با درود به همگان
در مورد آسیب شناسی خدمات روان درمانی در جامعه فعلی ایران چند نکته به ذهن متبادر می شود که از نظر دوستان می گذارد:
1-بالا بودن بهای خدمات روان درمانی و روانشناسی که برای یک ساعت یا 45 دقیقه مشاوره مبالغی بین ده هزار تا پنجاه هزار تومان از مُراجع اخذ می گردد و به علت دنباله دار و طولانی مدت بودن این خدمات هزینه بسیار بسیار سنگین را بر دوش مُراجع قرار می دهد که بسیاری با وجود بیماری مُزمنی که دارند،اصلاً یا طرف مطب روانشناسان، روانکاوان، مشاوران و رواندروانگران نرفته یا اینکه پس از یک تا پنج جلسه درمانشان را ناتمام رها می کنند.
2-بسیاری از سفارشها و درمانهای پزشکان متخصص و مشاوران در جملاتی چون:تو خودت باعث ناراحتی خودت می شوی؛تو نیروند هستی؛رخدادهای بیرون نمی توانند بر تو اثری بگذارند؛به خدا توکل کن؛موفقیت دست خود توست؛همه چیز به خودت بستگی دارد؛همه چنین مشکلاتی دارند؛آینده دست خود توست؛اگر مادرت یا پدرت یا . . . . مردن برای همه هست؛باید راه حل مسئله را پیدا کنی؛تصور خلاق داشته باش؛اگر کسی بد است و تو را آزار داده است،همه چنین نیستند؛باید بدی های دیگران را فراموش کنی؛شاد باش و . . . . بر زبان می آورند.
اما بیمار و مُراجع آنها هنگامی که در جامعه وارد می شود،می بیند که اصلاً این طور نیست و با تصور خلاق نیز هر چه زور می زند،کاری از پیش نمی برد و بسیاری و نه همه آدمها به همان بدی پیش هستند،هر کاری می کند چون جزو استثنائات نیست و امکانات هم برآورده نیست،موفق نمی شود و این جامعه است و مردم که سبب ناراحتی او می شوند و به او تجاوز می کنند . . . .
وخلاصه هرآنچه را که در جلسات بسیار گران روان درمانی در گوشش خوانده اند،عکسش برای او ثابت می شود و دوباره در محیطی وارد شده است که مدام قی المثل او را می زنند و او هم لاجرم احساس درد می کند.
این جریان درست همانند این است که ما مدام به کسی دارد از دیگران کتک می خورد،بگوییم که نه!!اصلا این جور نیست و این دست خودت است که فکر کنی کتک نمی خوری!!!
چکیده سخن آنکه:ما انسانها داریم در یک اجتماع انسانی که خود آن را با همه روابط،پیچیدگی ها و مشکلات ساخته ایم زیست می کنیم،اکنون اگر انسانی که درگیر این جامعه و رابطه هایش است،به دلیل ناتوان بودن یا قوی نبودن و ونداشتن مهارت های زندگی راحت با بهره از کلاهبرداریهای دیدنی و نادیدنی و حق خوردنهای دیدنی یا نادیدنی،مدام ضربه روانی دیده و بالاخره روانش رنجور می شود،باید چکار کند؟مگر یک انسان چقدر تاب توانایی در برابر مشکلات خود نخواسته و تحمیلی را دارد؟یک انسانی که از کمترین حقوق و آزادیهای فردی که تازه بر طبق قوانین است،محروم است باید چکار کند؟
در یک کلام سیستم درمانِ روانپزشکی ما جدای از واقعیت است و مسکنی لحظه ای است و هیچگاه با بهره از آنها نمی توان یک انسان رنجور را که دوباره به اجتماع بیمار برمی گردد،درمان کرد که انسان تندرستِ پس از روان درمانی،دوباره در فضایی بیمار قرار گرفته و آش همان آش است و کاسه همان کاسه . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
علاقه مندی ها (Bookmarks)