به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مهر 93 [ 00:57]
    تاریخ عضویت
    1393-3-25
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    261
    سطح
    5
    Points: 261, Level: 5
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نمیدونم چرا همه از خانواده شوهر توقع دارند؟

    یک ساله که برادر 32 ساله م با دختری 25 ساله ازدواج کرده ، خدا رو شکر فعلا برادرم راضی هست. برادرم دکترای ریاضی ست و همسرش هم فوق لیسانس. در شهر دیگری هم زندگی میکنند ، معمولا هر 2 هفته یکبار میان به شهر ما و دو سه روزی در منزل خانواده عروسمون میمونن و در نهایت برای یک وعده ناهار یا شام پیش ما میان و خونه ما که میان عروسمون اصرار به رفتن داره از روز خرید برای عروسی تا حالا برادرم فقط حرف همسرش رو میشنوه و ما هم اصلا دخالت نکردیم و اگه چیزی بر خلاف نظر خانواده ما بود واکنشی نشان ندادیم چون برادرم به شدت به خانواده همسرش توجه داره ، و در این مدت با آنها ارتباط بیشتری داشته ، چیزی که در این مدت بیشتر من و مادرم و حتی گاهی برادر دیگرم را ناراحت میکنه اینه که این دختر اصرار زیادی به دور بودن همسرش (برادر من) از خانواده ما داره و در این مدت فقط یکی دو ماه بعد ازدواج برادرم به تنهایی پیش ما اومد ، یعنی حق مادر پسری که از کودکی به تنهایی فرزندش را بزرگ کرد این نیست که گاهی با پسرش خلوت داشته باشه (در این مدت حتی یک بار هم بدگویی از عروسمون پیش برادرم نداشتیم ) . در این مدت همه حساب های بانکی برادرم تحت کنترل همسرش هست و چند روز بعد نامزدی تمام پس اندازی (تعدادی سکه و ...)که سال ها به مادرم سپرده میشد رو سریع به همسرش واگذار کرد. همه مراسم و آداب و رسوم و حتی ساعت برگذاری جشن عروسی با نظر همسر و خانواده او انجام شد . (آخه اگه قراره فقط خودشون تصمیم بگیرند پس چرا پدرو مادر همسرش نظر میدند). در این مدت ما گهگاهی دلخور میشدیم ولی معمولا دلیل برادرم که غیر مستقیم بیان میکرد این بود که چون همه چیز با پول خودم هست پس بهتر هست ما نظری ندیم.
    دیگه ما هم همه چیز رو به برادرم سپردیم . تا این که بعد عروسی همسر برادرم هم که با برادرم به خانه ما میومد اوایل که رودر رو با ما خجالت میکشید خیلی مودبانه رفتار میکرد اما بعد شش ماه رفتارهایی انجام داده که معمولا یکی از ما دلخور میشه مثلا خیلی حاضر جواب هست (از هجده سالگی در شهرهای دیگه تحصیل کرده و در خوابگاه بوده )، گاهی این رفتارش رو به خاطر این موضوع که شرایط و از طرفی داشتن مادری با همین خصوصیت رفتاری که او رو اینچنین تربیت کرده، از آنجایی که ما این رفتار رو بی ادبی میدونیم ، تحملش برامون راحت نیست . از طرفی خیلی علاقه مند به رییس بودن هست با این که چهار سال از من کوچک تر هست ولی دوست داره خودش رو با تجربه تر نشون بده (در صورتی که من و بقیه خانواده کمبود هایی در زندگی داشتیم که اون حتی نمیتونه بهشون فکر کنه و همین ما رو صبور کرده ولی اون فقط باید حرف خودش باشه) ، حتی نسبت به همسرش هم معمولا دوست داره از موضع نصیحت رفتار کنه ولی این موضوع برادرم (همسرش رو ناراحت نمیکنه در صورتی که قبلا برادرم تحمل نصیحت کسی رو نداشت) . رفتارهای خودپسندانه داره معمولا بهترین ها رو برای خودش میخواد ولی برای دیگران چنین خواسته ای نداره (مثلا در همین یه سال اخیر من خواستگاری داشتم که از نظر مالی و حتی فرهنگی و رفتار خیلی معمولی بود میگفت مگه چه اشکالی داره ، درصورتی که خودش هر جا میره حتما باید بالا شهر و همه چیز در حد عالی باشه ، با این که از نظر مالی او فعلا فقط به دارایی برادرم متکی ست ولی من از این نظرم مثل برادرم مستقل هستم .) این رو هم بگم تقریبا هرکس او و یا عکسش رو دیده میگه چقدر برادرم جذاب تر و خوش قیافه تر هست. خانواده ما هم از اول آشنایی با این که بعد دو جلسه دیدن او از رفتار خانوادش و از ظاهر او خوشمون نیومد و به برادرم هم گفتیم ولی طفلی عاشق هست و گفت فقط او . ولی در این چند ماه اخیر حتی رفتار او رو هم نمیتونیم تحمل کنیم . چند بار خواستم به برادرم حرف های بی ربط همسرش رو یادآوری کنم ولی دلم نیومد برادرم ناراحت بشه و از طرفی برخلاف خلق و خوم ، تقریبا همیشه سکوت کردم و هیچ وقت در مقابل رفتار ناپسند او چیزی نگفتم از طرفی معمولا حاضر جوابی هاش غافل گیر کننده ست و بعد رفتنش سوز حرفش بیشتر میشه و به خودم میگم آخه چرا بهش چیزی نمیگم . از آنجایی که طاقت دوری از برادر رو نداریم و از طرفی دوست داشتن همسر او هم آسون نیست چه کار باید کرد؟
    این رو بگم ما به هیچ وجه در این مدت ، بد جنسی و بی احترامی نسبت به او و یا خانوادش نداشتیم.

  2. کاربر روبرو از پست مفید saba11 تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 25 تیر 93)

  3. #2
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما الان بیست و نه سال دارید بانوی گرامی. اگر همسر برادرتان بیست و پنج سال دارد و چهار سال از شما کوچکتر است شما باید بیست و نه سال داشته باشید بانو.
    اما به گفته خودتان هنوز مجرد هستید.
    خانومی عزیزم من خودم هم برادر دارم و هم خواهر و هر دو ازدواج کرده اند. به علاوه که مادرم هم دو برادر داشت و من در جریان کامل زندگی دو برادر مادرم و همسرانشان و رفتار زن برادرها با مادرم هستم.پس آدم بی تجربه ای نیستم.

    خوب به حرف هایم توجه کن : هر خواهر و برادری مدتی در خانه پدر با هم زندگی می کنند. بعد طبق قانونی که خدا گذاشته است هم خواهر و هم برادر به دنبال ازدواج و عشق می روند و خانواده جدیدی تشکیل می دهند. خوب تا اینجا را داشته باش تا بعدا بگویم.
    حالا برادرت عشق خودش را پیدا کرده است و ازدواج کرده و به دنبال زندگی جدید خودش رفته است و تمرکز خودش را روی بنای زندگی خودش و خانواده ای که تشکیل داده گذاشته است. اما شما خانومی ، مثل برادرت به سن ازدواج رسیده ای و این موضوع تلخ باشد یا نه یک حقیقت است که دهه بیست بهترین رنج سنی برای ازدواج در ایران است به خصوص برای دختران. شما در سال آخر این دهه هستید یعنی دارید سن مطلوب ازدواج را پشت سر می گذارید. شما باید مثل برادر خودتان به فکر ازدواج باشید و هر چه زودتر همسر مناسبی پیدا کنید. اما دارید کاری می کنید که زندگی خود را نابود کنید. روی یک شاخه نشسته اید و دارید آن را می برید.
    شما به جای اینکه روی زندگی شخصی خودت ،برنامه آینده ات ، ازدواجتان و پیدا کردن همسر و تشکیل خانواده تمرکز کنید ( حتما می دانید که تمرکز یعنی به چیز دیگری توجه نکنید تا کارتان تمام شود ) زوم کرده اید روی ازدواج برادرتان و رابطه او با همسرش. به جای اینکه به فکر خودتان باشید ، به فکر کسب مهارت ارتباط با همسر آینده خودتان ، فکر کردن راجع به ساختن زندگی خانوادگی جدیدتان انرژی خود را صرف رابطه برادرتان با همسرش و تجزیه و تحلیل آن می کنید و هر روز فرصتی را از دست می دهید.

    من خودم الان اگر بخواهم روی مسایل زندگی برادرم و خواهرم زوم کنم می توانم چندین صفحه بنویسم. اما هر کس از من می پرسد : چرا برادرت بچه دار نمی شه یا چرا خواهرت به فکر بچه دوم نیست ، چرا برادرت فلان و خواهرت بیسار من فقط یک جواب می دهم : برادرم ازدواج کرد و سر و سامان گرفت ، خواهرم هم یک بچه ده ساله دارد و شاغل است و زندگی اش را ساخته است . اما من هنوز مجرد هستم ، من هنوز سر و سامان نگرفته ام. آنها زندگی شان درست شده و من هنوز بلاتکلیفم.
    بنابراین باید به جای فکر کردن به زندگی زناشویی خواهر و برادرم و اینکه چکار می کنند یا نمی کنند به فکر زندگی و ازدواج خودم باشم. من باید به فکر سر و سامان دادن به آینده خودم باشم و انرژی و فکرم را صرف این کار کنم و سر و سامانی به خودم بدهم.







    - - - Updated - - -

    برای حل مشکلتان در قدم اول باید پذیرش این نکته ای که توضیح دادم داشته باشید.

  4. 4 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 25 تیر 93), Nilofar mordab (چهارشنبه 25 تیر 93), واحد (پنجشنبه 26 تیر 93), نازنین2010 (پنجشنبه 26 تیر 93)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    78
    Array
    Salam Saba jan.mifahmam chi migi chon manam mesle shoma khahar shoharam.ama yad gereftam ke bayad khodamo jaye srosemon bezaram ta azash narahat nasham.on be omidi ba baradaret ezdevaj karde.shoma bayad be entekhabe baradaret ehteram bezarin va az tahe del dostesh dashte bashin.onvaght mibini cheghad khobihash Dar nazaret bozorg mishe va radaret ham khobie shomaro mibine va be aramesh mirese.bavar kon hame adama farghe gozasht va mehraboni ro mifahman.
    Bebakhshid Farsi naneveshtam.nashod.

  6. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط roze sepid نمایش پست ها
    Salam Saba jan.mifahmam chi migi chon manam mesle shoma khahar shoharam.ama yad gereftam ke bayad khodamo jaye srosemon bezaram ta azash narahat nasham.on be omidi ba baradaret ezdevaj karde.shoma bayad be entekhabe baradaret ehteram bezarin va az tahe del dostesh dashte bashin.onvaght mibini cheghad khobihash Dar nazaret bozorg mishe va radaret ham khobie shomaro mibine va be aramesh mirese.bavar kon hame adama farghe gozasht va mehraboni ro mifahman.
    Bebakhshid Farsi naneveshtam.nashod.
    درود لطفا فارسی تایپ کنید

    درود بانو saba11 این زندگی داداشت هستش و مهم هم برای شما بعنوان یک خواهر خوشبختی و خوشحالی برادرته اینکه همسرش چه رفتاری داره نشانه ناپختگی و کم تجربگی خودشه و اینکه شما چنین فرد باشخصیت و مهربان و دلسوزی هستید نشان از این داره خانواده خوب و بافرهنگ و اصیلی دارید

    میتوانید جوابش را بدید ولی نتیجش میشه دلخوری داداشت و اینکه یک بهانه دست خانومش میوفته همینقدرم نیان و مادرتون هم دلش بیشتر تنگ بشه برای پسرش.سعی کن خودتو بزنی به اون راه زیاد باهاش شوخی نکن رسمی برخورد کن و به حرفاش هم توجهی نکن مهم اینه شما و خانوادت داداشتو ببینید خودش هم فردا مادر میشه اونوقت یکی با بچش همینجوری برخورد کنه قیافه اینجور عروس ها دیدن داره

    مطلبی که یکم ذهن منو بخودش مشغول کرد و باعث شد اذیت بشم این قسمت از نوشته شما بود:
    (مثلا در همین یه سال اخیر من خواستگاری داشتم که از نظر مالی و حتی فرهنگی و رفتار خیلی معمولی بود میگفت مگه چه اشکالی داره ، درصورتی که خودش هر جا میره حتما باید بالا شهر و همه چیز در حد عالی باشه ، با این که از نظر مالی او فعلا فقط به دارایی برادرم متکی ست ولی من از این نظرم مثل برادرم مستقل هستم .)
    اینو یادت باشه بانو ماب رای دیگران زندگی نمیکنیم از نظر من بشخصه اخلاق مهمترین مسئله هستش خیلی مهمتر از پول و خانه و ماشین و ویلای لب ساحل و صدتا چیز دیگست سعی کن معیارهای خودت را دسته بندی کنید و یکم هم انعطاف پذیر تر باشید بانو ان شاء الله یه ازدواج خوب و یه خانواده خوب دونفری تشکیل بدید ایشالله ازدواج همه دختر و پسرهای گل ایران

    - - - Updated - - -

    http://www.hamdardi.net/OLD/thread-3160.html

    http://www.hamdardi.net/thread-29101.html

    آدرس های بالا را حتما مطالعه کنید بانو تا متوجه دلیل رفتارهای اشتباه ایشون بشید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  7. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    واحد (پنجشنبه 26 تیر 93)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مهر 93 [ 00:57]
    تاریخ عضویت
    1393-3-25
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    261
    سطح
    5
    Points: 261, Level: 5
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی ممنون از همه دوستان .
    همیشه این استقلال بعد ازدواج رو قبول داشتم و دارم ولی بیشتر این آزارم میده که با این که رعایت ادب و احترام میکنیم متقابلا چنین رفتاری نمیبینیم و همچنین باید به همون نسبت که خانواده ی عروسمون دخترش رو میبینه ما هم حق داریم پسرمون رو ببینیم.در مورد خودم هم بله ، دختری 29 ساله و مجرد هستم ولی هیچوقت به او حسادت نکردم و نمیکنم ، چون من هم زندگی خوبی دارم و دخالتی در زندگی برادرم نداشتیم حتی از حق خودمون هم در نظر دادن در مورد مراسم (همون طور که خانواده دختر این کار رو کردند) گذشتیم.ولی خیلی وقت ها تعجب میکنم که چرا دختری با این همه غرور و خودپسندی که خیلی هم مادی گرا هست و به سختی میتونه حتی با مهربانی با مادرم برخورد کنه میتونه همسر برادرم شده باشه .در مورد این دختر ، (از طریق خواهر و دامادش که قبلا همکلاس برادرم بودند با برادرم آشنا شد) اوایل برادرم خیلی پیگیرش نبود حتی دفعه اول هم که خواستگاری رفتیم برادرم گفت یکساله که دیدمش ولی هنوز هم میخوام بررسی کنم و نظر شما برام مهمه ولی بعد خواستگاری و نظر منفی مادرم (مادرم میخواست دختر محجوب تری عروسش بشه مثلا پوشش او که با یه دامن خیلی کوتاه روبه رومون نشست ، یا لحن حرف زدن مادرش که میتونست محترمانه تر باشه)این دختر به سختی پیگیر برادرم شد و دیگه با اس ام اس و چت همه ی ذهن برادرم رو به خودش مشغول کرد (برادرم استاد رسمی دانشگاه با حقوق و درآمد خوبی هست و از نظر اخلاقی هم سالم زندگی کرده) بعد چند ماه برادرم گفت که بریم عقد کنیم بهش گفتیم مگه نگفتی جدی نیست ، گفت اونا اصرار دارن اما شما به روی خودتون نمیارین . اگه در ارتباط تعادل باشه و با فکر دو طرف پیش بره خیلی خوبه ولی وقتی یک طرف یه پسر خجالتی و محجوب هست و طرف دیگه یه خانواده پر توقع و خودرای همه چیز با دلخوری میگذره . من مجرد ماندم ولی نه به خواسته خودم واقعا خواستگارهای متناسب با خودم نداشتم . این معضل خیلی از دخترهایی مثل من هست که تا سال های دانشگاه هم همیشه به فکر وقار و نجابتمون بودیم و از ارتباط با پسرها منع شدیم و نه ازدواج مدرن رو یاد گرفتیم و نه ازدواج سنتی جوابگوی ما هست . با این که تقریبا بیشتر دوستان و آشنایان از ظاهر و رفتارم تعریف میکنند و خودم هم قبول دارم رفتارهای پسندیده م زیاده، ولی نشد . در پنج شش سال اخیر همیشه به موضوع ازدواجم فکر کردم و میکنم ولی وقتی گزینه ی مناسب نیست تمرکز چه دردی رو دوا میکنه .

    - - - Updated - - -

    ممنون دوست عزیز .
    خوشبختانه انعطاف پذیری خوبی دارم ولی وقتی به غیر مادیات اخلاق و رفتار خوب هم نباشه ، انعطاف پذیری و گذشت من هم نمیتونه تفاهمی به وجود بیاره

  9. کاربر روبرو از پست مفید saba11 تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 29 تیر 93)

  10. #6
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    برادر شما خانم گرامی یک مرد کامل و بالغ و عاقل است. خودش خیلی خوب می داند که چه اعتقادی دارد و چه از زندگی می خواهد و چه جور دختری را می پسندد. مطمئن باش یک مرد وقتی که حس کند دختری برای ازدواج او را تحت فشار گذاشته است و آویزان او شده است ، سمت آن دختر نمی رود. اگر هم بحث گول زدن است برادر شما استاد دانشگاه است و بالای سی سال سن دارد و بچه کوچک نیست که گول بخورد.
    برادر شما به میل خودش و تحت اختیار خودش این دختر را انتخاب کرده است و خودش خواسته که قبل از ازدواج با آن دختر در ارتباط باشد.

    این انتخاب برادر شما است هر چند با سلیقه شما متفاوت باشد. مادر شما فکر می کند دختر محجوب خوب است اما کاملا مشخص است که برادرتان اینگونه فکر نمی کند. به هر حال هر پسری باید با سلیقه خودش همسر انتخاب کند. اگر پسری خلاف نظر مادرش همسری انتخاب کرد به دلیل فریب خوردن نیست بلکه به دلیل تفاوت دیدگاه و فکرش با خانواده است.

    لطفا برادرتان را برای ارتباط بیشتر با خانواده تحت فشار قرار ندهید. او اگر خودش بخواهد با شما ارتباط بیشتری خواهد داشت. محبت زوری نمی شود.
    اگر برادرتان دوست دارد با خانواده همسرش رفت و آمد بیشتری داشته باشد و نظر آنها را بیشتر قبول دارد ، حتما خودش اینگونه می خواهد و دلایل خودش را برای این کار دارد. وانگهی که هر فردی در انتخاب ارتباطات خود آزاد است .
    می تواند با کسی بیشتر رابطه داشته باشد با کسی دیگر ارتباط کمتری داشته باشد.

    - - - Updated - - -

    یک توصیه مهم به شما می کنم : به جای اینکه با این افکار خودت را ناراحت کنی و زندگی ات را تلخ کنی به اولویت های زندگی ات بپرداز.
    شما حق عضویت سایت را بپرداز و از مشاوره تخصصی مشاوران این سایت استفاده کن و موضوع ازدواجت را حل کن. از مدیر همدردی و دیگر مشاوران کمک بگیر و ببین چه مشکلی هست که ازدواجت به تاخیر افتاده است. اگرچه پسر از دختر خواستگاری می کند اما این طور نیست که دختر در پیدا کردن خواستگار مناسب و ازدواج به موقع هیچ نقشی نداشته باشد. شما به شرایط جامعه و اینکه چند دختر مجرد وجود دارد کاری نداشته باش. این آمار برای مسئولان و کارشناسان مناسب است اما ما آدم های عادی این جامعه هستیم . هر کسی در هر جامعه ای در تعیین سرنوشت خودش نقش اساسی دارد. ما به جای پرداختن فکر کردن به آمار و شرایط جامعه باید در حیطه زندگی فردی خود به بهترین شکل ممکن عمل کنیم.
    پس پیشنهادم این است که حق عضویت بپرداز و از مشاوره تخصصی در خصوص ازدواجت بهره بگیر. همیشه اشکالاتی هست که از دید ما پنهان مانده است. ممکن است بزرگ نباشد اما اگر از بین برود اثر زیادی داشته باشد. من خودم این تجربه را دارم برای همین به شما پیشنهاد می کنم.

    - - - Updated - - -

    چند سایت خوب پیشنهاد می کنم :

    http://www.gisgolabetoon.ir/
    http://hamsaremankist.blogfa.com/
    http://doctorshiri.com/fa/
    http://doctorshiri.blogfa.com/
    عزیزم پرسیدی که همسر برادرت علی رغم ویژگی های منفی ای که ( از دیدگاه شما ) دارد چگونه برادرت را با خودش همراه می کند ؟ جواب سوالت را با مطالعه لینک هایی که گفتم پیدا می کنید.
    به نظر من اگر با برادرت گفتگوی صمیمانه ای داشته باشی برادرت به شما خواهد گفت کدام رفتار همسرش از نظر او که یک مرد است جذاب است.

    به نظر من در زمینه ازدواج هم برادرت و هم همسر برادرت می توانند نقش موثری داشته باشند و مورد مناسب به شما معرفی کنند. به هر حال اطرافیان و خانواده شما همین ها هستند و باید از ظرفیت هایی که دارید استفاده کنید.
    اینکه همسر برادرت در زمینه ازدواجت نظر داده است را با دیده نفرت نگاه نکن. مگر همسر برادرت معیارهای شما را می داند ؟ خود برادرت اگر اینقدر به کارهایش گیر ندهی و از او شکایت نکنی و با همسرش خوشرفتار باشی خیلی کمک می کند.

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مهر 93 [ 00:57]
    تاریخ عضویت
    1393-3-25
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    261
    سطح
    5
    Points: 261, Level: 5
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از پاسخگویی. همیشه پیگیر سایت دکتر شیری هستم و خیلی در زمینه ازدواج مطالعه میکنم . دکتر هم حق میده که ازدواج دخترهای تحصیل کرده سخت تر شده و باید بیشتر دیده بشند . چطور از افرادی که نه میتونند و نه میخواند برای آشنایی من با کسی معرف باشند و نه راهی برای داشتن ارتباط بیشتر من با افراد دیگه پیشنهاد میدن ، کمک بخوام . خودم هم تا این سن و سال برای دیده شدن تو جامعه بودم . پس نمیتونم شق القمری کنم . پس برای این که لذت زندگی رو از دست ندم یاد گرفتم بعد سال ها دیگه خودم رو درگیر ازدواج نکنم. فقط میتونم مطالعه کنم که بدونم، ولی قادر به آدم تراشیدن برای ازدواج با خودم نیستم.
    خدا رو شکر از خودم و رفتار و شخصیت و خانواده م (هیچوقت هم در زندگی برادرم دخالت نداشتم و ندارم، فقط خیلی وقت ها آدم های باشعوری مثل برادرم هم به دلیل برخی خصوصیات رفتار فردی ممکنه از تعادل خارج بشند و باعث ناراحتی خانواده بشند و این فکر من رو مشغول کرد ) راضی هستم و زندگی انفرادی سالم و خوبی دارم و بهم خوش میگذره .

  12. #8
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خوب پس اگر از زندگی ات راضی هستی و همه چیز بر وفق مراد است ، از آدم های خوشبخت این جامعه محسوب می شوی

    - - - Updated - - -

    من کمتر آدمی را دیدم که هم از خانواده اش راضی باشد ، هم از تحصیلات و شغل و هم از شرایط زندگی اش. اگر واقعا اینطور است شرایطی داری که کمتر کسی دارد و باید تا می توانی لذت ببری.
    در مورد مادرت هم بهتر است حالا که برادرت ازدواج کرده شما بیشتر به او توجه کنید تا احساس کمبود نکند. مادرها اگر بهترین عروس دنیا را هم داشته باشند باز هم تا مدت بعد از ازدواج فرزندشان ، از جدا شدن و دوری او رنج می برند و طول می کشد تا به شرایط عادت کنند. به هر حال حس مادری است دیگر.
    سعی کن اگر ناراحتی از برادر یا همسرش داشتی جلوی مادرت عنوان نکنی چون او بسیار بیشتر از شما ناراحت خواهد شد. هر جور می توانی سعی کن رفاه و آسایش مادر را فراهم کنی و تفریح و سرگرمی برایش جور کنی. اگر از مهمانی خوشش می آید ، در خانه مهمانی برگزار کن. نگذار تنها بماند.
    به نظر من اگر روی مادرت وقت بگذاری ، به خصوص حالا که برادرت از او جدا شده است ، زندگی ات پر از برکت و نعمت خواهد شد.

    در مورد ارتباط با همسر برادرت : این سایت یک قسمت دارد که به ارتباطات بین فردی می پردازد. لینکش را برای شما می گذارم :
    http://www.hamdardi.net/forum68.html

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مهر 93 [ 00:57]
    تاریخ عضویت
    1393-3-25
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    261
    سطح
    5
    Points: 261, Level: 5
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 بهمن 94, 19:57
  2. (توهم همه چیز دانی ) استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی و توهم دانش
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 10 بهمن 94, 17:26
  3. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 مرداد 92, 19:59
  4. +تاریخچهٔ جنسی‌ همسر آیندتون چقدر براتون مهمه
    توسط kamran2007 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 88
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 مهر 88, 11:08

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.