به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 41
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array

    رسیدم به ته خط

    سلام.
    اساسی حالم خرابه.
    فکر میکنم دیگه هیچ جوری نمیتونم خودمو تحمل کنم.
    با اینکه این مدت سر خودمو گرم کرده ام و یه جورایی انگار وقت خالی ندارم ولی حالم بازم بده. نفرتی از خودم دارم که اصلا تحمل خودمو هم ندارم.
    به معنای واقعی کلمه مثل یه آدم آهنی دارم زندگی میکنم. بی روح بی حس. حتی نمیدونم این کارایی که دارم میکنم برای چیه؟ فقط میخوام وقت بگذره. دنبال هیچی نیستم.
    آخه این همه عمر به چه درد یکی مثل من میخوره؟ من دلم نمیخواد زنده باشم.
    روح توی خونه هم از دست من مرده.
    بیچاره داداشم بعد از یک ماه و نیم از سربازی اومده بود مرخصی. ولی اصلا حوصله نداشتم تحویلش بگیرم. حوصله ی هیچی ندارم. اصلا حوصله زنده موندن ندارم.
    نه اینکه غمگین یا مضطرب باشم. نه. فقط به نظرم مسخره است. خیلی مسخره. همه ی زندگی به نظرم کاملا پوچ و مسخره میاد.
    گاهی تصمیم میگیرم اوضاع رفتارمو توی خونه درست کنم و باز به اعضای خانوادم توجه کنم. ولی یکی دو بار امتحان کرذم و دیدم فایده نداره. اونقدر در ذهن دیگران شکسته ام که نمیشه درستش کرد. اوضاع همه چی اونقدر خراب شده که قابل جبران نیست.
    ارتباطم با خدا رو هم هیچ جوری نمیتونم دوباره شکل بدم. به نظرم بیهوده میاد. وقتی مثلا میخوام برم نماز بخونم یهو به خودم میگم برو بابا دلت خوشه. که چی؟
    چند وقت هم هست باز به خودکشی فکر میکنم. اما نه مثا قبل از روی اضطراب. اخیرا فکر کردن به خودکشی برام لذت بخشه!!!
    کلا من برم بمیرم فکر کنم خیلی باحال باشه. همه راحت میشن.
    آخ که چقدر دلم میخواست یه راهی بود برای اینکه کلا از وجود داشتن خلاص بشم. بشم عدم. به نظر من هیچی هیچ اهمیت و ارزشی نداره

  2. 3 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    meinoush (دوشنبه 19 خرداد 93), SpecialBoy (چهارشنبه 23 مهر 93), شیدا. (دوشنبه 19 خرداد 93)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    سلام. خوبی؟ من از وضعیتت خبر ندارم. ولی امروز یاد تو بودم. فکر کردم تو هم بعضی وقتا حالت بد میشد هیچ جوری خوب نمیشدی انگار. تو پیوسته حالت بده یا بعضی وقتا هم خوبی؟
    من اخرین تشخیص شدگیم این شد که نوسان خلق دارم. تو اگه بعضی وقتا خوبی بعضی وقتا بد این پستا رو بخون :

    #6
    #8
    #9
    #12
    #37

    فرشته مهربان
    دقت داشته باشید . آدمی هرچه از خودش دورتر شود بیشتر خلاء احساس می کند که این خلاء ها به صورت احساس تنهایی ، میل به مورد عشق واقع شدن و در احوالات رمانتیک غوطه خوردن ، حتی میل به خوردن و ..... بروز می کند . راهش این هست بیشتر خودت را درک کنی و بیشتر خودت را دوست داشته باشی و این فاصله ای که با خودت داری را از بین ببری که این هم تکنیکهای خاص خود را دارد و اولین گام آن افزایش آگاهی در خصوص خود آگاهی و بینش هست تا می رسد به تکنیکهای عملیاتی

    گفتم: دلم گرفته است !

    گفت: چون دل گرفتگی را انتخاب کرده ای، انتخابت را عوض کن.

    گفتم: با گفتن یک جمله احساسم را به بازی می گیرد !

    گفت: انتخابت این است، می توانی به جملاتش گوش ندهی.

    گفتم: با نگاهش مرا خرد می کند !

    گفت: تو خرد شدن را انتخاب کرده ای، از این پس آئینه بودن را انتخاب کن.


    گفتم: تنها مانده ام وعشقی به سراغم نیامده است.

    گفت: تنهائی را انتخاب کرده ای. انتخابت را عوض کن، عشق همیشه منتظر است تا تو او را انتخاب کنی.


    گفتم: هیچ کاری را نتوانسته ام به پایان برسانم!

    گفت: چون به پایان نرساندن انتخاب تو بوده ، از این به بعد انتخاب کن که برای به پایان رساندن از تمام وجودت مایه بگذاری.

    گفتم: دوستش دارم اما توجهی به من نمی کند!

    گفت: چون توجه را انتخاب کرده ای ، فقط دوست داشتن را انتخاب کن ، آنگاه او را خواهی داشت.


    گفتم: می ترسم دست به اقدام بزنم !

    گفت: ترس گزینه همه آدمهائی است که جرات دیدار با موفقیت را ندارند، گزینه ات را عوض کن.

    گفتم: میخواهم همیشه مانند تو خوب فکر کنم !

    گفت: به خودت بستگی دارد، من چنین می اندیشم.


    چون اندیشیدن را انتخاب کرده ام، تو هم می توانی.
    - - - Updated - - -

    نمی دونم به دردت بخورن یا نه اون پست ها. ولی شاید برات مفید باشن.
    کتابی که فرشته مهربان گفتنو شروع کن بخون.

    موفق باشی.

  4. 9 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    ammin (دوشنبه 09 تیر 93), asemaneabi222 (دوشنبه 09 تیر 93), Eram (دوشنبه 28 مهر 93), khaleghezey (سه شنبه 20 خرداد 93), Pooh (سه شنبه 20 خرداد 93), SpecialBoy (چهارشنبه 23 مهر 93), کامران (سه شنبه 20 خرداد 93), مصباح الهدی (دوشنبه 09 تیر 93), شیدا. (دوشنبه 19 خرداد 93)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. مشکل شما تو نگرش و جهان بینیتونه. باید رو اون کار کنید. اهداف عالی تر زندگی و کمالات انسانی را بشناسید و مرتب از لذت بودن و زنده بودنتون بهره مند بشید
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  6. 5 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    Eram (دوشنبه 28 مهر 93), meinoush (سه شنبه 20 خرداد 93), Pooh (سه شنبه 20 خرداد 93), SpecialBoy (چهارشنبه 23 مهر 93), مصباح الهدی (دوشنبه 09 تیر 93)

  7. #4
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    خیلی بده آدم از خودش متنفر باشه. مثل من. با خودش دشمن باشه .
    اینجوری انگار هیچ جوری نمیتونه حال خودشو خوب کنه.
    دلم برای مامان و بابام میسوزه که مجبورن منو تحمل کنن.
    ولی نمیدونم چه مرگمه که نمیتونم دست از سر خودم بردارم.

  8. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,966
    امتیاز
    33,290
    سطح
    100
    Points: 33,290, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,390

    تشکرشده 6,365 در 1,791 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام pooh

    . اول لطفا عذاب وجدانت روکناربذار نه خودتو دراون موردتوجیه کن نه سرزنش ،داداشت ازسربازی اومده تو شرایط خوبی نداشتی که باهاش بیشترصمیمی بشی ان شا ا...درآینده دوباره صمیمی ترمیشی.حالت خوب نیست و نبوده به هر دلیلی و فعلا نتونستی باخانوادت بیشترگرم بگیری.اما مهم اینه تمرکزت روبذاری روی افکارت.این احساسات نتیجه افکارخودته. اگرعملگراومتعهد باشی تاحدودی اگرنه زیاد تاحدمتوسطی این شرایطت بهترمیشه.


    باتوجه به همه ی تایپیکهات من چندتاتوصیه ساده وابتدایی وتکراری دارم

    ۱_گذشته رو رهاکن به اندازه کافی بهش فکرکردی ومیدونی چی به چیه۲


    _به سمت افکارپریشان کننده نرو

    ۳_خودت روسرزنش ومحکوم نکن


    ۴_حداقلی ازمعنویت رودرخودت تقویت کن وبهش عمل کن وجواب سوالاتت روپیداکن دراین زمینه

    ۵_دست ازایده آل گرایی زیاد بردارباورکن معمولی زندگی کردن هم هنرومهارت خاص خودش رومیخاد


    ۶_انتظارت رو ازتغییروبهبود ورفتاری که تودوست داری اعضا خونه ت داشته باشن رو کناربذار.بدون اینکه از درون خودت سرزنششون کنی وگلایه کنی.اونارو همانطورکه هستند درنوع خودشون بپذیراگرتو نستی بهشون نزدیکترشو نتونستی هم فعلا ازخودت انتظاری نداشته باش

    ۷_روی صبروخویشتن داریت کارکن سعی کن صبورترباشی وازقضاوت بپرهیزی
    ۸_من نمیگم حتما برو ورزش یا کارجدید ولی حداقل یه فعالیت جدید که دم دستت هستانجام بدهمثلا یه کتاب که علاقهداری از کتاب خونه امانت بگیر وازش مطالعه کن

    ۹_همانطور که دکتر اس سی آیمی میگفتند به خودت بیشتر برس اینجوری حالت بهتر میشه




    [
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.
    ویرایش توسط ammin : دوشنبه 09 تیر 93 در ساعت 15:15

  9. 8 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (دوشنبه 09 تیر 93), Eram (دوشنبه 28 مهر 93), meinoush (دوشنبه 09 تیر 93), parsa1400 (دوشنبه 09 تیر 93), Pooh (جمعه 13 تیر 93), SpecialBoy (چهارشنبه 23 مهر 93), واحد (پنجشنبه 01 آبان 93), مصباح الهدی (دوشنبه 09 تیر 93)

  10. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام pooh عزیز
    چه خبر از این طرفا؟
    دلم برات تنگ شده بود!

    با خوندن پستت ناراحت شدم. تو که یادمه راهنمایی های فوق العاده ای به آقای جنوب سرخ می کردی. یادته؟

    مینوش خیلی راهنمایی های خوبی بهت کرد. حتما از راهنمایی ها و تاپیک ها و پست های مینوش استفاده بکن.

    گفتی خودت را دوست نداری! چرا؟

    (راستی چون مدتیه که از تالار دور بودی بهت اینو بگم که کاربران عادی در هر روز 3 تا پست می تونن داشته باشن.و اگر پستهای بیشتر می خواهی باید از مشترکین سایت یا انجمن آزاد بشی. یعنی پررنگ بشی.)
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  11. 6 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    ammin (دوشنبه 09 تیر 93), asemaneabi222 (دوشنبه 09 تیر 93), Eram (دوشنبه 28 مهر 93), meinoush (دوشنبه 09 تیر 93), Pooh (جمعه 13 تیر 93), SpecialBoy (چهارشنبه 23 مهر 93)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    سلام
    با خوندن پستت ناراحت شدم و امیدوارم با توقف این افکار بیشتر به خودت آسیب نزنی
    پو ی عزیز همه در زندگیمون احساس خلا داریم ولی شما خیلی با این افکار داری بالو پر میدی ما ایرانی ها رسمهای خوبی داریم .
    یکیش خونه تکانی شب عید نوروز که همه میگن خونه دلتون رو هم پاک کنید و افکار بد و کاذب از ذهنتون بریزید دور
    فکر کنم خونه تکونی خوبی نداشتین
    به نظر من زندگیت تکراری شده باید دستی بهش بکشی تا اول کمی روحیت تغییر کنه چشمات تغییراتو احساس کنه کمی هم به خودت برس دو تا شال بهاری با رنگای شاد بخر اصلا برو خرید خانمها دلشون میگیره میرن خرید شاد میشن برگشتی از اتاق خودت شروع کن رنگشو تغییر بده جای وساییلو عوض کن اصلا اتاقتو عوض البته اگه امکانش هست
    فکرای بیخود بریز دور برا خودت تکرار نکن یه هم دم پیدا کن از بین دوستای نزدیکت بیشتر وقتتو باهاش بگذرون

    پو روح آدم احتیاج به تغذیه داره احتیاج به انرژی داره آهنگ طبیعت ومعنویات وکلام خدا راستی سحر خیزی به آدم شادابی میده نه برای کار برای خودت اینکه لحظه ای با خودت باشی . ببخشید تاحالا سحر دوش گرفتی امتحان کن یه لذت خاصی داره آخرشم حدود 30 ثانیه دوش آب سرد بگیر شاد که چه عرض کنم شنگول میشی بعدشم بشین پای سجاده و از خدا بابت داشته ها ونداشته ها تشکر کن با چادر سفید
    پو عمل کن به زودی اتفاقای خوبی برات رقم خواهد خورد امید داشته باش کمی هم رویا

    بدرود

  13. 7 کاربر از پست مفید parsa1400 تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 11 تیر 93), asemaneabi222 (دوشنبه 09 تیر 93), meinoush (دوشنبه 09 تیر 93), Pooh (جمعه 13 تیر 93), SpecialBoy (چهارشنبه 23 مهر 93), مصباح الهدی (دوشنبه 09 تیر 93), بانوی آفتاب (شنبه 10 آبان 93)

  14. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    سلام
    چرا یه پست می ذاری بعد میری یه ماه دیگه برمی گردی؟

    چرا انقدر فکر می کنی به عالم و ادم بدهکاری؟ مگه مامان بابات برادرت چی کار کردن واست که وقتی خودت انقدر حالت بده فکر می کنی بازم باید خیلی خوب باشی؟؟؟ تو هم حق داری. به کی بدهکاری؟ چرا دلت واسه بقیه می سوزه؟

    نوشتی نمی دونی چته. خوب هر چی فکر می کنی و حس می کنی بنویس بذار اینجا شاید یکی بفهمه چته. اینطوری که یه پست کوتاه می ذاری که نه خودت می گی چته نه درست توضیح می دی یکی دیگه بفهمه. دقیق بگو احساساتتو

    تو پیوسته حالت بده؟ یا مقطعی حالت خوب و بد میشه؟

    اصلا اینکه می گی حالت بده یعنی چی؟ چه کارایی می کنی که نباید بکنی و چه کارایی نمی کنی که باید بکنی؟

    یه روزت رو چطور می گذرونی؟ توی یه روز معمولیت چه کارایی می کنی؟

    چه چیزایی هست که خوشت نمیاد؟

    روانپزشک یادمه نوشته بودی اونوقتا می رفتی. تشخیصشون چی بود؟

    مطمنم پست اولمو نخوندی.

    ورزش می کنی؟
    گریه می کنی؟
    غذا می خوری ؟
    بیرون می ری؟

    حداقل توضیح بده حالتو که شاید یکی بفهمه چته.

  15. 6 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 11 تیر 93), asemaneabi222 (دوشنبه 09 تیر 93), parsa1400 (سه شنبه 10 تیر 93), Pooh (جمعه 13 تیر 93), SpecialBoy (چهارشنبه 23 مهر 93), مصباح الهدی (دوشنبه 09 تیر 93)

  16. #9
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    ممنون از همگی دوستان که بار هم برام وقت گداشتند
    5 ماهه یه کار نیمه وقت دارم. حقوقش خوب نیست. خود کار هم اصلا مرتبط با رشته ام نیست. ولی خب فعلا ادامه اش داده ام.
    یک ماهی هست سه روز در هفته و هر روزش سه ساعت کلاس زبان آلمانی میرم. هر روزش جهار ساعت میشه رفت و آمدم. رفت آمدش برام سخته. ولی بازم سعی کره ام ادامه اش بدم و رهاش نکنم.یکم توی فکر افتادم که برای ادامه تحصیل برم اونطرف.گرجه هنوز از ته دلم علاقه ای به این کار ندارم.
    وزنم یه مدت بهتر شد ولی دوباره داره میاد پایین و به شدت بی اشتهام.
    کنکور وزارت بهداشتم رو نسبت به اون حدی که خوندم بد نداده ام یعنی کلیدهای اولیه که اومد نودو هشت در صد مطالبی رو که خونده بودم و توی کنکور تست ها رو زده بودم درست بوده. لی فکر نکنم قبول بشم. چون خیلی از مباحث رو نرسیدم بخونم.
    توی کلاس ربان به نظر خودم ارتباط خوبی تونسته ام با بچه ها برقرار کنم.اما توی محیط کار آبم با بعضیا توی یه جوب نمیره.فقط میرم وطایفم رو انجام میدم و میام فکر کنم تمام وقت سر کار اخمام توی همه.البته با چند تا از همکارا ارتباطم نسبتا خوبه. ولی با اکثرشون با اینکه طاهرا به هم احترام میذاریم ولی درونا از هم خوشمون نمیاد.
    برای کلاس شنا ثبت نام کرده ام و بعد از ماه رمضان شروع میشه. اسم مامان رو هم نوشته ام که با هم بریم.
    باز شروع کردم به تدریس خصوصی. گرجه گهگداری شاگرد جور میشه.

    اما همش انگار بدون حسه. مثل یه آدم آهنی. هیچ حسی ندارم.
    البته امروز بعد از مدتها حالم بهترخ. از ظهر اومدم خونه خواهرم اینا. یه بچه هشت ماهه دارن. وقتی با این بچه سرگرم میشم انگار حالم بهتر میشه.

    با فضای توی خونه خیلی مشکل دارم. سرد. بی روح پر از انرزی منفی. مامان و بابا همش قهر. همش سکوت. همش گلایه و شکایت از هم. من و اون دو تا برادرام هم که انگار نمیدونیم چیکار کنیم. باز هم به وضعیت اوها. چون یکیشون رفت سربازی و اون یکی دانشجوی راه دوره. ولی خب من مجبورم توی خونه باشم.
    وقتی بیرون از خونه هستم یکم حالم بهتره. ولی به محض اینکه میرسم خونه انگار ناخودآگاه اخمام میره تو هم و گارد میگیرم.
    گاهی برای خودم میرم خرید مختصری میکنم. چون خب تا حدی دستم رفته تو جیب خودم.چند باری هم برای بابا و مامان و بقیه یه چیزای مختصری خریدم.

    نمیدونم میشه بهش گفت نوسان خلقی یا همیشه بد بودن. نمیدونم کدومشه.
    ایکه میخوام احساس داشته باشم یا مثلا حالات معنوی رو داشته باشم یا میخوام دیگران رو دوست داشته باشم ولی نمیتونم خیلی اذیتم میکنه. مثلا حتی برای روزه گرفتن مانع خودم میشم. نمیدونم این جنگ با خودم و مانع خودم شدن از کجا میاد.
    گاهی به شدت حالم بد میشه. اخیرا چند بار تا مرز خودکشی رفته ام!!!خودم هم نمیفهمم چرا. فقط حس میکنم تحمل خودمو ندارم.
    این خلاصه وضعیت کنونی منه.


    ضمنا چندماهه هم اینترنت خونه قطعه هم وقت نمیکنم برم کافی نت و به همدردی سر بزنم. ولی به یادتون هستم. دلیل اینکه میرم یه ماه ئیگه دوباره میام هم همین دسترسی نداشتنم به اینترنته.
    البته بد هم نیست. چون معتاد شده بودم به همدردی.

  17. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    حالت که خوبه
    وقتی می بینی خیلی تمایل داری به خودکشی فقط بمون و صبر کن به خودت بگو صبر کن هیچ کاری نکن

    خودت می فهمی که نوسانه یا نه. یعنی چی نمی دونی پیوسته است یا مقطعیه ؟

    یه سرچی بکن راجع به نوسان خلق
    اگه تایم داره پیداش کن
    دو سه ماهی هر روز حالتو در حد یه نصفه خط با تاریخ بنویس بعد از یه مدت اگه ریتم خاصی داشته باشه وضع حال بدت پیداش می کنی
    به نظرم حالت خوبه
    انگیزه نداری یه هدف مشخص نداری یا همون معنا که فرشته مهربون می گفتن
    واسه اون حالتات که به خودکشی هم میرسی یه روانپزشک برو حرف بزن
    حالت از من که بهتره خیلی
    دوستان میان کمکت میکنن
    موفق باشی

  18. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    Pooh (دوشنبه 23 تیر 93), SpecialBoy (چهارشنبه 23 مهر 93)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. منفی بافی های مادرم به اوج رسیده و من به شدت ضعیف و آسیب پذیر شدم
    توسط tanhaeii در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 تیر 95, 11:28
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 خرداد 95, 23:02
  3. پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 94, 23:28

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.