سلام دختر خوب و نازنین...
این شعر رو شنیدی؟
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
خواهر گلم... در بوجود اومدن شرایط کنونی شما هیچکس مقصر نیست. شاید در مقابل حرف من جبهه بگیری اما خودت مقصری!
شاید بپرسی چطوری؟ من که انقدر بدبختم که توی چنین خانواده ای بزرگ شدم چطور خودم مقصرم؟ و من با اصرار بازم میگم بله! خودت مقصری.
تو مقصری چون انقدر باورهای محدودکننده ذهنت قوی و وحشتناکند که عملا هرگونه حرکت رو ازت گرفته! جملات تاپیکت رو بخون! یک کلمه مثبت توش نیست. حتی وقتی حرف از زیبایی هم می زنی حواست به حرفهای چرند اینو و اونه که چه قضاوتی در موردت می کنند.
منم توی شرایط سختی بزرگ شدم. درآمد پدر من از درآمد پدر تو هم کمتر بود. پس چطوره که من الان دوتا خونه و ماشین دارم؟ منم مثل تو ازدواج نکردم اما برعکس تو، این پسرها هستند که دوست دارند منو ترغیب به آشنایی کنند، من دنبال اونا نمی رم!
فکر می کنی چرا این اتفاقات برای من و تو افتاده؟
ذهن! جواب سوال تو اینجاست.
اگر الان ازت بخوام از بدبختی های زندگیت برام بنویسی شاید یه دفتر صد برگ رو سیاه کنی، اما اگر بهت بگم از نعمتهات بنویس چی؟
من برای تغییر زندگیم از اینجا شروع کردم:
اول همه باورهای غلط و محدود کننده زندگیم رو پیدا کردم.
- سنم بالا رفته.
- دختر جذابی نیستم.
- پول باندازه کافی ندارم.
- شانس ندارم.
و ...
اونوقت روی همشون خط کشیدم و برعکسشو نوشتم. حتی اگر بنظرم غلط بود یا وجود نداشت! می دونستی ذهن مثل کامپیوتر می مونه؟ درکی از خوراک ورودی نداره؟ هرچی بهش بدی همونو بعنوان واقعیت زندگیت می پذیره و تازه براش شواهد هم جمع می کنه. اما با تغییر عقاید، می تونی زندگیتو ازین رو به اون رو کنی.
باورهای جدیدتو بنویس. زندگیتو هرجور دلت می خواد تصور کن و ازش جمله بساز. اونو ضبط کن و هر صبح و شب گوش بده. اونوقت بعد مدتی اونا میشن باور زندگیت. می بینی چقدر زندگیت تغییر کرده! چقدر اعتماد بنفست بالا رفته!
تو خودت باعث بوجود اومدن این شرایط در زندگیت شدی، پس از سر راه خودت برو کنار!
علاقه مندی ها (Bookmarks)