به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    جمعه 13 اسفند 95 [ 00:47]
    تاریخ عضویت
    1393-4-29
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,967
    سطح
    26
    Points: 1,967, Level: 26
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 35.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    احساس ميكنم بهم توهين ميشه

    سلام دوستان
    دختري نوزده ساله ام
    در زماني كه من امتحان داشته باشم، اگر مهماني هم دعوت باشيم مامانم ميگه چون تو براي مطالعه توي خونه ميموني ما هم نميريم مهموني. پشت تلفن هم به خالم كه دعوتمون كرده ميگه نميتونيم فروغ رو توي خونه تنها بزاريم و بيايم.
    چرا ميگن دختر رو نبايد توي خونه تنها گذاشت؟ هميشه اگه خونواده قرار باشه جايي برن من رو هم ميبرن كه تنها نباشم. من احساس ميكنم به من اعتماد ندارن. مگه من چيكار ميخوام بكنم اگه خونوادم قبل از ظهر برن و بعد از ظهر بيان؟؟ لطفا راهنماييم كنيد كه اينقد حرص نخورم

    از توجهتون ممنونم
    مدير عزيز، باور كنيد كه اين يك مشكل است. پس من رو درك كنيد و موضوعم رو مجددا قفل نكنيد.

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    من یه مرد متاهل هستم 4تا آبجی دارم و خدا یه دختر کوچولو خوشگلم بهم داده.اتفاقا برعکس اونی که فکر میکنی اصلا مسئله اطمینان نیستش چون خواهرهای خودم همشون محجبه و چادری بودن و سرسنگین و مذهبی مسئله اصلی ارزشیه که دختر داره توی خانواده.جایگاه دختر توی خانواده خیلی بالاست و همه خانواده تلاششان را انجام میدن که ازش مراقبت کنن نه اینکه دختر ضعیف باشه نه اصلا و ابدا

    زن ظریفه نه ضعیف انصافا اگه به من یکی باشه حاضرم 4تا دختر داشته باشم ولی یه پسر نداشته باشم دختر یه چیز دیگست عشق بابا خدایی ناز و عشوه ای که دختر داره مخصوصا سنشم کم باشه قند توی دل آدم آب میشه همه لذت ما باباها اینه بعد کار زودی بریم خونمون تا دخترمون رو از نزدیک ببینیم و برامون ناز کنه

    ایشالله خودت وقتی مادر شدی متوجه دختر چقدر عزیزه و باارزشه ایشالله خدا قسمت همه بکنه
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  3. 4 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (سه شنبه 31 تیر 93), mohammad6599 (چهارشنبه 01 مرداد 93), نازنین2010 (سه شنبه 31 تیر 93), مهربونی... (چهارشنبه 01 مرداد 93)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    وقتی موضوع تاپیک را دیدم فکر کردم خانواده میرن مهمونی و تو را تنها میگذارند و میگن حالا این دخترمون نمی خواد بیاد ما که میتونیم بریم
    و همه می رن مهمونی و شما تک و تنها تو خونه
    ولی میبینم قضیه برعکسه !!!!!!!!!!!!!!
    والا من اکه ببینم خواهرم دخترش را تو خونه تنها گذاشته و امده مهمونی با خودم میگم
    خواهر ماشا ا... به دلت !!!!!!!!!!!!!! این چه دلی هست که رضا داده بچه اش تو خونه تنها و خودش خوشگذرانی

    من اصلا دلیلی نمیبینم که شما ناراحت باشی

    شما که 19 سال داری و الان کنکور هم تمام شده برای چی از خونه بیرون نمیری ؟
    دانشگاه درس میخونی ؟
    الان امتحانات دانشکاه هست ؟
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  5. 3 کاربر از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (سه شنبه 31 تیر 93), khaleghezey (سه شنبه 31 تیر 93), Nilofar mordab (یکشنبه 05 مرداد 93)

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نه گلم این توهین نیست .

    خانواده منم همینطورن، اصلا به بی اعتمادی ربطی نداره.
    اینقدر جامعه بد شده که حساس شدن.
    نسبت به بچه ها بی اعتماد نیستن نسبت به دیگران بی اعتمادن.
    دختر و تنها تو خونه گذاشتن خطرناکه.
    مثلا دزد بیاد خونه، خب فوقش مالتونو میبرن اما اگه تو باشی میخوای چکار کنی. خدایی نکرده اتفاق بدی برات بیوفته.بعد حسرتش تا آخر عمرت برای خود و خونوادت میمونه.

    تازه من خواهر هم دارم اگه اونا هم باشن مارو تنها نمیذارن.
    هوا تاریک میشه ما خونه نباشیم مامان دم در رژه میره از نگرانی.
    تازه ناراحتی قلبی و فشار خون هم دارن این نگرانی اصلا براشون خوب نیست.
    من خودم ماشین دارم کلاسامو با ماشین خودم میرم، حالا اگه کلاسم شب باشه، بابابام میاین دنبالم، چه حالشون خوب باشه چه بد باشه.
    دوستام شب دعوت کنن من نمیتونم برم ( نه اینکه زورم کنن، میگن برو اما ته قلبشون میدونم راضی نیستن، تازشم برم میدونم مامانم میاد دم در تا من بالاخره برسم، کلیم نگران میشه.)

    اوههه بخوام برات بگم کلی میشه. اینا همشم نگرانیه نه بی اعتمادی.

    من نذر کردم هروز صبح ماه رمضون برم حرم، تازه صبحه، روزه، اما بابام نگران میشن که من تنها برم! دیگه بزور با خواهرم میذارن یا با مامانم.

    همین امروز من یکمی دیر کردم مامانم نگران دم در بودن. ( تازه روز هم بود)
    من هیچوقت رو بی اعتمادی نذاشتم، چون بی اعتمادی موارد دیگه ای هم داره، فقط این نیست. مثلا وقتی بیرون میریم، نباید بذارن دیگه. یا یک کلمه میگیم مثلا فلان جا بودیم، یا ترافیک بود، چرا اینقدر راحت قبول میکنن؟
    یا اصلا الان من همینطور گوشیم دستمه، دارم پست میذارم، مامانم که نمیدونن! اگه بی اعتماد بودن که میپرسیدن چکار میکنی؟
    راحت حرف منو قبول نمیکردن
    هزار موارد دیگه که مطمعنم تو زندگی شما هم وجود داره. و همش از نگرانیست نه بی اعتمادی.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  7. 3 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (سه شنبه 31 تیر 93), khaleghezey (سه شنبه 31 تیر 93), مهربونی... (چهارشنبه 01 مرداد 93)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 10:02]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    5,852
    سطح
    49
    Points: 5,852, Level: 49
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    161

    تشکرشده 223 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام به دختراي همدردم. پدر و مادر من هم مثل والدين شما هستن.
    اگه بخوام اين موردا رو بنويسم يه ليست بلندبالا ميشه . يه نمونش همين تنها نموندن تو خونه ست.
    خب چيزي كه ميدونم اينه كه پدر و مادرم به شدت به من اعتماد دارن و فكرش رو هم نميكنن كه خطايي از من سر بزنه
    مساله اصلي اونها ، امنيته.
    و اينطور كه من از حساسيتهاشون فهميدم از نظر پدر و مادرم همه مردا به صف شدن تا به من تجاوز كنن.
    چهارسال تو يه شهر خيلي دور درس خوندم. فقط يكبار براي ثبت نام ، همراهم بودن. ولي اصلا حساسيتي نداشتن.چرا؟ خيالشون از خوابگاه و سرويس هاي رفت و امد راحت بود و از حساسيت مسئولين نسبت به امنيت دخترا آگاهي داشتن. (واقعا امن بود)
    ولي حالا كه پيششون هستم نگرانيشون بيشتره . مامانم يك بار بهم گفت وقتي بيرون هستي ميترسم بهت زنگ بزنم. دليلش فكر ميكنين چي بود؟ اينكه اگه گوشي رو دير جواب بدم و يا جواب ندم حالش بد ميشه. وقتي اينو گفت دلم براش سوخت. اين يني خودشون بيشتر از ما از اين وضعيت عذاب ميكشن
    ولي واقعا به نظرم زياده روي ميكنن. درست نيست كه به فكراي بد دامن بزنيم. چون تبديل ميشه به وسواس فكري
    من خودم هم زمينه ي اين رو دارم كه مثل پدر و مادرم باشم و به فكراي بد دامن بزنم (البته نه در مورد ناامني و تجاوز). براي هركاري و هر تصميمي انواع احتمالها رو در نظر بگيرم و تنم از اينجور فكرا بلرزه.

  9. کاربر روبرو از پست مفید nahid-111 تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 05 مرداد 93)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array
    سلام عزیزم یه ضرب المثل قشنگ بهت میگم تا دیگه ازاین فکرا به مغزتم خطورنکنه : (طلا که پاکه چه منتش به خاکه) تو که مشکلی نداری پس چرا به خودت شک داری مطمین باش که پدرومادر هیچوقت بد بچه خودشونو اونم دخترشونو نمیخان و هرچیزیم که میگن از روی عاطفه و محبتشونه. دخترگل خودت فکرکن پدرومادرت بیشتر به فکر توهستن یا داداشت (اگر داری) ببین اونا فقط این حساسیتا رو روی شما دارن که آسیب پذیرتری اونم تو جامعه امروز که گرگ فراوونه از اون نظرشم که فکرنکنی فکرکن بدون تو بهشون هیچ جا خوش نمیگذره .
    حالا اگر تنهات میذاشتن و میرفتن مهمونی و بهت بی توجهی میکردن میومدی میگفتی بهم اهمیتی نمیدن .
    برو خداتو شاکر باش و روزی صدبار ازاین پدرمادرت تشکرکن که اینقد پدرمادر فهمیده و بافکری هستن.
    من خودم همیشه حسرت به دل بودم که پدرمادرم نگرانم باشن و اونا همیشه درگیر کار و زندگی خودشون بودن همیشه ناراحتی م این بود که چرا بهم بی توجه هستن و یکبار نگرانم نمیشن آرزوم بود جای یکی مثل تو باشم عزیزم فکرتو بذار رو درست از خانوادتم تشکرکن که بخاطر تو مهمونیشونو کنسل میکنن قدرشونم بدون. موفق باشی خانمی
    ویرایش توسط Nilofar mordab : یکشنبه 05 مرداد 93 در ساعت 01:08 دلیل: تکرار ارسال پست

  11. کاربر روبرو از پست مفید Nilofar mordab تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 05 مرداد 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. به اين احساس اوليه اعتماد كنم؟؟؟ ... به نظرتون من زود قضاوت ميكنم؟؟؟
    توسط rama25 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 33
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 شهریور 91, 09:00
  2. با اعتماد به نفس بالاي طرف مقابلتون چي كار ميكنين؟؟
    توسط parnian1 در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 33
    آخرين نوشته: شنبه 12 دی 88, 13:54
  3. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 12 اسفند 87, 13:36
  4. +به نظرتون تصميمي كه گرفتيم درسته ؟ خواهش ميكنم كمك كنيد.
    توسط حنان در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 مهر 87, 01:30

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.