به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 دی 88 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1386-10-03
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    4,265
    سطح
    41
    Points: 4,265, Level: 41
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    * مشکل با خانواده شوهر ..

    سلام
    دختری هستم 27 ساله که يک سال و نيم پيش با شوهرم که 12 سال از من بزرگتر است ازدواج کرده (خواستگاری) و به کانادا آمدم خانواده شوهرم از همان روز اول در زندگی ما دخالت کردند (با اینکه از ما دور هستند) و تقريبا رابطه من با آنها قطع شده ولی خودش با اينکه می داند که مقصر آنها هستند با آنها ارتباط خوبی دارد ولی آنها به من بی احترامی کرده اند حتی به من زنگ زده و فحش دادند. الان که رابطه کمتر شده هر روز فکر می کنم که دوباره بهم زنگ می زنند و زندگی من از هم می پاشد رفتار شوهرم با من خوب بود ولی مدتی است که به شدت تند خو شده و به من بی احترامی می کند.
    من چون در خانواده خودم همه به شوهرم احترام می گذارند برايم همه چيز غير قابل تامل است و اختلاف طبقاتی زيادی داريم که از اول بهش فکر نکردم.

    قبلا به من می گفت که بايد از تو خانواده ام معذرت بخواهند تا تو با آنها صحبت کنی ولی الان چند وقنی است که می گويد تو گذشت کن. تا به حال هم حتی زمانی که ديد آنها به من بی احترامی می کنند به آنها هيچ چيری نگفت و به رويش نياورد و وقتی ازش علتش را پرسيدم گفت نمی خواهم چيری بگويم که ناراحتشان کنم.
    حتی خيلی چيزها از خانواده اش را از من پنهان می کند و وقتی من ازش سوال میکنم میگويد نگفتم که تورا ناراحت نکنم و کمی اعتمادم را کم کرده است چون خودم هيچ وقت دروغ نمی گويم.

    با توجه به فکری که هر دقيقه مرا آزار مي دهد در مورد خانواده اش چطور می توانم زندگی کنم؟ دايم فکر می کنم که انتخابم خوب نبوده . آيا بايد رابطه ام را کلا قطع کنم؟

    با توجه به اينکه در اينجا هيچ جايی نمی شناسم که برای مشاوره بروم خواهش می کنم مرا راهنمایی کنيد
    در ضمن مادر و پدر من از هم جدا شدند و من هميشه ترس جدايی دارم و لی از طرفی هر روز صبح که از خواب بلند ميشوم با خودم فکر می کنم که باز هم به من زنگ می زنند و مرا اذيت می کنند و ديگه با توجه به دروغهایی که در اين مدت از شوهرم شنيدم که بيشتر آنها مربوط به خانواده اش است به او اعتماد ندارم طوری شده که يواشکی به آنها زنگ می زند ولی جلوی من می گويد که آنها اشتباه کردند و نمی خواهد با آنها ارتباط داشته باشد.

    از راهنمایی شما سپاسگذارم
    سحر


    --------------------------------------------------------------------------------

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 87 [ 17:01]
    تاریخ عضویت
    1386-9-22
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    3,862
    سطح
    39
    Points: 3,862, Level: 39
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 32 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با خانواده شوهر ..

    سلام به همگي

    "بعضي از مردم ناخناشونو مانيكور ميكنن
    بعضي ها هم سوهان ميزنن
    اكثرا ناخناشونو از ته ميگيرن
    ولي من همشونو كامل ميخورم!
    بله ميدونم عادت زشتيه
    ولي قبل از اينكه شما هم شروع به سرزنش كنيد
    يادتون باشه كه من هيچوقت
    هرگز...
    دل كسي رو نخراشيدم.
    شل سيلوراستاين"
    دوستان گرامي مشكلات بر اساس ديدگاه و نگرش ما به مسائلند كه پيش ميان شايد اصلا گاهي اوقات مشكلي وجود نداشته باشه و اين ماييم كه مسائل رو با تفسير بالنفس كردن واز همون ديدگاهي كه دلمون ميخواد نگاه ميكنيم.
    "زيبا.ده گرامي يك بار ازتون خواستم دنبال چرايي مسائل بگرديم نه مقصر يادتون مياد؟"
    بازم تكرار ميكنم اول از همه دنبال چرايي باشيم بعد سعي كنيم خودمون رو جاي شخص مقابل بذاريم و به مسائل از ديدگاه شخص مقابل نگاه كنيم نه نگرش خودمون.
    بدي اغلب"نه همه ي"ما ادما اينه كه مطالب رو هر جوري كه دلمون ميخواد تعبير ميكنيم.
    مثال دوست خوبمون انديا رو ميشه اين شكلي هم بهش نگاه كرد:
    مادر شوهرش رو مياره:تا بهش محبت كنه
    مادر شوهر به پسرش ميگه نميخواد كمك كني(شايد از ديدگاه خسته شدن پسرش نگاه ميكنه):نوع ديگري از محبت
    پسر شب كنار مادرش ميخوابه:اين هم نوع ديگري از محبت.

  3. کاربر روبرو از پست مفید اكرم تشکرکرده است .

    اكرم (سه شنبه 25 دی 86)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 آذر 88 [ 20:13]
    تاریخ عضویت
    1386-9-26
    نوشته ها
    215
    امتیاز
    19,653
    سطح
    88
    Points: 19,653, Level: 88
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 197
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    513

    تشکرشده 537 در 283 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: مشکل با خانواده شوهر ..

    اكرم جون سلام
    همش نبايد دنبال چرايي مسئله گشت چون نمي توني جوابي پيدا كني ولي مي توني باروشي جديد مسئله رو حل كرد همانطور كه نسبت به مسئله آنديا گفتي
    (مادر شوهر به پسرش ميگه نميخواد كمك كني(شايد از ديدگاه خسته شدن پسرش نگاه ميكنه):نوع ديگري از محبت
    پسر شب كنار مادرش ميخوابه:اين هم نوع ديگري از محبت. )
    بازم مي گم اگه آنديا تحمل مي كرد و جلوي مادرشوهرش از كوره در نمي رفت و بعداً با شوهرش صحبت مي كرد شايد ميشد اين ناراحتي حل بشه اما اون نتونست صبر كنه
    پس صبر و تحمل متونه خيلي كار ساز باشه
    چرايي مسئله بيشتر از اينكه شما رو تو فكر ببره و غمگين كنه و هميشه به فكر عكس العمل باشيد تا بتونيد خودتونو خالي كنيد البته مطمئنم مسئله در اون شرايط پيچيده تر ميشه ، چيز ديگه اي نيست .

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 87 [ 17:01]
    تاریخ عضویت
    1386-9-22
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    3,862
    سطح
    39
    Points: 3,862, Level: 39
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 32 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با خانواده شوهر ..

    سلام زيبا.ده
    منظور من از چرايي مسايل يعني هر مطلب رو از زواياي مختلف ديدن و اين فكر نميكنم باعث اذيت شدن بشه جز اينكه باعث تصميم گيري درست مي شه.
    دوست عزيز: من تا حدودي متفاوت تر از شما فكر ميكنم و معتقدم هرادمي بايد چرايي هاي مختلف مسايل رو ببينه تا قدرت تصميم گيري و در نهايت بتونه تصميم بهتري بگيره به نظر من بحث رو خالي شدن خود ادم نيست.اگه اجازه بديد با يه مثال پيش بريم:
    تصور كن سوار اتوبوس ميشي (خيلي هم خسته هستي)تو يكي از ايستگاه ها يه پدري با دو تا از بچه هاش سوار ميشه .بچه ها به محض سوار شدن اتوبوسو ميذارن رو سرشون(مجله رو از دست يكي ميگيرن_از اين طرف اتوبوس ميدون اون طرف خلاصه كلي شلوغ بازي شما هم بي نسيب نميمونيد از رو شيطنت يه لگدي هم به شما ميزنن همه هم از دستشون كلافه شدن) پدر هم چيزي به بچه هاش نميگه و خيلي اروم سر جاش نشسته انگار تو اين عوالم نيست.
    حالا ميشه لطفا ذهنيت و تصورتون رو نسبت به اين پدر بدونم...

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 آذر 96 [ 14:31]
    تاریخ عضویت
    1386-10-22
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    14,912
    سطح
    79
    Points: 14,912, Level: 79
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 438
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    625

    تشکرشده 691 در 187 پست

    Rep Power
    47
    Array

    RE: مشکل با خانواده شوهر ..

    سلام
    از نظر دوستان استفاده کردیم و البته از بعضی وقایع متاثر و امید آنکه دختران جوان کمی با زیبایی بیشتر به این قضیه نگاه کنند...
    بهر حال این یه ماجرای قدییه....اما الانه کسی نباید شاکی باشه....وقتی که نگاه تیزبینانه مهربانانه مودبانه و آگاهانه بر زندگی ما مستولی بشه...
    دختران من.....
    هرگز همسرانتونو بین این دو انتخاب قرار ندید....من یاااااااااااااااااااااااا اااااا خانوادت..
    به ظاهر یه جمله به واقع یه خروار سنگ که به احساس همسرتون زدید....
    باور کنید مردان هر جور که خودمون بخواهیم با ما رفتار میکنند....پس به خودمون گااااااااااااااهی نگاهی بیندازیم...
    با همسرانتون مهربان باشید حتی اگه همه شرایط بر شما سخت اومد....
    روزگار پاداش شمارو خواهد داد
    گرچه همسران شما هم این ماجرا را ازچشم دور نخواهند کرد.....
    برای همه زوجها آرزوی شادکامی دارم...

  7. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 شهریور 87 [ 17:01]
    تاریخ عضویت
    1386-9-22
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    3,862
    سطح
    39
    Points: 3,862, Level: 39
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 32 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با خانواده شوهر ..

    سلام به همگي به خصوص زيبا.ده گرامي
    اميدوارم سوالم رو خونده باشي؟منتظر جوابتون موندم ولي جوابي دريافت نكردم!!!
    (سوار اتوبوس شدن و بچه هاي شلوغ همراه پدرشون اومدن و....نظرتون در مورد خونسردي پدر؟)
    حدسهاي احتمالي:عجب پدر خونسردي عين خيالشم نميشه بچه هاش اتوبوس رو گذاشتن رو سرشون اون موقع اروم يه گوشه نشسته يا عجب پدر بي فكري هيچي به بچه هاش نميگه يا عجب ادم بي فرهنگي نميتونه دو تا بچه رو خوب تربيت كنه يا...
    (البته ببخشيد اينها همه احتمالات)
    حالا تصور كن تو اين بين كه همگي از دست بچه ها كلافه اند يكي بلند ميشه و اعتراض ميكنه كه:اقا چه وضعش؟بچه هات اتوبوس رو گذاشتن رو سرشون تو هم چيزي نميگي جلو بي ادبي بچه هات رو بگير و... پشت سرش صداي اعتراض همه بلند ميشه.
    پدر نگاه به همه ميكنه و ميگه:ببخشيد من عذر ميخوام همين حالا دارم از بيمارستان ميام و خبر فوت "خانمم "رو بهم دادند.
    حالا اون جمع معترض رو تصور كن همه اروم سرجاهاشون ميشينن و سعي ميكنن يه جورايي با پدر همدردي كنن يا حتي با بچه ها شيطنت كردن و...
    دوست عزيز باز هم تكرار ميكنم چرايي مطلب يعني مسايل رو از زواياي مختلف ديدن بخصوص از ديد شخص مقابل و احتمالات رو در نظر گرفتن.
    (متاسفانه اكثريت ما در چرايي مسايل بيشتراز ديد خودمون به مسايل نگاه ميكنيم )
    و اگر هم قرار باشه خالي شدن رو تو مثال در نظر بگيريم قاعدتا ما هم بايد جزئ كساني باشيم كه غر بزنيم اما با در نظر گرفتن احتمالات بهتر كه اروم باشيم.
    در چرايي مسايل فقط كافي كه احساس نكني اون چيزي رو كه تو درك ميكني(مثل شيطنت بچه ها) شخص مقابلت احساس نمي كنه(بي تفاوتي پدر) مطمئن باش كه اون هم ميبينه ولي براي كاراش حتما دليل قانع كننده تري براي خودش داره فقط كافي بتونيم از ديد اون به مسايل نگاه كنيم.

  8. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 بهمن 86 [ 13:36]
    تاریخ عضویت
    1386-11-01
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    3,716
    سطح
    38
    Points: 3,716, Level: 38
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با خانواده شوهر ..

    نمی دونم کی می تونه بهم کمک کنه!ولی الان حدودا 10 ساله که من با شوهرم اشنا شدم سال 82 عقد کردیم و 84 عروسی کردیم خانواده همسر من به شدت با ازدواج ما مخالف بودند تا حالا که حدودا 4 سال از اشنایی رسمی ما می گذره من هنوز نتونستم رابطه خوبیی باهاش برقرار کنم توی دوران عقد من خیلی سعی کردم مثل یک دختر هر کاری براشون انجام بدم هر روز مامانش به من تیکه مینداخت اما من ÷یش خودم می گفتم اشکال نداره بالا خره با این رفتار من رام میشه اما هیچ فرقی نکردند با توجه به اینکه شوهر من خیلی به مامانش وابسته هست دلم نمی خواد رابطشون قطع بشه اما از روزی که من عروسی کردم تقریبا میشه گفت اخلاقمو عوض کردم و اجازه ندادم باهام بدرفتاری کنند اما هنوز که هنوزه بهتر که نشدند هیچ بدتر هم شدند من چه کنم؟

  9. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 آذر 88 [ 20:13]
    تاریخ عضویت
    1386-9-26
    نوشته ها
    215
    امتیاز
    19,653
    سطح
    88
    Points: 19,653, Level: 88
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 197
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    513

    تشکرشده 537 در 283 پست

    Rep Power
    38
    Array

    RE: مشکل با خانواده شوهر ..

    سلام اكرم جون ؛
    ببخشيد كه دير متوجه شدم و منتظر موندي و خودت جواب دادي فرمايشات شما درست اما راهي را كه من مطرح كردم يكي از راههاي برطرف كردن مشكل شماهاست مي دونم راههاي ديگه اي هم وجود داره ولي اين راهي بود كه به ذهن من خطور كرد البته با تجربه هم به من ثابت شدديگه بايد از مشاوره خانواده يا اينكه آقاي سنگ تراشان عزيز جواب شما رو بده چون من بطور تخصصي نمي دونم بايد چگونه برخورد كرد حالا ريش و قيچي رو ميديم دست متخصص اين كار
    بازم از تأخيرم عذر مي خوام

  10. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 بهمن 86 [ 12:13]
    تاریخ عضویت
    1386-10-15
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    3,748
    سطح
    38
    Points: 3,748, Level: 38
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 52
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل با خانواده شوهر ..

    سلام دوستان

    به نظر من با همراهی همسر میشود همه ناملایمتهای خانواده اش را تحمل کرد .پس خواهش میکنم همه تذکرات را به خانمها ندهید چون اولا تحمل بی احترامی حدی دارد ودوم اینکه ممکن است گاهی با سکوت خانواده شوهر بیشتر دور برداشته و باعث ایجاد خشم و نفرت بیشتر شوند لذا در این راه شخص نباید تنها باشد و فقط با تغییر نوع نگاه به زندگی چکش خواری خود را بالا برد تا مبادا گزندی به احساسات شوهر و خانواده او وارد شود و به نظر من اگر کسی در این راه گام نهد یا شخصی خشمگین و عصبانی و یا نا امید و افسرده خواهد شد.

  11. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 88 [ 14:34]
    تاریخ عضویت
    1386-11-05
    نوشته ها
    375
    امتیاز
    8,632
    سطح
    62
    Points: 8,632, Level: 62
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    683

    تشکرشده 715 در 251 پست

    Rep Power
    54
    Array

    RE: مشکل با خانواده شوهر ..

    سلام به دوستان همدرد. راستش مشکل من اینه که بی اندازه از دست رفتارهای مادر شوهرم حرص می خورم. ایشون زیادی هوای پسر و نوه شون رو دارن. خیلی می خوان در جریان کارهای ما باشن . با توجه به اینکه ما در طبقه بالای اونا زندگی می کنیم اونا به همه ورود و خروجهای ما اشراف دارن و ما مدام باید گزارش بدیم که کجا میریم و از کجا میایم. چی خوردیم و چی کار می خوایم بکنیم. در ضمن خیلی هم باید دنباله رو اونا باشیم. یعنی اگه ما یه جایی دعوتیم و اونا هم جای دیگه . ما باید با اونا بریم مهمونی . بعدا اگه وقتی پیدا شد به کار خودمون برسیم. در واقع همیشه کار و فامیل اونا مهمتره تا کار و فامیل ما. البته من خیلی هم تحت امر اونا نیستم ولی وقتی به میل اونا رفتار نمی کنیم. مادر شوهرم تا چند روز اون مورد رو یادآوری می کنه و اعصاب ما رو بهم می ریزه.من هم تو خودم همش حرص می خورم.شما میگین من چطوری از این جنگ اعصاب راحت بشم.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.