به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 93 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    316
    امتیاز
    168
    سطح
    3
    Points: 168, Level: 3
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive100 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    157

    تشکرشده 226 در 130 پست

    Rep Power
    42
    Array

    برداشت های نادرست و حساس بودن همسر شده کابوس زندگیم

    با سلام و وقت بخیر خدمت تموم دوستان
    تموم دوستان قدیمی و جدید
    نمی دونم از دوستان قدیمی کسی بنده رو یادشه
    داستان زندگی مارو یادشه
    یا خیر



    نمی دونم ولی اگه بخوام به طور جامع از خودم گفته باشم
    می تونن اون دوستان بی زحمت این تاپیک من رو بخونن البته قبلش بگم تاپیک بنده در این زمینه حدود 5 6 مورد بوده و به طور پیوسته همیشه دنبال می شده
    http://www.hamdardi.net/thread-28498.html
    این رو از این منظر گفتم که شاید دوستی در زمینه خواستگاری مشکل داشته باشه می تونه از تجربیات دوستان و کارشناسا استفاده کنه


    به هر حال ولی می خوام خودم از خودم بگم

    یه اقای 26 ساله که نزدیک یه ساله ازدواج کرده
    ازدواج به صورت سنتی بوده
    از انتخاب همسرم خیلی راضی هستم
    از خودم اگه بخوام بگم

    ادمی هستم که فوق العاده برا طرفم برا همسرم ارزش قائلم
    فوق العاده واسم مهمه که همیشه کاری کرده باشم تو زندگی ناراحتی نبینه
    فوق العاده برام مهمه که همیشه لبخند رو لباش باشه
    فوق العاده نحوه برخورد برام باهاش مهمه

    ادمی هستم که تا الان برا همسرم همیشه خوبی کردم و خواهم کرد
    همیشه شادش کردم
    همیشه براش با کارم تونستم هیجان زدش کنم
    ادمی هستم که کارام غیر منتظرس برای مثال یه روز گوشیمو داده بودم به یکی از اشنا ها که بهش بگه که 1 ساعت دیگه میام خونه و از اونجایی که خانومم عادت داره که قبل ناهار حتما بهم اس ام اس بزنه ... خلاصه اون لحظه ای که بهش اس ام اس رسید که 1 ساعت دیگه خونه ام میام از پشت چشاشو می بندم و این طور شوق زدش میکنم و بهش گل و هدیه میدم
    از این جور کارا خیلی کردم خیلی سوپرایزش کردم


    اما از جمله عادت های بدم که الان خدارو شکر به اتمام رسید می تونم بگم

    قبلا یعنی قبل ازدواجم و حدود 3 4 ماهی که از ازدواجم گذشت خیلی ادم عصبی بودم خیلی جوشی بودم
    این جوشی بودنم زمان خاصی داشت حدود 20 دقیقه
    تو اوج اعصبانیتم هیچ وقت نشده بود که به کسی توهین کرده باشم و خدای نا کرده ....
    به هر حال خواستم گفته باشم
    اما از حدود 3 4 ماه بعد ازدواجم خانومم اظهار نارحتی کرد در این خصوص که من به این خوش اخلاقی تنها چیزی که اذیتش می کنه گاه و بیگاهه که از شدت خستگی و سختی کار ممکنه عصبانی شم

    گفتم باشه من تورو دوست دارم و این کار رو حتما به خاطر خودت کنترل می کنم

    خدا به سر شاهده دیگه عصبانیتم اونقدری کم شد که منی که شاید به طور قطع به یقیین هفته ای شاید 3 4 مرتیه عصبی میشدم کامل بر طرف شد و شد ماهی 1 مرتبه
    می خوام بگم به خاطر علاقه ام به خانومم حتی این کاری که بخاطرش اینجا تاپیکم زده بودم و کلی هم دوستان به من کمک می کردن تا شاید مشکلم بر طرف شه رو کنترل کردم


    دیگه به اون صورت نمی دونم ایرادی دارم یا نه تنها چیزی که خانومم اظهار گلایه می کرد این بود

    اما خانومم از اون روزی که کامل این مشکلم برطرف میشه حساسیتش بیشتر و بیشتر میشه
    رو حرفام رو کارام رو تموم برنامه هام تا کی ؟ تا دیشب
    به حدی که انگار دارم واقعا اذیت میشم
    دیگه می خوامم خوشحالش کنم 1% دلسردم می کنه
    نمی خوام دلسرد باشم
    می خوام همیشه مال اون باشم
    تنها کاری که کردم اومدم با شما دوستان در میون گذاشته باشم چون خیلی کمکم کرده بود این انجمن
    می خوام واقعا بهم راهکار بدید

    مشکل اصلیم اینه که خانومم برداشت بد می کنه از حرفام از کارام
    تو این انجمن خانوما میان از مشکلات خیلی بزرگتر همسرشون صحبت می کنن و اما من میام از این مشکلم میگم
    خیلی سخته که برای طرفت ارزش قائل شی اما اون ارزشتو بی ارزشی تلقی کنه
    خیلی سخته هر لحظه بخوایش خوشحال کنی و اون تو همون لحظه بهت برگرده بگه که ناراحتم کردی و دلمو شکستی
    خیلی سخته
    نمی دونم دلم پره که اومدم همردردی یا نه واقعا خوشی زده زیر دلم

    یه بارم نشده خوشحالم کرده باشه
    همش ناراحتم کرده و من هیچ وقت نشده که خم به ابرو بیارم و بهش بگم که ناراحتم کردی
    می ترسم این عشقم تبدیل شه به نفرت
    می ترسم مسئله ای پیش بیاد که نباس پیش بیاد

    خیلی خنده داره
    من اسم یه خانوم رو مثلا بنا به دلیلی تو فامیل میارم فکر می کنه من با اون خانوم قبلا ممکنه رابطه داشته باشم
    من قبل ازدواجم اصلا دنبال هیچ گونه دوستی نبودم و خوشم نمی اومد از این کار
    خودشم می دونه اما همش فکر می کنه که دارم دروغ می گم
    شاید باور کنید من تا به امروز 156 باره که براش میگم من تا به امروز با کسی هیچ وقت ارتباطی نداشتم و تا ابد و الناس هم نخواهم داشت چرا که تو تنها عشق ابدیم هست
    اما نتنها باور نمی کنه فکر می کنه دروغ میگم
    ادم اگه بگه اشتباه کرده باشه میگه اشتباه کردم ادم اگه کار بدی قبل ازدواجش انجام داده باشه حقشه
    من که کاری نکردم اما

    درسته خانوما یه حرف رو دوست دارن بارها و بارها بشنون قبول اما هر شب تموم کائنات و جد و اباد خودتو بیاری وسط تا فقط بگی که قبل ازدواج من با کسی نبودم کار درست و منطقیه؟
    بخدا 0خنده داره
    به دین خنده داره

    دیگه کم کم دارم سرد میشم نسبت بهش چیکار کنم

  2. 2 کاربر از پست مفید بی وفا تشکرکرده اند .

    meinoush (چهارشنبه 18 تیر 93), شهراز (پنجشنبه 19 تیر 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 مرداد 93 [ 12:56]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    62
    سطح
    1
    Points: 62, Level: 1
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به نظر من اول باید ببینین از اول آشناییتون آدم شکاک یابدبینی بودن؟یا جدیدا این قضیه سرباز کرده؟
    اگه جدیدا این حسو دارن باید یاازشون بپرسین چی شده که همچین فکری میکنن یا خودتون تو رفتارای خودتون دقیق شین ببخشیدا من نمیدونم شاید با کسی صمیمی تر صحبت کردین یا حالا هرچی..
    اگه کلا اخلاقشون اینه وبدبینن گرچه که کارتون خیلیییییی سخت میشه اما میتونین همیشه خودتونوآروم کنین که این ی بیماریه وتقصیر خودش نیست.
    به خودایشون میتونین بگین این رفتارها باعث میشه منی که انقد میخوامت وبرات ارزش قائلم ،بی انگیزه بشم وقتی ببینم همش شک داری بم.اساس یه زندگی اعتماد به هم دیگست اینا رو به خانومتون بگین .اما خودتون بدونین درحد کمش توهمه خانوم ها هست البته کم
    ایشون خودشون از لحاظ اعتقادی خانوادگی ورعایت حد وحدود محرم ونامحرم چطورن؟در یه سطح هستین؟

    - - - Updated - - -

    سلام به نظر من اول باید ببینین از اول آشناییتون آدم شکاک یابدبینی بودن؟یا جدیدا این قضیه سرباز کرده؟
    اگه جدیدا این حسو دارن باید یاازشون بپرسین چی شده که همچین فکری میکنن یا خودتون تو رفتارای خودتون دقیق شین ببخشیدا من نمیدونم شاید با کسی صمیمی تر صحبت کردین یا حالا هرچی..
    اگه کلا اخلاقشون اینه وبدبینن گرچه که کارتون خیلیییییی سخت میشه اما میتونین همیشه خودتونوآروم کنین که این ی بیماریه وتقصیر خودش نیست.
    به خودایشون میتونین بگین این رفتارها باعث میشه منی که انقد میخوامت وبرات ارزش قائلم ،بی انگیزه بشم وقتی ببینم همش شک داری بم.اساس یه زندگی اعتماد به هم دیگست اینا رو به خانومتون بگین .اما خودتون بدونین درحد کمش توهمه خانوم ها هست البته کم
    ایشون خودشون از لحاظ اعتقادی خانوادگی ورعایت حد وحدود محرم ونامحرم چطورن؟در یه سطح هستین؟

  4. 2 کاربر از پست مفید آمتیست تشکرکرده اند .

    بی وفا (پنجشنبه 19 تیر 93), شهراز (پنجشنبه 19 تیر 93)

  5. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array
    یادته به رابطتت با همکارای خانم مشکل داشت؟این می تونه ریشه از اونجا داشته باشه.


  6. 4 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (جمعه 20 تیر 93), بی وفا (پنجشنبه 19 تیر 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 19 تیر 93), شهراز (پنجشنبه 19 تیر 93)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    48
    Array
    سلام این حالت شکاکی دو حالت داره یا مال قبل ازدواجه یا بعدش شکاک شده اگر ازقبلش باشه شاید خیانتی دیدن خودشون یا تو دوست و آشنا کسی خیانت دیده که براهمسر شما یه تجربه بد یا فکر بد باعث بدبینیشون شده که شما باید با رفتاراتون خاطرجمعشون کنید که شما صد درصد بهشون وفادارهستید که اینو طی زمان و توو رفتاراتون باید نشون بدید و خاطرجمعشون کنید و حالت دوم اینکه بعداز ازدواج و بخاطر شما یا رفتارتون یا برداشت ایشون از رفتارشما نادرست بوده یا یه جایی شما ناخواسته کاری کردید که باعث سوء ظن ایشون شدید نمونش همین صحبتی که آقای فرهنگ گفتن همکاران خانمتون که همسرتون بخاطر این به شما شکاک شدن خانمها خیلی حساس هستند و بخاطر حس تملکی که رو همسرشون دارند خیلی وقتا باعث میشه یه کارایی بکنن که ازچشم همون همسر بخاطر همون رفتارشون بیفتن ولی شما بذارید به پای دوست داشتنشون خانما هرچی بیشتر همسرشونو دوست داشته باشن بیشتر روش حساس میشن شماهم سعی کن ازاین به بعد رو روابطتون باخانمهای دیگه محتاط تر باشی و به خانمتم تو رفتارت بفهمون که فقط شما به چشم من عزیزو تک هستی .درمورد رفتارای دیگه تونم باید بگم که اگر شما عشق میدید بخاطر خودتون بدید و توقع جبران نداشته باشید چون آدمها مثل هم نیستن و وقتی که این توقع شما ازطرف همسرتون پاسخ داده نمیشه دلسرد میشید که نکنه اینقدی که من دوسش دارم منو دوست نداره براهمین ممکنه دلسرد بشید ولی بدونید روش محبت و ابراز علاقه هرنفر با دیگری فرق داره . ویه موضوع دیگه تومحبت کردن و ابراز عشق و علاقه و به قول خودتون سورپرایز کردن حدواندازه رو رعایت کنید نه افراط نه تفریط حداعتدال رو رعایت کنید که نه تکراری و بی مزه بشه و نه اینقد لوس بشه که برا همسرتون روزمره و عادی بشه ببخشید پرحرفی کردم امیدوارم بدردتون خورده باشه

  8. 3 کاربر از پست مفید Nilofar mordab تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (پنجشنبه 19 تیر 93), بی وفا (پنجشنبه 19 تیر 93), شهراز (پنجشنبه 19 تیر 93)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 03:38]
    تاریخ عضویت
    1392-8-02
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    1,121
    سطح
    18
    Points: 1,121, Level: 18
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsSocial1 year registered
    تشکرها
    441

    تشکرشده 556 در 137 پست

    Rep Power
    25
    Array
    سلام به برادر گرامی آقای بی وفا

    به نظر من شاید خانمتون در دوست، آشنا، داستان و ... موضوع خیانت رو لمس کردن و برای همین در رفتارهای شما حساس شدن تا به نحوی پیشگیری کنن که این اتفاق برای خودشون نیفتد، با توجه به اینکه تمام زیردستان شما خانوم هستند ایشون بیشتر احساس ناامنی میکنن(به هر حال همجنسای خودشو میشناسه)

    پیشنهادم اینه که در یک فرصت مناسب با خانومتون صحبت کنید و حتی از نگرانیهاتون بهش بگید که این همه شکاکی ممکن شما رو دلسرد کنه و از تکنیک شفاف سازی استفاده کنید که میتونید پیشنهادش رو در همون گفتگو مطرح کنید(که ایشون میتونن هر وقت خواستند برن سر موبایلتون یا ایمیلاتونو ببینن)




    همش ناراحتم کرده و من هیچ وقت نشده که خم به ابرو بیارم و بهش بگم که ناراحتم کردی
    می ترسم این عشقم تبدیل شه به نفرت
    برادر گرامی خوبه در فرصتهای مناسب دیگری(به جز گفتگوی بالا) در مورد ناراحتیهاتون باهاشون صحبت کنید، مبادا این دلخوری ها روی هم انباشته بشه و روزی به احساس بد تبدیل بشه
    به هر حال خانومتون علم غیب نداره، ممکنه ندونه شما از رفتارش ناراحت شدید...



    یه بارم نشده خوشحالم کرده باشه
    خب زمانی که شما ایشون رو خوشحال میکنید در همان فضای رمانتیک بگین به طور غیر مستقیم بگین شما هم دوست دارید غافلگیر بشین،
    یا براش کتابهایی در این زمینه بخرین مثل؛
    1-چراغ دل شوهرت را روشن كن اثر خانم الن كريدمن
    2-چراغ دل زنت را روشن كن اثر خانم الن كريدمن(این مورد برای خودتون)
    101 راز عاشقانه اثر مايكل وب
    و...


    حتی برای اینکه خانومتون مهارت های زندگی رو یاد بگیرن میتونید مقالات سایت رو که به نظرتون احتیاج دارن پرینت بگیرین و در اختیارشون برازید.











    با آرزوی سعادت و نیکبختی برای شما
    قَالَ وَ مَن يَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّآلُّونَ﴿حجر۵۶
    کیست که مأیوس شود از رحمت پروردگار به جز گمراهان

  10. کاربر روبرو از پست مفید شهراز تشکرکرده است .

    بی وفا (پنجشنبه 19 تیر 93)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرهنگ 27 نمایش پست ها
    یادته به رابطتت با همکارای خانم مشکل داشت؟این می تونه ریشه از اونجا داشته باشه.
    جناب فرهنگ شما خیلی پر دل و جراتی اینو بازگو کردین، فکر کنم الان بیاین درست مثله قبل خیلی جبهه بگیرن نسبت به این موضوعی که بیان کردین و بگن حل شده.:)

    جناب بی وفا

    آقای فرهنگ27 اصلی ترین مشکل و ریشه و بیان کردن.
    یسری موارد دیگه هم به ذهن من اومد اما ننوشتم چون گفتم دیگه خودتون بهتر میدونین منم بگم بهم میگین حل شده اونا نیست و کلی مارو محکوم میکنین به سواستفاده از اطلاعات قبلی!!

    اما ریشه های این مشکل چند تاست:

    1.دلسوزی بیش از حدتون برای همکارهای خانومتون که اصلا نیازی نیست.
    این مطلب تاحالا مشکلات زیادی براتون داشته.
    هم اینکه یکبار بعد ازدواجتون گفتین نمیتونین بهشون بگین ازدواج کردم و سطح پیامک هاشون کمتر کنن. و اتفاقا فکر میکنین برعکس راحتتر شدن.
    و یک مشکل دیگه ای که براتون ایجاد کرده بودن این بود که چند تاشون زمانی که خانومتون برای اولین بار وارد شرکتتون شدن هنوز نیومده و شمارو ندیدن همکارخانومتون حرفی بهشون زدن که باعث شده ایشون گریه کنان راهی خونشون بشن و شما هم همکارتون و اخراج کردین اما این مسله تو ذهن خانوم حل نمیشه میمونه( البته فکر کنم اون لحظه ایشون هنوز با شما ازدواج نکرده بودن)

    یا یکبار همکارتون بشما پیامک های عاشقانه میده حالا درسته که شما اون مسله و میگین حل کردم زدم تو گوش اون دختر. اما بازم این ها تو ذهن همسرتون میمونه.

    2.مسله بعدی هم راحتی شما با دخترهای فامیلتون بوده( گفتین این راحتی و بعد ازدواجتون از طرف خودتون گذاشتنین کنار، ولی خب یک احتماله ممکنه خانومتون اینطور فکر نکرده باشن.)


    من فکر میکنم موارد اول بیشتر ریشه این مشکله اگه درست خاطرم باشه شما حتی در تاپیک های قبلیتون هم میگفتین که خانومتون خیلی پیام میدن یا یهو میاین شرکتتون اونم وقتی سرتون خیلی شلوغه.و شما زیاد خوشحال نمیشدین از این کارشون، درسته؟
    همه ی اینها نشان از این داره که اون مسایل رابطه شما با همکارهای خانومتون حل نشده باقی مونده
    یک خانوم این موارد و دیده انتظار دارین براحتی فکر کنه واقعا هیچی نبوده و نیست؟
    شما باید خیلی صبور باشین.تا این مورد و بفهمن .
    اون همه شما همکار دارین، هروز بیشتر از خانومتون با شما هستن خب معلومه احساس خطر میکنن دیگه. اونم با این داستان هایی که براتون ساختن
    خانومها روحیه حساسی دارن این مسایل براحتی از ذهنشون نمیره
    شما فکر میکنین حل شده، بله زبوتا میگه حل شده چون نمیخواد بحثی پیش بیاد.
    چون نمیخواد شمارو ناراحت کنه.
    چون نمیخواد شما بدونین نسبت به همسرش بی اعتماده .
    اما رفتاراشون کامل نشون میده که اون حس اعتماد و هنوز پیدا نکرده.
    چون مدت زمان تلاش و صبر شما کم بوده.
    باید صبورتر باشین تا اعتماد کنه .
    با یکم.عصبانیت و دلسردی شما اون بی اعتمادی دوباره شکل میگیره.

    مطمعن باشین خانومتون هم اینجارو اگه بلد بودن حرف برای گفتن زیاد داشتن مثل شما میتونستن کلی از مشکلات زندگیشون تاپیک بزنن و راه حل بخواین.

    از همه مهمتر اینه که ایشون تو خونه تنهاست و بیکار و میتونه کلی فکر و خیال بکنه.

    میگین خوشحالتون تاحالا نکردن اما بنظرم اینکارو کردن اما بلد نبودن.
    مثلا ایشون فکر کردن شما خیلی دوستشون دارین اگه یهو بیاین شرکتتون خیلی ذوق زده و سورپرایز مشین یا از این قبیل کارها.
    تا حالا براتون غذای مورد علاقتونو و درست نکردن؟یا....

    ایشون مثله شما هنوز تو محیط اجتماع نیستن درسته؟
    چرا یکبار نمیشینین و باهم صحبت نمیکنین و از مشکلاتتون نمیگین؟ مثلا بگین چه چیزهایی خوشحالتون میکنه؟
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : پنجشنبه 19 تیر 93 در ساعت 03:44

  12. 3 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (پنجشنبه 19 تیر 93), Nilofar mordab (پنجشنبه 19 تیر 93), بی وفا (پنجشنبه 19 تیر 93)

  13. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    نمی دونم به این مشکل شما ربط داشته باشه یا نه
    ولی توی وجود هر زنی یه مقدار حسادت هست درباره کسی که دوست داره. طبیعیه.
    می تونین اینو سرچ کنین و ببینین که چه برخوردی باید با همسری داشته باشین که روی شوهرش حساسه. و چطوری می تونین با برخورد مناسب اطمینان رو در قلبش ایجاد کنین.

  14. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    بی وفا (پنجشنبه 19 تیر 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 19 تیر 93)

  15. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 93 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    316
    امتیاز
    168
    سطح
    3
    Points: 168, Level: 3
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive100 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    157

    تشکرشده 226 در 130 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آمتیست نمایش پست ها
    سلام به نظر من اول باید ببینین از اول آشناییتون آدم شکاک یابدبینی بودن؟یا جدیدا این قضیه سرباز کرده؟
    اگه جدیدا این حسو دارن باید یاازشون بپرسین چی شده که همچین فکری میکنن یا خودتون تو رفتارای خودتون دقیق شین ببخشیدا من نمیدونم شاید با کسی صمیمی تر صحبت کردین یا حالا هرچی..
    اگه کلا اخلاقشون اینه وبدبینن گرچه که کارتون خیلیییییی سخت میشه اما میتونین همیشه خودتونوآروم کنین که این ی بیماریه وتقصیر خودش نیست.
    به خودایشون میتونین بگین این رفتارها باعث میشه منی که انقد میخوامت وبرات ارزش قائلم ،بی انگیزه بشم وقتی ببینم همش شک داری بم.اساس یه زندگی اعتماد به هم دیگست اینا رو به خانومتون بگین .اما خودتون بدونین درحد کمش توهمه خانوم ها هست البته کم
    ایشون خودشون از لحاظ اعتقادی خانوادگی ورعایت حد وحدود محرم ونامحرم چطورن؟در یه سطح هستین؟
    سلام
    عذر خواهی دارم خدمتتون بابت دیر پاسخ دادن
    راستیتش این روزا کمی درگیرم به همین دلیله اگه یه مقدار دیر به دیر میام
    امیدوارم بخشیده باشن دوستان


    مرسی از شما امتیست عزیز
    در خصوص اینکه فرمودید از ابتدا ادم شکاکی بودند یا خیر باید عرض کنم
    اون علائمی رو که یه ادم شکاک پیش از ازدواج داره رو نخیر نداشتند اما واقعا بنده اگه بگم کاری کرده باشم قبول می کنم حرفی زده باشم بله حرفتون صحیح

    اما خوب من تو تاپیک های قبل هم از خودم گفتم حال نمی دونم شما دیدی بر تاپیک ها داشتید یا خیر
    بنده ادم برون گرایی بودم و هستم و ایشون از این مسئله هیچ گونه نارضایتی نداشته تو محیط کاری قبل از ایشون یا بهتر بگم قبل از ازدواج میشد صحبت های دوستانه ای بین منو و کارمندام رد و بدل بشه باز هم میگم منظر از صحبت های دوستانه با رعایت ادب و اصول همراه بوده
    درسته خانوم ها حساسند بنده بر این مسئله کامل اگاهم در این هیچ گونه شکی نیست اما خوب یه اقا یه فردی که نزدیک به یه ساله زندگی مشترکشو شروع کرده و از همه مهمتر هر شب و روز داره ابراز احساست می کنه و باز هم از این مهمتر هر شب تموم کائنات و میاره وسط و هی میگه اولین فرد تو زندگیم بودی و اخریشی یه چند درصد نباس اون فرد اعتماد درش ایجاد شه

    هر راهی بگید امتحان کردم نشد که اون اعتماد قلبی حاصل شه


    فقط در اخر بگم که بنده بخاطر این موضوع کاملا ارتباطم رو محدود کردم با هر کسی که شاید در صدی این احتمال درش بوجود می اومد که خانومم رو اذیت می کرد

    به هر حال مرسی ولی حس شکاک بودن نیست من فکر می کنم تشنه ی این حرفم شده که هرشب تموم کائنات رو بیارم این وسط خیلی سخته میگید برا خودتون اما واقعا سخته شما 10 ماه هرشب این حرفارو بزنی



    یادته به رابطتت با همکارای خانم مشکل داشت؟این می تونه ریشه از اونجا داشته باشه.

    ازماه سوم به بعد اونقدری محدود کردم که فقط در حد رابطه ی مدیر کارمندی باشه
    این کارم واقعا برای همون اعتمادی که دوستان عرض کردم انجام دادم


    سلام این حالت شکاکی دو حالت داره یا مال قبل ازدواجه یا بعدش شکاک شده اگر ازقبلش باشه شاید خیانتی دیدن خودشون یا تو دوست و آشنا کسی خیانت دیده که براهمسر شما یه تجربه بد یا فکر بد باعث بدبینیشون شده که شما باید با رفتاراتون خاطرجمعشون کنید که شما صد درصد بهشون وفادارهستید که اینو طی زمان و توو رفتاراتون باید نشون بدید و خاطرجمعشون کنید و حالت دوم اینکه بعداز ازدواج و بخاطر شما یا رفتارتون یا برداشت ایشون از رفتارشما نادرست بوده یا یه جایی شما ناخواسته کاری کردید که باعث سوء ظن ایشون شدید نمونش همین صحبتی که آقای فرهنگ گفتن همکاران خانمتون که همسرتون بخاطر این به شما شکاک شدن خانمها خیلی حساس هستند و بخاطر حس تملکی که رو همسرشون دارند خیلی وقتا باعث میشه یه کارایی بکنن که ازچشم همون همسر بخاطر همون رفتارشون بیفتن ولی شما بذارید به پای دوست داشتنشون خانما هرچی بیشتر همسرشونو دوست داشته باشن بیشتر روش حساس میشن شماهم سعی کن ازاین به بعد رو روابطتون باخانمهای دیگه محتاط تر باشی و به خانمتم تو رفتارت بفهمون که فقط شما به چشم من عزیزو تک هستی .درمورد رفتارای دیگه تونم باید بگم که اگر شما عشق میدید بخاطر خودتون بدید و توقع جبران نداشته باشید چون آدمها مثل هم نیستن و وقتی که این توقع شما ازطرف همسرتون پاسخ داده نمیشه دلسرد میشید که نکنه اینقدی که من دوسش دارم منو دوست نداره براهمین ممکنه دلسرد بشید ولی بدونید روش محبت و ابراز علاقه هرنفر با دیگری فرق داره . ویه موضوع دیگه تومحبت کردن و ابراز عشق و علاقه و به قول خودتون سورپرایز کردن حدواندازه رو رعایت کنید نه افراط نه تفریط حداعتدال رو رعایت کنید که نه تکراری و بی مزه بشه و نه اینقد لوس بشه که برا همسرتون روزمره و عادی بشه ببخشید پرحرفی کردم امیدوارم بدردتون خورده باشه
    با سلام و عرض ادب

    مرسی ممنونم از تموم صحبت های شیوا تون

    در خصوص شکاک بودن و اینا در اولین پاسخم به دوست عزیزمون گفتم
    اما همین الان که دارم می نویسم یاد یه حرفی افتادم
    بله فکر کنم ایشون در گذشته شاهد خیانتی بودن اون هم از سوی یکی از اشنا هاشون حالا نمی دونم به چه علتی اما تازه به این حرف پی بردم
    یعنی ممکنه این حرف باعث بوجود اومدن این مشکل باشه


    خانوم بنده خیلی حساسه دوستان
    تا حدی که اگه بنده برای چند لحظه دیر برسم خونه و گریه می کنه
    و بسیار ادم مهر طلبی هستش
    نمی دونم شاید این حساس بودنش از قبل و ابراز علاقه من باعث بوجود اومدن شک در وجودش شده

    مرسی ممنونم ولی باور کنید هم اعتماد سازی کردم هم ابراز علاقه
    اما در خصوص سرد شدن چی بگم خیلی سخته شما به کسی خوبی کنید و اون ... خوب زن و شوهری این حرفارو نداره اما واقعا یکمی دلسردم می کنه
    نا خوداگاه
    خوب یه مرد دوست داره که زنش تاییدش کرده باشه و ...
    اما واقعا تو زندگی تنها کسی که داره تموم زحمت هارو به دوش می کشه بنده هستم خوب وظیفمه اما برقراری ارامش درونی خوب تعادل نداره و باید از طرف زن برقرار شه اما در این موردم بنده همیشه شروع کننده و برقرار کننده ام


    بازم مرسی




    سلام به برادر گرامی آقای بی وفا

    به نظر من شاید خانمتون در دوست، آشنا، داستان و ... موضوع خیانت رو لمس کردن و برای همین در رفتارهای شما حساس شدن تا به نحوی پیشگیری کنن که این اتفاق برای خودشون نیفتد، با توجه به اینکه تمام زیردستان شما خانوم هستند ایشون بیشتر احساس ناامنی میکنن(به هر حال همجنسای خودشو میشناسه)
    ســـــلام حال شما
    خوب هستید بانو؟


    نماز روزتون قبول باشه

    بله در پاسخ بالایی عرض کردم که گویا اون مسئله رو لمس کردند و به دلیل حساس بودنشون گویا این مسئله رو حاد کردن به قدری که باعث رنجش بنده شده و از همه مهمتر درگیری ذهنی خودش
    در خصوص کارمندام بله تا حدی درسته
    اما بنده خودم به گونه ای برخورد کردم تا به امروز که این اختیار رو دادم که هر زمان اراده کرد و دوست داشت بیاد پیشم اتفاقا بارها و بارها هم پیش اومده که به محل کارم اومد و بنده هم خیلی پیش همکارا با اینکه درست نیست استقبال خیلی خوب و پسندیده ای کردم به طوری که شاید این جمله صحیح نباشه اما حس کردم از اون روز به بعد کارمندام یه طور دیگه ای به من نگاه می کردند
    البته منظورم حس بدی نیست همون حس حسادتی که دوستان و شما میگید رو عرض کردم


    پیشنهادم اینه که در یک فرصت مناسب با خانومتون صحبت کنید و حتی از نگرانیهاتون بهش بگید که این همه شکاکی ممکن شما رو دلسرد کنه و از تکنیک شفاف سازی استفاده کنید که میتونید پیشنهادش رو در همون گفتگو مطرح کنید(که ایشون میتونن هر وقت خواستند برن سر موبایلتون یا ایمیلاتونو ببینن)
    این پشنهاد رو درست از اوایل شروع زندگی بنا کردم و تا به امروز همین طور پیوسته برقراره
    اما در خصوص ابراز ناراحتیم چی بگم
    گفتم که خانوم بنده به قدری حساس هستش که با گفتن این حرفا علاوه بر ناراحتی و رنجش و گریه بد برداشت می کنه از تموم و تک تک حرفام و با زدن حرفای خودش منو مقصر می دونه


    مسئله فراتر از یه مسئله ی کوچکیه فکر می کنید



    خب زمانی که شما ایشون رو خوشحال میکنید در همان فضای رمانتیک بگین به طور غیر مستقیم بگین شما هم دوست دارید غافلگیر بشین،
    یا براش کتابهایی در این زمینه بخرین مثل؛
    1-چراغ دل شوهرت را روشن كن اثر خانم الن كريدمن
    2-چراغ دل زنت را روشن كن اثر خانم الن كريدمن(این مورد برای خودتون)
    101 راز عاشقانه اثر مايكل وب
    و...


    حتی برای اینکه خانومتون مهارت های زندگی رو یاد بگیرن میتونید مقالات سایت رو که به نظرتون احتیاج دارن پرینت بگیرین و در اختیارشون برازید
    لیشون کتابای درسیشون رو با کمک بنده می خونن البته با اصرار بنده حالا شما میگید بنده کتاب الن دُلِن یا عذر می خوام الن کریدمن بخرم
    خانوم بهش میگم بیا بریم بهترین مشاور ایران میگه نه مشکلی نیست شما میگید کتاب

    خیلی مشکل داره حاد میشه واقعا دیگه سختم شده
    خیلی دوست دارم با خواهرشون در میون بزارم و لی می ترسم ناراحت شه و بازم بد برداشت کنه

    مرسی
    متشکرم




    جناب فرهنگ شما خیلی پر دل و جراتی اینو بازگو کردین، فکر کنم الان بیاین درست مثله قبل خیلی جبهه بگیرن نسبت به این موضوعی که بیان کردین و بگن حل شده.:)

    جناب بی وفا

    آقای فرهنگ27 اصلی ترین مشکل و ریشه و بیان کردن.
    یسری موارد دیگه هم به ذهن من اومد اما ننوشتم چون گفتم دیگه خودتون بهتر میدونین منم بگم بهم میگین حل شده اونا نیست و کلی مارو محکوم میکنین به سواستفاده از اطلاعات قبلی!!

    اما ریشه های این مشکل چند تاست:

    1.دلسوزی بیش از حدتون برای همکارهای خانومتون که اصلا نیازی نیست.
    این مطلب تاحالا مشکلات زیادی براتون داشته.
    هم اینکه یکبار بعد ازدواجتون گفتین نمیتونین بهشون بگین ازدواج کردم و سطح پیامک هاشون کمتر کنن. و اتفاقا فکر میکنین برعکس راحتتر شدن.
    و یک مشکل دیگه ای که براتون ایجاد کرده بودن این بود که چند تاشون زمانی که خانومتون برای اولین بار وارد شرکتتون شدن هنوز نیومده و شمارو ندیدن همکارخانومتون حرفی بهشون زدن که باعث شده ایشون گریه کنان راهی خونشون بشن و شما هم همکارتون و اخراج کردین اما این مسله تو ذهن خانوم حل نمیشه میمونه( البته فکر کنم اون لحظه ایشون هنوز با شما ازدواج نکرده بودن)

    یا یکبار همکارتون بشما پیامک های عاشقانه میده حالا درسته که شما اون مسله و میگین حل کردم زدم تو گوش اون دختر. اما بازم این ها تو ذهن همسرتون میمونه.

    2.مسله بعدی هم راحتی شما با دخترهای فامیلتون بوده( گفتین این راحتی و بعد ازدواجتون از طرف خودتون گذاشتنین کنار، ولی خب یک احتماله ممکنه خانومتون اینطور فکر نکرده باشن.)


    من فکر میکنم موارد اول بیشتر ریشه این مشکله اگه درست خاطرم باشه شما حتی در تاپیک های قبلیتون هم میگفتین که خانومتون خیلی پیام میدن یا یهو میاین شرکتتون اونم وقتی سرتون خیلی شلوغه.و شما زیاد خوشحال نمیشدین از این کارشون، درسته؟
    همه ی اینها نشان از این داره که اون مسایل رابطه شما با همکارهای خانومتون حل نشده باقی مونده
    یک خانوم این موارد و دیده انتظار دارین براحتی فکر کنه واقعا هیچی نبوده و نیست؟
    شما باید خیلی صبور باشین.تا این مورد و بفهمن .
    اون همه شما همکار دارین، هروز بیشتر از خانومتون با شما هستن خب معلومه احساس خطر میکنن دیگه. اونم با این داستان هایی که براتون ساختن
    خانومها روحیه حساسی دارن این مسایل براحتی از ذهنشون نمیره
    شما فکر میکنین حل شده، بله زبوتا میگه حل شده چون نمیخواد بحثی پیش بیاد.
    چون نمیخواد شمارو ناراحت کنه.
    چون نمیخواد شما بدونین نسبت به همسرش بی اعتماده .
    اما رفتاراشون کامل نشون میده که اون حس اعتماد و هنوز پیدا نکرده.
    چون مدت زمان تلاش و صبر شما کم بوده.
    باید صبورتر باشین تا اعتماد کنه .
    با یکم.عصبانیت و دلسردی شما اون بی اعتمادی دوباره شکل میگیره.

    مطمعن باشین خانومتون هم اینجارو اگه بلد بودن حرف برای گفتن زیاد داشتن مثل شما میتونستن کلی از مشکلات زندگیشون تاپیک بزنن و راه حل بخواین.

    از همه مهمتر اینه که ایشون تو خونه تنهاست و بیکار و میتونه کلی فکر و خیال بکنه.

    میگین خوشحالتون تاحالا نکردن اما بنظرم اینکارو کردن اما بلد نبودن.
    مثلا ایشون فکر کردن شما خیلی دوستشون دارین اگه یهو بیاین شرکتتون خیلی ذوق زده و سورپرایز مشین یا از این قبیل کارها.
    تا حالا براتون غذای مورد علاقتونو و درست نکردن؟یا....

    ایشون مثله شما هنوز تو محیط اجتماع نیستن درسته؟
    چرا یکبار نمیشینین و باهم صحبت نمیکنین و از مشکلاتتون نمیگین؟ مثلا بگین چه چیزهایی خوشحالتون میکنه؟
    تاعات و عبادتون قبول باشه


    درود بر شما

    حال شما


    مرسی که بار دیگه با سخنان گرانبهاتون بنده رو خوشحال کردید مثل همیشه
    من نمی دونم شاید این خبر خبر خوشی بوده باشه چون از دیدگاه خودم یه خبر نیک و پسندیده ای بوده و هست
    من به کمک این تالار و برخی نظرات دوستان به ویژه شما و از همه مهمتر به کمک خانومم و دوست داشتن بسیار زیادم نسبت به ایشون دو چیز مهم رو از تو زندگیم تونستم رفع کنم شاید اون دو چیز دو مشکلی بود که در خودم میدیدم و خدارو شکر رفع کردمش

    مورد اول پرخاشگری بود و که تا به امروز این حس اونقدری از بنده به دور شده که واقعا حس ارامش دارم و خیلی دلسوزانه با خیلی مسائل برخورد می کنم که از این حس کاملا احساس برتری و رضایت دارم


    مورد دوم عدم انتقاد پذیری بنده بود
    شواهد موجود بوده و هست د رتاپیک های قبلی که چطور با نظرات برخورد می کردم اما این حس هم به خوبی از من کنار کشیده شد به طوری که امروز و این لحظه انتقاد رو یه محور اساسی می تونم تو زندگیم تلقی اش کنم
    به هر حال خیلی ممنونم از همه از شما و همسرم
    نمی دونم اگه اینجا بود از این حرفم خوشحال میشد یا نه اما ...



    تموم مشکلاتی رو گفتید قبول دارم و تا به همین لحظه واقعا رعایت کردم
    در خصوص برخوردم با کارمندام
    در خصوص برخوردم با اشناها کاملا محدود تر کردم
    و موارد دیگه


    اما خوب این مسئله تا کی باید ادامه پیدا کنه
    اگه درست بگم من امروز متوجه شدم تموم مشکلاتم از یه چیزه
    اون یه چیز نه بی اعتمادی هستش نه شکاک بودن و نه عدم دوست داشتن
    چرا که خدانوم بنده هیچ وقت بی اعتماد به من نبوده هیچ وقت فکر نمی کنم به اون صورت شکاک بود و ...
    من حس می کنم که حساس بودنش باعث شده این مسائل های به طور زنجیر وار رخ بده


    نمی دونم نتیجه گیری من صحیح بوده یا خیر اما حس می کنم قلبم این نتیجه رو پذیرفته با اینکه قبلا اصلا به ندای قلبم توجه نداشتم


    ایا به نظرتون میشه حساسیت یه خانوم رو اونم حساسیت بسسیار حاد رو تا حدی ملایمش کرد یا نه این کار و حرف حرفیست بیهوده

    هیچ کاری نشده و همه چی بر میگرده به خود ادم
    من اراده و کردم و خواستم تغیرر کنم و به خاطر دوست داشتن همسرم این کار رو کردم اما می خوام بدونم چکار می میشه کرد تا از حساسیتش کمتر شه



    نمی دونم به این مشکل شما ربط داشته باشه یا نه
    ولی توی وجود هر زنی یه مقدار حسادت هست درباره کسی که دوست داره. طبیعیه.
    می تونین اینو سرچ کنین و ببینین که چه برخوردی باید با همسری داشته باشین که روی شوهرش حساسه. و چطوری می تونین با برخورد مناسب اطمینان رو در قلبش ایجاد کنین.

    بسیار بسیار متشکرم


    حتما







    دوستان خیلی ممنونم خیلی ممنونم که تا امروز بنده رو یاری کردید و باز هم میگم خیلی چیز ها یاد گرفتم از خیلی ها و باعث شد که دیدم رو مسائل زناشویی خیلی علاوه بر وسیع تر شدن تغیررات چشم گیری داشته باشه
    من ابراز علاقه رو از دید گاه مرد ببخشید عذر می خوام تا قبل ازدواج یه امری بیهورده می دونسم اما یاد گرفتم که خلاف این هستش

    یاد گرفتم تو زندگی تعادل حرف اولو میزنه
    ابراز علاقه تعادلش قشنگه
    درس و کار تعادلش قشنگه
    رابطه جنسی تعادلش خوبه
    رابطه دوستانه با افرادی که ممکنه باعث ناراحتی کسی تو زندگی شن تعادلش خوبه
    و ....



    مرسی ممنونم امیدوارم اینبار هم بتونم از تموم نفرات بیشترین بهره رو ببرم و این تاپیکم مورد نظر دوستان و کسایی که مثل من این مشکلات رو داشتن قرار بگیره



    مرسی

    بار هم بنده رو دریغ نکنید از هر نظری که می تونه زمینه ساز زندگیم شه


    بدرود


    تاعات همگی قبول حق


    یا علی


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 02 خرداد 94, 12:09
  2. از دست عروس و مادر شوهر
    توسط کاربر1535 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 تیر 92, 14:27
  3. عروس بزگتر بهتر است یا عروس کوچکتر خانواده؟
    توسط باربی در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: یکشنبه 26 شهریور 91, 20:52
  4. چگونه بفهمم عشق است یا هوس ؟
    توسط Good-hearted در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 مرداد 91, 15:04

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.