به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اسفند 95 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-25
    نوشته ها
    152
    امتیاز
    4,004
    سطح
    40
    Points: 4,004, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    223

    تشکرشده 333 در 122 پست

    Rep Power
    32
    Array

    خودخواهی و بی منطق بودن همسرم .میخام خونه نباشه

    سلام دوستان23ساله هستم مدت3ساله ازدواج کردم همسرم 10 سال بزرگتره.مشکلات خیلی زیادی دارم.آدم صبوری هستم اما... کم آوردم.خلاصشو بهتون میگم.بی اعتمادی کلا همسرم و خانوادش بدبین هستن خیلی من هم در به وجود آوردنش بی تاثیر نبودم البته.خاهر برادر همش دعوا شکایت قهر زرنگ بازی و رابطه ها فقط مالی از نظر احساسی شاید از نظر من صفر!همسرم خسیسه ایرادگیر وسواسی توکارهایم حسابی دخالت میکنه و اعتماد به نفسمو گرفته اگر1000تومن از پولش بردارم دیگه!!!!خودش گاهی پول میده با التماس برای من ارزش قایل نیس با توجه به وضع مالی توپش همیشه ارزونترین چیزها برام میخره.مهمون اصلا دوس نداره مخصوصا بچه که باعث شرمندگی پیش خانوادم شده.بی اندازه بددهن فقظ فحش ناموسی مخصوصا تو رانندگی. زبون باز جلو جمع اما وقتی باهمیم هیچی پرتوقع بی اندازه!قرار بود بهم پول بده اما رفت از حسابم برا خودش عطر گرون خرید و خلاصه پول نداد گف کادوی تولدم در صورتی که خودش هیچی نمیخره یا اشغال تربت چیز حرف خیانت زیاد میزنه که فلان کارو میرم انجام میدم.اگر دتو کاشین خوراکی بخورم دعوام میکنه بی اندازه حساسه اجازه هیچکاری نمیده کلا هبچجا نمیرم از طرفی بزرگترین مشکل24ساعت خونس!تحملش غیر ممکنه عصبیم میکنه.تو روابط حرفای میزنه که ازشو بدم میاد با حرفا وکاراش و تقاضاهاش حس خیابونی بودن بهم دست میده!دردودل خیلی زیاده!آدم لجباز بیمنطق و خودخواه نظر همه اینه.خونشو ایران نبود به اسم خاهرش زد در صورتی که منم بودم اما به اسم خاهرش زد حالا توقع داره ارثیه پدریمو تقدیمش کنم!چرا؟! یه منمیگه اگه خونه نباشم خانوادت میریزن اینجا خونم خراب میشه! با خانوادش قهره.خیلی مواقع کارش از نظر اسناد و مالی گیر بوده اما منو انتخاب نکرده حالا توقع داره هرچی دارم براش بزارم. حرف زدن باهاش کلا بیفایدس اهرجا میریم میگه دوتا ماشینم مال سیماس من رانندشم!در صورتی که هرجا هم برم با تاکسی پولشم خودم میدم از زندگی خستم میشه راهنماییم کنید
    ویرایش توسط mordad : شنبه 07 تیر 93 در ساعت 13:25

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 آبان 93 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1393-1-23
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    451
    سطح
    9
    Points: 451, Level: 9
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    269

    تشکرشده 65 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانومی، ووقتی تاپیکت و خوندم خیلی ناراحت شدم. همسر شما وصع مالیش توپ ولی خسیسه همسر من وضع مالیش متوسط اونم خسیس. همسر من و شما وجه اشتراکای زیادی دارن. فحش ناموسی دادن موقع رانندگی و البته فوتبال. ایرادگیری، دخالت کردن تو کارامون حتی کارای بچه . عزیزم من خودم نیاز به راهنمایی دارم نمیتونم راهنمای خوبی برات باشم فقط میخواستم بگم تو این تالار خانومای زیادی مثل شما هستن. و از خوندن تاپیکتم واقعا ناراحت شدم. امیدوارم زودتر مشکلت حل بشه.واسه منم دعا کن خانومی. ایشالاکا اون دنیا به خاطر تحمل همسرانی بد آخلاق جامون تو بهشته. موفق باشی

  3. 3 کاربر از پست مفید گل شب بو تشکرکرده اند .

    mordad (سه شنبه 10 تیر 93), دختر بیخیال (یکشنبه 12 مرداد 93), سرگشته دوست (پنجشنبه 09 مرداد 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اسفند 95 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-25
    نوشته ها
    152
    امتیاز
    4,004
    سطح
    40
    Points: 4,004, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    223

    تشکرشده 333 در 122 پست

    Rep Power
    32
    Array
    ممنون شب بوی عزیز از هم دردیت.دوستان احساس افسردگی شدید.میکنم آرزو دارم فقط چندروز تنها باشم دارم از این همه کنترل میمیرم دیروز سوار ماشین شدم همسرم بهم قحش داد که چرا دستو زدی به ایینه کثیف میشه فحش خیلی بد منم پیاده شدم رفتم قدم زد تحملشو نداشتم ز زد که رفتی...فلان کارو کنی خاهرت مادرت فلان..بماند قطع کردم برگشتم خودم خونه نبود بهش میگم بریم مشاور نمیاد فحش میده میخای بری با مشاور فلان کنی.امروز ظرف از دستم افتاد آنقدر تیکه انداخت که سرامیکو شکستی حالا هیچی نشد فقط الکی تحملشو ندارم24ساعت دیگه نیرو ندارم هزچی حرف میزنم فقط نه!کلا همیشه نه.کاش حداقل چندساعت خونه نباشه اعصابم ضعیف شده میخام صبور باشم تحمل ندارم همش جر و بحث مهرش خیلی از دلم رفته اما هنوز به طلاق راضی نیستم اصلا سهمی ندارم تو زندگیش 2تا ماشین مدل بالا3تا خونه میلیاردی اما من از کنار ماشینش که رد میشم اگه کیفم به ماشینش بخوره فحش میده چطور صبوری کنم؟نمیتونم بامحبت باشم یعنی یکروز خوبم روز بعد دوباره میرم تو خودم احتیاج به تنهایی دارم واقعا

  5. کاربر روبرو از پست مفید mordad تشکرکرده است .

    گل شب بو (دوشنبه 09 تیر 93)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 93 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-4-07
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    51
    سطح
    1
    Points: 51, Level: 1
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام مرداد عزیز از خوندن تایپیکت واقعا دلم گرفت شاید بخاطر اختلاف سنی زیادتونه که همسرت به تو اعتماد نداره و فکر میکنه کارهارو نمیتونی درست انجام بدی؟ راستی شغل همسرت چیه که همش خونه اس؟

  7. کاربر روبرو از پست مفید هویت گمشده تشکرکرده است .

    mordad (سه شنبه 10 تیر 93)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اسفند 95 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-25
    نوشته ها
    152
    امتیاز
    4,004
    سطح
    40
    Points: 4,004, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    223

    تشکرشده 333 در 122 پست

    Rep Power
    32
    Array
    به من میگه تو نمیفهمی من تربیت میکنم دوستان من خیلی دوس دارم صبوری کنم یعنی سکوت تا حد زیادی آرومش میکنه ولی با حرفای که میزنه خسته تحمل کنم مثلا امروز میگه به داداشت امضا ندی سهمتو بخوره اونم کی داداش من!خوب در جوابش چی بگم؟سکوت؟بخندم؟جبهه بگیرم چی؟حق داره چون از بچگی فقط سرش کلاه گذاشتن دروغ شنیده خساست دیده لجبازی دیده تو خانوادش اما من چه گناهی کردم؟از بچگی کار کرده پول جمع کرده الانم از سودش و اجاره خونه هاش زندگی میکنه هرچی میگم یک کاری شروع کن میگه میخام استراحت.کنم.کارامو کردم منم از اینکه همش خونس.کلافه شدم کلا اختیار خودمو زندگیمو ندارم خیلی کلافه ام واقعا خلقم تنگه حوصلشو.ندارم.میگم برپ سفر.میگه من حتما باید زن کنارم باشه شب!حالا نمیگه تو.میگه زن باشه نیازمو برطرف کنه دلم میشکنه با لحن بد و حرفای زشت میگه.بعد میگه برم سفر بیام تو ج... شدی!همش حرف زشت.من چه رفتاری در پپیش بگیرم؟محبت رابطه صبوری سکوت روش تا حدی جواب میده اوایل همه‌اش اینکارارو میکردم الان کم آوردم افسردگی گرفتم اگه میشد ۱ماه نباشه همه چی خوب میشد یا حداقل سرکار بره.من میخام دوباره نیرو بگیرم

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 18:13]
    تاریخ عضویت
    1393-3-16
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,365
    سطح
    20
    Points: 1,365, Level: 20
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 62 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی برات ناراحت شدم کاملابهت حق میدم البته نباید یه طرفه به قاضی رفت ما فقط حرفای شمارو خوندیم ولی با توجه به تجربه هایی که اکثرا داریم میدونیم که مردی که خسیس باشه حالا چه پولدار چه متوسط چه فقیر خسیسه. اونی که داره نمیتونه از پولش واسه رضایت خاطر خودش و خانوادش استفاده کنه اونی که نداره هم خب نداره از همون یه ذره دارایی هم بخاطر فقط هیچ لذتی نمی بره. وقتی خسیس باشن چه پولدار چه فقیر چه فرق میکنه هردوشون بدبختن.
    اختلاف سنی هم هست منم با شوهرم ده سال اختلاف سنی دارم و همین مشکلات خساست بددهنی لجبازی بدبینی تنها شانسی که آوردم اینه که با تمام دبدبه و کبکبه هاش تصادفی کرد که دیگه هیچی براش جز کارش باقی نموند. ده ساله عین بچه باید تروخشکش کنم محتاج منو پسرم شده. تا قبل از تصادفش تنها رابطه ی ما سکس بود اونم از روی نیاز جسمیش بدون هیچ احساسی که میدونید برای زن چقدر تحقیرآمیزه بخصوص که برورویی داشته باشه و همه بهش بگن خوشبحال شوهرت و از این حرفا. سال اولی که تصادف کرد پسرم شیش سالش بود یه سال خونه برادر شوهرم به اجبار خودشون به بهانه اینکه من تنهایی نمیتونم تروخشکش کنم و به مهمونا هم برسم بودم. البته من ساده اول فکر کردم واقعا خوبه ازشون ممنون بودم کم کم دیدم دارن میگن ممکنه بمیره یه طوری پسرشو ازش بگیریم بعدشم اینقد احمق بودن که نمیدونستن اگه شوهرم بمیره اول مهریه منو که بالاس از ارث شوهرم کم میکنن بقیه میره برای پسرم! در واقع هیچی برای پسرم که از جون بیشتر میخواستمش نمیموند. حتی اگه بچه هم نداشتم بازم مشکلی نبود اگه شوهرم میمرد چون مهریه بالا تنها اتکای زن به زندگیشه در این جور مواقع. بخدا وقتی از زبون پسرم بعضی چیزارو که بچگانه تعریف میکرد و معنیشو نمیدونست و من تازه دوزاریم افتاد چرا منو بردن خونه خودشون سرم سوت کشید. به محض بهتر شدن اوضاع برگشتم خونه و بازم با مهربونی برخورد کردم تا اینکه بدون اجازه من شوهرمو میبردن عملای ارتوپدی 50-60 میلیونی میکردن بدون اینکه من بفهمم شوهرم بهشون پول میداد فقط ببرن عملش کنن شما نمیدونید بدنی که چرک داره عفونیه هرگز نباید عمل بشه ولی اونا بخاطر پولش و اینکه یا خودش بمیره یا پولاش تمام بشه چیزی واسه من نمونه میبردن عملش میکردن بعدش شیش ماه مراقبت بعد از عملش که بدترین روزای زندگیم بود با من بود. دیگه خسته شدم از سه سال پیش گفتم مزد تمام منت تمام من هر کاری میتونستم برای داداشتون کردم. اگه یه بار دیگه بدون اجازه من ببرینش از همین در خونه که رفت بیرون دیگه برنمیگرده. میبرینش پیش خودتون. اونا هم چون منو خوب میشناختن میدونستن سرحرفم همیشه هستم مثل اونا دورو دغل باز و بدقول نیستم. دیگه پیداشون نشد. از شوهرمم وکالت همه امووالشو گرفتم. پسرمم همه چیش بامنه . پس اگه باهاش موندم فقط و فقط بخاطر دلسوزی هست اینکه اسمش بالای سر پسرم باشه و اینکه توی ایران مجبورم یه اسم مرد توی شناسنامم باشه.
    قبل از تصادفش فقط سکس بود و هیچ الان همه چیز دارم بدون سکس. حالا که این همه زندگی رو خوندم فهمیدم الان تازه اول راحتی و آسایشمه.میخوام صدسال سیاه سکس نباشه ولی اختیارم دست خودم باشه پسرم راحت باشه. اون دیگه نتونه زور بگه.
    تازه فهمیدم هنوز باید تحمل کنم تا چند سال دیگه ببینم چی میشه پسرم بزرگ بشه. برو خداروشکر کن بچه نداری. الان خودتی و خودت میتونی تصمیم بگیری با اختیار خودت ولی اگه بچه بود همش میگفتی بچم بخاطر بچم بخاطر بچم دیگه فقط خودت نیستی.
    میدونم طولانی شد ولی بخدا اکثر مردا همینن چه پولدار چه متوسط چه فقیر هرکدوم به یه بهونه.پس تحمل کن فکر کن اول به خودت مسلط باش قوی شو نزار داغونت کنه اون همینو میخواد کمبوداشو عقده هاشو روی تو خالی کنه. کاری که علاقه داری شروع کن. حتی اگه شده بافتنی کتاب خوندن فیلم دیدن هرچی. چه داخل خونه چه بیرون خونه. از این فحشاش نترس همش از روی کمبوده. خیلی حرف زدم هنوزم دارم ولی فعلا بسه.
    یه کلام قوی باش و سعی کن خودتو نبازی.سخته ولی میشه...
    از اینکه بدون غرض ورزی و بی طرف قضاوت می کنید متشکرم.

  10. کاربر روبرو از پست مفید مادری عاشق تشکرکرده است .

    مهربونی... (یکشنبه 12 مرداد 93)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اسفند 95 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-25
    نوشته ها
    152
    امتیاز
    4,004
    سطح
    40
    Points: 4,004, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    223

    تشکرشده 333 در 122 پست

    Rep Power
    32
    Array
    دوستان سلام من نیاز. دارم روحیمو بازسازی کنم احساس میکنم ناراحتی اعصاب گرفتم به خاطر مشکلات قبلی و زندگی الان بینهایت کم تحمل شدم دوس دارم دکتر برم اما از همسرم جرات ندارم کلا آنقدر زبونش نیش داره، که ادم جرات نداره حرف بزنه اگر دکتر هم برم قرص بده که دیگه فکر کنم هرروز تو سرم بزنه.برای تقویت روحیم چیکار کنم؟دست و پای من خیلی بستس چون 24ساعت خونس و همش گیر میده چرا این طور شد لباست کثیفه چرا حموم نرفتی چرا مبلم!!کثیف شده رو مبلم نشین!دست به کامپیوترم نزن از اینجور حرفا. کلا به همه چی گیر میده منم دیگه تحملم تموم شده هرروز میگه یارانت چرا دست ننته در صورتیک خودش ناماهی5.6میلیون درامد داره. اصلا باهاش راحت نیستم چیکار کنم روحیم تغییر. کنه؟اجازه رفتن جایی ندارم کلا همیشه میگه نه!!از نظر مالی زیاد تامینم نمیکنه به طور مثال مت کلید خونرو گم کردم گف تو کلید دادی کسی بیان خونمو خالی کنن! تا ناراحت میشه حرف زشت میزنه بهم راجب زنها زیاد حرف میزنه من باید چیکار کنم؟

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اسفند 95 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-25
    نوشته ها
    152
    امتیاز
    4,004
    سطح
    40
    Points: 4,004, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    223

    تشکرشده 333 در 122 پست

    Rep Power
    32
    Array
    دوستان من خیلی داغونم دارم آتیش میگیرم انقدر گریه کردم چشمام باز نمیشه تحمل ندارم امروز بعد کلی کتک خوردن حرفای همیشهگی خیلی پدرمو فحش داد فحشای رکیک مثلا به قبرش فلان..حرفای زشتی که اتیشم زد. من پدرمو تازه از دست دادم واقعا مردم با حرفاش نمیتونم ببخشمش یعنی نمیتونم حالا کتکها و فحش که بخبه خودم داد کنار حرفاش به پدرم واقعا نمیتونم خاهشا راهنماییم کنید چیکار کنم؟ چه رفتاری پیش بگیرم آنقدر زد تو سرم که فکر میکنم سرم 5برابر شده

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اسفند 95 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-25
    نوشته ها
    152
    امتیاز
    4,004
    سطح
    40
    Points: 4,004, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    223

    تشکرشده 333 در 122 پست

    Rep Power
    32
    Array
    دوستان سلام هروقت میبخشمش پروتر میشه بازم حرفای همیشگی...کل صورتم کبود شده با کلی حرفای رکیک من خسته شدم از دست این مرد دیگه طاقت ندارم درهای خونرو قفل کرده که منرم شرسرگیجه دارم شدید آنقدر با دستو پاهاش زده تو سرم نمیدونم چیکار کنم مدام فحش هرچی بر خلاف میلش باشه فحش میده اگر از خونه برم با این صورت عمرا خانوادم بزارن برگردم این هم آدم ابرو داری نیس از عواقبش میترسم خیلی کله خرابه.ترو خدا یکی راهنماییم کنه دارم میمیرم. به مرگ راضیم اما به خاطر عزیزانم نمیتونم من الان چیکار کنم؟بمونم برم؟هردفعه کتک خورردم دفعه بعدش بدتر زده منو الان کل صورتم بی حسه..نمیتونم باهاش زندگی.کنم. من پدرمو خیلی دوس دارم اونم همش فحشای.ناموسی میده به خانوادم حرفای خیلی خیلی زشت

  14. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 11 مهر 93 [ 10:30]
    تاریخ عضویت
    1393-2-01
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    452
    سطح
    9
    Points: 452, Level: 9
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 26 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست خوب همدردی سلام.من خیلی علم روانشناسی ندارم اما با توصیفی که شما کردی چند نکته به ذهنم رسید که عرض میکنم.اول اینکه همین که بچه نداری فعلا شرایطت نسبت به خیلی ها بهتره دوم اینکه خساست آدمها شاید با صبوری و آموزش تعدیل شه اما به نظر من درمان کامل نمیشه سوم بد دهنی فحاشی و دست بزنی که داره علاوه بر آسیب های جسمی روحت رو به شدت آزار میده بس به عنوان یک انسان که امانت دار جسم و روحتی حق نداری اهمال کنی در نگهداریش بس شما دوراه داری اول اینکه با توجه به شناختی که از خودت داری ببین آیا میتونی با کمک روانشناس و .. این زندگی رو بسازی یا نه؟(که البته اگه بتونی مطمعن یاش بزرگترین ثواب زندگی رو انجام دادی چون با این کارچند ین زندگی رو نجات میدی :خودت همسرت فرزندان اینده و خانواده هاتون رو ) البته تاکید میکنم اگه میتونی بسازی این کار رو بکن نه اینکه صرفا تحمل کنی که این کار خیلی آسیب زننده خواهد بود.راه دوم اینه که اگه فکر میکنی توان و علم ساختن رو نداری رهاش کن.هرچند اگر بدون امتحان کردن راه اول بیش بری به احتمال زیاد بشیمون خواهی شدبس در حال حاظر به عنوان اولین اقدام بشین باهاشون صحبت کن.بگو احتیاج داری ترمیم کنی روحت رو و ازش بخواه اگه راهی به نظرش میرسه کمکت کنه و تاکید کن که باید به مشاوره مراجعه کنی .مرداب عزیز در خصوص مراجعه به مشاور کوتاه نیا البته نه با جنگ و دعوا ولی کوتاه نیا.فعلا فقط رو خودت تمرکز کن و بعد یکی از دو راهی رو که گفتم انتخاب کن.البته باز هم میگم من علم اینکار رو ندارم و راهکارهایی رو که گفتم مواردی بوده که برای خودم بیش اومده و انجام دادم.امیدوارم موید باشی

  15. کاربر روبرو از پست مفید افتابگردون تشکرکرده است .

    سرگشته دوست (پنجشنبه 09 مرداد 93)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.