به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 تیر 00 [ 23:39]
    تاریخ عضویت
    1393-3-24
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    6,284
    سطح
    51
    Points: 6,284, Level: 51
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 10 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    خانواده پسر بی اعتنا، بی اهمیت، لجباز و مخالف

    با سلام خدمت دوستان عزیز
    اگه بخوام خیلی خلاصه بگم اینه که من حدود 5 سال هست که با یک پسری آشنا هستم، 2 سال آشنایی ساده و 3 سال دوستی. من 26 سالمه و ایشون 27، ما همو دوست داریم و بعد از اینهمه مدت و شناختی که نسبت به همدیگه داریم قصد ازدواج داریم، من و ایشون از دو شهر متفاوت هستیم، من تهران و ایشون یه شهر دیگه، ولی خب ایشون همه فامیلهای مادریشون تهران زندگی میکنن و رفت و آمد زیادی به تهران دارن و املاکی هم در تهران دارن. ایشون قصد ازدواجشون رو با خانوادشون مطرح کردن و قرار بود که تا قبل از عید برای خواستگاری تشریف بیارن.
    از بعد از اینکه قضیه خواستگاری رو با خانوادشون مطرح کردن با کلی دردسر مادرشون گفته بود که حالا ما باید اول بریم دختر خانومو ببینیم حالا بذ ار هر وقت تهران رفتیم میریم دختر خانومو میبینیم!!! ( یعنی حتی اینقدر ارزش قائل نشدن که برای قضیه مهمی مثل ازدواج پسرشون پاشن بیان تهران و حتما باید یه دلیل دیگه برای تهران اومدنشون میبود تا بیان خواستگاری!!!) بعدش اصلا یا دیگه تهران نیومدن!! یا یواشکی اومدن که پسرشون متوجه نشه و بعد از اعتراض ایشون گفتن که خب ما یه تک پا میخواستیم بریم تهران و وقت نمیشد دختر خانومو ببینیم و حالا سر فرصت باید بریم هر موقع خواستیم بریم تهران که فلان کارو انجام بدیم دختر خانومم میبینیم!!! بعدش جالبه که براشون از شهر خودشون کیس های ازدواجی مختلفی رو برای پسرشون در نظر گرفتن و میخواستن برن خواستگاریشون و اصلا به روی خودشون نیاوردن که پسرشون یک نفر رو انتخاب کرده و حتی به خودشون زحمت نمیدن برن ببیننش!!!خلاصه بعد از کلی دعوا و جر و منجل و دو سه تا موردی که خانوادشون از شهر خودشون انتخاب میکنن و ایشون جواب رد میده خانوادشون دیگه اعتراف میکنن که مادرشون عکس دختر مورد نظر رو دیده و نپسندیده و پدر هم دوست نداره پسر از شهر دیگه زن بگیره که همش توی راه و نیمه راه باشه و مخالفت خودشونو با ازدواج پسرشون اعلام کردن.
    خلاصه ایشون وقتی دیدن خانوادشون این بازی ها رو در میارن دیگه با خاله شون صحبت کردن و خالشون هم گفتن که حرف آقا پسر منطقیه و باید اول خانوادتون حد اقل برن دختر خانوم رو ببین بعد اگه مورد پسند واقع نشد مخالفت کنن نه اینکه ندیده و نشناخته مخالفت کنن!!! ولی شرطشون این بود که اگه رفتن و دختر رو دیدن و نپسندیدن دیگه حرف باید حرف خانواده باشه.
    خلاصه که بلاخره راضی شدن بیان ( البته بازم بگم که بخاطر خواستگاری تهران نیومدن بلکه یه کار مهم تهران داشتن که یک هفته طول میکشید و گفتن در کنارش یه آشنایی با دختر خانوم مورد نظر هم داشته باشن)، مثلا برای هماهنگی خواستگاری به جای اینکه مثلا یک هفته یا چند روز قبل زنگ بزنن شب قبل خواستگاری زنگ زدن که ما داریم میایم!!! اول که از ساعتی که قرار بود بیان خونمون تقریبا 2 ساعت تاخیر داشتن! دوم اینکه فقط مادر و خاله شون تشریف آوردن که با استقبال گرم من و مادرم مواجه شدن، همه چی اوکی بود، اما تنها حرف مهمی که چندین بار به طرق مختلف توی جلسه گفته شد این بود که آقا پسر همه کار و زندگیشون شهرستانه و همین یک پسر رو دارن و دلشون نمیخواد ازشون دور باشه و از من پرسیدن که آیا اگه قضیه ازدواجمون جور شد حاضرم برم شهرشون زندگی بکنم یا نه؟ که من گفتم من هرجایی که برای زندگیم بهتر باشه همونجا زندگی میکنم... و مادرمم گفتن که من اگه دخترم بخواد بیاد شهرستان کارشو از دست میده،خلاصه به نظر نمیومد که بدشون اومده باشه و وقتی نظرشون رو از آقا پسر پرسیدم گفتن که مادرشون گفته که باید با پدرشون یه مشورتی رو انجام بدن و فکر کنن و بعدش نظرشون رو میگن!!!!حالا بعد از یک هفته از خواستگاری نصفه نیمه شون مادرشون مخالفت کردن! گفتن که از نظر ظاهری به هم نمیخورین و پدر هم مخالفه......
    آقا پسر هم که از نظر کاری و همه چی وابسته به پدر هستن، پدرشون به طرق مختلف هرکاری که میخواد پسرش انجام بده که مستقل بشه مخالفت میکنه، چندین ساله که پدر و پسر با هم نمیسازن و توی کارها با هم مشکل دارن، خانوادش توی هرکاری که بخواد انجام بده سنگ میندازن ، چه راه انداختن یه کار و کاسبی باشه چه ازدواج
    من واقعا ناراحتم و فکر نکنم که بتونم با مشاوره مشکلم رو حل کنم

    فقط میخواستم بگم که همه زندگی من تباه شد، همه آرزوهام همه چیزم، آبروم پیش خانوادم رفت، ما خانواده محترمی هستیم، این خیلی برام زور داشت منی که هرچی خواستگار داشتم به خاطر این آقا پسر رد کردم ، کسانی که واقعا دلشون میخواست برم توی خانوادشون رو رد کردم و حالا درگیر خانواده ای شدم که منو نمیخوان!!! خیلی برام زور داره خیلی ناراحتم
    البته هنوز بازم اعتقاد دارم آدم باید شریک زندگیشو خودش انتخاب کنه ولی خب اگه از همون اول یعنی نهایتا 6 ماه پس از آشنایی خانواده ها در جریان باشن اینجور نمیشه که بعد از سه سال !!!! این بشه ....

    امیدوار بودم بتونم اینجا حد اقل یه امیدی پیدا کنم؟ که واقعا راضی کردن خانواده ای که مخالف ازدواج پسرشون هستن ممکنه؟ یا باید بیخیال همه چیز بشم


    - - - Updated - - -

    امروز سر کار نرفتم و از صبح تو تختم دراز کشیدم
    یه جورایی دلم میخواد سرطان بگیرم بمیرم چون زندگی برام بی معنی شده، مفهومی برام نداره، آخر همه چی مرگه

    هیچ وقت فکر نمیکردم که خانواده پسر مخالف باشن چون من واقعا هیچ مشکل خاصی ندارم و از نظر ظاهری هم چیزی بیشتر از مقبول هستم، همه میگن با نمک و جذابی... حالا باید این حقارتو بکشم
    پسر هم که هزارتا مشکل داره، از همه نظر و من فکر نکنم حالا که بعد از اینهمه مدت نتونسته خانوادشو راضی کنه الان بتونه :(

  2. 4 کاربر از پست مفید رویاخانوم تشکرکرده اند .

    hiva73 (پنجشنبه 12 شهریور 94), khaleghezey (شنبه 24 خرداد 93), mis-marjan (شنبه 24 خرداد 93), veis (شنبه 24 خرداد 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 شهریور 97 [ 12:32]
    تاریخ عضویت
    1392-7-03
    نوشته ها
    230
    امتیاز
    4,961
    سطح
    45
    Points: 4,961, Level: 45
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger First Class
    تشکرها
    21

    تشکرشده 244 در 115 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام دوست عزیز
    وقتی خونواده پسر راضی نیستن و قراره همش سنگ تو زندگیتون بندازن والا همون بهتر ک این قضیه جور نشه اخه مگه یه روز دو روزه یه عمره اون اقا پسر هم هر چقدر که شمارو بخواد وقتی خونوادش نخوان زندگیتون اونی که میخوایین نمیشه(میشه ستایش والا...!!!!!!)
    قبول دارم ک همو دوس دارین و سخته که بخواین ازهم جدابشین ولی تاوقتی خونوادش راضی نشدن زندگی شما با این اقا راه ب جاهای خوبی نمیبره حالا امیدوارم که راضی بشن ولی زیادی هم خودتون رو جلو خونوادش خرد نکنین
    موفق باشین

  4. 8 کاربر از پست مفید sadafdarya تشکرکرده اند .

    hiva73 (پنجشنبه 12 شهریور 94), mahasty (شنبه 24 خرداد 93), pasta (شنبه 24 خرداد 93), toojih (شنبه 24 خرداد 93), فرهنگ 27 (شنبه 24 خرداد 93), veis (شنبه 24 خرداد 93), رویاخانوم (شنبه 24 خرداد 93), شیدا. (شنبه 24 خرداد 93)

  5. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    به همدردی خوش آمدید شما اولین نفری نیستید که با این مشکل مواجه شدید خیلی ها هستند که دقیقا همین مشکل را داشتند بعد از چند سال دوست و وابستگی نتیجش شد همینی که برای شما اتفاق افتاده.

    یکی از همین افراد خود من.خوب سعیشو کرده نشده نتیجه رابطه های خارج از دید خانواده و احساسی میشه همین اگه از همان اول بعد یه مدت خیلی کوتاه آشنایی به ایشون میگفتید با خانواده تشریف بیاورند و خواستگاری کنند اینهمه مدت نه زندگی و احساس شما و نه زندگی و احساس آقا پسر اینجوری به بازی گرفته نمیشد.

    در مورد این نوشته شما:
    البته هنوز بازم اعتقاد دارم آدم باید شریک زندگیشو خودش انتخاب کنه.(فکر کنم بازم دوست دارید این راه غلط را امتحان کنید)

    من مغازه دارم اینو خوب یاد گرفتم روی بدهکار و چک نباید حساب باز کنم فقط روی پول نقد که توی دستت قرار داره حساب باز کن و برو جلو خرید کن.در مورد خواستگار هم همینه

    وقت کردید یه نگاه بندازید به مقالاتی که برای شما در این مورد میزارم:

    دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر



    ما قصدا و عمدا چنین روابط عاشقانه ای رو تخریب می کنیم!!!!


    چرا در رابطه با جنس مخالف وابسته مي شويم يا وابسته مي كنيم



    مطالعه کنید ضرر نمی کنید


    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  6. 5 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    hiva73 (پنجشنبه 12 شهریور 94), toojih (شنبه 24 خرداد 93), فرهنگ 27 (شنبه 24 خرداد 93), مهربونی... (یکشنبه 25 خرداد 93), شیدا. (شنبه 24 خرداد 93)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 تیر 00 [ 23:39]
    تاریخ عضویت
    1393-3-24
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    6,284
    سطح
    51
    Points: 6,284, Level: 51
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 10 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sadafdarya نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    وقتی خونواده پسر راضی نیستن و قراره همش سنگ تو زندگیتون بندازن والا همون بهتر ک این قضیه جور نشه اخه مگه یه روز دو روزه یه عمره اون اقا پسر هم هر چقدر که شمارو بخواد وقتی خونوادش نخوان زندگیتون اونی که میخوایین نمیشه(میشه ستایش والا...!!!!!!)
    قبول دارم ک همو دوس دارین و سخته که بخواین ازهم جدابشین ولی تاوقتی خونوادش راضی نشدن زندگی شما با این اقا راه ب جاهای خوبی نمیبره حالا امیدوارم که راضی بشن ولی زیادی هم خودتون رو جلو خونوادش خرد نکنین
    موفق باشین
    دوست عزیز شما درست میگی ، ولی این زمانی ممکن هستش که خانواده پسر با نارضایتی به ازداج پسرشون تن بدن!!! ولی خانواده ای که من باهاشون طرف هستن اگه راضی نباشن یعنی همه چیز تموم
    زندگی ای شکل نمیگیره که بخوان توش سنگ بندازن :(
    آخه چرا باید خانواده ها این کارو با جووناشون بکنن؟ حالا اینکه پسرشون 200 کیلومتر ازشون دور بشه اینقدر براشون سنگینه؟ پسرشون که گاهی 2 ماه بخاطر موقعیت کاری رفته بود یه شهر دیگه که حتی بهش زنگ هم نمیزدن !!! حالا الان یادشون افتاده که یه پسر دارن که دلشون میخواد هر روز ببیننش و تحمل ندارن صبر کنن مثلا هر دو یا سه هفته یک بار ببیننش به خاطر راه دورش؟
    واقعا ناراحت کنندس که به خاطر خواسته های شخصی خودشون واسه زندگی پسرشون تصمیم میگیرن

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    درود بانو

    به همدردی خوش آمدید شما اولین نفری نیستید که با این مشکل مواجه شدید خیلی ها هستند که دقیقا همین مشکل را داشتند بعد از چند سال دوست و وابستگی نتیجش شد همینی که برای شما اتفاق افتاده.

    یکی از همین افراد خود من.خوب سعیشو کرده نشده نتیجه رابطه های خارج از دید خانواده و احساسی میشه همین اگه از همان اول بعد یه مدت خیلی کوتاه آشنایی به ایشون میگفتید با خانواده تشریف بیاورند و خواستگاری کنند اینهمه مدت نه زندگی و احساس شما و نه زندگی و احساس آقا پسر اینجوری به بازی گرفته نمیشد.

    در مورد این نوشته شما:
    البته هنوز بازم اعتقاد دارم آدم باید شریک زندگیشو خودش انتخاب کنه.(فکر کنم بازم دوست دارید این راه غلط را امتحان کنید)

    من مغازه دارم اینو خوب یاد گرفتم روی بدهکار و چک نباید حساب باز کنم فقط روی پول نقد که توی دستت قرار داره حساب باز کن و برو جلو خرید کن.در مورد خواستگار هم همینه

    وقت کردید یه نگاه بندازید به مقالاتی که برای شما در این مورد میزارم:

    دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر



    ما قصدا و عمدا چنین روابط عاشقانه ای رو تخریب می کنیم!!!!


    چرا در رابطه با جنس مخالف وابسته مي شويم يا وابسته مي كنيم



    مطالعه کنید ضرر نمی کنید

    یرا
    دوست عزیز باور کن من بیشتر از شما توی این تالار تجربه دارم حد اقل 6 ساله که این تالارو میشناسم،کلی هم فعالیت داشتم توی تالار اما بخاطر تغییراتی که حدودا دو ساله توی تالار رخ داده و به علت سوختن ایمیل قبلیم و تعویض رمز کاربریم دیگه دسترسی به پروفایل و نام کاربری قبلیم برام مقدور نیست، اینو گفتم که بدونید من این مقاله هارو قبلا دیدم و خوندم

    اما عقیده شخصی بنده اینه که خواستگاری سنتی همیشه مسخره بوده و هست و من به خواستگاری سنتی تن نمیدم
    این یه عقیده شخصیه، حرفای مسخره سر جلسه خواستگاری که یه طومار از جیبت در بیاری یه مشت سوال مسخره بپرسی که معلوم نیست طرفت چیو راست میگه چیو دروغ که بخاطر سنتی بودن خانواده فرصت کافی شناخت طرفت رو نداشته باشی

    من موارد زیادی رو از موفق بودن دوستی و سپس ازدواج و موافق بودن خانواده ها داشتم!!! همونطور که از ناموفق بودن ازدواج سنتی دارم
    بگذریم اینجا بحث سر خواستگاری سنتی یا دوستی و سپس ازدواج نیست

    مسئله اینجاست که الان یه مشکلی وجود داره و فکر نکنم پاک کردن صورت مسئله جواب درستی بهش باشه
    بله قطعا اگه خانواده آقا پسر در نهایت راضی نشدن من هم مجبور به فراموش کردن ایشون میشم، حقیقتیه که کتمان شدنی نیست
    ولی باید حد اقل تلاش کرد

  8. 4 کاربر از پست مفید رویاخانوم تشکرکرده اند .

    hiva73 (پنجشنبه 12 شهریور 94), pmforlife (سه شنبه 27 خرداد 93), toojih (شنبه 24 خرداد 93), veis (شنبه 24 خرداد 93)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 شهریور 97 [ 12:32]
    تاریخ عضویت
    1392-7-03
    نوشته ها
    230
    امتیاز
    4,961
    سطح
    45
    Points: 4,961, Level: 45
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger First Class
    تشکرها
    21

    تشکرشده 244 در 115 پست

    Rep Power
    34
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط رویاخانوم نمایش پست ها
    دوست عزیز شما درست میگی ، ولی این زمانی ممکن هستش که خانواده پسر با نارضایتی به ازداج پسرشون تن بدن!!! ولی خانواده ای که من باهاشون طرف هستن اگه راضی نباشن یعنی همه چیز تموم
    زندگی ای شکل نمیگیره که بخوان توش سنگ بندازن :(
    آخه چرا باید خانواده ها این کارو با جووناشون بکنن؟ حالا اینکه پسرشون 200 کیلومتر ازشون دور بشه اینقدر براشون سنگینه؟ پسرشون که گاهی 2 ماه بخاطر موقعیت کاری رفته بود یه شهر دیگه که حتی بهش زنگ هم نمیزدن !!! حالا الان یادشون افتاده که یه پسر دارن که دلشون میخواد هر روز ببیننش و تحمل ندارن صبر کنن مثلا هر دو یا سه هفته یک بار ببیننش به خاطر راه دورش؟
    واقعا ناراحت کنندس که به خاطر خواسته های شخصی خودشون واسه زندگی پسرشون تصمیم میگیرن
    چی بگم والا من خودم تو سن 22سالگی با همچین خونواده ای برخورد داشتم و با 1000تا بدبختی دختری ک واسش میمردم رو گذاشتم کنارالبته ن که فکر کنید اسون بودا درسم نابود شد روح و جسمم نابود شدولی خب تلاش خودمو کردم ک به خودم بدهکار نباشم ولی بهش نرسیدم و تموم شد وقتی خونوادش ی کاری کردن ک حتی خود دختره هم منصرف شد چیکار میتونستم بکنم
    شما که ماشاا... خود عاقلی و میگی اگه نخوان ینی تموم پس دیگه چی هست ک امید دارین بهش ک راضی بشن
    200ک م تو این زمونه مسافتی نیست اینا بهونشونه نمیخوام خدایی نکرده ناامیدتون کنم ولی باید با دیده عقل به قضیه نگاه کنید

  10. 4 کاربر از پست مفید sadafdarya تشکرکرده اند .

    hiva73 (پنجشنبه 12 شهریور 94), toojih (شنبه 24 خرداد 93), رویاخانوم (شنبه 24 خرداد 93), شیدا. (شنبه 24 خرداد 93)

  11. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط رویاخانوم نمایش پست ها
    که واقعا راضی کردن خانواده ای که مخالف ازدواج پسرشون هستن ممکنه؟ یا باید بیخیال همه چیز بشم
    شما کاری نمی تونی بکنی. اون آقا اگر خودش بخواد باید خانواده اش را راضی کنه.

    شاید خانواده شون دلیل دیگه ای دارند، اما برای این که به شما برنخوره می گن راه دوره.
    خود آقا پسر هیچ صحبتی با شما کرد که اگر بیایی شهرستان، من راضیشون میکنم؟



    به هر حال اونها اشتباه نمی کنند که برای ازدواج پسرشون بهش مشورت می دن و راهنماییش می کنند.

    شما اشتباه کردی که همه خواستگارهات را برای پسری که استقلال نداره و سه سال می شناختیش رد کردی.
    به جای این که به اون خانواده ایراد بگیری باید به خودت ایراد بگیری که فرصتهات را برای یک رابطه نامشخص از دست دادی.

    و بعد آقا پسر اشتباه کرده که وقتی استقلال نداره و اینقدر از همه نظر وابسته به خانواده اش هست، شما را هم با وعده های پوچ نگه داشت.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : شنبه 24 خرداد 93 در ساعت 20:09

  12. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    hiva73 (پنجشنبه 12 شهریور 94), khaleghezey (شنبه 24 خرداد 93), mahasty (شنبه 24 خرداد 93), toojih (شنبه 24 خرداد 93), فرهنگ 27 (شنبه 24 خرداد 93)

  13. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط رویاخانوم نمایش پست ها
    دوست عزیز شما درست میگی ، ولی این زمانی ممکن هستش که خانواده پسر با نارضایتی به ازداج پسرشون تن بدن!!! ولی خانواده ای که من باهاشون طرف هستن اگه راضی نباشن یعنی همه چیز تموم
    زندگی ای شکل نمیگیره که بخوان توش سنگ بندازن :(
    آخه چرا باید خانواده ها این کارو با جووناشون بکنن؟ حالا اینکه پسرشون 200 کیلومتر ازشون دور بشه اینقدر براشون سنگینه؟ پسرشون که گاهی 2 ماه بخاطر موقعیت کاری رفته بود یه شهر دیگه که حتی بهش زنگ هم نمیزدن !!! حالا الان یادشون افتاده که یه پسر دارن که دلشون میخواد هر روز ببیننش و تحمل ندارن صبر کنن مثلا هر دو یا سه هفته یک بار ببیننش به خاطر راه دورش؟
    واقعا ناراحت کنندس که به خاطر خواسته های شخصی خودشون واسه زندگی پسرشون تصمیم میگیرن

    - - - Updated - - -


    یرا
    دوست عزیز باور کن من بیشتر از شما توی این تالار تجربه دارم حد اقل 6 ساله که این تالارو میشناسم،کلی هم فعالیت داشتم توی تالار اما بخاطر تغییراتی که حدودا دو ساله توی تالار رخ داده و به علت سوختن ایمیل قبلیم و تعویض رمز کاربریم دیگه دسترسی به پروفایل و نام کاربری قبلیم برام مقدور نیست، اینو گفتم که بدونید من این مقاله هارو قبلا دیدم و خوندم

    اما عقیده شخصی بنده اینه که خواستگاری سنتی همیشه مسخره بوده و هست و من به خواستگاری سنتی تن نمیدم
    این یه عقیده شخصیه، حرفای مسخره سر جلسه خواستگاری که یه طومار از جیبت در بیاری یه مشت سوال مسخره بپرسی که معلوم نیست طرفت چیو راست میگه چیو دروغ که بخاطر سنتی بودن خانواده فرصت کافی شناخت طرفت رو نداشته باشی

    من موارد زیادی رو از موفق بودن دوستی و سپس ازدواج و موافق بودن خانواده ها داشتم!!! همونطور که از ناموفق بودن ازدواج سنتی دارم
    بگذریم اینجا بحث سر خواستگاری سنتی یا دوستی و سپس ازدواج نیست

    مسئله اینجاست که الان یه مشکلی وجود داره و فکر نکنم پاک کردن صورت مسئله جواب درستی بهش باشه
    بله قطعا اگه خانواده آقا پسر در نهایت راضی نشدن من هم مجبور به فراموش کردن ایشون میشم، حقیقتیه که کتمان شدنی نیست
    ولی باید حد اقل تلاش کرد

    لطفا نظرات شخصی خودتان را برای خودتان نگهدارید و در سایت مطرح نکنید و اگر مطرح کردید منتظر جواب باشید
    اتفاقا من یکی هم تا دلت بخواد ازدواج های دوستی دختر و پسر را دیدم که منجر به طلاق شده.ولی نمیام این تفکر را با طعنه کنایه به مسخره بگیرم

    ازدواج سنتی بهترین نوع ازدواجه نظر شخصی و تجربی منه و البته نظر شما هم قابل اخترامه در مورد آشنایی قبل از ازدواج ولی شخصیه و به هیچ عنوان قبولش ندارم چون چوبشو خوردم و دوسال از عمرم تلف شده فکر کنم شما هم بی نصیب نموندید بانو

    در مورد سوالت کار خاصی نمیتاوانید انجام بدید بهتره به فکر خو.استگارهایی که دارید باشید و خوب برریشان کنید.
    این آقا هم اگر واقعا قصدش ازدواج باشه و انتخابشم کرده باشه دوباره حداقلش اینه با خانوادش مطرح میکنه.
    مگه اینکه شما حاضر باشه به هر قیمتی با ایشون ازدواج کنید بقول معروف خودتان را آویزنش نشان بدید.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : شنبه 24 خرداد 93 در ساعت 19:59

  14. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    hiva73 (پنجشنبه 12 شهریور 94), فرهنگ 27 (شنبه 24 خرداد 93)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 تیر 00 [ 23:39]
    تاریخ عضویت
    1393-3-24
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    6,284
    سطح
    51
    Points: 6,284, Level: 51
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 66
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 10 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    لطفا نظرات شخصی خودتان را برای خودتان نگهدارید و در سایت مطرح نکنید و اگر مطرح کردید منتظر جواب باشید
    اتفاقا من یکی هم تا دلت بخواد ازدواج های دوستی دختر و پسر را دیدم که منجر به طلاق شده.ولی نمیام این تفکر را با طعنه کنایه به مسخره بگیرم

    ازدواج سنتی بهترین نوع ازدواجه نظر شخصی و تجربی منه و البته نظر شما هم قابل اخترامه در مورد آشنایی قبل از ازدواج ولی شخصیه و به هیچ عنوان قبولش ندارم چون چوبشو خوردم و دوسال از عمرم تلف شده فکر کنم شما هم بی نصیب نموندید بانو

    در مورد سوالت کار خاصی نمیتاوانید انجام بدید بهتره به فکر خو.استگارهایی که دارید باشید و خوب برریشان کنید.
    این آقا هم اگر واقعا قصدش ازدواج باشه و انتخابشم کرده باشه دوباره حداقلش اینه با خانوادش مطرح میکنه.
    مگه اینکه شما حاضر باشه به هر قیمتی با ایشون ازدواج کنید بقول معروف خودتان را آویزنش نشان بدید.
    خیلی ممنون از بی احترامیتون
    شما هم که بلد نیستین مشاوره بدین پس خواهشن مشاوره ندین حد اقل تو تاپیک من

    من که گفتم نظرم شخصیه و توی تاپیک خودم مطرحش کردم ؛ منم نظر شمارو قبول ندارم اما اینجا تاپیک من هستش
    فکر نکنم دیگه نیازی به توضیح داشته باشه که جق دارم تو تاپیکم نظرات شخصیمو بگم و به کسی مشاوره ندادم که شما بخوای ایراد بگیری که البته فکرم نکم همچین اختیاری هم داشته باشین
    موفق باشین
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    شما کاری نمی تونی بکنی. اون آقا اگر خودش بخواد باید خانواده اش را راضی کنه.

    شاید خانواده شون دلیل دیگه ای دارند، اما برای این که به شما برنخوره می گن راه دوره.
    خود آقا پسر هیچ صحبتی با شما کرد که اگر بیایی شهرستان، من راضیشون میکنم؟



    به هر حال اونها اشتباه نمی کنند که برای ازدواج پسرشون بهش مشورت می دن و راهنماییش می کنند.

    شما اشتباه کردی که همه خواستگارهات را برای پسری که استقلال نداره و سه سال می شناختیش رد کردی.
    به جای این که به اون خانواده ایراد بگیری باید به خودت ایراد بگیری که فرصتهات را برای یک رابطه نامشخص از دست دادی.

    و بعد آقا پسر اشتباه کرده که وقتی استقلال نداره و اینقدر از همه نظر وابسته به خانواده اش هست، شما را هم با وعده های پوچ نگه داشت.
    شیدا خانوم درسته که خانواده باید توی قضیه ازدواج که اتفاقا خیلی هم قضیه مهمی هست نظر بدن منتها نه اینکه به اجبار و به زور بخوان نظرشونو بقبولونن
    خانواده من به حق انتخاب دادن
    امیدوار بودم همه خانواده ها اینطور باشن که برای فرزندشون حق انتخاب قائل بشن اونم میتونه تشخیص درست از غلط رو بده

    و قطعا میدونم این وسط من کاری نمیتونم انجام بدم و فقط خود آقا پسره که میتونه راضیشون کنه

    و شیدا خانوم دلیل دیگه هرچی که هست ربط به شخص بنده نداره!!! اونها نه من رو دیده بودن نه تحقیق کرده بودن نه هیچی که مخالفت کردن و به مخالفتشون ادامه دادن
    این یعنی اینکه مسئله من نیستم و اینکه گفته بودن از من خوششون نیومده یه جورایی بهونس چون حد اقل عکسمو اول دیده بودن و گفته بودن دختر قشنگیه ولی باید از نزدیک دید
    بعد یک ماه بعد گفتن نه ازش خوشم نیومده ( از طریق همون عکس)
    بعد که اومد و منو دید اول گفته که خوبه بذار مشورت کنم بعد گفته نه خوشم نیومده پدرتم راضی نیست

    من یا بهتره بگم دوستم به دنبال راه حلی هستیم که بتونیم خانواده اش رو راضی کنیم که اینقدر گیر الکی ندن و لجبازی نکنن
    همین
    ویرایش توسط رویاخانوم : شنبه 24 خرداد 93 در ساعت 20:25

  16. 2 کاربر از پست مفید رویاخانوم تشکرکرده اند .

    hiva73 (پنجشنبه 12 شهریور 94), mahasty (شنبه 24 خرداد 93)

  17. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط رویاخانوم نمایش پست ها

    آقا پسر هم که از نظر کاری و همه چی وابسته به پدر هستن، پدرشون به طرق مختلف هرکاری که میخواد پسرش انجام بده که مستقل بشه مخالفت میکنه، چندین ساله که پدر و پسر با هم نمیسازن و توی کارها با هم مشکل دارن، خانوادش توی هرکاری که بخواد انجام بده سنگ میندازن ، چه راه انداختن یه کار و کاسبی باشه چه ازدواج
    پسری که تا این حد وابسته به خانواده است، خودش هم می دونه که به صلاحش هست که علیرغم رضایت اونها ازدواج نکنه.
    بهتره خودتون را بیشتر از این سبک نکنید.

    برای راه انداختن کار و کاسبی هر کسی می تونه اقدام کنه.
    ایشون اگر استقلال مالی و فکری داشت می رفت دنبال کاسبیش.
    این که شما بخواهی با سرمایه یه نفر دیگه کاسبی کنی، اسمش نمی شه راه انداختن کار و کاسبی.

    برای ازدواج هم همینطور.
    ایشون اگر استقلال کافی را داشت می تونست مستقل عمل کنه.

    وقتی برای ازدواج انتظار داره خانواده اش سنتی عمل کنند و بهش خونه بدن، ماشین بدن، مخارج عروسیش را بدن و ....
    برای انتخاب عروس هم باید سنتی باشه.

    اگر می خواد مدرن باشه و خودش انتخاب کنه، برای بقیه اش هم باید مدرن باشه.

    و شیدا خانوم دلیل دیگه هرچی که هست ربط به شخص بنده نداره!!! اونها نه من رو دیده بودن نه تحقیق کرده بودن نه هیچی که مخالفت کردن
    وقتی 5 ساله با پسرشون آشنایی داری و سه سالش هم دوستی نزدیک بوده،
    مطمئنا یه چیزایی در مورد شما می دونن.
    ممکنه شغل پدرتون، سطح اقتصادی یا اجتماعیتون، شغل شما یا ... هر چیز دیگه ای براشون مورد قبول نیست.
    یا همین دوست بودن شما با پسرشون.


    برخورد شما با کاربرای سایت خیلی خشن و تدافعی است.
    شما که تحمل یه نظر مخالف در سایت را ندارید و اینطور برخورد می کنید
    لابد برخوردتون با خانواده ایشون هم همینطور بوده و اگر کمی هم نرم شده بودند، خودتون خرابش کردید.

    نمونه اش جمله ای هست که در جواب سوال مادرش دادید. ایشون با قطعیت گفتن همه ی کار و زندگی پسرم شهرستانه، حاضری شهرستان زندگی کنی؟ (سوال کاملا صریح و واضح)
    شما گفتی هر جا به صلاح زندگیم باشه زندگی می کنم. (جواب مبهم )
    که در شرایط شما، علاوه بر ابهام، خیلی تند و تهاجمی محسوب می شه.
    اگر این خانواده موافق هم بودن، با این برخورد پشت سرشون را هم نگاه نمی کردن. حالا که دیگه مخالف بودن و شما هم خیالشون را راحت کردی که اشتباه نمی کنند.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : شنبه 24 خرداد 93 در ساعت 21:10

  18. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    hiva73 (پنجشنبه 12 شهریور 94), khaleghezey (یکشنبه 25 خرداد 93), toojih (شنبه 24 خرداد 93), فرهنگ 27 (شنبه 24 خرداد 93)

  19. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array
    این
    فقط میخواستم بگم که همه زندگی من تباه شد، همه آرزوهام همه چیزم، آبروم پیش خانوادم رفت، ما خانواده محترمی هستیم، این خیلی برام زور داشت منی که هرچی خواستگار داشتم به خاطر این آقا پسر رد کردم ، کسانی که واقعا دلشون میخواست برم توی خانوادشون رو رد کردم و حالا درگیر خانواده ای شدم که منو نمیخوان!!! خیلی برام زور داره خیلی ناراحتم
    به علاوه اینکه 5سال از عمرت تلف شد.نتیجه این فکر
    اما عقیده شخصی بنده اینه که خواستگاری سنتی همیشه مسخره بوده و هست و من به خواستگاری سنتی تن نمیدماین یه عقیده شخصیه، حرفای مسخره سر جلسه خواستگاری که یه طومار از جیبت در بیاری یه مشت سوال مسخره بپرسی که معلوم نیست طرفت چیو راست میگه چیو دروغ که بخاطر سنتی بودن خانواده فرصت کافی شناخت طرفت رو نداشته باشی
    شماست.
    البته هنوز بازم اعتقاد دارم آدم باید شریک زندگیشو خودش انتخاب کنه
    ولی حاضر نیستی قبول کنی.خودش انتخاب کنه با این فکری که شما داری،فرق بیناتوبان با بیابونه که داری برای خودت راه می ری.


  20. کاربر روبرو از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 25 خرداد 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. به پسرهااعتمادندارم ایامن بدبدبینم؟
    توسط roseflower در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 06 فروردین 93, 18:50
  2. بی اعتمادی نسبت به پسرا در مورد ازدواج
    توسط ayda86 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: چهارشنبه 07 اسفند 92, 18:23
  3. به پسرا کاملا بی اعتمادم
    توسط nadianadia1366 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 31 شهریور 91, 15:18
  4. اعتماد به نفس کاذب در پسران!
    توسط بالهای صداقت در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 08 شهریور 89, 08:45

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.