به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 تیر 93 [ 23:00]
    تاریخ عضویت
    1393-4-10
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    9
    سطح
    1
    Points: 9, Level: 1
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    3

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    از دست شوهرم خیلی ناراحتم

    سلام به همگی
    منو شوهرم الان 21 و 23 سالمونه و 2ساله عقد هستیم و تصمیم گرفتیم که اگه مشکلی پیش نیاد اخر تابستون عروسی بکنیم. من شوهرمو خیلی دوست دارم و خیلی هم بهش وابسته هستم و اگه کوچکترین اتفاقی براش بیفته خیلی ناراحت میشم. یه چند ماهی هست که شوهرم یه کار خوب پیدا کرده که بتونیم کارای عروسی رو انجام بدیم ولی کارش جوریه که یه شهر دیگه هست و فقط اخر هفته رو میتونه بیاد پیشم و این موضوع خیلی اذیتم میکنه مشکل بزرگتر اینکه اونجا که هست خیلی کم تماس باهام میگیره و پیام میده و گاهی چند روز زنگ نمیزنه و باید خودم باهاش تماس بگیرم.
    چند روز پیش بعد از یه دلخوری ازش , بعم قول داد که بیشتر تماس بگیره بعد از رفتنش برای کار تا چند روز اول اوضاع خوب بود (البته من توقع بیشتر دارم ازش) طی یه تماسی که باهم داشتیم که درمورد موضوعی با رئیسشون صحبت بکنه ولی اون طبق معمول بهونه اورد که اگه دیدمش و وقت شد و مناسب بودو این حرفا منم ازش ناراحت شدم و زود خداحافظی کردم و قطع کردم گوشیو روش. دوسه بار همون لحظه باهام تماس گرفت ولی من جواب ندادم چون ازش ناراحت بودم و نمیتونستم باهاش صحبت بکنم.
    تا عصر اون روز دیگه باهام هیچ تماسی نگرفت و منم همینطور تا اینکه شب پیامش دادم که ناراحتم اونم گفت که از کار من ناراحت شده که قطع کردم و اینا و ازم خواست که باهاش صحبت بکنم تا اروم بشیم ولی من بهش گفتم باس خودش حرف بزنه و منو اروم بکنه نه من بهش بگم که از چه موضوعی ناراحتم. خلاصه از اون شب گذشت بدون اینکه شوهرم ارومم کنه.تمام فردای اونروز و به شوهرم کم محلی کردم و جواب پیاماشو خیلی خشک دادم بااین حسابی دلم براش تنگ شده بود ولی چون ازش ناراحت بودم نمیتونستم باهاش حرف بزنم.
    تمام اونروز ازم خواست که بهش بگم که چم شده که اونطوری میکنم ولی من چیزی نگفتم اونم هیچ تلاشی برای اروم کردن من نکرد بقول خودش اونم ازم ناراحته بخاطر کارام. شبش پیام داد که حالش خیلی بده و میخواد زود بخوابه. چند دقیقه بعدش پیامش دادم که میخوام باهاش صحبت کنم و هرچی پبام و زنگ زدم بهش اصلا جوابمو نداد. تا صحر بیدار بودم و بهش زنگ میزدم ولی ج نمیداد تااینکه صحر پیام داد که حالش بد شده و بردنش بیمارستان و بعد از اون گوشیش خاموش شد. تا صبح بهش زنگ زدم که خبری ازش بگیرم ولی خاموش بود منم اینور حرص میخوردم و گریه میکردم. صبح خودش بهم تماس گرفت و پیامم داد ولی جوابشو ندادم چون اعصابم ازش خورد بود حسابی. نزدیکای ظهر باهاش تماس گرفتم و جبه گرفتم بهش که چرا جواب تلفنمو نداد و خبری ازت نبود و این چیزا. اونم این موضوعو دست گرفت که تو از صبح تا الان یکبارم ازش نپرسیدم که حالش چطوره , مردس یا زنده. واقعا تمام صبح نگرانش بودم و تا صبح نخوابیدم ولی ناراحتیم نمیزاشت که ازش در اون مورد بپرسم. انقدر این موضوع و تو سرم زد که واقعا میخواستم خودمو از دستش بکشم. تا شب خیلی بهم تماس زدیم و باهم حرف زدیم ولی همش دیگه بد بود بجای اینکه ارومم بکنه بدتر ناراحتم میکرد. حرفایی بهم زد که اصلا ازش توقع نداشتم. دلمو حسابی شکوند اصلا تلاشی برای اروم کردنم نکرد علاوه بر اینکه بیشتر ناراحتم میکرد تاجایی ناراحت شدم که میخواستم برم به همه بگم که من بدردش نمیخورم و ازش جدا بشم.
    شوهرمو خیلی دوسش دارم ولی این کارا و این حرفاشو نمیتونم تحمل کنم. این کاراش تازگی نداشت برام ولی این دفعه حجمش خیلی زیاد بود واقعا زیاد.
    شب یخورده اروم شدم و ازش پرسیدم که چرا رفته بیمارستان گفت قلبش مشکل پیدا کرده و سکته خفیف کرده بوده بعد از اون تماس یخورده باهم صحبت کردیم و یخورده اروم شدم ولی با این حال قبلم از حرفاش شکسته و نمیتونم فراموش کنم حرفاشو.


    ببخشید که مطالبم زیاد شد :( سعی کردم یعنی خلاصه بنویسم. ممنون میشم که کمکم کنید. انقدر ازش ناراحت هستم که حتی فکر اینکه ازش جدا بشم و کردم چون نمیتونم ببخشمش بااینکه از همه بیشتر دوستش دارم.

    با تشکر

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام

    عزیزم مشکلتون مشکل حادی نیست

    مشکلتون از اینه که شما به همسرت خیلی وابسته ای .

    وقتی شما از یه موضوعی ناراحت میشی خب از کجا باید شوهرت بفهمه؟ بقول شوهر من همیشه اینجور مواقع میگفت:"من که علم غیب ندارم"راستم میگه . خب اخه بنده خداها از کجاباید بفهمن ما مشکلمون چیه؟

    اون دوری و سختی رو فقط بخاطر شما و زندگیتون داره متحمل میشه . شوهرمنم تو دوران عقد بعضی وقتا اصن یادش میرفت بهم زنگ بزنه. نه که نخواد یادش میرفت . احساسات مردا که مثل من و شما نیست .

    خب چرا وقتی ازش ناراحت بودی بهش نگفتی؟ اون ا کجا باید بدونه شما از چی ناراحتی؟ باور کن مردا هوششون اونقدرا هم زیاد نیست . فقط و فقط یاد بگیر از هرچیزی ناراحت میشی با آرامش بهش بگو . اون وقت اونم ازت دلجویی و عذر خواهی میکنه به همین راحتی

  3. 4 کاربر از پست مفید ساحل75 تشکرکرده اند .

    feresht3 (چهارشنبه 11 تیر 93), Somebody20 (چهارشنبه 11 تیر 93), فدایی یار (چهارشنبه 11 تیر 93), مصباح الهدی (چهارشنبه 11 تیر 93)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    سلام
    عزيزم بايد بگم خيلي داري بزرگش ميكني.
    همين حدي م كه الان هست و همين قدري م كه هواتو داره اگه بخواي اين راهو بري به يقين ميگم كه چن وقت ديگه خبري ازش نيست...
    بايد ياد بگيري حرف بزني.ناراحتي تو ابراز كني.هرچقدر هم ناراحت باشي رفتاري نكن كه اگه باهات همون كارو كرد ناراحت شي.مثلا اينكه اگه اون گوشي رو روت قطع كنه ناراحت نميشي؟
    به جاي اينكار بهتر بود با محبت و نرمي بهش بگي چه توقعي داري.مثل يه خانوم فهميده
    اين رفتارا اگه ادامه پيدا كنه باعث ميشه روتون به هم باز بشه و بدتر ازينا پيش بياد

  5. 4 کاربر از پست مفید Somebody20 تشکرکرده اند .

    feresht3 (چهارشنبه 11 تیر 93), فدایی یار (چهارشنبه 11 تیر 93), مصباح الهدی (چهارشنبه 11 تیر 93), ساحل75 (چهارشنبه 11 تیر 93)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 تیر 93 [ 23:00]
    تاریخ عضویت
    1393-4-10
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    9
    سطح
    1
    Points: 9, Level: 1
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    3

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از پاسخ هاتون
    بله هم من و هم شوهرم میدونه که من بهش خیلی وابسته شدم. چند بارم در دانشگاه پیش استاد هام رفتم که تو کار مشاوره هستن و باهاشون صحبت کردم و اوناام بهم همینو گفتم که زیادی دوستش دارم و باید کم کنم. با شوهرم در این مورد صحبت کردم که وابستگی و دوست داشتنمو کم کنم ولی بهم گفته که اون خودشو بالا میبره و من دوست داشتنمو کم نکنم و بارهاام بهم قول داده ولی باز نتونسته عملیش کنه. بعضی وقتا فکر میکنم اصلا دوستم نداره :(
    اون تویه محیطی بزرگ شده که اخلاقای خاصی داره مثلا اگه پدرو مادرش جلو روش بهش چیز بگن اصلا خم به ابرو نمیاره ینی اصلا متوجه این موضوع نمیشه که دارن بهش چیز میگن
    بعضی وقتا مادرش جلو اون بهم تیکه میندازه بعد که بهش میگم چرا به مادرت چیزی نگفتی میگه کی کجا چی گفت و منظورش این نبوده و اینجور چیزا :( نمیگم ادم حواس پرتیه نه اتفاقا خیلی دقیقه و نکنه بین و خوب یادش میمونه ولی انگار اینجور چیزارو نمیبینه و فکر میکنم اصلا ازم دفاع نمیکنه تو این جور چیزا و خیلی ناراحتم میکنه
    ویرایش توسط feresht3 : چهارشنبه 11 تیر 93 در ساعت 01:45

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام ببنید.این مسایل خیلی طبیعی هستش.من نمیدونم شما 21 سالتون هست واقعا شاید توقع نمیره چنین رفتار کنید.
    اولا ببنید همسر شما وقتی سر کار هستند شاید به خاطر شرایط سخت کاری یا کارفرما یا محیط یا هرچی امکان اینو نداشته باشند که هر لحظه که شما تماس گرفتید یا پیام دادید فوری جواب شما رو بدند و از طرفی ایشون هم شاید دوست ندارند بنا به هر دلیلی مساله رو برای شما باز کنند که شرایطشون طوری هست که هر لحظه نمی تونند جواب شما رو بدند

    بعدش ببخشید صریح حرف میزنم افتادید روی یه دور بچه بازی ..(عمدا این طوری میگم که دیگه تکرار نکنید)...یه بار شما قطع می کنید یه بار ایشون ..یه بار شما دست پیش می گرید یه بار ایشون...بابا قراره شما یه عمر زندگی کنید نه این که گرو کشی می کنید....واقعا مشکلتون اون قدر ها حاد نیست و نبوده و متااسفانه شما با ندونم کاری کاری کردید که این مشکل بزرگ بشه...

    اما راهکاری که به شما میدم اولا که گذشته و هر حرفی که بین شما رد شده رو فراموش کنید..ببنید اگه روایات رو قبول دارید اصلا اگه ندارید به علم اسم علمیش رو فراموش کردم یه چیزی توی مایه های جذب و.. اعتقاد دارید..اگه میخواید واقعا رابطتتون خوب بشه دلتون رو از همسرتون پاک کنید یعنی به معنای واقعی فراموش کنید هر حرفی بینتون زده شد (ببنید واقعا میگم از صمییم قلب نه که فقط بگید)...

    همون طور که خانم ساحل 75 اشاره کردند یکی از مشکلات رایج همین هست..خانم ها و اقایون انتظار بی موردی دارند که همسرانشون توسط علم غیب متوجه بشند طرف از چی ناراحت هست..جالبه همین جا میخوندم بنده خدا اقایی همسرشون رفته بوده خونه ی مامانش بعدش مامان اقا با خانم بد صحبت کرده بود یا همچین چیزی..بعدش شب که اقا میره خونشون با ناراحتی خانمش مواجه میشه بی خبر از همه جا و خانم هم چیزی نمیگه خب بنده خدا شوهر از کجا بفهمه قضیه از چه قراره !!!
    شما هم باید به همسرتون بگید میدونم وقتی سر کار هستی نمیتونی هر موقع صحبت کنی بنا به هر دلیلی اصلا شاید راحت نباشند جلو همکاراشون با همسرشون صحبت کنند یا هر دلیل دیگه ای که بالا گفتم...بگید میدونم شب ها خسته هستی میای ولی میخوام قبل از خوابت هم که شده از حال هم جویا بشیم شده در حد دو پیام و این طوری من خیالم راحت شه..یا صبح ها حالا که پیشت نیستم با یه پیام قبل این که بری سر کار بدرقت کنم یه همچین چیزی شما این کارا رو بکنید و دیگه توی ساعت کاری بهشون نه پیام بدید و نه زنگ بزنید اگه شرایط بهتر نشد..

    یه بار دیگه تاکیید میکنم گذشته رو فراموش کنید و ذهنتون رو از این افکار منفی پاک کنید..بعدش خیلی عاقلانه از این به بعد رفتار کنید..اگه مشکلی پیش اومد سعی کنید دلیل نارحتیتون رو صریح بهشون ابراز کنید (خداییش بنده خد ااز پشت تلفن اونم با قطع کردن روی همدیگه از کجا متوجه بشید ) و بعدش یه بار برای همیشه موضوع رو مرتفع کنید..


    و لطفا این قدر احساسی عمل نکنید..این خط اخرتون رو درسته این جا نوشتید..ولی لطفا دیگه حتی یه لحظه به ذهنتون خطور نکنه...طلاق که باعث میشه عرش خدا بلرزه همیشه اخرین راهه بعدش شما هیچی نشده این راه به ذهنتون رسید..البته اشکال نداره یکم زمان بگزره متوجه میشید دیگه این طوری نه فکر کنید و نه عمل کنید..و متوجه میشید واقعا مشکلاتتون از سر بی اطلاعی بوده...و بی مدیریتی..یکم با مدیریت بهتر رفتار کنید انشالله به این مشکلات دیگه بر نخواهید خورد.

  8. 4 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    feresht3 (چهارشنبه 11 تیر 93), Somebody20 (چهارشنبه 11 تیر 93), مصباح الهدی (چهارشنبه 11 تیر 93), ساحل75 (چهارشنبه 11 تیر 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 19:57
  2. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  3. پاسخ ها: 37
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 فروردین 93, 16:14
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.