سلامي گرم خدمت همه دوستان و اعضاي همدردي
من به تازگي به جمع شما پيوستم، با معرفي يکي از دوستان و بنظرم خيلي سايت خوب و مفيدي آمد.انشا.. که براي من هم مثمر ثمر واقع شود
غرض از نوشتن اين مطلب اينه که يکي از ابهامات ذهنم را به کمک شما دوستان واکاوي و اگر شد حل کنم.
من مشکلات بسيار زيادي در زندگي دارم البته هيچکدام مشکل حل شدني نيستند ولي متاسفانه زندگيم را چندين بار تا به آستانه طلاق و محضر کشانده است.ولي در آخر اين خودم بودم که جرأت تصميم نهايي را نداشتم و دوباره به زندگيم برگشتم تا آن را حفظ کنم. و تنها دليلش هم علاقه به زندگي و ترس از آينده بود. اما آخرين مشکلي که جديدا با آن مواجه شدم و مثل خوره دارد مرا از پاي در مي آورد چيزي کاملا متفاوت با همه مشکلات اين ده سال زندگيم است. پيشاپيش از ذکر بعضي موارد عذرخواهي ميکنم.
بعد از آخرين دعوايمان که يک ماه پيش بود و من طبق معمول نتوانستم به اين زندگي خاتمه دهم و به خانه برگشتم، متوجه تغييراتي در شوهرم شدم. از جمله در جيبش يک فلش حاوي فيلمهاي مفتضح پيداکردم که به حساب خودش جاي امني گذاشته بود و نيز در کيف سامسونتش هم که فکر مي کرد من رمزش را نمي دانم تعداي کاندوم پيداکردم. اين درحالي است که ما بچه دار نمي شويم و هيچگاه از اين وسايل نداشته ايم. اينها دل مرا بسيار بدر آورد اما همش به خودم دلداري مي دادم. توجيه مي کردم ميگفتم شايد از قبل داشته . شايد براي بعدا گرفته و سعي مي کردم اصلا بهش مظنون نشوم. اما يکروز ديدم يکي از اين وسايل توي کيف دستيشه . منتظر ماندم ببينم وضعيت آن چه ميشه. تا اينکه يکروز که جلسه قرآن در خانه داشتم و شوهرم مجبور شده بود تا شب بيرون خانه بماند ، بعد از برگشتش متوجه شدم آن کاندوم در کيفش نيست . دلم ريخت . داشتم ديوانه مي شدم. اما به رويش نياوردم و گفتم نه شوهر من اهل اينکارها نيست .شايد آن را در اداره پنهان کرده که من نبينم . باز اين گذشت تا چند روز پيش که من شب خونه پدرم بود روز بعد برگشتم ديدم از تعداد مواردي که داخل کيف سامسونتش بود و قبلا آمار تعدادش رو مي دانستم يکي از آمار کم شده بود . ديگه از آنروز بود که ارام و قرارم رفته.ديوانه شدم. افسرده شدم . استرس و اضطراب تمام وجودم را گرفته .شادابي ام رفته . دل و دماغ کارکردن و زندگي کردنو ندارم. اصلا نميتوانم قبول کنم که اين قضيه راسته . آخه شوهرمن اصلا اهل اين حرفها نبود. هر چند اخلاقش خيلي تند و بده، دست بزن داره، فحاشي ميکنه ، ولي اهل نماز و روزه است. هم ازنظر شرعي مرد مومن و خداترسيه و هم اينکه اصلا عُرضه و جربزه اين کارها را نداره و من مطمئنم به هرکس که بگم با توجه به شناختي که از سادگي و بي دست و پاييش داره اصلا قبول نميکنه. براي همين حتي جرات گفتن به کسي رو ندارم. همه چيز رو ازش انتظار داشتم الا اين کار . حالا شما به من بگين من چيکار کنم . مرا آروم کنيد . بگيد اين قضيه واقعيه . بگين من چجوري بيشتر مطمئن بشم. بگين من چکار کنم. دوست دارم يکي بهم بگه اشتباه فکر ميکني .خيالاتي شدي.
دوستان خواهش مي کنم راهنماي ام کنيد. خيلي با خودم کلنجار رفتم و تازه بعد از کمي آرام شدن توانستم اين مطلب را بنويسم پس راهنماي ام کنيد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)