به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array

    عذاب ناشی از اطلاع از عشق گذشته همسرم و تفاوت هایش با من

    سلام دوستان عزیزم
    خیلی وقته میخواستم تایپیکی جامع و کامل با جمع بندی از زندگیم بزنم اما نتونستم ذهنمو نظم بدم تا الان دقیقا روی چه موردهایی باید صحبت کنم.
    اما این تایپیک تفکیک شدست و برای دونستن رفتار صحیح در همین برهه به کمک شما نیاز دارم.
    لطفا http://www.hamdardi.net/thread-29029.html
    رو مطالعه کنین. گفته بودم از رفتار همسرمو دختر خالش آزار میدیدم تا اینکه چند روز پیش ایمیل های زیادی دیدم که البته فکر میکنم ناقص بود یعنی وسط این ایمیل ها برخی حرفا با تلفن زده شده بود مبنی بر ابراز علاقه های آتشینی از همسر من به دختر خالش. اینقدر حالم بد شد که نتونستم تاریخشو ببینم اما از حرفا میشد فهمید که تا کمی قبل ازدواج با من بوده و دختر خالش تقاضای ازدواج شوهر منو رد کرده.
    اما بعد ازدواجمون هم چند تا ایمیل شوهر من زده بود که تو این مفاهیم که تو خیلی خوبی و خوش به حال شوهرتو ازین حرفا. تولدشو تبریک گفته بود...

    اما عذاب اینکه اون حرفای عاشقانه رو همسرم بهش میزدو برای هم عکس از خودشون میفرستادن (عکسای دختر خالش با لباس های خیلی لختی و با عشوه بود)
    این ها به کنار این سوال برای من ایجاد شده که چطور همسر من به دو نفر با 180 درجه تفاوت پیشنهاد ازدواج داده؟
    من هیچ نقطه مشترکی با دختر خالش ندارم. اون مقیم آمریکاست و یک دختر با اعتقادات مردم همونجاست و اصلا شبیه فرهنگ ما ندارن و من یک دختر مذهبی با فرهنگ سنتی!

    آخه مگه میشه؟ کدوم پس ملاکای همسر من بوده؟ من حس میکنم ارزشی برای شوهرم ندارم چون هیچ کدوم از ملاکایی که اون برای عاشق شدن داشته من ندارم. اگر همسرم هیچ اعتقادی به حجاب برای زن نداره آخه چرا با من ازدواج کرد؟ وقتی نمیخواد اعتقادات تو زندگی مشترک وارد بشه و میگه هرکسی باید انفرادی اعتقاد خودشو داشته باشه آخه چرا با منی که از جلسه اول خواستگاری گفتم میخوام روح معنویت در خونوادم جریان داشته باشه ازدواج کرد؟
    همسر من برای خیلی دختر ها میتونست مناسب باشه و من هم برای خیلی از پسرها.
    چرا منو انتخاب کرد؟

    خواهشا کمک کنین.نمیخوام با این افکار زندگیمو نابود کنم میخوام جواب سوالامو بفهمم میخوام بهم بگین چیکار کنم تا همسرم ذره ای علاقه به دخترخالش نداشته باشه؟
    چیکار کنم من ملاک های همسرم باشم نه اینکه با من زندگی کنه و حسرت یک زندگی دیگه رو بخورم؟

    خیلی ذهنم به هم ریخته. من خیلی این مدت به خودم فشار آوردم تا جراتمندی رو تمرین کنم و بتونم به جای خودخوری حرفمو بزنم.
    به همسرم گفتم که ایمیلاشو خوندم. خیلی خونسرد گفت خوب؟ لازم نبود که بری کنکاش کنی میپرسیدی بهت میگفتم. همه عاشق شدن تاحالا مگه خودت نشدی؟ (بدبختی که من واقعا عاشق ندشم تو مجردی!) منم عاشق شدمو تقاضای ازدواج کردم اما ایشون منو نخواست همین.
    اینقدر راحت اینارو گفت که حس کردم خورد شدم.

    کمکم کنین تا رفتار معقولانه در پیش بگیرمو آتش زیر خاکسترو شعله ور نکنم.
    ممنونم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array
    سلام شمیم جان... خوبی خانمی؟
    احساست رو درک می کنم. خودم هم در موقعیت مشابه بودم. البته طرف مقابل من، همسرم نبود و خداروشکر می کنم از اون اتفاق زندگیم که فقط تجربه ای مونده و بس.
    نکته ای می خوام بهت بگم که چه در این مورد و چه در همه موارد زندگیت به کمکت میاد. " چیزی بنام حقیقت در زندگی وجود نداره. هرچه هست باور من و شماست." شاید بنظر جمله ساده ای بیاد اما اگه به عمقش فکر کنی می بینی که درواقع تو داری با افکارت به اون دختر قدرت می دی. اگر باور کنی اون دختر در زندگی شما نقش داره پس حتما داره و اگر باور کنی اهمیت نداره اهمیتش رو از دست می ده.
    در بخشی از کتابی که ترجمه کردم گفته شده که هیچوقت با زن یا دختر دیگه ای رقابت نکنید. نویسنده ماجرایی رو تعریف می کنه از دوستش که برای اولین قرار ملاقات با مردی به رینگ بوکس رفته بودند. در میانه های بازی، زنی با لباس نامناسب میومده و دلبری می کرده. نویسنده تعریف می کنه که دوستش متوجه نگاههای مرد می شه و زیر چشمی هم او رو می پاییده تا عکس العملش رو ببینه اما او بجای توجه کردن به زن، کاملا بیخیال عمل می کنه، به پشتی صندلی تکیه می ده و حتی از مرد می خواد که بهش بطری آب رو بده و با آرامش می نوشه. در دورهای بعدی باز همون زن میاد اما اینبار کاملا توجه مرد رو از دست می ده و درعوض جلب اعتماد بنفس دوستش می شه. این بیخیال رفتار کردن، زن دلبر رو از جلوه می اندازه و حتی بعد از پایان ملاقات، که به منزل می رن مرد برای زن پیغام می فرسته که واقعا شیفته اش شده!
    هیچ زن یا دختری قدرت نداره مگر خودت بهش این قدرت رو با افکار و عکس العملهات بدی. همین الان داری بوضوح میگی که می خوای شوهرت ذره ای به دختر خاله اش علاقه نداشته باشه و ذهنت با این فشاری که به خودش میاره کم کم از رفتارهای دخترخاله الگوبرداری می کنه تا شوهر دخترخاله رو ترک کنه و عاشق تو بشه و تو رو از خود حقیقی ات دور می کنه(در این دنیا هیچ کپی ای ارزش اصل رو پیدا نمی کنه و هیچ چیز نفرت انگیزتر از کپی شدن یک انسان نیست).
    دیدی این زنهای خیابونی رو که چه تیپ و هیکلی دارند؟ بعضی هاشون از بس موهاشونو بلوند کردند سوخته ریش ریش شده! اما وقتی به مرد می رسند انقدر بااعتماد بنفسند که مرد فکر می کنه این زن چقدر قشنگه. یه همچین زنهایی هم اگر شمارو به عنوان همسر زیبا کنار شوهرتون ببینند حتی نگاتون هم نمی کنند و خودشون رو انقدر سرتر می بینند!!!جالبه نه؟
    همه اینها برمیگرده به اعتماد بنفس. تو هم در مواجهه با این قضیه دقیقا باید مثل همسرت همینقدر بیخیال باشی. تو انقدر باید از خودت مطمئن باشی و اون دخترخاله رو کوچیک ببینی که خودبخود از صحنه بره کنار. یکبار با قدرت تمام برای همسرت خط قرمز تعیین کن و بگو روابط گذشته ات با دخترخاله تمام شده و الان من همسر رسمی توام و در قوانین زناشویی ما راضی نیستم بهش ایمیل بزنی و اگر صحبتی داری دوتایی با هم باهاش حرف می زنیم. اگر قبول نکرد و دبه درآورد یا تکرار کرد اصلا غر نزن و شان خودت رو با رقابت با اون دخترخاله پایین نیار. خودتو دست بالا بگیر و دیگه بحث در مورد دخترخاله رو تموم کن و توی دعواها یا صحبتها هر چیزی رو یجور به دخترخاله ربط نده. بیخیال باش تا دیگه توی رابطه شما قدرت نگیره. چون اگه بخوای بجنگی بازنده تویی.
    ویرایش توسط سرافراز : شنبه 17 خرداد 93 در ساعت 15:15

  3. 18 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (یکشنبه 18 خرداد 93), deljoo_deltang (پنجشنبه 22 خرداد 93), hajes (دوشنبه 19 خرداد 93), khaleghezey (شنبه 17 خرداد 93), meinoush (شنبه 17 خرداد 93), mordad (شنبه 17 خرداد 93), pasta (پنجشنبه 22 خرداد 93), sanjab (شنبه 17 خرداد 93), sara 65 (شنبه 17 خرداد 93), tamanaye man (جمعه 23 خرداد 93), terme00 (دوشنبه 19 خرداد 93), کامران (یکشنبه 18 خرداد 93), واحد (سه شنبه 17 تیر 93), آویژه (دوشنبه 19 خرداد 93), بارانا (جمعه 28 شهریور 93), ساحل75 (دوشنبه 19 خرداد 93), شیدا. (شنبه 17 خرداد 93), شمیم الزهرا (شنبه 17 خرداد 93)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    از آن نترس که های و هو دارد... از آن بترس که سر به تو دارد.
    شما که قبلا گفته بودین رفتار همسرتون با همه خانمای اطرافش راحته و کلا خونوادشون همین طوری هستن، وقتی ایمیلشون رو چک می کردین -که نباید می کردین- انتظار چی رو داشتین؟ اینکه دخترخاله اش که با فرهنگ امریکایی هم بزرگ شده با چادر عکس بفرسته؟
    خواستگاری هم که کرده و جواب رد هم شنیده. یعنی قضیه به طور کامل بسته شده. چرا ذهنتون رو درگیر ماجرایی می کنید که سالها پیش تموم شده؟ بهتر نیست حواستون رو به وضعیت فعلی و آینده زندگیتون بدین تا خدای نکرده این اتفاق واقعا نیفته؟
    .
    اما در مورد تفاوت ها...
    در این یک مورد با همسرتون موافقم. اکثر مردم توی سن جوونی و نوجوونی احساسات شدیدی رو تجربه می کنن که معمولا هم یه طرفه است و حتی در غیر این صورت هم به به ندرت سرانجامی میرسه و در حد همون حس کهنه و خاطره ایام شباب باقی می مونه چون هیچ پایه و اساس منطقی نداره و صرفا به خاطر هیجانات دوران بلوغه. نمونه جزئیش رو می تونید توی علاقه به بازیگرا، فوتبالیستها و... ببینید. بعدها که شخصیت فرد به طور کامل شکل میگیره این چیزا به نظر خنده دار میرسه.
    وقتی آدم ازدواج می کنه انتخابش بر اساس عقل و منطقه و همسری که بتونه در کنارش به آرامش برسه، صاحب فرزند بشه و سالهای سال زندگی کنه. نه شخصیت جذاب و پرکششی که احساساتش رو تحریک کنه و اونو یاد هیجانات کاذب اوایل جوونیش بندازه.
    شما از کجا می دونید همسرتون حسرت یه زندگی دیگه رو می خوره؟ شاید خیلی هم خوشحاله که با شما ازدواج کرده. شما آرامش زندگی همسرتون هستید و اون خانم صرفا خاطره یه تعطیلات پر هیجان در سالهای دور. ممکنه ته دلش کمی دلتنگش باشه اما این زمین تا آسمون با اون علاقه ای که شما تصور می کنید متفاوته.

  5. 8 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (یکشنبه 18 خرداد 93), deljoo_deltang (پنجشنبه 22 خرداد 93), meinoush (شنبه 17 خرداد 93), tamanaye man (جمعه 23 خرداد 93), افتابگردون (شنبه 17 خرداد 93), ساحل75 (دوشنبه 19 خرداد 93), شیدا. (شنبه 17 خرداد 93), شمیم الزهرا (شنبه 17 خرداد 93)

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام شمیم الزهرا

    مسئله دقیقا به همون سادگیه که همسرت تعریف کرده. (رو این جمله تاکید دارم)

    اما اینکه چطور شوهرت عاشق دو دختر کاملا متفاوت شده؟ این تفاوت چیزیه که به چشم تو اینقدر زیاد میاد... در واقع از دید بعضی انسان ها چادر (و وجهه ی مذهبی) باعث تفاوت فاحش تو با اون دختر نمیشه.

    مثلا من، با وجود اینکه معنویت برام حیاتیه، می تونم با یه فرد مذهبی یا غیر مذهبی زندگی کنم. چون چیزی که دنبالش هستم، ربطی به ظاهر نداره. ممکنه همسر تو هم چنین دیدگاهی داشته باشه. و نکات مشترکی در تو و دخترخالش دیده، که تو نمیتونی درکشون کنی. مثلا تعهد یا سادگی یا تدبیر اداره زندگی یا ...

    یا اصلا دو تیپ متفاوت رو دوست داشته. مشکلی نداره که.

    خلاصه هرچه بوده متعلق به قبل بوده. و همونطور که خودت اشاره کردی، اگه فکرتو درگیرش کنی، اونوقت عملکرد بد خودت (در متن همین زندگی) زندگیتون رو متلاطم می کنه، نه عشق گذشته شوهرت.

    عشق آتشین همسر واقعا اونقدری هم مقوله حیاتی ای نیست، اگه نوع دیگری از عشق رو در وجودت حس کنی، اینو درک می کنی. مهم اون محبتیه که احتمالا معتقدی خدا با عقد در وجودتون گذاشته.

    و این کارت که ایمیل شوهرت رو چک کردی، خیلی اشتباه بوده، میدونی چرا؟ چون با اینکار خودت رو سبک کردی........

    موفق باشی.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...


    ویرایش توسط میشل : شنبه 17 خرداد 93 در ساعت 16:12

  7. 11 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (یکشنبه 18 خرداد 93), del (یکشنبه 18 خرداد 93), deljoo_deltang (پنجشنبه 22 خرداد 93), khaleghezey (شنبه 17 خرداد 93), meinoush (شنبه 17 خرداد 93), tamanaye man (جمعه 23 خرداد 93), کامران (یکشنبه 18 خرداد 93), واحد (سه شنبه 17 تیر 93), افتابگردون (شنبه 17 خرداد 93), شیدا. (شنبه 17 خرداد 93), شمیم الزهرا (شنبه 17 خرداد 93)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 11 مهر 93 [ 10:30]
    تاریخ عضویت
    1393-2-01
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    452
    سطح
    9
    Points: 452, Level: 9
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 26 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام شمیم زهرای عزیز.راستش به نظرم میشل و مهستی عزیز بهترین راهکار ها رو دادن بهتون.به دقت بخونید و انشالله به ارامش برسین.
    راستی این که شبیه اون خانم نبودین ناراحتتون کرده؟آخه یکی ازدوستان نزدیک من سر موضوغی که کاملا عکس موضوع شما بود دچار ناراحتی شده بود.ایشون میگفت از اونجایی که خیلی شبیه دوست دختر سابق همسرشه نگرانه که همسرش به هوای دوست دختره با این ازدواج کرده!!!!!!!! خانمی بس ببین چقدر دید ها فرق میکنه.!!!!نگرانی به خودت راه نده گلم.زندگیت شیرین باشه انشالله

  9. 7 کاربر از پست مفید افتابگردون تشکرکرده اند .

    meinoush (شنبه 17 خرداد 93), کامران (یکشنبه 18 خرداد 93), واحد (سه شنبه 17 تیر 93), میشل (شنبه 17 خرداد 93), ساحل75 (دوشنبه 19 خرداد 93), شیدا. (شنبه 17 خرداد 93), شمیم الزهرا (شنبه 17 خرداد 93)

  10. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام به همه دوستان عزیز
    خیلی خوشحالم کردین جواب های اینقدر آرامش بخش داشتین. .
    متاسفانه نمیتونم علتش رو بفهمم که چرا اینقدر حساسیت دارم . و همسرم هم برای اینکه من ناراحت نشم منو کلا از هرچی خانم که باهاش در ارتباطه حذف کرده و هیچی برام نمیگه.
    دوست داشتم که به جای مخفیاانه ایمیل زدن به دختر خالش یا تماس های مخفیانه کاریش با خانم ها به من میگفت . اما میدونم چون من ناراحت میشم بهم نمیگه.
    چیکار کنم این حساسیت در من کم شه؟ البته من قبلا خیلی خیلی کمتر حساس بودم تا تقریبا شش ماهه پیش که متوجه شدم همسرم فیلم و عکس پ و ر ن میبینه و به شدت به هم ریختم و همه معادلات ذهنیم از همسرم به هم خورد. من قلبا در این زمینه بهش اطمینان داشتم و بعد اون جریان همش فکر میکنم پس چیزای دیگه هم ممکنه ازش بفهمم...
    نقل قول نوشته اصلی توسط سرافراز نمایش پست ها

    انقدر باید از خودت مطمئن باشی و اون دخترخاله رو کوچیک ببینی که خودبخود از صحنه بره کنار. یکبار با قدرت تمام برای همسرت خط قرمز تعیین کن و بگو روابط گذشته ات با دخترخاله تمام شده و الان من همسر رسمی توام و در قوانین زناشویی ما راضی نیستم بهش ایمیل بزنی و اگر صحبتی داری دوتایی با هم باهاش حرف می زنیم. اگر قبول نکرد و دبه درآورد یا تکرار کرد اصلا غر نزن و شان خودت رو با رقابت با اون دخترخاله پایین نیار. خودتو دست بالا بگیر و دیگه بحث در مورد دخترخاله رو تموم کن و توی دعواها یا صحبتها هر چیزی رو یجور به دخترخاله ربط نده. بیخیال باش تا دیگه توی رابطه شما قدرت نگیره. چون اگه بخوای بجنگی بازنده تویی.
    واقعا عالی بود واقعا... خیلی آرومم کردین. سوالی داشتم؟
    ببینین نمیفهمم از خودم مطمئن باشم چطوریه؟ هرکسی ملاک هایی برای علایقش داره یعنی مثلا یک نفر یک جور آدمو دوست داره یک نفر یک جور دیگه . این به اعتماد به نفس چطوری ربط داره؟
    مثلا همسر من ملاک هایی داشته باشه که من اونهارو نپسندم و نداشته باشم و یک نفر دیگه داشته باشه. حالا من به چی مطمئن باشم؟ به اینکه من ملاک هایی که خودم دارمو دارم؟ نمیدونم توستم منظورمو بگم یا نه. اگر مسئله ظاهر زیبا بود (به نظر چند نفر که بهم گفتن من خوشگلتر از دختر خالشم اما از نظر من هر دو در یک سطحیم و هرکدوم از یک نظر برتریم) میتونستم حرفتونو درک کنم که باید اعتماد به نفس داشت اما تو اینجا نتونستم مصداق حرفتونو بفهمم.

    من متاسفانه به ذهنم نرسید که بگم کلا دیگه این کارو نکن. اما وقتی دیدم آخر شبش داره یواشکی ایمیلای گذشتشو مرور میکنه.گفتم که من راضی نیستم تو اون ایمیلارو بخونی چون الان شوهر من هستی.
    هیچی نگفت و فرداش دیدم همه ایمیلارو پاک کرده و اتفاقی دیدم حتی شماره تلفن ایران و آمریکای دخترخالشو هم پاک کرده (نسبتا زیاد ایران میاد برای همین یک خط ایرانی هم داره)
    فکر کنم فهمیده باشه وقتی میگم ایمیلای گذشتتو حتی نخون یعنی ایمیل هم نزن نه؟


    نقل قول نوشته اصلی توسط mahasty نمایش پست ها
    شما از کجا می دونید همسرتون حسرت یه زندگی دیگه رو می خوره؟ شاید خیلی هم خوشحاله که با شما ازدواج کرده. شما آرامش زندگی همسرتون هستید و اون خانم صرفا خاطره یه تعطیلات پر هیجان در سالهای دور. ممکنه ته دلش کمی دلتنگش باشه اما این زمین تا آسمون با اون علاقه ای که شما تصور می کنید متفاوته.
    ممنونم عزیزم. اره من این فکرو دارم چون همش حسرت افراد یکه اونجا هستنو میخوره و واقعا رویاش زندگی در اونجاست
    نقل قول نوشته اصلی توسط میشل نمایش پست ها
    .

    مثلا من، با وجود اینکه معنویت برام حیاتیه، می تونم با یه فرد مذهبی یا غیر مذهبی زندگی کنم. چون چیزی که دنبالش هستم، ربطی به ظاهر نداره. ممکنه همسر تو هم چنین دیدگاهی داشته باشه. و نکات مشترکی در تو و دخترخالش دیده، که تو نمیتونی درکشون کنی. مثلا تعهد یا سادگی یا تدبیر اداره زندگی یا ...



    خلاصه هرچه بوده متعلق به قبل بوده. و همونطور که خودت اشاره کردی، اگه فکرتو درگیرش کنی، اونوقت عملکرد بد خودت (در متن همین زندگی) زندگیتون رو متلاطم می کنه، نه عشق گذشته شوهرت.

    عشق آتشین همسر واقعا اونقدری هم مقوله حیاتی ای نیست، اگه نوع دیگری از عشق رو در وجودت حس کنی، اینو درک می کنی. مهم اون محبتیه که احتمالا معتقدی خدا با عقد در وجودتون گذاشته.

    و این کارت که ایمیل شوهرت رو چک کردی، خیلی اشتباه بوده، میدونی چرا؟ چون با اینکار خودت رو سبک کردی........

    موفق باشی.
    ممنونم میشل عزیز.
    گرچه نمیتونم حرفتو درک کنم اما فکر میکنم همسرم هم همین فکرو داره که معنویت مهمه اما نه اینکه همسر آدم مذهبی باشه یا نباشه. اون میگه اینا شخصیه و به همسر مربوط نیست اما من اینطور فکر نمیکنم. هنوز با گذشت چهار سال وقتی شوهرم نماز صبح نمیخونه دلم میسوزه و براش دعا میکنم که خدا کمکش کنه!


    و منم منظورم مذهبی بودنی که فقط ظاهر باشه نبود. به طور کلی همه چیز.

    موافقم دقیقا خودمو سبک کردم. اما خیلی خوشحال شدم که تونستم بگم که ایمیلاتو خوندم و ناراحت شدم. (این کار واقعا از من بعید بود!)

    آفتابگردون عزیز ممنونم از توجهتون. من ویژگی های ظاهری مد نظرم نبوده که شباهتش باعث ناراحتی بشه. ازینکه برخی ارزش های من برای همسرم ارزش نبوده و بلعکس منو آزار داده.

  11. 6 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    meinoush (شنبه 17 خرداد 93), واحد (سه شنبه 17 تیر 93), میشل (شنبه 17 خرداد 93), افتابگردون (شنبه 17 خرداد 93), سرافراز (یکشنبه 18 خرداد 93), شیدا. (شنبه 17 خرداد 93)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array
    سوالی داشتم؟
    ببینین نمیفهمم از خودم مطمئن باشم چطوریه؟ هرکسی ملاک هایی برای علایقش داره یعنی مثلا یک نفر یک جور آدمو دوست داره یک نفر یک جور دیگه . این به اعتماد به نفس چطوری ربط داره؟
    مثلا همسر من ملاک هایی داشته باشه که من اونهارو نپسندم و نداشته باشم و یک نفر دیگه داشته باشه. حالا من به چی مطمئن باشم؟ به اینکه من ملاک هایی که خودم دارمو دارم؟ نمیدونم توستم منظورمو بگم یا نه. اگر مسئله ظاهر زیبا بود (به نظر چند نفر که بهم گفتن من خوشگلتر از دختر خالشم اما از نظر من هر دو در یک سطحیم و هرکدوم از یک نظر برتریم) میتونستم حرفتونو درک کنم که باید اعتماد به نفس داشت اما تو اینجا نتونستم مصداق حرفتونو بفهمم.

    من متاسفانه به ذهنم نرسید که بگم کلا دیگه این کارو نکن. اما وقتی دیدم آخر شبش داره یواشکی ایمیلای گذشتشو مرور میکنه.گفتم که من راضی نیستم تو اون ایمیلارو بخونی چون الان شوهر من هستی.
    هیچی نگفت و فرداش دیدم همه ایمیلارو پاک کرده و اتفاقی دیدم حتی شماره تلفن ایران و آمریکای دخترخالشو هم پاک کرده (نسبتا زیاد ایران میاد برای همین یک خط ایرانی هم داره)
    فکر کنم فهمیده باشه وقتی میگم ایمیلای گذشتتو حتی نخون یعنی ایمیل هم نزن نه؟
    اول بگذار مساله ای رو برات روشن کنم. آیا تو همه چیزهایی که امروز دوست داری و برات ملاک شده از اول تولدت دوست داشتی؟ مثلا وقتی پنج سالت بود و ازت می پرسیدند چجور مردی خوشت میاد، میگفتی مردی که نماز صبحش قضا نشه؟؟ نه! ملاکها و معیارهای ما طی گذران زندگی و با کسب تجربه بدست میاد. ذهن، ناخودآگاه چیزهایی رو می پسنده که باهاشون راحتتره و خاطره خوشی از اونها داره. پس ملاکها نسبی هستند و می تونند در گذر زمان تغییر کنند. برات پیش نیومده بری خرید و دنبال یه کفش خاصی بگردی اما توی مدلهای جدید کفش یهو چیزی رو ببینی که فکرشم نمی کردی و خوشت بیاد؟ یا پای کسی ببینی و احساس کنی قشنگه و بخریش؟
    اینهارو گفتم که درک کنی معیارهای ما الزاما انقدر سفت و سخت و تغییرناپذیر نیستند. شاید همسر شما قبلا دیدگاه دیگه ای به زندگی داشته اما الان متفاوت شده باشه و منظور من از داشتن اعتماد بنفس همینجا خودشو نشون می ده. اگر زندگی با خانم مومن و متشخصی مثل شما تبدیل به خاطره خوشی برای همسرت بشه که اون باهاش احساس راحتی کنه کم کم معیارهای جدید دوست داشتن و علاقه جایگزین قبلی میشه. عکسش هم درسته. شما انقدر قضیه دخترخاله رو بزرگ می کنید و سر این قضیه باهاش جنگ و دعوا راه می اندازید که همسر شما حسرت روزهای بیخیالی بودن با دخترخاله رو خواهد خورد. پس خیلی مهمه که محیط خونتون امن و راحت و پر از عشق و آرامش باشه. مهمه که همسر شما متوجه بشه با وجود داشتن خط قرمزهاتون، در مقابل خطاهاش هم هشیارید و هم بزرگوارانه رفتار می کنید.
    مساله اعتماد بنفس در اکثر زنان ایرانی مشکل حادی هست چون یک زن ایرانی یاد گرفته با ازدواج همه چیزش رو وقف همسر و بچه ها کنه. اما از نظر من زن هم یک انسان هست و در هیچ مرحله ای دست از خودسازی نباید برداره. شما باید هر روز تلاش کنی احساس بهتری نسبت به خودت، دنیا و آدمهای اطرافت و زندگی داشته باشی و این بدست نمیاد مگر با تغییر نگرش نسبت به زندگی، رها کردن مسائل پوچ و پیش پا افتاده و بزرگتر و مثبت تر فکر کردن. ناخودآگاه وقتی از نشاط و شادی درونی برخوردار میشی وجودت پر و لبریز میشه و یک حس اطمینان وجودت رو فرا می گیره که دیگه احساساتت رو وابسته به شخص یا موقعیت نمی کنه.
    باید تلاش کنی از لحاظ مثبت نگری، تفریحات زندگی، مطالعه و حتی شرکت در سمینارهای خودسازی، به خود واقعی دست پیدا کنی و احساس ارزش کنی. هر فعالیتت رو مقدس و باارزش بدونی و حتی موقع شستن ظرفها هم احساس کنی چقدر خانم باکلاسی هستی!
    گفتگو با همسرت رو زیاد کن. خودخوری رو کم کن، از هر کاهی کوه نساز. مثل یک دوست با همسرت برخورد کن و مواردی که ناراحتت می کنه خیلی آروم باهاش مطرح کن انگار داری درددل می کنی. بگذار احساس کنه اون تکیه گاه توئه. مشکلاتتون رو از مشکل اون، به مشکلتون تبدیل کن.
    در مورد رابطه جنسی معمولا شرم و حیای زن ایرانی مانع از ایجاد تنوع در رابطه میشه. اطلاعاتت رو در این زمینه بالا ببر و حتی از همسرت بخواه در این زمینه منبع بهت معرفی کنه. بهش بگو دلت می خواد شبهای شورانگیزی رو باهاش تجربه کنی و این قضیه خیلی برات مهمه که عامل اصلی لذت همسرت باشی.
    گفتگو کن. شیوه درست حرف زدن رو با همسرت پیاده کن. همیشه یادت باشه همسرت رو قبل ازینکه همسرت ببینی دوست صمیمی خودت ببین.
    ---
    یک مورد از دخترخاله به ذهنم رسید که شاید درست باشه. احتمال داره همسرت امیدوار باشه با ادامه ارتباط با دخترخاله دعوتنامه ای یا چیزی ازش دریافت کنه که بتونه به آمریکا بره. شاید اصلا خواستگاریش از دخترخاله هم همین هدف رو داشته. شاید اصلا مساله علاقه این وسط مطرح نبوده.
    زندگیتو مدیریت کن. علایق واقعی همسرت رو بشناس و بهش کمک کنن بهشون برسه. در مورد زندگی توی آمریکا و اینکه چقدر این براش هدف بوده باهاش صحبت کن. شاید اصلا قضیه کاملا متفاوت از اون چیزی بوده که فکر میکردی.

  13. 8 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 18 خرداد 93), meinoush (یکشنبه 18 خرداد 93), pasta (پنجشنبه 22 خرداد 93), sanjab (یکشنبه 18 خرداد 93), واحد (سه شنبه 17 تیر 93), میشل (یکشنبه 18 خرداد 93), ساحل75 (دوشنبه 19 خرداد 93), شمیم الزهرا (دوشنبه 19 خرداد 93)

  14. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سرافراز نمایش پست ها
    اول بگذار مساله ای رو برات روشن کنم. آیا تو همه چیزهایی که امروز دوست داری و برات ملاک شده از اول تولدت دوست داشتی؟ مثلا وقتی پنج سالت بود و ازت می پرسیدند چجور مردی خوشت میاد، میگفتی مردی که نماز صبحش قضا نشه؟؟ نه! ملاکها و معیارهای ما طی گذران زندگی و با کسب تجربه بدست میاد. ذهن، ناخودآگاه چیزهایی رو می پسنده که باهاشون راحتتره و خاطره خوشی از اونها داره. پس ملاکها نسبی هستند و می تونند در گذر زمان تغییر کنند. برات پیش نیومده بری خرید و دنبال یه کفش خاصی بگردی اما توی مدلهای جدید کفش یهو چیزی رو ببینی که فکرشم نمی کردی و خوشت بیاد؟ یا پای کسی ببینی و احساس کنی قشنگه و بخریش؟
    اینهارو گفتم که درک کنی معیارهای ما الزاما انقدر سفت و سخت و تغییرناپذیر نیستند. شاید همسر شما قبلا دیدگاه دیگه ای به زندگی داشته اما الان متفاوت شده باشه و منظور من از داشتن اعتماد بنفس همینجا خودشو نشون می ده. اگر زندگی با خانم مومن و متشخصی مثل شما تبدیل به خاطره خوشی برای همسرت بشه که اون باهاش احساس راحتی کنه کم کم معیارهای جدید دوست داشتن و علاقه جایگزین قبلی میشه. عکسش هم درسته. شما انقدر قضیه دخترخاله رو بزرگ می کنید و سر این قضیه باهاش جنگ و دعوا راه می اندازید که همسر شما حسرت روزهای بیخیالی بودن با دخترخاله رو خواهد خورد. پس خیلی مهمه که محیط خونتون امن و راحت و پر از عشق و آرامش باشه. مهمه که همسر شما متوجه بشه با وجود داشتن خط قرمزهاتون، در مقابل خطاهاش هم هشیارید و هم بزرگوارانه رفتار می کنید.
    مساله اعتماد بنفس در اکثر زنان ایرانی مشکل حادی هست چون یک زن ایرانی یاد گرفته با ازدواج همه چیزش رو وقف همسر و بچه ها کنه. اما از نظر من زن هم یک انسان هست و در هیچ مرحله ای دست از خودسازی نباید برداره. شما باید هر روز تلاش کنی احساس بهتری نسبت به خودت، دنیا و آدمهای اطرافت و زندگی داشته باشی و این بدست نمیاد مگر با تغییر نگرش نسبت به زندگی، رها کردن مسائل پوچ و پیش پا افتاده و بزرگتر و مثبت تر فکر کردن. ناخودآگاه وقتی از نشاط و شادی درونی برخوردار میشی وجودت پر و لبریز میشه و یک حس اطمینان وجودت رو فرا می گیره که دیگه احساساتت رو وابسته به شخص یا موقعیت نمی کنه.
    باید تلاش کنی از لحاظ مثبت نگری، تفریحات زندگی، مطالعه و حتی شرکت در سمینارهای خودسازی، به خود واقعی دست پیدا کنی و احساس ارزش کنی. هر فعالیتت رو مقدس و باارزش بدونی و حتی موقع شستن ظرفها هم احساس کنی چقدر خانم باکلاسی هستی!
    گفتگو با همسرت رو زیاد کن. خودخوری رو کم کن، از هر کاهی کوه نساز. مثل یک دوست با همسرت برخورد کن و مواردی که ناراحتت می کنه خیلی آروم باهاش مطرح کن انگار داری درددل می کنی. بگذار احساس کنه اون تکیه گاه توئه. مشکلاتتون رو از مشکل اون، به مشکلتون تبدیل کن.
    در مورد رابطه جنسی معمولا شرم و حیای زن ایرانی مانع از ایجاد تنوع در رابطه میشه. اطلاعاتت رو در این زمینه بالا ببر و حتی از همسرت بخواه در این زمینه منبع بهت معرفی کنه. بهش بگو دلت می خواد شبهای شورانگیزی رو باهاش تجربه کنی و این قضیه خیلی برات مهمه که عامل اصلی لذت همسرت باشی.
    گفتگو کن. شیوه درست حرف زدن رو با همسرت پیاده کن. همیشه یادت باشه همسرت رو قبل ازینکه همسرت ببینی دوست صمیمی خودت ببین.
    ---
    یک مورد از دخترخاله به ذهنم رسید که شاید درست باشه. احتمال داره همسرت امیدوار باشه با ادامه ارتباط با دخترخاله دعوتنامه ای یا چیزی ازش دریافت کنه که بتونه به آمریکا بره. شاید اصلا خواستگاریش از دخترخاله هم همین هدف رو داشته. شاید اصلا مساله علاقه این وسط مطرح نبوده.
    زندگیتو مدیریت کن. علایق واقعی همسرت رو بشناس و بهش کمک کنن بهشون برسه. در مورد زندگی توی آمریکا و اینکه چقدر این براش هدف بوده باهاش صحبت کن. شاید اصلا قضیه کاملا متفاوت از اون چیزی بوده که فکر میکردی.
    سلام سرافراز عزیز.
    خیلی حرفات جالب بود. تا حالا ازین نظر به ملاک ها نگاه نکرده بودم. مخصوصا در قبال شخصی مثل همسر من که هرونچه باعث راحتی و شادیش بشه بهش علاقه منده خیلی صدق میکنه. من غیر از همون شب و در همون حدی که براتون گفتم دیگه اصلا راجع به دختر خالش حرفی نزدم. اما در درون روی این موضوع حساس شدم و وقتی مثلا بقیه یا همسرم دارن درباره راهای رفتن به آمریکا حرف میزنن (فهمیدم همسرم برای رفتن حتی لاتاری شرکت میکرده که شاید برنده بشه و بتونه یک بار بره!) من سریعا همین موضوع دختر خاله میاد جلو چشمم.

    اینکه فرمودین شاید به دلیل امید به دعواتنامه باشه این علاقه، منم انتظار داشتم یک چیزی شبیه این از همسرم بشنوم یا بگه قبلا برام یک سری مسائل کم اهمیتر بوده اما همسرم اینارو بهم نگفت و فقط میگفت من قبلا عاشقش بودم اما از همون خواستگاری به تو علاقه مند شدم. هیچی نمیگفت از ملاک هاش و حتی گفت من قبل ازدواج اصلا برام حجابو این چیزا اهمیتی نداشته و مهم نجابت بوده (گفتم تعریف نجابت از نظر تو چیه؟ گفت با مردای نامحرم شوخی بد نکنن. گفتم پس شوخی و راحتی با مردا اشکال نداره مگر اینکه شوخیش بی ادبی باشه؟ گفت آره!!!! گفتم که فکر کنم اغلب دختران نرمال همینطورن و همه پس نجیبن اینکه ملاک خاصی نبود و حرفمو رد نکرد.خلاصه من فهمیدم دنبال این نباشم که چه چیز ارزشمندی از نظر همسرم دارم چون راه به جایی نمیبرم و همسرم میگه من از زندگیم راضیم ولی نمیتونه دلیل خیلی روشنی بیاره)
    که تو داشتی حالا از شانس من تو حجاب هم داری که این برای من بدی یا خوبی حساب نمیشه اما یک حسنه که برای من البته ملاک نبوده اما الان راضیم!

    اما اینها با گذشت زمان و دیگه چیزی ندیدن از همسرم این موضوع شاید کمرنگ بشه اما کمکم کنین بتونم دوست همسرم باشم.
    همونطور که گفتم برام بگه مثلا فلان همکارش خانمه و باید باهم فلان کارو انجام بدن... منظورم اینه کتمان نکنه کارهایی که مرتبظ با خانم هاست. همسر من حتی شماره خانم های همکارشو تو گوشیش ذخیره نمیکنه . من واقعا اصلا رفتارای بدی در قبال روابط کاریش نداشتم که اونقدر مخفیکار شده. مثلا نمیدونم خاطرتون هست که ما اتفاقی در یک گروه کوهنوردی عضو شدیم که منشی همسرم هم اونجا بودو این دو خیلی باهم صمیمانه حرف میزدنو واقعا انگار دو تا دوست که چند وقت همو ندیدن به هم رسیده باشن! من فقط ناراحت شدم حتی بعدش هم مواظب بودم نپرسم فلانی چیکار میکنه سر کار و حتی سعی میکردم طبیعی خودمو جلوه بدمو حالشو میپرسیدم و همسرم یهو یه چیز عجیب میگفت که مثلا اره خوبه طفلکی چند روز گازشون قطع شده .... و من شاخ درمیاوردم که اینهارو تو از کجا باید بدونی! ولی به رو نمیاوردم. حتی پدرم هم که همراهمون بود ناراحت شد که هیچ دلیلی نداره کسی با منشیش اینطوری حرف بزنه. اما همسرم بعد اون دیگه هیچ چیزی از منشیش برام نمیگه . البته قبلش هم در همین حد که منشیمون خانمه و اینا گفته بود.

    به نظرتون چیکار کنم؟ اصلا این انتظار من معقوله که همسرم همونطور که ممکنه از یک همکار مردش برام بگه از خانم ها هم بگه و اگر کاری داره جلوی من تماس بگیره و مخفیانه نگیره؟ چیکار هایی باید بکنم تا همسرم همون که واقعا هست باشه و جلوی من مراعات روابطش با خانم هارو نکنه.

    (حتی روز های آخری که دخترخالش ایران بود همسرم رفتارش از روزای اول عوض شده بودو بیشتر مراعات میکرد. حتی دختر خالش اومد جلو دستشو بذاره رو شونه شوهرم داشت باهاش حرف میزد، سریع رفت عقب حتی یه جور خیلی تند که حس کردم دختر خالش جا خورد. این تغییر اگر واقعی باشه که خوبه اما اگر مثل جریان منشیش فقط جلو من باشه واقعا بده)
    ویرایش توسط شمیم الزهرا : دوشنبه 19 خرداد 93 در ساعت 10:47

  15. #9
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خوب خوشحالم که همسر شما در ارتباط با دخترخاله ای که عاشقش بوده و حتی عکس هاشم داشته این طوری مراعات کرده. واقعا باید خوشحال باشی. اگر واقعا اعتقاد داشت که مراعات کردن کار بیهوده ای است یا اینکه هنوز عاشق دخترخاله اش بود دلیلی نداشت که این کار را انجام بدهد. دیگر شک به دلت را نده. همسرت اگر زندگی با شما را دوست نداشت و خواهان شما نبود مراعات نمی کرد. چون شما را دوست دارد این کار را می کند. بعدش هم ایشان شما را دیده و پسندیده. اینکه چه معیاری داشته یا نداشته مهم نیست. یعنی این طرز نگرش شما قضیه را بیش از حد منطقی و کتابی می کند. دوست داشتن و پسندیدن را نمی توان اینقدر منطقی تحلیل کرد. پس علاقه همسرت را به خودت با تحلیل های ریاضی و منطقی نسنج. وقتی بهت می گه تو را پسندیدم یعنی به دلش نشستی و دوستت دارد.

  16. 6 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 19 خرداد 93), deljoo_deltang (پنجشنبه 22 خرداد 93), هیام " (پنجشنبه 22 خرداد 93), افتابگردون (پنجشنبه 22 خرداد 93), ساحل75 (دوشنبه 19 خرداد 93), شمیم الزهرا (دوشنبه 19 خرداد 93)

  17. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام دوستان منتظرم که پاسخ سوالامو بدین و راهنماییم کنین.
    ممنونم


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 61
    آخرين نوشته: جمعه 17 اردیبهشت 95, 22:06
  2. ماموریت این دو فرشته چه بود .... ؟؟؟؟؟؟ هاروت و ماروت
    توسط parsa1400 در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 فروردین 94, 06:46
  3. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 13 مرداد 91, 19:56
  4. تفاوت سنی 8 سال، آیا از یک نسلیم؟
    توسط jodiabot در انجمن تفاوت سنی در ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 05 فروردین 90, 23:53
  5. تشخیص تفاوت میان عشق و شهوت !!!
    توسط erfan25 در انجمن عشق
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 16 آبان 88, 13:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.