من تاپیک قبلیتون را که خوندم، می خواستم براتون بنویسم، اما شما خیلی زود تاپیک را رها کردید
و یک ماه بعد هم برگشتید که عقد کردم.
شما با این خانم دوسال دوست بودید، چطور نشناخته بودید همدیگه را؟
تو دوران دوستی در مورد کار کردن ایشون، اهداف و آرزوهاشون حرف نزده بودید؟
یعنی شما حتی مطلع نبودی ایشون مایله کار کنه؟ یا ایشون شرایط مالی شما را نمی دونست؟
همه چیز تو این یک ماه مشخص شد؟
چیزی که می خواستم براتون توی تاپیک قبلی بنویسم این بود که
دختری که دوران دوستی زنگ می زنه به پدر شما می گه زمینت را بفروش و سهم دوست پسر من را بده (انگار که شما از پدرتون طلبکارید !! )
من باشم جرات دوستی هم با این دختر را ندارم
شما چطور جرات کردی رفتی خواستگاریش و عقدش کردی؟
برای ازدواج و عقدت که بدون مطالعه و دقت رفتی جلو،
برای زندگیت خیلی دقت کن.
مهارتهای زندگی را یاد بگیر. مرزها را مشخص کن.
باید ها و نبایدهاتون را مشخص کن و قاطع باش.
اگر این پست را خوندی، بیا تاپیکت را ادامه بده و سعی کن از دوستان و مقاله های تالار مطالبی را یاد بگیری.
خیلی بی مهارت و نامجهز زدی به دریا!
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
علاقه مندی ها (Bookmarks)