خیلی برات ناراحت شدم کاملابهت حق میدم البته نباید یه طرفه به قاضی رفت ما فقط حرفای شمارو خوندیم ولی با توجه به تجربه هایی که اکثرا داریم میدونیم که مردی که خسیس باشه حالا چه پولدار چه متوسط چه فقیر خسیسه. اونی که داره نمیتونه از پولش واسه رضایت خاطر خودش و خانوادش استفاده کنه اونی که نداره هم خب نداره از همون یه ذره دارایی هم بخاطر فقط هیچ لذتی نمی بره. وقتی خسیس باشن چه پولدار چه فقیر چه فرق میکنه هردوشون بدبختن.
اختلاف سنی هم هست منم با شوهرم ده سال اختلاف سنی دارم و همین مشکلات خساست بددهنی لجبازی بدبینی تنها شانسی که آوردم اینه که با تمام دبدبه و کبکبه هاش تصادفی کرد که دیگه هیچی براش جز کارش باقی نموند. ده ساله عین بچه باید تروخشکش کنم محتاج منو پسرم شده. تا قبل از تصادفش تنها رابطه ی ما سکس بود اونم از روی نیاز جسمیش بدون هیچ احساسی که میدونید برای زن چقدر تحقیرآمیزه بخصوص که برورویی داشته باشه و همه بهش بگن خوشبحال شوهرت و از این حرفا. سال اولی که تصادف کرد پسرم شیش سالش بود یه سال خونه برادر شوهرم به اجبار خودشون به بهانه اینکه من تنهایی نمیتونم تروخشکش کنم و به مهمونا هم برسم بودم. البته من ساده اول فکر کردم واقعا خوبه ازشون ممنون بودم کم کم دیدم دارن میگن ممکنه بمیره یه طوری پسرشو ازش بگیریم بعدشم اینقد احمق بودن که نمیدونستن اگه شوهرم بمیره اول مهریه منو که بالاس از ارث شوهرم کم میکنن بقیه میره برای پسرم! در واقع هیچی برای پسرم که از جون بیشتر میخواستمش نمیموند. حتی اگه بچه هم نداشتم بازم مشکلی نبود اگه شوهرم میمرد چون مهریه بالا تنها اتکای زن به زندگیشه در این جور مواقع. بخدا وقتی از زبون پسرم بعضی چیزارو که بچگانه تعریف میکرد و معنیشو نمیدونست و من تازه دوزاریم افتاد چرا منو بردن خونه خودشون سرم سوت کشید. به محض بهتر شدن اوضاع برگشتم خونه و بازم با مهربونی برخورد کردم تا اینکه بدون اجازه من شوهرمو میبردن عملای ارتوپدی 50-60 میلیونی میکردن بدون اینکه من بفهمم شوهرم بهشون پول میداد فقط ببرن عملش کنن شما نمیدونید بدنی که چرک داره عفونیه هرگز نباید عمل بشه ولی اونا بخاطر پولش و اینکه یا خودش بمیره یا پولاش تمام بشه چیزی واسه من نمونه میبردن عملش میکردن بعدش شیش ماه مراقبت بعد از عملش که بدترین روزای زندگیم بود با من بود. دیگه خسته شدم از سه سال پیش گفتم مزد تمام منت تمام من هر کاری میتونستم برای داداشتون کردم. اگه یه بار دیگه بدون اجازه من ببرینش از همین در خونه که رفت بیرون دیگه برنمیگرده. میبرینش پیش خودتون. اونا هم چون منو خوب میشناختن میدونستن سرحرفم همیشه هستم مثل اونا دورو دغل باز و بدقول نیستم. دیگه پیداشون نشد. از شوهرمم وکالت همه امووالشو گرفتم. پسرمم همه چیش بامنه . پس اگه باهاش موندم فقط و فقط بخاطر دلسوزی هست اینکه اسمش بالای سر پسرم باشه و اینکه توی ایران مجبورم یه اسم مرد توی شناسنامم باشه.
قبل از تصادفش فقط سکس بود و هیچ الان همه چیز دارم بدون سکس. حالا که این همه زندگی رو خوندم فهمیدم الان تازه اول راحتی و آسایشمه.میخوام صدسال سیاه سکس نباشه ولی اختیارم دست خودم باشه پسرم راحت باشه. اون دیگه نتونه زور بگه.
تازه فهمیدم هنوز باید تحمل کنم تا چند سال دیگه ببینم چی میشه پسرم بزرگ بشه. برو خداروشکر کن بچه نداری. الان خودتی و خودت میتونی تصمیم بگیری با اختیار خودت ولی اگه بچه بود همش میگفتی بچم بخاطر بچم بخاطر بچم دیگه فقط خودت نیستی.
میدونم طولانی شد ولی بخدا اکثر مردا همینن چه پولدار چه متوسط چه فقیر هرکدوم به یه بهونه.پس تحمل کن فکر کن اول به خودت مسلط باش قوی شو نزار داغونت کنه اون همینو میخواد کمبوداشو عقده هاشو روی تو خالی کنه. کاری که علاقه داری شروع کن. حتی اگه شده بافتنی کتاب خوندن فیلم دیدن هرچی. چه داخل خونه چه بیرون خونه. از این فحشاش نترس همش از روی کمبوده. خیلی حرف زدم هنوزم دارم ولی فعلا بسه.
یه کلام قوی باش و سعی کن خودتو نبازی.سخته ولی میشه...
از اینکه بدون غرض ورزی و بی طرف قضاوت می کنید متشکرم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)