عاشق دوست پسر اينترنتي ام شدم. چه كار بايد بكنم؟
سلام. مدتهاست توي يه عذاب بزرگم تا امشب نوشته هاي شما رو ديدم..خيلي وقته كه دوست دارم مشكلمو با يكي در ميون بذارم ولي خجالت ميكشيدم . چون ميدونستم كارم احمقاته بوده. چون ميدونستم به هر كي بگم مسخرم ميكنه و ميگه اين جور عشقا وجود نداره. ولي امشب ديگه طاقت ندارم. ميدونم اگه از كسي راهنمايي نخوام ممكنه كاراي احمقانه تري بكنم. چون انسان وقتي عاشق ميشه ديگه هيچ كاريش با فكر و تدبير نيست. اومدم اينجا از شما بخوام بهم راهنمايي كنيد چه جور اين عشق بي فايده رو فراموش كنم؟
سال گذشته با يه پسر به طور اتفاقي توي چت اشنا شدم. اوايل مثل بقيه دوستاي اينرتني بوديم تا اينكه اون پسر به من ابراز علاقه كرد
با كاراش و حرفاش منو واقعا عاشق خودش كرده بود. منو كه هيچ وقت به عشق قبل از ازدواج اعتقاد نداشتم. چت كردن با اون پسر كار هر روزم بود. ميگفت از اخلاقت خوشم مياد. وقتي عكسامو ديده بود كه تو عكسام با حجاب بودم خوشش اومده بود و ميگفت تو با دخترايي كه ديدم و باهاشون دوست بودم فرق داري ميگفت بر خلاف بقيه اونا بهم زياد رو نميدي. ميگفت از اين خصلتت خوشم مياد.و حرفايي كه همه پسرا به دخترا ميگن رو بهم ميگفت اون پسر دلمو بد جوري برده بود. تمام شب و روز به فكرش بودم. تصميم گرفتيم همديگه رو ببينيم. اون روز رفتم سر قرار. ازم ميخواست كه بهش اجازه بدم كه دستمو بگيره ولي من مخالفت كردم چون
ميخواستم مطمئن بشم كه ايا
منو به خاطر خودم ميخواد يا نه. ولي بعد از اينكه اون روز تموم شد روز بعد باز چت كرديم. رفتارش كاملا تغيير كرده بود. اون كه هميشه قشنگترين اسما رو روم ميذاشت با من خيلي سرد حرف ميزد متوجه قضيه شده بودم. تصميم گرفتم بر خلاف اينكه خيلي دوستش داشتم بهش بگم كه بيا اين دوستي رو تموم كنيم و بهش به دروغ بگم ميخوام با يكي ديگه دوست بشم. ميخواستم عذاب وجدان نداشته باشه. ميدونستم كه فقط عاشق چهره من توي عكسام بود. فهميدم اونم مثل پسراي ديگه منو به خاطر صورتم ميخواسته نه به خاطر خودم.گاهي اوقات ارزو ميكنم كاش زشت ترين دختر دنيا بودم ولي يكي بود كه منو به خاطر خودم بخواد. كارمون يه جايي رسيده بود كه حتي تصميم ازدواج رو هم گرفته بوديم. بعد از اينكه رابطمون رو با هم تموم كرديم داشتم ديوونه ميشدم در عرض چند هفته كلي لاغز شدم و افت تحصيلي شديدي داشتم من كه هميشه جز بچه هاي درس خون بودم و هميشه مورد تاييد دبيرام بودم ولي اين دفعه رو گند زدم. كار هر روزم گريه بود. حالا كه باهاش چت نميكردم ولي همش انلاين ميشدم ببينم كه اون پسر انلاين ميشه يا نه ميخواستم ببينم كه سلامت هست و هنوز انلاين ميشه. وقتي چراغشو روشن ميكرد پنجره چت رو باز ميكردم و منتظر ميشدم بلكه بازم مثل قبلا برام پيام بده ولي انتظار فايده نداشت هيچ پيامي برام نميداد. داشتم ميمردم غرورم شكسته بود. من كه هميشه خيلي مغرور از جلوي پسرا رد ميشدم واقعا خورد بودم. اون دختري كه هميشه سر و صداش توي خونه بود و از شيطوني هاش همه رو به خنده ميانداخت ديگه مثل قبلا نبود.يه دختر ساكت ولي
بي قرار. شبها اروم و بي سر و صدا تو رخت خواب گريه ميكردم.همه متوجه تغيير اخلاقم شده بودن. شده بودم يه دختر ساكت ولي بد اخلاق و عصباني. وقتي ياد دروغاش مي افتم بغض گلومو ميگيره. بعد از يه مدت از طريق دوستم دوباره چت كردن با هم رو شورع كرديم. كاش بعد از اينكه دوستم بهم گفت ان شو اون پسر ميخواد باهات چت كنه مرده بودم و انلاين نميشدم
الان هنوزم
. دوستش دارم وقتي باهاش چت نكنم دلم براش تنگ ميشه ولي نميتونم مثل قبلا باهاش حرف بزنم يه جورايي همراه اين دوست داشتن يه تنفر هم هست دلم ميخواد تلافي كنم. دلم ميخواد طعم روزايي كه من چشيدم رو بچشه دلم ميخواد بدونه كه چقدر دوستش داشتم تصميم گرفته بودم كه كاري كنم كه واقعا عاشقم بشه و بعد ولش كنم ولي من توانايي اين كارو ندارم من دوستش دارم با تمام بديهاش. و بعد هم هر چي باشه من يه ادمم و نميخوام كه اين اتفاق بيافته. امروز با دوستم حرف زدم. با هم كلي حرف زديم و تصميم گرفتم كه ديگه باهاش حرف نزنم و ديگه جواب پيام هاشو ندم. ولي احساس ميكنم نميتونم . ولي از شما كمك ميخوام. بهم بگين چه كار كنم؟. هميشه از اون اوايل ميدونستم كه من لايق بيشتر از اون پسر هستم. هميشه از جانب اطرافيانم مورد تاييد قرار گرفتم و خواستگار هاي زيادي هم دارم ولي با اين حال احساس ميكنم كه نميتونم به غير از اون به كس ديگه اي فكر كنم. واقعا بين دو راهي قرار گرفتم. دارم كلافه ميشم. ديگه طاقت ندارم. با خودم ميگم من كه قصدازدواج با اونو ندارم حالا هم كه ميخوام دوست باشم چرا فقط اون.پسراي زيادي هستن كه ميتونم باهاشون دوست باشم. ولي من هيچ وقت به فكر دوستي با يه پسر نبودم. اون اولين و اخرين پسريه كه ميخوام باهاش دوست باشم. اين دوستي رو دوست دارم ولي ميخوام رابطم باهاش سالم باشه چون اگه باهاش حرف نزنم ديوونه ميشم. چون دوستش دارم. ولي اون قادر به دركش نيست. نميدونم واقعا منو ميخواد يا نه. داره با كاراش كلافم ميكنه از يه طرف ميگه ميخوام باهات باشم از يه طرف با كاراش عذابم ميده. البته ميدونم كه خودمم بي تقصير نيستم ميدونم اونم به خاطر اينكه از من كم نياره اين كارا رو ميكنه. ميخوام ديگه جواب پيام هاشو ندم ولي نميدونم با دلم چه كار كنم. چرا پسرا اين طورين؟ چرا وقتي ميفهمن كه يه دختر دوستشون داره عذابش ميدن. چرا؟ چرا؟ وقتي با خودم حرف ميزنه خيلي خشك حرف ميزنه ولي وقتي با دوستم حرف ميزنه يه جورايي پشت سرم
بهم ابراز محبت ميكنه. بهم بگين چه كار كنم؟؟؟ ميترسم اگه همين طور ادامه بدم از همه هدفهايي كه داشتم غافل بمونم. از يه طرفم اگر هم باهاش حرف نزنم كلافه و غم زده ميشم. ميخوام بدونم اونم منو ميخواد يا نه ولي نميدونم چه جور متوجه اين بشم.
امدم خسته و تنها
زين همرهان سست عناصر دلم گرفت
علاقه مندی ها (Bookmarks)