به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 تیر 93 [ 23:12]
    تاریخ عضویت
    1393-4-28
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    18
    سطح
    1
    Points: 18, Level: 1
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    4
    تشکرشده 3 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    آیا من مرتکب قتل شده ام؟

    عرض ادب و احترام خدمت دوستان عزیز


    پسری هستم سی ساله شدیدا مسولیت پذیر با تحصیلات مقطع لیسانس که حدودا ده سال با عذاب روحی و فکری زیاد زندگی میکنم بطوریکه در اثر استرس و فشار روحی تقریبا پنجاه درصد موهای من سفید شده اند که البته زمینه ارثی نیز در این مورد بی تاثیر نبوده است و دچار وسواس فکری شدید و پانیک و تردید نیز هستمکه به دلیل تردید و دودلی که تقریبا از زمان انتخاب رشته در دبیرستان آغاز و تا کنون ادامه داشته علی رغم پتانسیل خوب تحصیلی نتوانستم به جایگاه مورد .


    شب یکی از روزهای پاییزی سال 82 یا 83 به دلیل کلافگی و استرس ناشی از فشار خانواده جهت قبولی در کنکور و برای عوض شدن فضای فکری اقدام به رانندگی بی هدف در محله نمودم در حال عبور از خیابانی ناگهان و بدون برنامه ریزی تصمیم به پیچیدن داخل کوچه ای که دو نفر در وسط دهانه ورودی کوچه ایستاده که یکی از آنها کنار موتور یا دو.


    امکان عبور از کوچه های بالاتر نیز وجود داشت از قبل هم همین تصمیم را داشتم چون بی هدف همونطوری که عرض کردم رانندگی میکردم ولی به دلیلی که هنوز دقیقا نمیدونم ( ویراج ، جلب توجه ) ناگهان تصمیم به عبور از کنار این دو نفر گرفتم و به سمت کوچه پیچیدم شیب خیابان به سمت بالا بود سرعت نسیتا قابل کنترل بود ماشین پژو پرشیا ،شیشه ها بالا و پخش ماشین روشن بود .


    چون کوچه با خیابان زاویه نود درجه داشت برای چرخش ناگزیر از توقف کامل بودم و با توجه به سربالایی بودن خیابان ماشین راحتر متوقف شد ولی هنوز مقداری انرژی جنبشی در ماشین مانده بود با باقیمانده انرژی و بدون گاز دادن به سمت کوچه پیچیدم زمانی متوجه رفتار نا ایمنم شدم که دیدم زیر نور ماشین موقع چرخش یکی از اون اشخاص برای خارج شدن از مسیر عبوری ماشین به سمت دیگر سریع حرکت کرد ولی چون خیابان تاریک بود و منم میبایست به جلو نگاه کنم نتونستم تا اخرین لحظه و رسیدن به نقطه مطمئن ، جابه جایی اون شخص رو ببینم در وافع من قصد عبور از حد فاصل محل قرارگیری اون دو نفر و منتها الیه سمت چپ کوچه که معمولا جدول آبرو وجود داره داشتم به دهانه کوچه که رسیدم کاملا ترمز گرفتم دنده عوض کردم و گاز دادم وتا حد امکان از کنار و منتها الیه سمت چپ کوچه حرکت کردم و تونستم عبور کنم دو تا کوچه اونورتر کلی فکر اومد تو ذهنم که نکنه چون شیشه های ماشین بالا بوده پخشم روشن بوده منم اونو زیر گرفتمو متوجه چیزی نشدم اصلا چرا اونی که با دوچرخه بود چرا با دوستش جا به جا نشد این بود که برگشتم با ماشین که شکم برطرف شه ولی چون تو اون خیابون پشت سرم ماشین می اومد ایندفعه نتونستم مکث کنم اونجایی که میخوام چیز خاصی هم معلوم نبود تاریک بودخلاصه برگشتم خونه حتی اون شب زیر ماشینم نگاه کردم ببینم خونی آثاری چیزی می بینم نه به خاطر اینکه پنهانکاری کنم به خاطر اینکه شکم برطرف شه اگر مطمئنا به اطمینان می رسیدم که کسیو به خاطر بی توجهی خودم از بین بردم تا حالا هزار باره یه بلایی سر خودم آورده بودم حلا به مدت دو سال خیلی بد شد بعد از اون قضیه مشکل روحی شدیدی گرفتم درس نتونستم بخونم بیشتر بیمارستان بودمو آرام بخش با هرکسیم صحبت میکردم زیاد جدی نمیگرفت میذاشتن به حساب استرس کنکورم هفته بعد از اون قضیه زنگ یکی از اون خونه های محدوده رو زدم خانمی گفتش نبوده باز شک کردم نکنه اون خانواده اون شب اصن در جریان نبودن، یا باز شک کردم کوچه بالایی بود یا یه کوچه دیگه ،رفتم کلانتری قسمت پیشگیری از جرایم گفتن یه مورد بود راننده رو گرفتن دیگه موردی نبوده تو اون محدود ه ای هم که من بودم نبودهدیگه از اون روز همش احساس گناه میکنم فک میکنم باید منو دار بزنن نکنه خانواده ایو عزا دار کردم چون تو زندگیم تا حالا کسیو اذیت نکردم خیلی برای من مهمه که تو زندگی آزارم به کسی نرسه هر چند وقت یکبار اینقدر حالم بد میشه پیش روانشناس و روانپزشکم میرم ارومم نمیکنن تا حالا پنج دفعه مراجعه کردم معاونت اجتماعی ناجاکلانتری محل و پلیس راهور همینطور پیش روحانی مسجد محلهمشتصور میکنم چون اونا فکر میکنن مشکل روحی دارم قضیه رو زیاد جدی نمیگیرن


    اگه کسی میتونه یا میدونه باید چیکار کنم ترخدا کمکم کنید فک نکنم تا چند ساله دیگه دوام بیارم خیلی دارم عذاب میکشم الان ده سال شده همش فک میکنم خدا میخواد بهم بفهمونه که من یکیو کشتم فیلم میبینم توش تصادف نشون میده روزنامه مطالعه میکنم توش تصاویر اعدامو و تصادف هست با دوستام صحبت میکنم میگن فهمیدی فلانی زیر گرفتع شده منم همش فک میکنم یکی میخواد بهم بفهمونه که اینکارو کردم

    ببخشید این اخر جمله بندی متن خوب نبوده خیلی کلافه شدم دیگهاگه کسی میتونه کمکم کنه وضع مالیم خوب نیستش ولی حاضرم هر کاری که بخواد ما به ازاش انجام بدم ده سال از بهترین سالهای جوونیم به خاطره کاری که نمی دونم کردهم یا نه تلف شده چیزیم نبوده که بخوام مخفی کنمبه خیلیا این موضوعو مطرح کردم ناامیدم ناامید

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام
    این حرف ها دقیقا یعنی چی!!؟
    شما فکر میکنی اگه کسی رو کشته بودی یا حتی مرتکب تصادف منجر به جرح شده بودی ،با توجه به اینکه اینا جرائم عمومی هستند و تنها کسی هم که از این قضیه خبر نداره خواجه حافظ شیرازیه ، دادسرا میذاشت 10 سال برا خودت بچرخی !؟
    حتی اگه صدای ضبط ماشین تا ته بلند و شیشه های ماشین هم دودی باشه بازم تکون شدیدی موقع تصادف باید حس کرده باشی.شما همین فرداصبح چند تا گونی بردار ، توشون خاک بریز طوری که وزنشون حدود 70 -80 کیلوگرم بشه بعد با همون سرعت اون شب بزن به گونی ها تا تنش ماشین رو حس کنی.معلومه تا حالا تصادف نکردی و به صورت تجربی این رو حس نکردی. حالا اگه از بچه ها کسی مکانیک خونده باشه بهتر میتونه این رو توضیح بده.
    اگرم فکر میکنید دارم به خاطر اینکه دلم داره براتون میسوزه،یا دارم مراعاتتون رو میکنم و... ،سخت در اشتباهید چون اصلا شما رو نمی شناسم،و بیشتر نشونه ی اینه که اعتماد به نفستون خیلی پایینه یا شایدم اصلا ندارید ،که باید برای اون به فکر یه راه حلی باشید نه برای چیزی که واقعیت نداره و ساخته ی توهمات ذهن شماست.
    بدرود
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود




  3. 8 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    areff (یکشنبه 29 تیر 93), asemaneabi222 (شنبه 28 تیر 93), فرهنگ 27 (شنبه 28 تیر 93), فرشته مهربان (یکشنبه 29 تیر 93), کاغذ بی خط (دوشنبه 30 تیر 93), محمد 93 (شنبه 28 تیر 93), مصباح الهدی (شنبه 28 تیر 93), برسرک (چهارشنبه 01 مرداد 93)

  4. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,966
    امتیاز
    33,290
    سطح
    100
    Points: 33,290, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,390

    تشکرشده 6,365 در 1,791 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام


    آیاتوی این ده سال گرفتاریهای روحی درونی یابیرونی داشتی که فکر کنی براثر مجازات این قضیه بوده؟

    قبلا شکست عاطفی یاچیزی قبل از این قضیه داشتی؟


    دوباره کنکورشرکت کردی که قبول بشی دراین مورد بیشترتوضیح بده


    توی خونه روابطت باپدرومادرت چطوربوده؟
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
    ویرایش توسط ammin : شنبه 28 تیر 93 در ساعت 22:50

  5. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    areff (یکشنبه 29 تیر 93), مصباح الهدی (شنبه 28 تیر 93)

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام آقا عارف

    طاعات و عبادات قبول.

    لطفا با فونت پیش زمینه اینجا(Tahoma) بنویسید تا راحت تر بشه خوند.
    با نظر آقا رضا کاملا موافقم. به شما اطمینان می دم هیچ اتفاقی نیفتاده.
    اون چیزایی که در اطرافتون می بینید و فکر می کنید می خواد خدا به شما بفهمونه که تصادف کردین؛ این جوری نیست! چون شما تو فکر اون موضوع هستین به نظرتون میاد.

    مثلا من خودم که دارم برای شما تایپ می کنم تصادف نکردم که! .خب؟

    ولی همین قتل و اعدام و خیانت و... را تو روزنامه،اخبار و حتی همین همدردی دارم می بینم! تصادفات هم الی ماشاالله تو تلویزیون مخصوصا تو زمان مسافرت ها نشون می ده!

    پس یعنی به نظر شما این یعنی ممکنه منو اعدام کنند؟ یعنی ممکنه من تصادف کرده باشم؟ یعنی ممکنه من خیانت کرده باشم یا ببینم؟

    جوابتون چیه؟ شک کردم به خودم! خب معلومه نه!


    پس این ها افکار خودتون هست که متاسفانه از همون موقع آبیاریشون کردین و پرو بال دادین!
    اولین قدم اینه که شما حرف ما را باور کنید و بدونید که ما از روی منطق داریم راستش را به شما می گیم. تو این ماه رمضون دروغ که نمی گیم!

    بعد ازتون می خوام حتما لینک زیر را با دقت بخوانید:

    شكار ميمون زنده و رابطه آن با ذهن انسان

    شكار ميمون زنده بخاطر چابكي و سرعت عمل جانور بسيار مشكل است. يكي از روشهاي شكار ميمون در آفريقا اين است كه شكارچي به محل اقامت ميمونها مي رود و بدون توجه به آنها در سوراخ كوچكي در يك سنگ بزرگ مقداري خوراكي مي ريزد و دور مي شود ميمونهاي گرسنه و كنجكاو دستشان را به درون سوراخ مي برند و خوراكيها را در مشت خود مي ريزند اما دهانه سوراخ كوچكتر از آن است كه مشت ميمون از آن خارج شود. ميمون وحشت زده مي شود و تقلا مي كند تا خسته شود اما هرگز مشت بسته خود را باز نمي كند تا رها شود.
    ذهن انسان هم گاه مانند مشت بسته ميمون است، تقلا مي كند و بي تاب مي شود و روي يك مسئله قفل مي شود در حالي كه چاره در رها كردن و آزادي از قيد و بندهاي ذهن است.





    آقا عارف ذهنتون را رها کنید! این قدر در گذشته فکر نکنید! الکی با گیر دادن به یک شک جوانیتون را هدر ندین!

    قبول کنید این همه مدت سر هیچی داشتین فکر تون را گیر می دادین! سر یک چیزی مثل همون موز!!!

    اگر این موز را ول نکنید چیزی گرانبها تر یعنی جوانی و عمرتان را از بین می برید!

    رها کن برادر من!
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : شنبه 28 تیر 93 در ساعت 23:21

  7. 5 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    areff (یکشنبه 29 تیر 93), m.reza91 (شنبه 28 تیر 93), parsa1400 (شنبه 28 تیر 93), فرشته مهربان (یکشنبه 29 تیر 93), کاغذ بی خط (دوشنبه 30 تیر 93)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    عارف جان سلام

    برادر من به جای اینهمه خود خوری عذاب . پاشو برو خودتو راحت کن برو پزشک قانونی همون جاییکه تصادف کردی تاریخ وزمان تصادف داری آدرس محل هم که داری یه آمار بگیر تا خیالت راحت بشه .

    برا نقص عضو هم برو نزدیکترین بیمارستان اون محل و از اون تاریخ پرسو جو کن

    برادر من مگه میشه به کسی بزنی و ماشین صدا یا ضربه رو به شما انتقال نده حتی اگه صدای ضبط زیاد باشه مگه اینکه چیزی خورده باشی .
    در هر صورت یک راه اینکه بری و تحقیق کنی راه دوم اینکه به دفتر مرجع تقلیدت تماس بگیری و بگی شک در تصادف جرحی دارم کفاره اش چیست ؟ که با صدقه و اهدای یک یا دو گوسفند به فقرا حل خواهد شد وشما نیز از عذاب درونی نجات خواهید یافت
    عارف جان کاستی های امروز را در اشتباهت دیروز قرار نده . از امروز درست و با وجدان راحت زندگی کن

    بدرود قصد من همدردی با شما بود

  9. 3 کاربر از پست مفید parsa1400 تشکرکرده اند .

    areff (یکشنبه 29 تیر 93), کاغذ بی خط (دوشنبه 30 تیر 93), مهربونی... (یکشنبه 29 تیر 93)

  10. #6
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    شما دچار وسواس فکری شدید شدید و نیاز به روان درمانی از راه روانکاوی هست . لطفاً به روانشناس بالینی مراجعه کنید .





  11. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    کاغذ بی خط (دوشنبه 30 تیر 93)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 تیر 93 [ 23:12]
    تاریخ عضویت
    1393-4-28
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    18
    سطح
    1
    Points: 18, Level: 1
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    4
    تشکرشده 3 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    مصباح الهدی عزیز ممنونم بابت توجه و زمانی که بزرگواری کردی و مطلب منو خوندین نمیدونم اینجا تایپ کردن یکم سخته موقع تایپ پیوستگی کلمات بهم میخوره و بعضی حروف تایپ نمیشه ناچار شدم در محیط آفیس تایپ کنم اینجا کپی کنم به خاطر همین اینطوری شد عذر خواهی میکنم دوست عزیزم
    بازم از بذل توجهت یه دنیا ممنونم امیدوارم همیشه شادو سلامت باشی عزیزم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط m.reza91 نمایش پست ها
    سلام
    این حرف ها دقیقا یعنی چی!!؟
    شما فکر میکنی اگه کسی رو کشته بودی یا حتی مرتکب تصادف منجر به جرح شده بودی ،با توجه به اینکه اینا جرائم عمومی هستند و تنها کسی هم که از این قضیه خبر نداره خواجه حافظ شیرازیه ، دادسرا میذاشت 10 سال برا خودت بچرخی !؟
    حتی اگه صدای ضبط ماشین تا ته بلند و شیشه های ماشین هم دودی باشه بازم تکون شدیدی موقع تصادف باید حس کرده باشی.شما همین فرداصبح چند تا گونی بردار ، توشون خاک بریز طوری که وزنشون حدود 70 -80 کیلوگرم بشه بعد با همون سرعت اون شب بزن به گونی ها تا تنش ماشین رو حس کنی.معلومه تا حالا تصادف نکردی و به صورت تجربی این رو حس نکردی. حالا اگه از بچه ها کسی مکانیک خونده باشه بهتر میتونه این رو توضیح بده.
    اگرم فکر میکنید دارم به خاطر اینکه دلم داره براتون میسوزه،یا دارم مراعاتتون رو میکنم و... ،سخت در اشتباهید چون اصلا شما رو نمی شناسم،و بیشتر نشونه ی اینه که اعتماد به نفستون خیلی پایینه یا شایدم اصلا ندارید ،که باید برای اون به فکر یه راه حلی باشید نه برای چیزی که واقعیت نداره و ساخته ی توهمات ذهن شماست.
    بدرود

    ممنونم رضای عزیز بابت زمان و توجهی که صرف کردی عزیزم یک دنیا سپاسگذارم عزیزم

    - - - Updated - - -


    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    شما دچار وسواس فکری شدید شدید و نیاز به روان درمانی از راه روانکاوی هست . لطفاً به روانشناس بالینی مراجعه کنید .

    از توجه و همدردیه شما خیلی ممنونم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط parsa1400 نمایش پست ها
    عارف جان سلام

    برادر من به جای اینهمه خود خوری عذاب . پاشو برو خودتو راحت کن برو پزشک قانونی همون جاییکه تصادف کردی تاریخ وزمان تصادف داری آدرس محل هم که داری یه آمار بگیر تا خیالت راحت بشه .

    برا نقص عضو هم برو نزدیکترین بیمارستان اون محل و از اون تاریخ پرسو جو کن

    برادر من مگه میشه به کسی بزنی و ماشین صدا یا ضربه رو به شما انتقال نده حتی اگه صدای ضبط زیاد باشه مگه اینکه چیزی خورده باشی .
    در هر صورت یک راه اینکه بری و تحقیق کنی راه دوم اینکه به دفتر مرجع تقلیدت تماس بگیری و بگی شک در تصادف جرحی دارم کفاره اش چیست ؟ که با صدقه و اهدای یک یا دو گوسفند به فقرا حل خواهد شد وشما نیز از عذاب درونی نجات خواهید یافت
    عارف جان کاستی های امروز را در اشتباهت دیروز قرار نده . از امروز درست و با وجدان راحت زندگی کن

    بدرود قصد من همدردی با شما بود

    پارسا جان یه دنیا ممنونم دوست من ، نمیدونم بخدا اینقد تو این مراکز شلوغ و بهم ریخست که بدون معرفی نامه فک نکنم کسی پاسخگو باشه ولی چشم باز تلاشمو میکنم خیلی لطف کردی داداشم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    سلام


    آیاتوی این ده سال گرفتاریهای روحی درونی یابیرونی داشتی که فکر کنی براثر مجازات این قضیه بوده؟

    قبلا شکست عاطفی یاچیزی قبل از این قضیه داشتی؟


    دوباره کنکورشرکت کردی که قبول بشی دراین مورد بیشترتوضیح بده


    توی خونه روابطت باپدرومادرت چطوربوده؟
    امین عزیز بعضی تشخیص obsessive compulsive disorder یا همون او سی دی رو دادن یه دکتر دیگه تشخیصش متفاوت بود یه مدتم پروزاک سرکوئل مصرف میکردم ولی چون خیلی گرون شدن نتونستم ادامه بدم برای خانواده هم مشکل روحی پذیرفته شده نبود من سال سوم دبیرستان کنکور قبول شدم فنی مهندسی همه فکر میکردن رتبه عالی بیارم موقع کنکور واقعیم ولی نشد دو سال بعد کنکور دادم کاردانی قبول شدم بلافاصله هم کارشناسی خیلی به سختی درس خوندم الانم صبح تا عصر باید کار کنم که بتونم اجاره بهای مسکن بدم پدرم کار نمیکنه یه برادر سربازم دارم خیلی برام سخته دارم مالیخولیایی زندگی میکنم

    - - - Updated - - -

    ممنونم بابت تمام همدردیاتون دوستان عزیزم

    من پیش روانشناس و روانپزشک که میرم بیشتر دچار استرس میشم ولی وقتی مراجع قانونی و انتظامی میرم ارومتر میشم من ادمی نیستم که بخوام از مشکلاتم فرار کنم اگر تو این موضوع به یقین کامل میرسیدم که منجر به کشته شدن کسی شدم همونجا میموندم تا قانونی رسیدگی کنه به موضوع
    یه روانشناس یه مرتبه ازم پرسید دلایل اینکه فکر میکنی کسی کشتی بنویس چیزی نداشتم بنویسم همش فکر میکنم نکنه اتفاقی افتاده ولی من چون تصورشم برام مشکل بوده که میتونم باعث آسیب زدن به کسی شده بااشم از کنار این حادثه رد شدم همش حسرت میخورم ای کاش یه لحظه اونموقع از ماشین پیاده میشدم میدیدم هیچ اتفاقی نیفتاده که دیگه این نخوادبا زندگیم بازی کنه البته زمینه ژنتیکی افسردگی هم داریم حتی از قبل این موضوع هم فک میکنم یه زمینه های از تردید دو دلی داشتم دوران دبیرستان ولی این مسئله خیلی برام دردناکه که کسیو اذیت کنم یا بهش آسیب بزنم
    وقتی ناخواسته میبینم محکومی داره اعدام میشه گرچه کلا با اعدام مخالفم پیش خودم فکر میکنم من که خونم از اون رنگین تر که نیست اون داره تاوان اشتباهشو میده منم باید اعدام بشم خودمو شدیدن جای اون تصور میکنم همش فکر میکنم خانواده ایو عزا دار کردم دنبالمن ولی نمیتونن پیدام کنن حتی یه باربه یکی از سروان های پیشگیری جرایم کلانتری گفتم چه طوره آگهی بدم میگفت این دیوونه بازیا چین هر چی فاصله زمانی از اون روز زیادتر میشه از اینکه پیگیریش میتونه سختر بشه استرسم بیشتر میشه چون تحقیق میدانی میکردم چند وقت پیش خیلیا فکر میکنن دیونه شدم درست جواب نمیدن یا شوخی میکنن
    بچه اگه از لحاظ انتظامی دیگه اخرین مرجعی باشه که آب پاکیو بریزه رو دستم یا کسی آشنایی داره که میتونه کمکم کنه بخدا جبران میکنم میگن ثبت کامپیوتری حوادث 5 ساله تقریبن که داره انجام میشه قبل از اونو نمیدونم چه جوری ثبت میکنن از بچه ها کسی هست بتونه مشاوره انتظامی بده خواهشن فقط عملی و واقعی با شه نه صرفا شنیده ها
    همتونو دوس دارم یکی از بهترین دوستانی هستین که تا حالا پیدا کردم اگه قابل بدونین چقدر تایپ کردن اینجا سخته شاید بامرورگر
    IE سخته نمیدونم

  13. 3 کاربر از پست مفید areff تشکرکرده اند .

    m.reza91 (یکشنبه 29 تیر 93), کاغذ بی خط (دوشنبه 30 تیر 93), مصباح الهدی (یکشنبه 29 تیر 93)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مرداد 93 [ 18:04]
    تاریخ عضویت
    1390-3-14
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    2,387
    سطح
    29
    Points: 2,387, Level: 29
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 23 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اقای عارف
    تشخیص اولی درست بوده.وسواس فکری.شما از اضطراب زیاد مغزتون چیزیرو ثبت نمیکنه.من خودم وسواس داشتم و کمی دارم.من بیماری خود انگاری داشتم یعنی فک میکردم سرطان دارم و همینطور اینقدر اضطرابم زیاد میشد فک میکردم زیر گاز روشنه ولی میدیم خاموش کرده بودم ولی چون مغزم ثبت نکرده بود نفهمیده بودم.اخر سر گفتم.بدرک حالا که بیماری نیومده خودم دارم به استقبالش .ببین شما خودت فقط میتونی با ذهنت به خودت کمک کنی.مثلا بگی گیرم تصادف کردم خوب شده چیکار کنم یعنی یکجوری بیخیال بشو و گیر نده به این موضوع.اینجوری ادم تا کی میتونه زندگی کنه.به منفی قضیه نگاه نکن و به مثبت بودنش که چیزی نشده نگاه کن.داروی ضد اظطراب باید مصرف کنی زیر نظر پزشک .خودسرم قطع نکن که عوارض بدتر داره.همیشه خوش بین باش و مثبت فکر کن.برو یوگا و یا کلاسای مدیتیشن خیلی کمکت میکنه.اصلا من نمیفهمم مگه دنیا شده کنکور .مگه ادم نمیتونه یک صنعتکار خوب و یا مدد کار خوب باشه.به توانایی خوب که داری فکر کن.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.