شوهرم هیچ حرفی رو بهم نمیگه

[مونا1988*]

نمیخوام شوهرم حس بدی بهش دست بده یا فکر کنه چیزی از برادر و دوستش کم داره
من شوهرم رو خیلی دوست داره با اینکه اون اکثرا منو ناراحت میکنه ولی طاقت ناراحتی و دلخوریشو ندارم
بعدش هم خواستم بدونم وقتی جاریم و خانم دوستش چیزی رو تعریف میکنن که من بی اطلاعم و بهم میگن از زیر زبون شوهرت حرف بکش من چه عکس العملی نشون بدم

- - - Updated - - -

دوستان همدرد سلام
میدونم شاید مشکل من به نظرتون مشکل حادی نباشه ولی بدجور اعصاب منو خورد کرده
مشکل من اینه که شوهرم اصلا هیچ حرفی رو به من نمیزنه و هیچی رو برام تعریف نمیکنه
شوهرم با برادرش و دوستش توی یک جا کار میکنن و اگه تو محل کار حرفی و تصمیمی بینشون گفته میشه اون دو تا به خانم هاشون میگن ولی شوهر من نه
خیلی وقتها شده حرفی از زبون جاریم و خانم دوستشم شنیدم که من خبر نداشتم
همیشه مثل گیج ها میمونم وقتی اونا از چیزی دارن حرف میزنن
مثلا سه تاییشون تصمیم گرفتن برن مجردی مسافرت اونا به خانم هاشون گفتن ولی من هنوز شوهرم نگفته
وقتی هم بهش بگم برام چیزی تعریف کن و بگو زود عصبی میشه
کلا شوهرم زود رنج و عصبی

[terme00]

عزیزم کسی بهت نمیگه چیز خاصی نیست ... اینجا همه مهربونن و یک عالمه چیزای خوب یادت میدن

طبیعیه که شوهر شما کم حرفه ... معمولا مردها کم صحبت میکنن .دلیلشم اینه که ارتباط کلامی براشون سخته

خانومارو دیدی وقتی کنار هم میشینن اگه همدیگه رو نشناسن ولی بازم خیلی راحت شروع به حرف زدن میکنن و ساعت ها حرف دارن .. از هر دری سخنی ...
اما آقایون اینطور نیستند ... ساعت ها هم کنار هم بشینن کلا بی روح و ساکت و خشک هستند ( به زودی با موج اعتراض آقایون مواجه میشیم )

تا اینجا طبیعی بود

ولی اینکه میگی مسائل رو به دیگران میگه ولی با شما در میون نمیذاره :

زمانی هست که همسر شما میاد کنارت میشینه و خیلی به خودش فشار میاره و به سختی شروع به صحبت کردن در مورد مسائل میکنه ... اما اون برخوردی رو که از شما بابت شنیدن حرفاش انتظار داره نمیبینه ... به همین دلیل به مرور کم حرف تر و کمر حرف تر میشه تا به این روز میرسه ...

مثلا ... شما به دوستت یک رازی رو میگی و ازش مطمئنی ک به کسی نمیگه ولی چند روز بعد میبینی دیگران از رازت با خبر شدند . خوب معلومه دیگه به دوستت اعتماد نمیکنی و رازهات رو بهش نمیگی

ضمنا مردها رو نباید تو تنگنا قرار داد ... هیچ وقت نذار متوجه بشه مصری ازش حرف بکشی ... بخاطر همینه که وقتی دوبار میپرسی چه خبر دعوا میکنه و عصبانی میشه .

اصلا تو کارش دخالت نکن و سوال نپرس ... کم کم درست میشه

[khaleghezey]

درود بانو

مسائل کاری و شغلی را ما مردها ترجیح میدیم به همسرامون نگیم.
بعضی از آقایون هم دوست ندارم مسائلی که بیرون اتفاق میوفته را توی منزل بیان کنن خوب اخلاقه دیگه و هرکسی هم اخلاقی داره.

خوب تا حالا بهش گفتی عزیزم وقتی باهام حرف میزنی و باهام مشورت میکنی خیلی حس خوبی بهم دست میده و دوست دارم بیشتر باهمدیگه حرف بزنیم.و سعی کن از موضوعاتی همش روع کنی که برای شوهرت جذابه و خودتو خوشحال قبراق نشون بده وقتی حرف میزنهب زار حس کنه حرفاش برات باارزشه.

جاریت و دوستت ازت سوال کرد بگو شوهرم مسائل کاری و مشکلات بیرون را سعی میکنه خودش حلش کنه و توی خونه نمیاره که من اذیت نشم برای بقیه موراد هم بگو صلاح بدونه بهم خبر میده

[مونا1988*]

ممنون جناب خاله قزی .
آخه شوهر من کلا حرف زدن رو لوس بازی میدونه که من بخوام بهش بگم عزیزم با من مشورت کنی حس خوبی بهم دست میده.
من میدونم شوهرم از حرف زدن خوشش نمیاد ولی چه کنم

شوهر من بعد سر کار که میاد خونه یا میره باشگاه یا استخر وقتی هم خونست اخبار ورزشی میبینه و میره فیسبوک یا روزنامه میخونه
وقتی رو نمیذاره برا حرف زدن
حرفهای عاشقانه هم لوس بازی میدونه
هر روز کلی پیام عاشقانه براش میفرستم دوستت دارم بهش میگم ولی دریغ از جواب
شاید بگید خوب تو نده تا خودش بده
امتحان کردم من یک قدم برم عقب اون ده قدم میره

[سرگشته دوست]

البته من تازه عضوشدم 2سال مطالب سایت رافقط می خواندم روانشناس هم نیستم (کتابهای روانشناسی روهمین طوری عشقی زیادخوندم) ولی می تونیدازطریق نامه نویسی وباقلم زیباازشون بخوایدکه فلانی جان دوست دارم بامن صمیمیترباشی و...
البته شوهرمنم همین طوره کلامرداباحرف زدن مازنامشکل دارند!ولی اگه عشقولانه بگیدخوششون می یاد

[fereshteh20]

داداش منم یه جورایی شبیه شوهر شما بود اما زنداداشم درستش کرد
مثلا زنداداش من به برادرم میگفت دوستت دارم البته با ناز میگفت و با ناز گیر میداد که توام باید بگی و بقیه چیزارم همینطور
داداشم کلی تغییر کرده البته زنداداشم میگه من تا کاری انجام ندم اونم انجام نمیده و اگه کاری کنم اونم تکرار میکنه عین بچه کوچولوها
البته میگه این کارم باعث شده اون عادت کنه و گاهی خودش میگه چرا نمیگی دوستت دارم و از این جور چیزا
من یک نمونه رو که زنداداشم واسه نصیحت به من گفته بود و بهت گفتم
یجورایی اینکار عملی کن شاید جواب داد
به نظر من از کارای شخصی اقایون (سرکارشون) کاری نداشته باشیم بهتره اونا باید خودشون پیش قدم بشن و حرف بزنن
مونا به نظرم بجای اینکه بگی چرا بقیه به خانماشون میگن و با شوهرت اخم تخم کنی بهش بگو کار خوبی میکنید که میرید مسافرت
نگو چرا به من نگفتی بهش یه دستی بزن و انرژی مثبت بده شاید اینم جواب داد و بعد یه مدت باهات صحبتای اینچنینی کرد

[مونا1988*]

خیلی ممنون سرگشته دوست و freshteh20.
آخه شوهر من از نامه عاشقانه بدش میاد.
تا حالا کلی براش نامه نوشتم با عشق ولی براش مهم نیست ،وقتی نامه رو میخونه زود پارش میکنه ،منم ناراحت میشم خوب.
میگه از این لوس بازیها خوشم نمیاد
دیگه هم براش نامه نمی نویسم
اگه مستقیم هم بهش بگم زود عصبی و ناراحت میشه
من از این بیشتر ناراحت میشم که مثلا یه موضوعی هست جاریم و زن دوستش سریع خبردارمیشن چون شوهراشون بهشون میگن ولی من نه،از زبون اونا باید یه موضوعی رو بفهمم اولشم مثل گیج ها بشم که چی به چیه
بعد اونا به من فخر بفروشن و با ناز حرف بزنن و کلی ذوق کنن که شوهراشون چقدر دوستشون دارن و باشون رآحتن که همه چی رو بهشون میگن ولی من نه!
آخه همیشه هم که مسایل کاری نیست ،خیلی وقتها موضوعهایی مثل مسافرت خانوادگی یا مهمونی
کلا شوهرم دهنش سفت و محکمه
البته از یه جهت هایی خوبه ،اگه من حرفی بهش بزنم به هیچ کس نمیگه^__^
آخه وقتی قرار گذاشتن چند روز مجردی برن مسافرت من چطور لبخند بزنم که عزیزم برو مسافرت خوش بگذره؟
نمیتونم انقدر راحت باشم
اگه با گذشت زمان درست میشد تا حالا باید تو این 7سال درست می شد.