به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 30
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 مهر 93 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1393-4-11
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    318
    سطح
    6
    Points: 318, Level: 6
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 17 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دوزخ تضاد -- مشکل مزمن در بی علاقگی به همسرم و احساس خلا در زندگی

    سلام به همه عزیزان سایت همدردی
    ایام به کام
    من مردی 34 ساله هستم. کارمند. متاسفانه در زندگی مشترکم احساس زیبای عشق، بی تابی های احساسی و خوب بده بستان های عاطفی زناشویی رو کم احساس کردم. صریحا میگم به نظرم می رسه مشکل از همسرم نیست. آخه تا این حرفو میگی فورا میگن که به همسرت بگو برات بیشتر وقت بزاره و چه میدونم حتما سرده و از این حرفا. ولی درد من این نیست به خدا. من بهش اون حس لرزش دل اون حس بی تابی رو ندارم. شاید بگین خوب مگه مرض داشتی کسی رو که بهش حسی نداشتی بگیری. خوب شاید راس بگین. اما خوب من دارای مشکلات ارتباطی و همین طور فکری زیادی بودم و اینا شاید دست به دست هم داد تا اینجور بشه. و این مسئله علی رغم اینکه زندگیمو دوس دارم ونمیخوام به همسرم خیانت کنم اذیتم میکنه. خیلی شدید هم اذیت میشم. این تشبیهم درست نیست ولی حس آدمی رو دارم که خیلی گرسنه اس ولی واسه اینکه با اعصابش بازی کنن جلوش غذایی رو بزارن که بهش رغبتی ندارن. قبول کنین که هرچقدر هم که بالغ باشیم و بزرگ به هر حال این بچگی ها لازمه تداوم زندگیه و باعث از یکنواختی درآمدنش و متاسفانه من این قسمت رو تاحدودی کم دارم تو زندگیم. مشاور زیاد رفتم. بارها تلاش کردم این حس رو تو زندگیم ایجاد کنم. مثلا به همسرم بگم آرایش کنه و چه میدونم لباسی که دوس دارم بپوشه و از این حرفا ولی بعد از یه مدت فهمیدم دارم خودمو گول میزنم و به خودم تلقین الکی میکنم. خواهش میکنم بهم راهنمایی کنین اگر راهی هست که این رنج تو زندگیم رفع بشه. گاهی با خودم کنار میام که خوب اینطور شده حالا تو بچه داری زن داری بهش تعهد داری، اما خوب باز یه نور امیدی تو دلم روشنه که شاید بشه وضع عوض بشه و همین نور امید گاهی خیلی اذیتم میکنه. من دستکم به نظرهای همدلانه شما احتیاج دارم، لطفا دوست تنهاتونو از نظرات ارزشمندتون محروم نکنید.

  2. 4 کاربر از پست مفید ameo تشکرکرده اند .

    Somebody20 (دوشنبه 16 تیر 93), مقیمی (یکشنبه 15 تیر 93), آرام دل (چهارشنبه 18 تیر 93), شمیم الزهرا (دوشنبه 16 تیر 93)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,370 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.خیلی با ارزش هست که به فکرخیانت نیستی وبا ارزشتراینکه به فکر درست کردن هستی.من دو نکته بنظرم میرسه۱_اول اینکه عشق رو بایک نوع کمالگرایی ترکیب کردی و نگرانی من اینه سیمایی دست نیافتنی ازعشق توذهنت باشه.مثلا لرزش دل همیشه تکرارنمیشه بالاخره اونم عادی میشه.بیشترین معیاربرای سنجش عشق، آرامش هست.دوم:مطابق تحقیقات روانشناسی انسانها اگریک درصد احتمال بدن که میتونستن یک عشق جالبتروبهتر داشته باشن مغز شروع به سناریو سازی وفانتزی سازی ازآنچه رخ نداده میکندوبرعکس اگربپذیرد که تنهاسهم وقسمت زندگیش همون بوده که الان دراختیار دارد نوع تفکراتش تغییرمیکنه واحساس دلپذیرتری همراه بانوعی شکرگزای بهش دست میدهد
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  4. 16 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (یکشنبه 15 تیر 93), Esssssi (یکشنبه 15 تیر 93), mohammad6599 (جمعه 20 تیر 93), negar1987 (یکشنبه 15 تیر 93), saraamini (یکشنبه 15 تیر 93), shenevande (دوشنبه 16 تیر 93), Somebody20 (دوشنبه 16 تیر 93), کامران (یکشنبه 05 مرداد 93), واحد (چهارشنبه 18 تیر 93), مقیمی (یکشنبه 15 تیر 93), آویژه (شنبه 04 مرداد 93), آرام دل (چهارشنبه 18 تیر 93), افتابگردون (دوشنبه 16 تیر 93), بی نهایت (دوشنبه 16 تیر 93), ساحل75 (دوشنبه 16 تیر 93), شیدا. (چهارشنبه 18 تیر 93)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    سلام به برادر عزیزم و طاعاتت قبول

    خب من فکر میکنم درصدی بیشتر از زندگیهای امروز دچار چنین مشکلاتی هستن . وبه نوعی دارن میسوزنو میسازن .

    یعنی اینکه اگه براشون فرصتی دوباره از انتخاب همسر قرار بدیم شاید همسر الان شونو انتخاب نکن و پشیمون باشن
    شما هم جزو همین دسته هستید و تمام راهای بازگشت به علاقه و عشق به همسر فعلی تونو سپری کردین وباز هم حسی ندارین
    سوال 1 همسرتون چطور اون در چه وضعیتی قرار داره
    2 سن فرزند یا فرزندانتون چه قدر
    3 چند سال ازدواج کردین
    4 سالگرد ازدواجتون کی بود یادت میاد برا خانمت کادو گرفتی
    5 حس تنوع گرایی شما در چیه . در زیبایی و مساییل مربوط یا در اخلاقیات و تفکرات و رفتار های پیش رو

    شما با ظاهر سازی سعی در بهبود اوضاع کردین و تلاشتون قابل تحسینه ولی دوست عزیزم اشکال شما از چشماتون نیست از باطن شماست . در این زمینه خود درمانی کنید .
    برا شروع دو نکته
    1 میتونید از همسرتون کمی دور بمونید تا نبینیش . خودت را بسنجی ببینی طاقت داری و اینکه چقدر دلتنگش میشی
    2 برادر من اگه خدا نکرده زبونم لال فردا از خواهرم جداشدی چه تضمینی وجود داره چند سال بعد دوباره همین افکار به سراغت نیاد و زندگیت بدتر از امروز نشه
    روزی که با همسرت ازدواج کردی مطمعنا تمام معیار های شما رو داشته وعاشقش بودی و بهانه قبول نیست اسلحه رو شقیقت نبود که ..همسر امروزت همون دختر زیبای دامادیته میگی دروغ میگم پاشو برو دوباره نگاهش کن با همون چشمای زمان دامادیت نگاه کنی ها
    فکر خوشبختی فرزندت باش
    بدرود

  6. 5 کاربر از پست مفید parsa1400 تشکرکرده اند .

    negar1987 (یکشنبه 15 تیر 93), shenevande (دوشنبه 16 تیر 93), کامران (یکشنبه 05 مرداد 93), آرام دل (چهارشنبه 18 تیر 93), شیدا. (چهارشنبه 18 تیر 93)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 23 مهر 93 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1392-11-13
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    889
    سطح
    15
    Points: 889, Level: 15
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 105 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا این حس برای شما بوجود اومده؟ ظاهرشونو نمیپسندی؟ یا رفتارشونو؟
    اگه مشکل ارتباطی دارید،باهم حلش کنید، با کمک مشاور
    شاید شما دارید رابطه تونو با رابطه ی کسی مقایسه میکنید. مثل دوست یا همکار یا ... ولی بدونید ظاهر رابطه ی همه خیلی زیبا و عاشقانه ست، از درون ممکنه خیلی اینجوری نباشه
    شما باید سعی کنید که صمیمیت بیشتر ایجاد کنید، وگرنه ظاهر هرچقدر هم جذاب باشه بعد از مدتی عادی میشه
    شما باید سعی کنید موضوعات جالبی برای گفتگو پیدا کنید، راجع به خواسته هاتون و نیازهاتون باهاش راحتتر باشید جوری که دلش نشکنه، سعی کنید مثل دوتا دوست صمیمی باشید. اینطوری همیشه دلتنگش میشید

  8. 5 کاربر از پست مفید negar1987 تشکرکرده اند .

    parsa1400 (دوشنبه 16 تیر 93), واحد (چهارشنبه 18 تیر 93), مصباح الهدی (سه شنبه 17 تیر 93), آرام دل (چهارشنبه 18 تیر 93), شیدا. (چهارشنبه 18 تیر 93)

  9. #5
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من چندتا احتمال به ذهنم می رسد راجع به اینکه چرا به دنبال چنین رابطه ای هستید. لطفا خودتان بگویید کدامش درست است :

    1- شما قبلا با دختر دوست بودید یا نامزدی داشتید که رابطه رمانتیکی که می گویید با هم داشتید. اما نتوانستید با هم ازدواج کنید و همیشه به دنبال حس آن موقع می گردید.
    2- شما دوست داشتید قبل از ازدواج با کسی رابطه رمانتیک و دوستی برقرار کنید و بعد از مدتی با هم ازدواج کنید. یعنی دوست داشتید اول رابطه داشته باشید و بعد عاشقانه ازدواج کنید. اما این اتفاق نیافتاد و شما با نظر خانواده و به صورت سنتی ازدواج کردید .
    3- شما از قبل از ازدواج این تصاویر خیال انگیز عشقی را که از آن سخن می گویید در ذهنتان داشتید حالا یا در فیلم ها دیده اید یا کتاب خوانده اید یا در دوستی های دختر و پسر . به هر حال قبل از ازدواج این تصاویر را داشتید. بهتر بگویم تصور شما از ازدواج یک رابطه خیال انگیز عاشقانه و تپیدن دل و بی قراری بود. اما وقتی ازدواج کردید با واقعیت دیگری روبه رو شدید. هیچ یک از آن چیزهایی که خیال می کردید در ازدواج نبود و ازدواج متفاوت از آن ذهنیت های قبلی شما بود.

    4- شما از رابطه بین پدر و مادرتان همیشه ناراحت بودید. معتقد بودید که روابط آنها دوستانه و صمیمی نیست و از محیط خانواده خود ناراحت بودید. تصور می کردید پدر و مادر شما رابطه اشتباهی دارند و ازدواج این چیزی نیست که بین پدر و مادر شما است. برای همین تصمیم گرفتید بعد از ازدواج خودتان زندگی ای متفاوت با آنها بسازید . یک زندگی عاشقانه رویایی و به آنها نشان دهید که زندگی آن چیزی نیست که آنها می گویند و اشتباه کرده اند. اما بعد از ازدواج خودتان دیدید که ازدواج آن طور که فکر می کردید نیست یک رابطه جدی است . هم از خانواده قبلی و هم از خانواده جدیدتان سرخورده شدید.

    5- شما انسانی نیستید که با آرامش زندگی کند. شما انسانی هستید که خواهان هیجان ، شور و تحرک و شیطنت است. ازدواج بعد از مدتی تبدیل به یک زندگی عادی و معمولی می شود. اما شما نمی توانید این عادی و معمولی بودن را تحمل کنید و حس می کنید در قفس گیر افتاده اید. شما به دنبال آن هیجانهای احساسی هستید که می گویید در زندگی با همسرتان به دست نیاورده اید. همسر شما خوب است اما شما خوب بودن او را نمی خواهید. شور و هیجان و احساسات سرکش و... می خواهید و به دنبال آن هستید. شاید در بقیه جنبه های زندگی هم همین طور باشید.

    6- شما خلائی درونت داری که آزارت می دهد. چیزی در درون شما اذیتتان می کند . برای همین می خواهید با شور احساسی و رمانتیک با همسرتان آن را پر کنید. اما نه موفق می شوید آن احساسی را که می خواهید به دست بیاورید و نه مشکل درونی تان حل شده است.

  10. 9 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    barania (دوشنبه 16 تیر 93), parsa1400 (دوشنبه 16 تیر 93), shenevande (دوشنبه 16 تیر 93), کامران (یکشنبه 05 مرداد 93), واحد (چهارشنبه 18 تیر 93), آرام دل (چهارشنبه 18 تیر 93), ساحل75 (دوشنبه 16 تیر 93), شیدا. (چهارشنبه 18 تیر 93), شمیم الزهرا (دوشنبه 16 تیر 93)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    با سلام
    دوست گرامی شما باید سعی کنیدسکان کنترل را از دست احساساتتون بگیرید.

    هر چه بیشتر به این احساسات بها دهید مطمئن باشید غریزه سیر ناشدنی ما آدم ها سر کش تر خواهد شد .

    فرض کنید این شور و هیجان را دریک فرد جدیدی به دست آوردید وحتی نه در بهترین حالت درکنار همسرتان اون رو به دست بیاورید اما زمانی که احساسات شما رو کنترل می کنه بعد از مدتی نمی توانید پاسخ گوی نیازهای سرکش احساسی تون باشید.

    لازمه یه تغییراتی در دیدگاهتون ایجاد کنید .

    زیبایی و معنای زندگی را فراتر از شور و هیجانات زود گذر بیابید

    وبه جای آنکه احساساتتان شما را کنترل کند شما احساساتتون را کنترل کنید.

  12. 7 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    shenevande (دوشنبه 16 تیر 93), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 17 تیر 93), کامران (یکشنبه 05 مرداد 93), واحد (چهارشنبه 18 تیر 93), مصباح الهدی (سه شنبه 17 تیر 93), آرام دل (چهارشنبه 18 تیر 93), شیدا. (چهارشنبه 18 تیر 93)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام چقدر این موضوع رایج شده. من میخواستم امشب شبیه همین تایپیکو برای خودم بزنم...
    اما فکر کنم حرف جدیدی کسی برای من نداشته باشه... این یه درد بی درمونه شاید... اما من دنبال تپش قلب نیستم فقط یک احساس ساده علاقه مندی آیا زیاده؟

    - - - Updated - - -

    سلام چقدر این موضوع رایج شده. من میخواستم امشب شبیه همین تایپیکو برای خودم بزنم...
    اما فکر کنم حرف جدیدی کسی برای من نداشته باشه... این یه درد بی درمونه شاید... اما من دنبال تپش قلب نیستم فقط یک احساس ساده علاقه مندی آیا زیاده؟

  14. 4 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    shenevande (دوشنبه 16 تیر 93), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 17 تیر 93), کامران (یکشنبه 05 مرداد 93), آرام دل (چهارشنبه 18 تیر 93)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 تیر 93 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1393-1-16
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    434
    سطح
    8
    Points: 434, Level: 8
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 55 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خدمت برادرم.
    تپش قلب رو3جا میشه دید
    1- در اوایل ازدواج.
    2- در رابطه ی دوستی دختر و پسر (اون هم اوایلش)
    3- در فیلم هندی
    بعضی هیجانات لازمه ی زندگی هست که زن وشوهر خودشون باید بسازندش. اما اون احساساتی که شما دنبالشین به هیچ وجه به طور مستمر در هیچ زندگیی نیست.من و شوهرم عاشق همیم اما خیلی کم لرزش دل پیش میاد.
    من نمیدونم شاید شما سودای کس دیگه ای رو در سر پروروندید وبه خاطر تعهد به خانمتون اون رو از خودتون دور کردید و حالا دلتون برا اون رابطه تنگ شده.
    خانمی که شما انتخواب کردید به واسطه ی انتخوابتون لیاقت خوشبخت بودن رو داره.
    لرزش دل فقط در1صورت مستمر میمونه و اون وقتیه که عاشقانه دلت برا خدامون بتپه


    دوستان عزیز من خیلی وقته منتظر جوابم .مدتی نبودم اما خیلی وقته برگشتم.لطفا به تاپیک من هم سر بزنید.
    ( اختلاف و دعوا با خانواده همسر_مشکلات ارتباطی>هرچی ناز مادر شوهرم رو میکشم بد تر میشه ازش بدم میاد)

  16. 9 کاربر از پست مفید barania تشکرکرده اند .

    saraamini (دوشنبه 16 تیر 93), shenevande (دوشنبه 16 تیر 93), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 17 تیر 93), کامران (یکشنبه 05 مرداد 93), واحد (چهارشنبه 18 تیر 93), مصباح الهدی (سه شنبه 17 تیر 93), آرام دل (چهارشنبه 18 تیر 93), افتابگردون (دوشنبه 16 تیر 93), شیدا. (چهارشنبه 18 تیر 93)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 98 [ 13:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    382
    امتیاز
    12,547
    سطح
    73
    Points: 12,547, Level: 73
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 303
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    894

    تشکرشده 1,236 در 375 پست

    Rep Power
    99
    Array
    سلام ،چون سنمون نزدیک به هم هست بذار داداشی صدات کنم
    دوست دارم از چند زاویه به موضوع نگاه کنیم،اول یه بخش از حرفی امام خمینی رو براتون میذارم(اگه خدایی نکرده به این مرد اعتقاد نداری برو بدون پیش داوری در موردش تحقیق کن کلی عشق و تپش قاب انشاالله میاد تو زندگیت):
    ﻗﻠﺐ اﻧﺴﺎن ﻗﺪرت ﻣﻄﻠﻖ طﻠﺐاﺳﺖ ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﻗﺪرت ﺧﺪا،ﻣﯽ ﺧﻮاھﺪ ﻓﺎﻧﯽ در او ﺑﺸﻮد و اﯾﻦ ﺣﺪ ﻧﺪارد، ﻻﺣﺪ اﺳﺖ . ﻟﮑﻦ ﭼﻮن ﻣﺎ ﻣﻄﻠﻊ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ،ﻧﻤﯽ ﻓﮫﻤﯿﻢ ، از اﯾﻦ ﺟﮫﺖ ، ﮔﻤﺎن ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ اﯾﻦ ﭼﯿﺰھﺎ را ﻣﯽ ﺧﻮاھﯿﻢ ، و ھﻤﻪ ﻋﺬاﺑﮫﺎی اﻧﺴﺎن ﺑﺮای ھﻤﯿﻦاﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ داﻧﺪ ﭼﯽ ﻣﯽ ﺧﻮاھﺪ. اﯾﻦ ﭼﻨﺪ روز دﻧﯿﺎ رﻓﺘﻨﯽ اﺳﺖ ، اﯾﻦ رﯾﺎﺳﺘﮫﺎرﻓﺘﻨﯽ اﺳﺖ ، آﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﭼﻪ ﮐﺮدﯾﻢ و در ﻣﺤﻀﺮ ﻣﻘﺪس ﺣﻖ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﭼﮑﺎره ھﺴﺘﯿﻢ .
    حرف رو اون آقا زدن ولی من دوست دارم کمی باز ترش کنم،داداشی الآن شما فکر میکنی که کاشکی زنی داشتم که دلم براش میلرزید،ولی دورتر رو ببین 40 سال دیگه وقتی دیگه یواش یواش داری باور میکنی که دیگه وقت رفتنه،وقت کندن از همه چیز هایی که باهاشون انس داشتی ، یادم به این آیه افتاد که حضرت ابراهیم برای محاجه با نمرود به کار برد
    فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَـذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ:
    پس چون شب بر او پرده افكند، ستاره‏اى ديد گفت: «اين پروردگار من است.» و آن گاه چون غروب كرد، گفت: «غروب‏ كنندگان را دوست ندارم.»
    به قول مولوی : خلیل آسا دم از ملک یقین زن ندای لا احب الآفلین زن
    مخلص کلام اینه که ما برای عبادت و خواستن خدا خلق شدیم(
    وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ)
    ولی نمی دونیم تمام هویت ما به اینه که خدا روبپرستیم اینجاست که(الغریق یتشبث به کل حشیش) به هر چیزی برای رهایی از این بی هویتی چنگ میندازیم و فکر میکنیم امروز خونه خوب ندارم وگرنه خوشحال بودم وقتی خونه میاد اول یکم خوشحالیم

    - - - Updated - - -

    سلام ،چون سنمون نزدیک به هم هست بذار داداشی صدات کنم
    دوست دارم از چند زاویه به موضوع نگاه کنیم،اول یه بخش از حرفی امام خمینی رو براتون میذارم(اگه خدایی نکرده به این مرد اعتقاد نداری برو بدون پیش داوری در موردش تحقیق کن کلی عشق و تپش قاب انشاالله میاد تو زندگیت):
    ﻗﻠﺐ اﻧﺴﺎن ﻗﺪرت ﻣﻄﻠﻖ طﻠﺐاﺳﺖ ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﻗﺪرت ﺧﺪا،ﻣﯽ ﺧﻮاھﺪ ﻓﺎﻧﯽ در او ﺑﺸﻮد و اﯾﻦ ﺣﺪ ﻧﺪارد، ﻻﺣﺪ اﺳﺖ . ﻟﮑﻦ ﭼﻮن ﻣﺎ ﻣﻄﻠﻊ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ،ﻧﻤﯽ ﻓﮫﻤﯿﻢ ، از اﯾﻦ ﺟﮫﺖ ، ﮔﻤﺎن ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ اﯾﻦ ﭼﯿﺰھﺎ را ﻣﯽ ﺧﻮاھﯿﻢ ، و ھﻤﻪ ﻋﺬاﺑﮫﺎی اﻧﺴﺎن ﺑﺮای ھﻤﯿﻦاﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ داﻧﺪ ﭼﯽ ﻣﯽ ﺧﻮاھﺪ. اﯾﻦ ﭼﻨﺪ روز دﻧﯿﺎ رﻓﺘﻨﯽ اﺳﺖ ، اﯾﻦ رﯾﺎﺳﺘﮫﺎرﻓﺘﻨﯽ اﺳﺖ ، آﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﭼﻪ ﮐﺮدﯾﻢ و در ﻣﺤﻀﺮ ﻣﻘﺪس ﺣﻖ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﭼﮑﺎره ھﺴﺘﯿﻢ .
    حرف رو اون آقا زدن ولی من دوست دارم کمی باز ترش کنم،داداشی الآن شما فکر میکنی که کاشکی زنی داشتم که دلم براش میلرزید،ولی دورتر رو ببین 40 سال دیگه وقتی دیگه یواش یواش داری باور میکنی که دیگه وقت رفتنه،وقت کندن از همه چیز هایی که باهاشون انس داشتی ، یادم به این آیه افتاد که حضرت ابراهیم برای محاجه با نمرود به کار برد
    فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَـذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ:
    پس چون شب بر او پرده افكند، ستاره‏اى ديد گفت: «اين پروردگار من است.» و آن گاه چون غروب كرد، گفت: «غروب‏ كنندگان را دوست ندارم.»
    به قول مولوی : خلیل آسا دم از ملک یقین زن ندای لا احب الآفلین زن
    مخلص کلام اینه که ما برای عبادت و خواستن خدا خلق شدیم(
    وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ)
    ولی نمی دونیم تمام هویت ما به اینه که خدا روبپرستیم اینجاست که(الغریق یتشبث به کل حشیش) به هر چیزی برای رهایی از این بی هویتی چنگ میندازیم و فکر میکنیم امروز خونه خوب ندارم وگرنه خوشحال بودم وقتی خونه میاد اول یکم خوشحالیم

    - - - Updated - - -

    بقیه اش
    بعد دوباره اون احساس میاد سراغمون و ما دلمون دوباره هوای یه چیز دیگه میکنه،یه زنی که دلم براش تاپ تاپ کنه ،یه بچه که از تنهایی در بیام،موبایل بهتر ،ماشین بهتر و..........
    ز دست دیده ودل هر دو فریاد که هر چه دیده بینه دل کنه یاد بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
    خدا می فرماید وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ و نباشيد مثل كسانى كه خدا را فراموش كردند و خدا هم خودشان را از يادشان برد
    داداشی هر چقدر خدا رو فراموش کنیم بیشتر از خودمون دور میشیم ،پس برو سراغ اصل کاری تا وقتی میخوای ملک الموت رو دیدار کنی خوشحال باشی که کسی رو داری منظوطم اینه که با خدا انس گرفتی و این انس رو با خودت میتونی اون دنیا هم ببری.
    قسمت دیگه حرفم در مورد شیطان هست و اثر اون که خیلی زیاده و خیلی از فکرها ،خواسته ها ،رنج ها و........از جانب اونه خب اول چند آیه
    أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ:
    اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد، زيرا وى دشمن آشكار شماست؟
    يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ
    • ای فرزندان آدم ، شيطان شما را نفريبد ، همچنان که پدر و مادرتان را ازبهشت بيرون راند ، لباس از تنشان کند تا شرمگاهشان را به ايشان بنماياند او و قبيله اش از جايی که آنها را نمی بينيد شما را می بينند ما شيطانها را دوستان کسانی قرار داديم که ايمان نمی آورند
    • إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
    • جز اين نيست كه نجوا از شيطان است، تا كسانى را كه ايمان آورده‏اند محزون كند، ولى جز به اذن خدا هيچ آسيبى به آنها نمى‏رساند، و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند
    • مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ
      از شرّ وسوسه‏گر پنهان شونده [و بازگردنده‏]
    • خیلی نمیخوام توضیح بدم واژه شیطان در قرآن 88 بار تکرار شده و این نشون دهنده اهمیت موضوع شیطان هست(والبته جالبه بدونید واژه فرشته هم 88 بار تکرار شده)


    - - - Updated - - -

    چیزی که در مورد شیطان مهمه بدونید اینه شیطان طوری آدم وسوسه میکنه وفکرای مختلف(حتی بعضی وقت ها لازم باشه فکر عبادت وخوبی کردن)رو توی دل و ذهن آدم میکاره که خود فرد فکر میکنه اون فکر یا ایده از خودشه وچون دشمنی عمیقی با داره از این ظرفیت خودش به شدت استفاده میکنه،برای همین خیلی نیاز هست که به خدا پناه ببریم.عزیز دلم کار شیطون از این راه خیلی فریبنده هست و در قرآن بار ها اومده که شیطان اعمال (وخوب همین طور افکار رو)زینت میکنه
    وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِن النّاس و اِنّی جار لَکُم: شیطان کردارشان را در نظرشان بیاراست و گفت: امروز از مردم کسى بر شما پیروز نمى‏شود و من پناه شمایم.
    خب در مورد شما شیطان میاد وتخم چند فکر رو توی ذهن شما به صورت زینت داده شده و در ظاهر منطقی میکاره ولازم باشه هزار توجیه از خواجه حافط شیرازی و حرف فلان روانشناس و...... میذاره که زندگی بدون عشق پوچه.حالا شما که فکر میکنی این ایده منطقی هست و مخصوصا از جانب خودت هست و خوب خیلی ها حتی مثلا فلان عارف هم چنین حرفی رو زده پس حتما درسته و شما با سر دنبالش میرید.شیطون نامرد به هر حال بعد از این همه گول زدن تجربه اش خیلی زیاد شده و میدونه این ایده برای ذهن شما موجب چه رفتار هایی خواهد شد و چون یک ایده کلیدی هست چه جور شما با این حرف زینت داده شده نسبت به ذهن خودتون(قرار نیست که حتما مستقیم بندازتتون تو آتیش دانه میریزه تا کنار آتیش و وقتی کنار گودال قرار گرفتید با نامردی تمام شمارو داخل گودال میندازه)شاید غلط نباشه ولی در مسیر زندگی شما به شدت خلل وارد میکنه چون شما فکر میکنید این فکر درسته ،دلایل به ظاهر منطقی هم براش دارید ومهمتر از همه فکر میکنید این نظر حقیقی خودتون هست پس خودتون رو با این فکر مانوس می بینید.هر موقع هم میخواید با ابزاری مثل تلقین که خدا به دلتون میندازه این مانع رو بردارید دوباره یه ایده دیگه میاره که تلقین فریب خود هست .خوب شما می بینید توی زندگی خیلی ها هم با تلقین نادرست خودشون رو فریب دادن پس یه حکم کلی صادر میکنید که بله هر تلقینی خودفریبی هست با این که تلقین درست و بجا یکی از ابزار های مهم دین هست که روایاتی هم در مورد هست وحتما موقعی که مرده رو تو گور هم میذارن دین دستور داده که به مرده تلقین کنید(نمیخوام اینجا در مورد درستی و حکمت این موضوع بحث کنم).خب شما میگید که این حرفها در مورد عاشقی و تلقن به ظاهر در سته ولی من میگم شیطون نمیاد یه ایده غیر منطقی بده که شما همون اول بهش بخندین. شیطون همه عمر شما رو زیر نظر داشته(بله فکر میکنید ممکن نیست ولی خب شیطون که تنها نیست کلی دست چرورده های آبدیده داره)تمام ظرافت ها تفسیر های شما از انواع ایده ها و نوع ترکیب اون با غرائز و......... میدونه حالا با توجه به همین اطلاعات یه ایده به ظاهر منطقی رو تو ذهن شما میکاره(میگم به ظاهر نسبت به تفسیر ذهن شما میگم وگرنه ممکنه حکم کلی درست باشه)و شما رو دنبال نخود سیاه میفرسته.فعلا میخوام حرف رو تموم کنم برای همین یه پرسش وپاسخ از آقای بهجت رو میزارم نتیجه گیریش به عهده خود شما:
    چندی است که اسیر محبت به شخصی شده ام و عنان از کفم ربوده شده، چه کنم؟
    ج: عاقل، به اکمل و اجمل و انفع و ادوم، محبت پیدا می کند و ترجیح می دهد محبت او را بر محبت غیر؛ با اینکه محبت اکمل، دافع شرور و بلیات است، بخلاف محبت غیر.


  18. 5 کاربر از پست مفید hamed-kr تشکرکرده اند .

    shenevande (دوشنبه 16 تیر 93), کامران (یکشنبه 05 مرداد 93), واحد (چهارشنبه 18 تیر 93), آرام دل (چهارشنبه 18 تیر 93), شمیم الزهرا (دوشنبه 16 تیر 93)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مرداد 93 [ 09:31]
    تاریخ عضویت
    1392-10-14
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    523
    سطح
    10
    Points: 523, Level: 10
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 54 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام...
    من یه دخترم،28ساله و با تفکرات شما.... همیشه فکر کردم تپش قلب معنی عشق و علاقست پس قلبم با دیدن هرکس میزنه مدت ها فکر میکنم بهش علاقه دارم و عذاب میکشم که جلو خودمو بگیرمو کنترل کنم و دقیقا حس شمارو درک میکنم...
    واقعا سخته کنترل گاهی که من سرم و قلبم اونقدر درد میگیره که میگم پس دارم میمیرم... حالا من مجردم ولی نمیخوام تسلیم این حس بشم، نمیخوام عادت کنم چون بنا به نظر دوستان روزی میشه این ادمم تکرار میشه و دیگه قلبم نمیزنه اونوقت اگه عادت کرده باشی که دنبال دلت بری که واویلاست....
    من همش رابطه خودمو با فردی که تو زندگیم هست با رابطه دیگران مقایسه میکنم با دوس دختر پسرای دیگه با تازه عروس دامادا.... طرف مقابلمم همش مقایسه میکنم که تیپش چطوره، قیافش چطوره،شاید قلبم نمیلرزه از فلانه یا از فلونو....
    هزار توجیه واسه خودم و تنها کار کمک خواستن از خداست که نجاتم بده....
    باید جلوی این شیطان درونتو وایسین و به این فکر کنید که اونه داره شمارو ووسوسه میکنه البته من خودم خیلیییی سختمه... واسه اقایون 100 برابر سختتره میدونمم..... ولی تلاش کنید
    به خوبیهای همسرتون نگاه کنید... به دیگران و اطراف نگاه نکنید...حتی موقع حر زدن با یه زن تو صورتش نگاه نکنید... سعی کنید سختی زندگی دیگران رو ببینید تمام اونایی که با تپش قلب ازدواج کردنالن چطورن.... منم دوستامو میبینم که همه عاشقانه ازدوج کردن ولی مشکلات زندگی اصلا تپش قلب و رمانتیک بازیو از یادشون برده...
    البته اینو بگم که ذهن من و شما مقائمت میکنه و میگه نه زندگی من همیشه با عشق میمونه و اینطور نمیشه...
    این یه نبرد نابرابره ولی باید مقاومت کرد.....
    امیدوارم خدا به ادمایی با تفکرات غلط ما کمک کنه که به ارامش برسیم......آمین....

  20. 3 کاربر از پست مفید shenevande تشکرکرده اند .

    کامران (یکشنبه 05 مرداد 93), آرام دل (چهارشنبه 18 تیر 93), افتابگردون (دوشنبه 16 تیر 93)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. زن بودن - آموزشی مداوم ...
    توسط veis در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 34
    آخرين نوشته: یکشنبه 14 خرداد 96, 19:16
  2. بیاموزازهرآنچه میبینی.....
    توسط ویدا@ در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 18 شهریور 91, 19:00
  3. آموزش رانندگی
    توسط رایحه عشق در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 بهمن 90, 11:23
  4. آموزش هاي برنو گرونينگ
    توسط raha در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 آبان 90, 01:37
  5. مشكل آموزش درست گرفتن مداد به نوآموزان پيش دبستاني
    توسط SEPEHR82 در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 24 مهر 87, 12:48

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.