دوستان خوب همدردی سلام
حدود 3 هفته ی پیش خونواده ای به خواستگاری من اومدن.شیوه ی آشنایی شونم با ما سنتی بود.لحظه ی اول چهره آقای خواستگار خیلی برام آشنا اومد.که در حین مراسم متوجه شدم که ایشون از همکاران بنده هستن که توی واحد دیگه ای مشغول به کارن.چون زمینه های کاریمون متفاوت بود توی این 3-4 سال فقط یکباراونم 6 ماه پیش دیدم ایشونو که اونم از طرفشون برنامه ریزی شده بود.من باهاشون صحبت کردم که تقریبا صحبت هامون خوب بود،ایشون هم با توجه به برخوردشون خیلی راضی. و متوجه شدم که پدرم هم از دوستان قدیمی پدرشون هست و خانواده شون هم تحقیقات کامل و جامع انجام دادن در مورد ما.
توی اون یکی دو ساعت رفتار مادر و خواهر آقای خواستگار با من بسیار بسیار صمیمی بود،مدام ازم تعریف می کردن و لبخند میزدن.خلاصه باهاشون هم فرهنگ بودیم و تا جایی که برخورداشونو دیدم متناسب با هم.آقای خواستگار هم تا حد قابل قبولی مطابق معیار های من بودن.
تا اینکه خبری ازشون نشد و ما فکر کردیم که پشیمون شدن و علتش جالب بود برای من.
حدود 3 روز پیش مادرشون با خونه مون تماس گرفتن و بعد از حال و احوال و کلی تشکر بابت پذیرایی گفتن که استخاره کردن "صبر" اومده.بعدش گفتن که من از آرزوهامه که دختر شما عروسم باشه و من اعتقاد دارم و این حرفا.مادر منم گفتن که ایشالا خیر سر راه همه ی جوونا بیاد.
حالا من در بلاتکلیفی کامل به سر میبرم.من تا به حال استخاره نکردم.اما تا جایی که خاطرم هست جواب استخاره یا خوبه یا بد.تا به حال نشنیدم که بگن صبر اومده.به مادرم گفتم که شاید میخواستن بگن که پشیمون شدن روشون نشده مادرم گفت خوب در اون حالت میگفتن جواب استخاره بد اومده نه صبر!استنباط شما دوستان از این صحبت چیه؟
دوستانی که آشنایی دارن این صبر دقیقا بازه ی زمانی خاصی رو شامل میشه؟
توی زندگیم کلی افکار مختلف دارم.چند روزه که از بس به این موضوع هم فکر کردم سردرد گرفتم.دیگه حال خوشی ندارم
ممنون میشم کمکم کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)