به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 26
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 تیر 93 [ 08:58]
    تاریخ عضویت
    1391-1-29
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    1,732
    سطح
    24
    Points: 1,732, Level: 24
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 22 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با ازدواج خواهر 8 سال کوچکتر از خودم چجوری کنار بیام(من مجردم)

    با سلام دوستای مهربون من چندین سال که خوندن این سایت شده یکی از کارای روزمره ام . شاید قسمتم نبود ازدواج کنم و الان که 32 سالمه هنوز مجردم دلیل مجرد بودنم هم تا حالا پیدا نکردم چون خدارو شکر هیچ ایرادی ندارم و پاک زندگی کردم الان مسئله ای که مثل کابوس شده برام اینه که خواهرم داره ازدواج میکنه سنگ صبورم کسی که همیشه کنارم بود جوری بودیم که همه فکر می کردن ما دو قلویم..مهربونترین خواهر دنیاست برام منم تا توانم بود براش کم نذاشتن به خدا خوشبختی شو می خوام . می خوام اون مثل من نشه اون یه همسر خوب داشته باشه و زندگی خوب ولی نگاه مردم برا من تحقیرای مردم آتیشم می زنه من چه جوری تو عقدش پیش همه فامیلا و از اون نگاههای تحقیر آمیز فرار کنم همه فکر می کنن ایرادی داشتم که ازدواج نکردم و پیش خودشون هزار جور حرف در میارن ولی خدا می دونه که قسمتم نشده. منی که همیشه هر جا می خواستم برم با خواهرم می رفتم شبا تا نصف شب با هم درد دل می کردیم با ازدواجش تنهای تنها میشم دیگه اون یه زندگی جدید برا خودش باز میکنه با درگیریهای جدید. احساس می کنم همه دلشون برام میسوزه الان محبتا از طرف مامان بابام چند برابر شده تا نزارن من ناراحت شم ولی این کارشون یعنی تحقیر من. نمی دونم چی کار کنم نمی خوام مراسم خواهرم شرکت کنم نمی خوام اون نگاه مردم و ببینم. چرا خدا فرق گذاشته بین بنده هاش من خیلی تو زندگیم تاوان دادم ولی دیگه تحمل ندارم چی میشد منم متاهل بودم و تو مراسم خواهرم که بهترین عزیزامه شادی می کردم ولی الان شرایطم جوریه که همه شاید دلشون برام بسوزه ... خیلی کم اوردم تو زندگیم از یه طرف فشار کاریم از یه طرف مجرد موندنم تا این سن.

  2. 5 کاربر از پست مفید Bita5 تشکرکرده اند .

    fariba s (یکشنبه 08 تیر 93), reihane_b (دوشنبه 09 تیر 93), فرشته اردیبهشت (شنبه 07 تیر 93), veis (شنبه 07 تیر 93), شیدا. (شنبه 07 تیر 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    بعضی از مردم بی کاری بهشون فشار میاره و دچار امراض روانی مختلف میشند ! و از چنین اشخاصی نمیشه توقع داشت درست فکر کنند و حرف بزنند! پس حرف مردم باد هواست. اگه دقت کنید به اشخاصی که چنین تحلیل هایی(!) می کنند خودتون به کوچک بودنشون پی میبرید.
    به نظر من باید با قدرت و اعتماد به نفس بالا در تمام مراسم شرکت کنید طوری که این اشخاص بیکار و پایین عقل، به خودشون جسارت اظهار نظر ندند.
    همیشه نظرات افراد مهم براتون مهم باشه ؛نظرات بقیه مثل نویز میمونه باید فیلترش کنید.
    از خودتون بیشتر بگید ،سر کار هستید یا نه؟،روزها چه کاری میکنید که احساس مفید بودن بکنید؟ و ...

  4. 13 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 08 تیر 93), fariba s (یکشنبه 08 تیر 93), sanjab (شنبه 07 تیر 93), sara 65 (شنبه 07 تیر 93), saraamini (چهارشنبه 25 تیر 93), فرشته اردیبهشت (شنبه 07 تیر 93), واحد (سه شنبه 10 تیر 93), مهربونی... (دوشنبه 09 تیر 93), veis (شنبه 07 تیر 93), آرام دل (شنبه 07 تیر 93), بالهای صداقت (یکشنبه 08 تیر 93), بابک 1369 (شنبه 07 تیر 93), خیال تو (دوشنبه 09 تیر 93)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 تیر 97 [ 14:07]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    8,869
    سطح
    63
    Points: 8,869, Level: 63
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    480

    تشکرشده 882 در 242 پست

    Rep Power
    60
    Array
    عزیزم کاملا درک می کنم چی میگی
    http://www.hamdardi.net/thread-33829.html
    این تاپیک منه . منم مشکل تو رو دارم
    و جدیدا هم دختر خواهرم که 10 سال کوچکتر از منه خواستگار داره و الان این حرفا که "پس تو چرا ازدواج نمی کنی" تو زندگی منم بیشتر شده .
    ولی واقعا انگار راهی نیست. منم به توصیه دوستان سعی می کنم تمرکز نکنم روی این موضوع .

    راستی در مورد خودت توضیح بده
    تحصیلات ، کار ، حجاب ، برخورد اجتماعی و .....
    در مورد معیارات برای ازدواج هم بگو .... و اینکه چقدر خواستگار داشتی ؟

    در مورد خواهرت هم اولش برات سخته ، ملت فقط دنبال سوژه می گردن که حرف بزنن
    بس که بیکارن
    بعد یه مدت مطمئن باش انقدر سوژه تازه پیدا می کنن که اصلا شما رو یادشون میره .
    پس بی خیال ، هرچند سخته :)
    ویرایش توسط veis : شنبه 07 تیر 93 در ساعت 19:53

  6. 9 کاربر از پست مفید veis تشکرکرده اند .

    fariba s (یکشنبه 08 تیر 93), sanjab (شنبه 07 تیر 93), saraamini (چهارشنبه 25 تیر 93), فرهنگ 27 (شنبه 07 تیر 93), فرشته اردیبهشت (شنبه 07 تیر 93), واحد (سه شنبه 10 تیر 93), مهربونی... (دوشنبه 09 تیر 93), خیال تو (دوشنبه 09 تیر 93), شیدا. (شنبه 07 تیر 93)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 خرداد 99 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    399
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 833 در 318 پست

    Rep Power
    58
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Bita5 نمایش پست ها
    با سلام دوستای مهربون من چندین سال که خوندن این سایت شده یکی از کارای روزمره ام . شاید قسمتم نبود ازدواج کنم و الان که 32 سالمه هنوز مجردم دلیل مجرد بودنم هم تا حالا پیدا نکردم چون خدارو شکر هیچ ایرادی ندارم و پاک زندگی کردم الان مسئله ای که مثل کابوس شده برام اینه که خواهرم داره ازدواج میکنه سنگ صبورم کسی که همیشه کنارم بود جوری بودیم که همه فکر می کردن ما دو قلویم..مهربونترین خواهر دنیاست برام منم تا توانم بود براش کم نذاشتن به خدا خوشبختی شو می خوام . می خوام اون مثل من نشه اون یه همسر خوب داشته باشه و زندگی خوب ولی نگاه مردم برا من تحقیرای مردم آتیشم می زنه من چه جوری تو عقدش پیش همه فامیلا و از اون نگاههای تحقیر آمیز فرار کنم همه فکر می کنن ایرادی داشتم که ازدواج نکردم و پیش خودشون هزار جور حرف در میارن ولی خدا می دونه که قسمتم نشده. منی که همیشه هر جا می خواستم برم با خواهرم می رفتم شبا تا نصف شب با هم درد دل می کردیم با ازدواجش تنهای تنها میشم دیگه اون یه زندگی جدید برا خودش باز میکنه با درگیریهای جدید. احساس می کنم همه دلشون برام میسوزه الان محبتا از طرف مامان بابام چند برابر شده تا نزارن من ناراحت شم ولی این کارشون یعنی تحقیر من. نمی دونم چی کار کنم نمی خوام مراسم خواهرم شرکت کنم نمی خوام اون نگاه مردم و ببینم. چرا خدا فرق گذاشته بین بنده هاش من خیلی تو زندگیم تاوان دادم ولی دیگه تحمل ندارم چی میشد منم متاهل بودم و تو مراسم خواهرم که بهترین عزیزامه شادی می کردم ولی الان شرایطم جوریه که همه شاید دلشون برام بسوزه ... خیلی کم اوردم تو زندگیم از یه طرف فشار کاریم از یه طرف مجرد موندنم تا این سن.
    سلام،اول اینکه حرف مردمو کلا کنار بذارید،این موجودات خدا به اون خدایشو همهشون قبول ندارن من و شما و امثال ماها که دیگه عددی به حساب نمیاییم!!!اگر تونستید اینو برا خودتون حل کنید 80 درصد راه رو رفتید،شما مگه برا حرف مردم دارید زندگی میکنید؟؟؟من خودم یه زمانی حرف مردم خیلی روم تاثیر میذاشت (تاثیر منفی ،چون معمولا حرفهای منفی مردم نمود بیشتری تو روحیه ادم داره) به ضرب اینکه توی خودم تغییر به وجود اوردم و نسبت به حرف مردم بیتفاوت شدم خیلی از حاشی ها و فکر و خیالهای و افکار منفی ازم دور شد ،چیزهایی که فقط نقاط منفیش برام میموند و هم وقتم رو میگرفت هم مانع پیشرفتم میشد،ببخشید اینجور حرف میزنم اما بعضی از مردم سادیسم( اونم از نوع حاد دارن!!!) مثلا در مورد همین ازدواج میبینند که دختر خواستگار نداره یا شرایطش جور نیست بازم تا طرفو میبینند میگن هنوز ازدواج نکردی!!!انگار دست خوده دختره!! اون بنده خدا نمیتونه بره داد بزنه منو بیایید بگیرید!!!(البته یکسری از دخترها رو فاکتور میگیریم که از بس پر توقع هستند، که اونا مجرد بمونند بهتره،چون حقشونه) من اگر دختر بودم کسی بهم این حرفو میزد یه لبخند با تمام وجودم میزدم و میگفتم خدا به موقعش اون روزو میاره(به جای خجالت و رنگ عوض کردن و شرمنده شدن و پایین اومدن اعتماد به نفسم و.... طوری برخورد میکردم که نشون بده برنده واقعی هستم و نمیذاشتم از این به عنوان یک ضعف بر علیهم استفاده کنند) پس حرف مردم براتون مهم نباشه و همیشه خودتونو به عنوان یک برنده نشون بدید که به موقعش ازدواجتون هم اتفاق میافته،ازدواج ناموفق نکردنش بهتره !!! شما از خودتون مطمئن هستید دختر پر توقعی نیستید؟؟؟خودتون تو جامعه زندگی میکنید و مشکلاتو میبینید،یک جوون که پشتونه ای جز خدا نداره نمیتونه خیلی از توقعات رو براورده کنه،شاید شما هم توقعت بالا بوده،من یک خانم جهت ازدواج بهم معرفی شد که این خانم از نظر خودش کم توقع بود،صحبت که شد خانم یکی از شرطاش داشتن خونه اونم تو خود تهران بود( توابع تهران هم نه!!!) شرط دیگه استطاعت مالی در حدی که اول زندگی هیچ گونه فشاری بهشون وارد نشه!!!باز دم دخترایی که نمیگن کم توقعیم گرم!!!این بنده خدا هم فکر میکرد کم توقعه،بعضی از دخترا و خانواده ها از نظر خودشون کم توقعنن اما توقع کم اونها کمر بقیه رو میشکونه!!!!شما الان به خودتم نگاه کن اگر اینجور بوده و یا اینکه خیلی ایده ال گرا بودید توقعتونو بیاریید پایین،هیچ ادمی کامل نیست،تویسایت بگردید راهایی که میتونه منجر به پیدا کردن همسر میشه رو مطالعه کنید،باور کنید این الان برا پسرا هم معضل شده،فکر نکنید پسر چون مذکره کارش راحته ،نه،خیلی پسرها میخان ازدواج کنند و دنبال کیس مناسب هستند و پیدا نمیکنند.به خدا توکل کنید،جاهایی مثل مراسمات حضورتونو پر رنگتر کنید،اگر هنری بلدید رو کنید و بذارید بقیه بفهمن که شما هنر خاصی رو بلدید،و در اخر به پاکی خودتون ادامه بدید و خسته نشید خدا خودش به موقع مزد کارتونو میده،شاید سال بعد این موقع ازدواجی کرده باشید که همه اونهایی که زودتر از شما ازدواج کردن حسرتشو میخورن،پس نا امید نشید

  8. 4 کاربر از پست مفید samanft تشکرکرده اند .

    bahar.65 (پنجشنبه 26 تیر 93), fariba s (یکشنبه 08 تیر 93), فرشته اردیبهشت (شنبه 07 تیر 93), شیدا. (شنبه 07 تیر 93)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام بیتا جان
    خوبی؟

    راستش اصلا به حرف مردم فکر نکن باد هواست یه چیزی میگن که فقط گفته باشن.

    تو حقیقت رو درنظر بگیر حقیقت اینه که قرار نیست باکسی مقایسه شیم خاهرت زندگی خودشو داره شما هم زندگی خودت رو.

    در مورد مراسم باید با اعتماد بنفس در ش شرکت کنی خوشحالیتو نشون بدی حرف اونها بستگی به رفتار خودتم داره

    تو خاهرشی حتما باید پیشش باشی
    درک میکنم تنهاییتو منم خاهرم ازدواج کرد بزرگتر از خودم بود دوستای صمیمیم همه ازدواج کردن و مثل اون موقه ها نمیتونیم باهم باشیم .ولی خب اکثرا خاهرا بعد ازدواج خونه مادرشونن بازم میاد پیشت تو هم میتونی بری خونشون.

    اصلا شاید خودت به زودی ازدواج خوبی داشته باشی وتنها نمونی.
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

  10. 3 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    fariba s (یکشنبه 08 تیر 93), واحد (سه شنبه 10 تیر 93), شیدا. (شنبه 07 تیر 93)

  11. #6
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کسی شما را تحقیر نمی کند عزیزم. شما خودتان نگاه های مردم را تحقیرآمیز می خوانید. شما حتی محبت های پدر و مادرتان را تحقیر خودتان میدانید . آخر کجای محبت کردن والد به فرزند تحقیر است؟ منم از وقتی توی خانه تک فرزند شدم و خواهر و برادرم رفتند توجه و امکاناتی که والدینم برایم فراهم می کنند چند برابر زمانی است که خواهر و برادرم بودند. خواهر و برادرم هرگز این امکانات را نداشتند. حالا این یعنی تحقیر کردن من ؟ !!
    خوب طبیعی است که با رفتن خواهرتان و تنها شدن شما امکاناتی که به او اختصاص داشت به طور طبیعی به شما تعلق می گیرد. همچنین توجهی که قبلا بین دو فرزند تقسیم می شد صرف یک فرزند می شود. ربطی هم به سن و سال ندارد.

    مشکل شما این است که خودتان وضعیت خود را تحقیر آمیز می دانید و فکر می کنید دیگران هم همین فکر را دارند. اگر خودتان را لایق احترام و محبت و ارزشمند بدانید مطمئن باشید این افکار آزاردهنده از شما دور می شود.
    الان چرا فکر می کنید تنها شده اید بانو ؟ می دانید یک خواهر کوچکتر همیشه به محبت و حمایت خواهر بزرگترش نیازمند است ؟
    الان خواهر من دوازده سال است ازدواج کرده است. اما شاید باور نکنی رابطه ما بهتر شده است. من همیشه آرزو داشتم خواهرزاده داشته باشم و حالا یک دختر ناز و شیطون خواهرزاده من است. می دانی چقدر خواهرم در بزرگ کردن دخترش از من کمک گرفت ؟ وقتی خودت خاله شدی می فهمی که نقش یک خاله در زندگی بچه ها چقدر مهم است. وقتی خواهرت بیمار شود چه کسی باید از او پرستاری کند ؟ آیا مردی که باید به سرکار برود کارش را رها کند و در خانه بماند و مواظب بیمار باشد ؟ اینجا است که نقش شما مشخص می شود.
    وقتی خواهرت در زندگی اش به مشکل بربخورد چه کسی باید به او کمک کند ؟ البته خانواده اش.
    وقتی باردار شود و هنگام زایمان چه کسی باید از او حمایت کند ؟
    می بینی ارتباط شما با خواهر خودت ممکن است از نظر زمان با هم بودن تغییر کند اما از نظر کیفی عمیقتر و جدی تر می شود.
    همچنین رابطه شما با والدین خود نیز بهتر خواهد شد.
    خودت را ناراحت نکن و با دل شاد در مراسم خواهرت شرکت کن.
    خدا را چه دیدی . شاید با ازدواج خواهرت زمینه ازدواج شما هم فراهم شود.

  12. 7 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    anisa (شنبه 01 شهریور 93), fariba s (یکشنبه 08 تیر 93), sanjab (شنبه 07 تیر 93), واحد (سه شنبه 10 تیر 93), مهربونی... (دوشنبه 09 تیر 93), بالهای صداقت (یکشنبه 08 تیر 93), شیدا. (شنبه 07 تیر 93)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    یجورایی این مساله برات خوبه شاید تنها باشی و ازدواج برات رقم بخوره
    خودمن دوران دانشجویی وجود دوستام باعث شده بود اصلا حس نیاز به ازدواج نداشته باشم همه خاستگارارو هم سرسری میگرفتم چون واقعا باهم خوب بودیم لذت میبردم از زندگی
    اما اخیرا که همه ازدواج کردن ومن الان مجردم جدا دارم به ازدواج فکر میکنم خوشحالم که حس نیاز به ازدواج دارم.

    وشاید همین مساله باعث بشه شما زودتر ازدواج کنی
    میدونم درک میکنم تنها میشی ولی باید خودتو سرگرم کنی تا موقعی که به وضع جدید عادت کنی.

    خیلی خوشحال باش خاهرت ازدواج کرده
    منم خاهر زاده کوچکتر ازخودم ازدواج کرده ولی اصلا یاد این مسایل نبودم چون واقعا این فکر برام اصالت داره که هر کسی زندگی خودشو داره تازه خیلی هم از من نظر میخاستن کمکشم میکردم کلی خوشحالی کردیم جشن گرفتیم .

    این ایده ها دیگه قدیمی شده خاهر بزرگ چرادمونده ؟حتما مشکلی داشته.بجای اینکه دلت ازین حرف ها بگیره باید دلت به صاحب این طرز فکر باید بسوزه.
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

  14. 6 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    anisa (شنبه 01 شهریور 93), fariba s (یکشنبه 08 تیر 93), sanjab (شنبه 07 تیر 93), واحد (سه شنبه 10 تیر 93), بالهای صداقت (یکشنبه 08 تیر 93), شیدا. (شنبه 07 تیر 93)

  15. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    بی تا جان سلام.

    اصلا به این فکر نکن که توی مراسم خواهرم شرکت نکنم. این فکر و تصمیم خیلی اشتباهی است.
    مراسم به این شیرینی و زیبایی، به خاطر حرف مردم می خواهی نری؟
    اون هم یکی از بهترین خاطرات و مراسمهایی که توی زندگی خواهرت یکبار براش پیش می آد؟

    از الان به این فکر باش که با بهترین و مناسب ترین ظاهر و همینطور باطن ( که خدا را شکر از گفته هات مشخصه توی قلبت خوشحالی از ازدواج خواهرت)
    توی مراسمشون شرکت کن. با آرامش و لبخند.
    ضمن این که ممکنه توی همین مراسمها و از طرف خانواده داماد، خواستگار مناسبی هم برای شما پیدا بشه.

    یه مقدار از این تفکرات هم مربوط به خودت هست و رفتار مردم نیست.
    ترس و تفکر خودت باعث می شه فکر کنی دیگران این نظر را دارند.
    سر عقدش می تونی از ته دل دعا کنی که دوستات و جوانهای دیگه خوشبخت بشن و برای خودت هم همسر مناسبی پیدا بشه.

    می تونی این لینکها را هم بخونی.

    کمک فوری: ازدواج من یا خواهرم

    نحوه برخورد با فاميل در رابطه با ازدواج خواهر كوچكتر
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : شنبه 07 تیر 93 در ساعت 22:54

  16. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    fariba s (یکشنبه 08 تیر 93), sara 65 (شنبه 07 تیر 93), مهربونی... (دوشنبه 09 تیر 93), بالهای صداقت (یکشنبه 08 تیر 93)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 27 شهریور 94 [ 01:07]
    تاریخ عضویت
    1389-7-18
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    9,759
    سطح
    66
    Points: 9,759, Level: 66
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 291
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 64 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به عنوان کسی که تجربه این قضیه رو داشته (دو بار) کلی فشار رو تحمل کرده، کلی غصه بیخودی خورده، و کلی رفتار بچه گانه کرده در بار اول (قهر و قیافه گرفتن و ... که البته اون موقع دلایلی قانع کننده ای برای خودم داشتم و خودم رو قربانی سهل انگاری و تبعیض والدینم می دونستم که چه درست و چه غلط الآن دیگه اهمیتی برام نداره، چون اونا هم انسان بودن و اشتباه از انسان بعید نیست) چند تا نکته کوچولو در مورد روز جشن می گم چون فکر کنم بیشترین نگرانیت راجع به این روز باشه:


    باید هدفت برای اون روز این باشه که حسابی لذت ببری از اون جشن.
    مثلاً خودت پاشی با یه آهنگی که دوست داری برقصی و دوست و آشنا رو هم دعوت کنی برای رقص.


    ببین یه چیزی یادت باشه. اگه برای خودت این قضیه عادی باشه برای بقیه هم نه تنها عادی خواهد بود، خیلی هم براشون قابل احترام میشی.




    دیگه اینکه به فکر لباس جشنت باش از همین الآن. یه لباس شیک بگیر که بهت بیاد و حسابی شیک و خوشگل بشی باهاش.




    دیگه یه آرایشگاه خوب هم پیدا کن و از اینکه کارشون خوب باشه مطمئن شو.
    یه آرایش دخترونه و شیک و باکلاس.








    و اینم یادت باشه همه اونایی که دور و بر آدم هستن خودشون هزار و یک مشکل و دغدغه دارن و این مسئله که الآن ممکنه به نظر شما برسه که همه کار و زندگی و مشکلات خودشون رو فراموش کردن و فقط دارن به شما فکر می کنن فکر درستی نیست.
    یادت باشه. ما آدما جدا از هم هستیم.
    با روحیات متفاوت و شرایط زندگی متفاوت.


    اصلاً به این فکر نکن که کی زودتر و کی دیرتر ازدواج میکنه.
    ولی به فکر پیشرفت، شادی و ازدواج خودت باش و اگه کیس مناسبی پیش اومد در موردش تحقیق و فکر کن و بدون دلیل منطقی ردش نکن


    راستی به مراکز مشاوره هم می تونی مراجعه کنی و با یه مشاور صحبت کنی تا فشار روانی کاذبی که الآن روت هست کمتر بشه.




    سر کار هم که می ری، چیزی که آرزوی خیلیاست.
    بعید می دونم زیاد وقت بیکاری داشته باشی ولی فیلم دیدن و ورزش و پارک رفتن و قدم زدن و سینما و حتی آواز خوندن در خونه هم می تونه خیلی روحیه ات رو خوب کنه.


    من متوجه شدم این قضیه داره برای خیلی از دخترخانم ها اتفاق می افته.
    (دلیلش هم به نظر من هم شرایط جامعه هست، و هم طرز تفکری که در یک دوره خاص بر والدین ما غالب شده بود، و هم نوع تربیتی که هم نسلی های ما داشتن، منظورم بچه های متولد بین سالهای 58 تا 62 است، و شاید دلیل های دیگه
    به نظرم الآن دیگه این دلایل مهم نیستن مهم اینه که زندگی از این به بعدمون رو چطور بگذرونیم، ما به گذشته تسلطی نداریم ولی روی حال و آینده می تونیم حداقل تا حدی تسلط داشته باشیم.
    مثل خودم که مدتها از نداشتن شغل مرتبط با رشته ام زجر می کشیدم ولی آخرش با کلی پشتکار وارد رشته خودم شدم. الآنم گاهی سر کار خیلی فشار رو تحمل می کنم ولی به امید اینکه سال دیگه این موقع همه این فشارها تبدیل به تجربه و مهارت شده تحملشون می کنم.


    من الآن اگه دوباره بخوام متولد بشم و به عقب برگردم نمی دونم چرا دلم می خواد دوباره همین مسیر برام اتفاق بیفته، یعنی فکر می کنم این جوری زندگی من زیباتره و نمک بیشتری داره.
    (ولی صددرصد اگه دوباره برمیگشتم به عقب و این قضیه برام تکرار میشد خیلی پخته تر عمل می کردم و هیچ رفتار بچه گانه ای انجام نمی دادم و هیچ لحظه ای رو برای خودم و دیگران تلخ نمی کردم.)
    کاری که در مورد ازدواج خواهر دومم انجام دادم و باعث شد فشار روانی روی خودم و خانوادم کمتر باشه.
    وای چه روزی بود فامیلامون از شهرستان اومده بودن کلی با هم خندیدیم اونقدر که اگه فرداش نمی خواستم برم سر کار دوست داشتم تا صبح بیدار باشیم و بگو بخند کنیم. البته در مورد خواهر اولم من قبل از اینکه قضیه ازدواجش پیش بیاد باهاش قهر بودم سر یه مسئله دیگه و این خودش قضیه رو خیلی حادتر کرده بود و من اصلاً در جشن ازدواجش شرکت نکردم البته چون در شهرستان بود و هیچ کدوم از فامیلهای ما هم شرکت نکرده بودن فقط طرف داماد بودن نرفتن من مشکل چندانی ایجاد نمی کرد. اگه تهران بود احتمالاً مجبور می شدم برم. چه روزای بدی بودن. حتی با مادرم قهر بودم. حیف یه روز پر از شادی رو از دست دادم. منظورم اینه که اگه رابطه ات با خواهرت هم خوبه، این خودش خیلی کمک کننده هست)

    با تمام این حرفا که زدم باید بگم نمی تونم انکار کنم که به هر حال این مسئله در جامعه ما روی هم دختر بزرگتر و هم کوچکتر و هم خانواده شون فشار روانی وارد می کنه. حالا به نظر من اگه همه این افراد با درایت باشن این قضیه رو به خوبی مدیریت می کنن.

    تا حالا شده یاد یه خاطره دور بیفتی و مثلاً بگی عجب دیوونه ای بودم سر فلان مسئله چه غصه ای می خوردم و کلی بخندی؟ یادت باشه اینم یه روز میشه یه خاطره دور. و یه روز مهمترین آدمای زندگیت میشن بچه ها و همسرت نه این اقوامی که الآن داری و مهم ترین مشکلات زندگیت هم میشن مشکلات بچه هات.

    همیشه خوش و خرّم باشی

  18. 6 کاربر از پست مفید hello تشکرکرده اند .

    fariba s (یکشنبه 08 تیر 93), mobin31080 (پنجشنبه 26 تیر 93), sanjab (شنبه 07 تیر 93), فاطمه* (جمعه 27 تیر 93), واحد (سه شنبه 10 تیر 93), شیدا. (شنبه 07 تیر 93)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 تیر 93 [ 08:58]
    تاریخ عضویت
    1391-1-29
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    1,732
    سطح
    24
    Points: 1,732, Level: 24
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 22 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوباره سلام مرسی از دوستا مهربونی که برام وقت گذاشتن و انرژی مثبت بهم دادن. من مدرکم کارشناسی . ارشد هم قبول شده بودم ولی تو یه برهه ای از زندگیم بود که اتفاقاتی افتاد و نتونستم برم خانوادم تحصیل کردست و تا حدودی وضع زندگیمون بد نیست و خدارو شکرگزارم از این بابت من مشکل ام فقط و فقط ازدواج امه تا این سن ام خواستگار داشتم ولی هیچ کدوم نشده کدوم دختری دوست داره تا این سن تنها باشه و ازدواج نکنه پس اگر موقعیت خوب داشتم ازدواج می کردم و اصلا هم سخت نگرفتم ولی یه جورای موانعی برا ازدواج ام بوده که تو لحظه آخر نشده. خواهرم خودش راضی نبود می گفت باز صبر می کنم برات ولی من اصرار کردم چون موقعیت خوبیه براش من دختر فوق العاده حساسی ام همش از این می ترسم تو مراسمش چیزی ناراحتم کنه و نتونم خودم رو نگه دارم و گریه کنم. تو فرهنگ ما مردم دیدشون خیلی بده نسبت به دختری که خواهر کوچیکتر ازدواج کنه و خواهر بزرگتر ازدواج نکنه شاید این باعث شه سالی چند موقعیتی هم که برام پیش می یومد دیگه نیاد و ازدواجم صورت نگیره. همش فکر می کنم بعد ازدواج خواهرم که من فقط مجرد می مونم دید زن داداش هام بقیه برام چی میشه . اونا جمع می شن از همسراشون بگن و من تنها فقط شنونده باشم. تو فامیل هم دیگه مجرد نداریم حتی دوستام خیلی تنهام به خدا. منم دوست داشتم تو مراسم خواهرم شادی کنم ولی شاید نتونم چون همه نگاهها به زرف من میشه تا عکس العمل من و که تو عروسی خواهر 8 سال کوچیکتر از خودش هست رو ببینن . با اینکه این اواخر فامیل ها فقط برا خواهرم خواستگار می فرستادن و تلاششون این بود که این رو شوهر بدن خیلی دنیای بی رحمیه وقتی بد شانسی میاری تو زندگیت همه سعی می کنن بیشتر له ت کنن. رابطه اجتماعی م خوبه دوستایی که همش از خوبی من دم می زنن تا حالا نشده یه نفر برام به عنوان خواستگار معرفی کنن ولی به نظر من اینا خوبی در حق یه جوون. شاید باورتون نشه ولی من تا این سن ام با هیچ پسری دوستی ام نکردم نه که بلد نبودم نه ولی سعی کردم کارم به درس و کارم باشه ولی خدا جواب پاکی مو اینجوری داد. خواهرم میگه دوست دارم تو مراسمم کنارم باشی ولی دیدم وقتی بهم نگاه می کنه چشاش پر اشک میشه نم دونم ولی دوست ندارم مراسمش به خاطر من خراب شه

  20. کاربر روبرو از پست مفید Bita5 تشکرکرده است .

    fariba s (یکشنبه 08 تیر 93)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.