
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    970
    سطح
    16
    Points: 970, Level: 16
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 18 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی ممنون از راهنمایی های شما
    ببینید الان مشکل اصلی من اینه که اصلا هیچ علاقه ای به دختر دیگه ای ندارم، فقط اوایل که این اتفاق افتاد اونقدر ذهنم درگیر شده بود که هرکسی را که میدیدم،که شبیه ایشون بود خیلی توجه میکردم و برام جالب بود،واقعا احساس میکنم ، جرات مرد بودنمو از دست دادم،حسم میگه کاش گفته بودم و اون گفته بود که ازت متنفرم،حسش بهتر از الانم بود

  8. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 فروردین 94 [ 20:40]
    تاریخ عضویت
    1391-11-07
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,805
    سطح
    25
    Points: 1,805, Level: 25
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    26

    تشکرشده 34 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یه سوال بپرسم ناراحت نمی شید؟شما حسادت نکردید ؟
    قبلا که ازشون خوشتون میومد دلیلی هم داشتید واسه اینکه اقدام نکردید یا همین که میخواستید دیر تر اقدام کنید؟
    اگر هیچ دلیلی نبود و فقط تو این یه سال به این دو موضوع فکر می کردید و توی دوراهی بودید وسواس فکری دارید حلش کنید واسه از این به بعدتون
    من هرچی تو این سایت دیدم کارشناس ها گفتن اگه مردی کسیو واقعا دوست داشته باشه زودتر خواستگاری میکنه و....
    ولی وقتی میگید از کسی به غیر از ایشون خوشتون نمیاد یه کم مثل عشق های جدی و مجنونی میشه



    یه دوست هم دارم یه چیزی مثل حرف شمارو می گفت
    میگفت هروقت به استادمون نگاه می کنم دلتنگیم از عشقم کمتر میشه چون شبیه استاده
    درحالیکه استاد حدود 20سال یا بیشتر از عشقش مسن تر بود و دوستمم واقعا عاشق بود حدود 4.5سالی که میشناسمش فقط از همین یه نفر صحبت میکرد و از عشقش می گفت
    ماه عسل رو دیدید که اقا22سال خواستگاری یه نفر می رفت؟ همه تواین دوره میتونن حداکثر همین 4.5 سال عاشق یه نفر بمونن اگه به هم نرسن دیگه خسته میشن تازه به شرطی که پیش چشمشون باشه اگرنه که زودتر فراموش میشه
    اگه اون عشقه پس این احساس هایی که به وجود میاد و خودش میره چیز مهمی نیست
    یه کم صبر کنید شاید از کسی هم خوشتون اومد و عاشق شدید،امیدوارم !



    در ضمن اعضای دیگه هم رفتن تعطیلات شاید کسی دیگه بدونه مشکلتون دقیقا با چه راهکاری حل میشه
    من الان دارم از جیره روزی 3پست استفاده میکنم هدر نره



    راستی من اول که وارد پست شما شدم به خاطر عنوانش بود
    منم ذهنم خیلی خیلی مشغول درسم هست ودر انتظار رفتن به دانشگاهم ولی یه سری عوامل درونی نمیذارن
    شاید ازاین نظر شمارو درک کنم و شایدم اگر نتونم بالاخره،،،، سال اینده بخوام حسرت بخورم و بگم حالا که من بااین کنکور دانشگاه نرفتم دیگه نمیتونم برم
    مثل الان شما که دیگه از کسی خوشتون نمیاد.......داریم اشتباه فکرمی کنیم!!!
    ( البته اگر شما میگید فقط خوشتون اومده از کسی و حالام تنها دغدغتون اینه که از کسی دیگه خوشتون نمیاد درنتیجه ادعای عاشقی ندارین
    اما اگر عشق باشه من اصلا نمیگم مثل قضیه درس و دانشگاه منه!)


    درضمن بعضیا اونقدر جرئت ندارن که وقتی درکاری کوتاهی دارن اعتراف کنن و بگن جرئت نداشتم،،،،هنوز شما یه پله از اونا بالا ترید بهتون تبریک میگم!ولی دیگه این اعتراف شما به درد کسی نمیخوره
    یعنی واقعا برای شما راحته بشینید کلی فکر کنید کلی صبر کنید از یه نفر جلو خودش تعریف کنید که بگید من ازشما خوشم اومده بعد اون بگه من از شما متنفرم؟ همین یه کلام؟
    مگراینکه شمام از ایشون متنفر بشید بگید بهترم شد قبول نکرد،دیگه ام غصه نخورید!

  9. #8
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام آغازکننده
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 شهریور 94 [ 10:46]
    تاریخ عضویت
    1393-4-27
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    970
    سطح
    16
    Points: 970, Level: 16
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 18 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ARAM-ESH نمایش پست ها
    یه سوال بپرسم ناراحت نمی شید؟شما حسادت نکردید ؟
    قبلا که ازشون خوشتون میومد دلیلی هم داشتید واسه اینکه اقدام نکردید یا همین که میخواستید دیر تر اقدام کنید؟
    اگر هیچ دلیلی نبود و فقط تو این یه سال به این دو موضوع فکر می کردید و توی دوراهی بودید وسواس فکری دارید حلش کنید واسه از این به بعدتون
    من هرچی تو این سایت دیدم کارشناس ها گفتن اگه مردی کسیو واقعا دوست داشته باشه زودتر خواستگاری میکنه و....
    ولی وقتی میگید از کسی به غیر از ایشون خوشتون نمیاد یه کم مثل عشق های جدی و مجنونی میشه



    یه دوست هم دارم یه چیزی مثل حرف شمارو می گفت
    میگفت هروقت به استادمون نگاه می کنم دلتنگیم از عشقم کمتر میشه چون شبیه استاده
    درحالیکه استاد حدود 20سال یا بیشتر از عشقش مسن تر بود و دوستمم واقعا عاشق بود حدود 4.5سالی که میشناسمش فقط از همین یه نفر صحبت میکرد و از عشقش می گفت
    ماه عسل رو دیدید که اقا22سال خواستگاری یه نفر می رفت؟ همه تواین دوره میتونن حداکثر همین 4.5 سال عاشق یه نفر بمونن اگه به هم نرسن دیگه خسته میشن تازه به شرطی که پیش چشمشون باشه اگرنه که زودتر فراموش میشه
    اگه اون عشقه پس این احساس هایی که به وجود میاد و خودش میره چیز مهمی نیست
    یه کم صبر کنید شاید از کسی هم خوشتون اومد و عاشق شدید،امیدوارم !



    در ضمن اعضای دیگه هم رفتن تعطیلات شاید کسی دیگه بدونه مشکلتون دقیقا با چه راهکاری حل میشه
    من الان دارم از جیره روزی 3پست استفاده میکنم هدر نره



    راستی من اول که وارد پست شما شدم به خاطر عنوانش بود
    منم ذهنم خیلی خیلی مشغول درسم هست ودر انتظار رفتن به دانشگاهم ولی یه سری عوامل درونی نمیذارن
    شاید ازاین نظر شمارو درک کنم و شایدم اگر نتونم بالاخره،،،، سال اینده بخوام حسرت بخورم و بگم حالا که من بااین کنکور دانشگاه نرفتم دیگه نمیتونم برم
    مثل الان شما که دیگه از کسی خوشتون نمیاد.......داریم اشتباه فکرمی کنیم!!!

    ( البته اگر شما میگید فقط خوشتون اومده از کسی و حالام تنها دغدغتون اینه که از کسی دیگه خوشتون نمیاد درنتیجه ادعای عاشقی ندارین
    اما اگر عشق باشه من اصلا نمیگم مثل قضیه درس و دانشگاه منه!)


    درضمن بعضیا اونقدر جرئت ندارن که وقتی درکاری کوتاهی دارن اعتراف کنن و بگن جرئت نداشتم،،،،هنوز شما یه پله از اونا بالا ترید بهتون تبریک میگم!ولی دیگه این اعتراف شما به درد کسی نمیخوره
    یعنی واقعا برای شما راحته بشینید کلی فکر کنید کلی صبر کنید از یه نفر جلو خودش تعریف کنید که بگید من ازشما خوشم اومده بعد اون بگه من از شما متنفرم؟ همین یه کلام؟
    مگراینکه شمام از ایشون متنفر بشید بگید بهترم شد قبول نکرد،دیگه ام غصه نخورید!
    سلام
    اول که از ایشون خوشم اومده بود،یه مشکل که اونوقت میدیدم این بود که من سابقه زیادی تو کار نداشتم، و بخاطر همین پس انداز خوبی هم نداشتم، وقتی با همکارا خودمو مقایسه میکردم میدیدم از اونا عقب تر هسم ، همش میگفتم با این وضع اگرم برم جلو تو ذوقشون میخوره، برا همینم حتی رفتم عصر که بیکار بودم یه کار نیمه وقت دیگه انجام بدم که وضعیتم بهتر بشه، گفتم حداقل باید بتونم یه ماشین برا خودم داشته باشم یا یه مقدار پس انداز که حداقل خودمو اثبات کنم و از این دست قصه ها که آقایون منو میفهمن چی میگم
    همش احساسمو کشتم که مثلا عاقلانه تر باشم ، ولی نفهمیدم چیکار دارم میکنم،و اینکه زمانم منتظر من نمیمونه، کاش همین کارایی که میکردمو جرات میکردم میرفتم خودم بهش میگفتم و شرایطمو توضیح میدادم، یعنی حاظر شدم این همه کار کنم ولی چند دقیقه وقت نذارم بگم،

    باور کنین حس حسادت نیست ، آخه تو حسادت شما نمیخاید طرف مقابل راحت باشه، من الان حس خوبی بخودم و ذهنم ندارم همش فکرم این شده چرا نتونستی حرف بزنی چرا و چرا
    میگم حداقل حقی که یه انسان داره اینه که احساسشو بگه ولی تو جرات نداشتی
    الان برای ایشون آرزوی خوشبختی دارم ،ولی ذهنم داره آزارم میده، خیلی کارا کردم جواب نگرفتم

    در مورد کنکورتونم براتون آرزوی موفقیت دارم،خودمم سال دوم قبول شدم ولی با رتبه 30 سراسری شایدم این یکی از دلیلاش بود چون همیشه میگفتم باید شرایط خوب باشه،
    ولی تو این موردا اصلا حسش مثل درس خوندن و دانشگاه و این چیزا نیست واقعا حس خورد شدن بهت دست میده، انشااله خدا کمک کنه بهترین ها قسمت همه بشه

  10. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 فروردین 94 [ 20:40]
    تاریخ عضویت
    1391-11-07
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,805
    سطح
    25
    Points: 1,805, Level: 25
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    26

    تشکرشده 34 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    والا من نمیدونم
    کلی نوشته بودم پاکش کردم چون دیگه بنظرم کاری نمیشه کرد جز فراموشی


    من که نمیگم شما دوست دارید خانوم راحت نباشه،حسادت به طرق مقابل ایشون به نامزدشون
    بالاخره شما درحال تلاش بودید ایشون از شما سبقت گرفتن


    نمیدونم چرا فکر میکنم همه چیو باهم میخواید
    حالا که طرز فکرتون اینه خب میگفتین من ازشما خوشم میاد
    نمیشد ماشینو قسطی بخرید؟ این چند تومن چقدر تاثیر داشت که همه چیزو رها کردین تااین مهیا بشه؟
    یه دختر خیلی خواستگارهای مختلف میتونه داشته باشه وخواستگارهام هرکدومشون مشکل دارن بالاخره همه ادمیم
    ولی اینهارو میدونید کی مطرح میکنن؟ طی جلسات خواستگاری
    یعنی اون اوله اول که لازم نبود از پس انداز حرفی بزنید


    اگر گفته بودین الان اعتماد بنفس بیشتری داشتین ، نمیگفتین جرئت نداشتم ....
    شمام یه انسانید باهرشرایطی که دارید !!!
    تجربه هم کسب میکردین الان بااین افکار خودتونو وابسته کردید ولی اصلا تجربه واقعی نداشتین!
    درضمن شما ریسک کردی ! نتیجه اش این شد


    اینم جمله جالبیه
    "مهم اینه با کسی باشی که دوستش داری وگرنه جای خالی رو همه میتونن پر کنن"

  11. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 آذر 93 [ 21:24]
    تاریخ عضویت
    1393-5-03
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    329
    سطح
    6
    Points: 329, Level: 6
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزيز تجربه خودمو ميگم، منم از يكي از همكارام خوشم اومد تا اينجاش شبيه شما بودم اما من اين علاقه رو مطرح كردم اما پاسخ منفي گرفتم،باور كن شايد بهتره كه علاقه تو مطرح نكردي ، چون اگه جواب رد ميشنيدي اوضاع احوالت بهتر از چيزي كه هستي نبود،اميدوارم كه روزهاي خوبي پيش رو داشته باشي.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.