سلام
من مشکلاتم زیاده
این سایت رو اواخرزندگی سابقم اشنا شدم و فهمیدم چه مفت زندگیمو از دست دادم
هر چی تو همدردی خوندم و ازش ترسیدم کاملا به صورت تلقین انگار همش تو زندگی جدید من برام اتفاق افتاد
از همه جی
بهم گفتن همسرم دکتر بیاد و اقا کاملا با زبون بازیم داد و الان یک ماهه که نیومده و همش امروز و فردا میکنه
دکتر بهم گفت دوقطبی نیست و این تیب شخصیتیش هست و به احتمال زیاد شخصیت مرزی یا نمایشی هست
ولی باز ویزیتش کنه اول روانشناس
الان مشکل اصلی من اینه که از هم دور شدیم کاملا هر کدام داریم کاری میکنیم ادامه دادنش گناه بیشتر و بیرون اومدنش سخت میشه
اون رفته مسافرت و معلوم نیست چه میکنه
منم مثلا با یکی از دوستهای قدیمی که یک زبان عاشقم بود دارم اس میدم
کاملا به اشتباه کارم واقفم ولی حس انتقام یا چیزی که باعث بیخیالیم بشه نیاز دارم و دارم خودمو گول میزنم
حالا اقا 5شنبه تشریف میاره...من خیلی دوچاره چه کنم چه کنم شدم
نمیدونم برم از خونه تا به حرفام گوش بده...اخه پیشش هستم همش با دروغ گولم میزنه
یا بمونم تو ارامش حلش کنم
نزدیک دوماه رابطه جنسی تقریبا نداریم
هیچ حسی به همسرم ندارم...اصلا دوست ندارم بهم نزدیک بشه
خانوادم هم همش میگن شوهرت فلان و بمانه...این جور کن و اون جور کن
دلم نمیخاد جدا بشم....بهم راهکار بگید اومد بهش چی بگم؟؟؟؟
برم از خونه؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)