به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 93 [ 15:17]
    تاریخ عضویت
    1393-2-24
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    115
    سطح
    2
    Points: 115, Level: 2
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بابام منو مجبور به ترک تحصیل میکنه!!

    با سلام...
    دختری هستم 22 ساله دانشجوی پزشکی.

    من و داداشم دانشجوی سال سوم پزشکی هستیم و بابام سر هر موضوع کوچیکی بهونه ندادن هزینه تحصیلمونو میگیره

    یه سال میشه که بابام دیگه خرج تحصیل داداشمو نمیده الانم دیگه اجازه تحصیل بهم نمیده(گفت: دیگه از پول خبری نیس و حق نداری بری دانشگاه)

    لطفا برام راه حلی نشون بدین یا مشوره ای که بتونم مهارت گفتگوم رو بالا ببرم تا بتونم بابامو راضی کنم

    ممنون

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود به همدردی خوش آمدید

    تبریک بخاطر رشته خوبی که در حال تحصیل در آن میباشید

    خودتان فکر میکنید علت اصلی این تصمیم پدر شما چیه بخاطر مسائل مالیه یا نه از روی لجبازی؟
    مثلا برادر شما کاری بر خلاف میل ایشون انجام داده باشه و بقول معروف تر و خشک با هم بسوزن

    خواندن مقالات زیر فکر کنمب ه شما کمک کنه برای ایجاد رابطه بهتر با پدرتان
    لینک های مهارت های ارتباطی و رفتار جراتمندانه


    مهارتهای ارتباطی

    چگونه منفعل نباشیم؟

    اینا هم تاپیک های she هستش.

    مشاوره تخصصی با جناب sci

    کارگاه آموزشی - رفتار جرات مندانه
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  3. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    blue_rose (سه شنبه 30 اردیبهشت 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 93 [ 15:17]
    تاریخ عضویت
    1393-2-24
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    115
    سطح
    2
    Points: 115, Level: 2
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون دوست عزیز
    نظر به مشکالات فامیلی که در دوران کودکی داشتن یه کم تند مزاج هستن

    دلیلش رو که خودشون مشکلات مالی میگن ولی این طور نیست چون به راه های دیگه مصرف میکنن (به نفع شخص خودشون نه فامیل)

    ممنون از لینک ها

  5. کاربر روبرو از پست مفید blue_rose تشکرکرده است .

    khaleghezey (دوشنبه 29 اردیبهشت 93)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    ناراحت نباش
    احتمالا الان تو فصل امتحانات هستی این ترم که داره تموم میشه و ناراحت خرج این ترمت نباش الان هم فقط رو امتحانات تمرکز کن

    1-دانشجوی دانشگاه دولتی هستی؟
    2-خرج هر ترم شما مگه چقدره؟
    3-داداشت درسش را ول کرد؟
    4- سر چی با پدر بحث کردی که اینطوری گفته؟
    5- تحصیلات بابات چیه؟
    6- کسی هست که رو بابات تهثیر داشته باشه؟

  7. کاربر روبرو از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده است .

    blue_rose (سه شنبه 30 اردیبهشت 93)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 93 [ 15:17]
    تاریخ عضویت
    1393-2-24
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    115
    سطح
    2
    Points: 115, Level: 2
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    شاید باور تو نشه پدرمنم پزشک هست وضع مالیش خیلی خوبه تقریبا ثروت زیادی هم از پدرش بهش به ارث رسیده (زمین های زیادی)شهریه دانشگاه مون برای شخصی مثل پدرم پول زیاد نیست (دانشگاه آزد)
    از چند سال به این طرف هر سال قسمتی از زمین هاشو میفروشه به بهانه های مختلف میره خارج از کشوره برای عیاشی





    اخلاق ورفتار پدرم.فوقالعاده تند مجاز (هرچند اون بالا گفتم یه کم ولی از یه کم خیلی زیاد تره)سر کوجیکترین موضوع بد ترید دعوا را راه میندازه بخصوص وقتی حرف از پول به میون میاد که دیگه واویلاست




    همشه جلو هر کس وناکس خارو تحقیر مون میکرد ومیکنه بخصوص برادر بزرگمو (ولی بازم با این وجود همیشه برادرم احترامشو حفظ کرده وبه ما هم همیشه توصیه حفظ احترام میکنه وهیچ گاه مقابلش نه ایستاده )





    از هیچ کار مثبت مون تعریف نکرده هیچ کاه از نگاه عاطفی تامین مون نکرد( البته از نگاه مادی هم همینطور با وجودی که میتونه بهترین زندگی را برای ما جور کنه ولی زندگی فقیرانه ای داریم)




    همیسشه دست بزن داشت بخصوص روی مادر مون( که این یکی دوسال اخیر منو برادر هام بهش این اجازه رو نمیدم روی مادرمون دست بلند کنه)





    مشروب میخوره هر وقت هم فرصتش پیش بیاد مواد میزنه وهمیشه هم دنبال زن ودختر مردم میپلکه




    همیشه باید حرف حرف خوش باشه چه منطقی باشه وچه غیر منطقی هیچ کس حق هیچ اعتراضی رو نداره . دوست داره ما همیشه چشم بله قربان گویش باشیم. دوست نداره هیچ وقت از خود مون تصمیم واراده ای داشته باشیم(حرف هیچ احدی هم رویش تاثیر گذار نیست)


    یه کوچولو بر میگردیم به گدشته پدرم . پدرم فرزند طلاق بوده زیر دست خواهر برادر های ناتنیش بزرگ شده وهمیشه هم بین اونا هم دعوا ومشاجره بوده واونم هیچ گاه طعم محبت پدر مادرو نچشیده بوده( هر گاه من وبرادر هام به مشکلی بر میخورم برای حلش نمیکوشه میگه من از بد ترا را تجربه کردم شما هم تجربه کنید)



    واما موضوعی که باعث شد هزینه تحصیل برادرمو نده سال گذشته وقتی خارج از کشور بود با یکی دو نفر خواسته بود به شراکت بزنس راه بندازه که از برادرم خواسته بود کار های داخلی را تو پیگیری کن وراه بندا

    که اتفاقا هم زمان با امتحانات مون بود داداشم خواست کس دیگه ای رو جای خودش مقررکنه. تا بدرساش لطمه نخوره

    که اون قبول نکرد سر همین موضوع که خودت چرا پیگر کار های بزنس نمیشی بهانه اورد .گفت من هزینه تحصیلت نمیدم وشونه خالی کرد از زیر بار مسولیتش ( همینطور هم کرد)که بعد از چند ماه فهمیدیم اصلا بزنسی در کار نبوده فقط بهانه ای بوده برای نپرداختن پول.

    برادرم یه مدت توی یکی از درمانگا ها یه کار نمیه وقت برای خودش پیدا کرده بود وقتی پدرم از خارج برگشت ومتوجه این موضوع شد هر روز جنگ ودعوا ومشاجره توی خونه راه مینداخت واخر سر حرفشو میکشیوند سمت برادرم ومیگفت دیگه نمیخواد بری سر کارولازم نیست کار کنی که تا بلاخره مجبور شد کارشو ول کنه ( سر کار رفتن برادرم قبل از موضوع بزنسش بود )



    وحالا هم به هر بهانه ای گیر میده به من و به بهانه های الکی دعوا راه میندازه که تو دیگه نمیخواد بری دانشگاه.

    که من به هیچ وجه حاضر نمیستم حرفشو قبول کنم . انگار پدرم از یه چیزی میترسه ونمیخواد ما در س بخونم ومستقل شیم وبرای خود کسی بشیم



    وحالا هم تنها حسی که من به همچین پدری دارم تنفر هست وبس البته این حسمو بروز نمیدم لا اقل تا زمانی که درسمو بتونم تموم (خیلی وقته منو برادرم دنبال کار هستیم تا زیر بار منت پدرم نباشیم ولی متاسفانه هنوز نتونستیم کار پیدا کنیم )

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 تیر 93 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1393-1-16
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    434
    سطح
    8
    Points: 434, Level: 8
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 55 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم خیلی ناراحت شدم. بابای منم تقریبا همین رفتار ها رو داشته وداره.که باعث شد من از خونه برم(به بهانه ی کار در بیمارستان.حتی بعد از تمام شدن طرحم حاضر نبودم خونه برگردم.)

    زندگی ادم هایی مثل منوتو با سختی شروع میشه و خودمون هم برای تنبیه خودمون خوشی های زندگی رو از خودمون میگیریم.

    شاید بتونی بدون این که پدرت بفهمه کار پاره وقت برداری یا هر ترم وام های دانشجویی بگیری بعد که سر کار رفتی خالی کنی.من این کارها رو کردم.والان هم استخدامموهم ازدواج کردم .یا از1ادم دل سوز یا خیر غرض بگیری.یا در کنار درسات بخون برا دولتی که خرجش کم تره و با پاره وقت و وام میتونی کارت رو راه بندازی.


    این سختی هارو خیلی ها دارن.خیلی فرزند ها از باباشون بد دیدند. نمونه اش من که هروقت دست نوازش پدری رو میبینم ناخداگاه احساس کمبود میکنم.اما ادم هایی مثل منو تو قوی میشن ودر هرشرایتی دووم میارن

  10. 2 کاربر از پست مفید barania تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (یکشنبه 04 خرداد 93), مهربونی... (یکشنبه 04 خرداد 93)

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 تیر 93 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1393-1-16
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    434
    سطح
    8
    Points: 434, Level: 8
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 55 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خودت رو بساز ومحکم وبا اراده جلو برو.شاید بزرگ ترین امتحان زندگیت همین باشه وبعدش زندگی اسوده تری داشته باشی.به ندای دلت گوش کن ونرم نرمک اهدافت رو پیش ببر.

    نماز خوندن وقران خوندن خیلی ارامش میده به دلت ومیتونی تصمیم درست رو بگیری.

  12. کاربر روبرو از پست مفید barania تشکرکرده است .

    مهربونی... (یکشنبه 04 خرداد 93)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 93 [ 15:17]
    تاریخ عضویت
    1393-2-24
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    115
    سطح
    2
    Points: 115, Level: 2
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از همدردیت barania جون من بنا به بعضی مشکلات نمیتونم وام بگیرم و باید و بابام اجازه کار بهم نمیده نمیدونم چیکار کنم باید سعی کنم ازم راضی باشه ولی هر کاریم که بکنم ولی وقتی موضوع پول وسط باشه دوا را میندازه
    من خودم نت ندارم و از خونه دوستم و یا از دانشگاه میام اینجا براین مجبورم جوابتونو دیر بدم :(

  14. کاربر روبرو از پست مفید blue_rose تشکرکرده است .

    مهربونی... (یکشنبه 04 خرداد 93)

  15. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 تیر 93 [ 16:48]
    تاریخ عضویت
    1393-1-16
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    434
    سطح
    8
    Points: 434, Level: 8
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 55 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم سلام.
    بعضی کارهات رو میتونی مخفیانه انجام بدی که بابات بو نبره.مپلا برا وام لازم نیست بابات ضامن بشه.اول-وام دانشجویی بگیر که سودش کم تره.وبعد 1نفر که خیلی دوستت داره وراز دارته واز اخلاق بابات خبر داره رو ضامن کن مثل پدربزرگت یا عموت یا دایی .یا از داداشت1مدت کمک مالی بگیر.تا بعد1کار اساسی بکنی.
    من میبینم که بعضی متخصص ها اجازه ی کار در کادر درمان به فرزندشون نمیدند.مثلا با پزشکی مخالف اند اما با دندون موافقند. به دلایلی که خودت خبر داری.شاید بابات با همه ی بدیش نمیخواد شما مثل اون بشید.
    خدا دقیقه90 1راهی پیش پای بنده اش میذاره..
    با این وجود طبق رفتار های بابات هیچ چی بعید نیست.به خودت واینده امید داشته باش اما با این وجودخودت رو اماده ی اون چیزی که دوست نداری بشه رو بکن.قسمت هر چی باشه همون میشه

    خواهر من2سال پشت کنکور نشست هر دفعه رتبه اش شد1000 اما پزشکی دولتی نیاورد.برا ازاد مپهم پولی نداشتیم علوم ازمایشگاهی خوند والان هم داره کار میکنه.موفقه ازدواج کرده واز زندگیش راضیه.اما 6 یا7سال پیش خیلی ناشکری میکرد که من بدبختم و...
    الان خیلی راضیه که به جای بیش از10 سال 4سال درس خونده والان داره جوونی میکنه درصورتی که اگه پزشک شده بود به خاطر مشکلات زندگی مثل خیلی پزشک ها عقده ای شده بود(معضرت میخوام)یا انحرافاتی داشت

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 تیر 93 [ 19:01]
    تاریخ عضویت
    1392-7-17
    محل سکونت
    البرز کرج
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    833
    سطح
    15
    Points: 833, Level: 15
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    92

    تشکرشده 184 در 65 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    21
    Array
    وقت نداری قسمت پر رنگ رو بخون
    ا
    نقل قول نوشته اصلی توسط blue_rose نمایش پست ها
    سلام
    شاید باور تو نشه پدرمنم پزشک هست وضع مالیش خیلی خوبه تقریبا ثروت زیادی هم از پدرش بهش به ارث رسیده (زمین های زیادی)شهریه دانشگاه مون برای شخصی مثل پدرم پول زیاد نیست (دانشگاه آزد)
    از چند سال به این طرف هر سال قسمتی از زمین هاشو میفروشه به بهانه های مختلف میره خارج از کشوره برای عیاشی
    نشون دهنده این هستش که درآمد خالص ایشون کم شده یا هزینه هاشون بالا رفته

    اخلاق ورفتار پدرم.فوقالعاده تند مجاز (هرچند اون بالا گفتم یه کم ولی از یه کم خیلی زیاد تره)سر کوجیکترین موضوع بد ترید دعوا را راه میندازه بخصوص وقتی حرف از پول به میون میاد که دیگه واویلاست
    خودتون در ماه چقدر خرج شخصی دارید؟ باید لیستی از هزینه های خودتون رو درست کنید و ببینید در کجا هزینه ها اضافی هستش و تا کجا میشه پس انداز داشت.

    همشه جلو هر کس وناکس خارو تحقیر مون میکرد ومیکنه بخصوص برادر بزرگمو (ولی بازم با این وجود همیشه برادرم احترامشو حفظ کرده وبه ما هم همیشه توصیه حفظ احترام میکنه وهیچ گاه مقابلش نه ایستاده )
    شناختی روی پدرتون باز ندارم، ولی کلیات این رفتار ها برمیگرده به عقده های زندگی آدم



    از هیچ کار مثبت مون تعریف نکرده هیچ کاه از نگاه عاطفی تامین مون نکرد( البته از نگاه مادی هم همینطور با وجودی که میتونه بهترین زندگی را برای ما جور کنه ولی زندگی فقیرانه ای داریم)
    مطمئن هستید که فقط شماها رو داره ؟

    مشروب میخوره هر وقت هم فرصتش پیش بیاد مواد میزنه وهمیشه هم دنبال زن ودختر مردم میپلکه
    در مورد بعضی از همکار ها و دندونپزشک ها عمومیت داره، اثرات اعتماد به نفس زیادی و سادگی ملته

    همیشه باید حرف حرف خوش باشه چه منطقی باشه وچه غیر منطقی هیچ کس حق هیچ اعتراضی رو نداره . دوست داره ما همیشه چشم بله قربان گویش باشیم. دوست نداره هیچ وقت از خود مون تصمیم واراده ای داشته باشیم(حرف هیچ احدی هم رویش تاثیر گذار نیست)
    یاد امپراتوری بابام میوفتم که خودم جاشو گرفتم... یه عقده ای هستش که تا وقتی توی محیط نظامی قرار نگیری تخلیه نمیشه بعد در به در دنبال راه فرار هستی...

    واما موضوعی که باعث شد هزینه تحصیل برادرمو نده سال گذشته وقتی خارج از کشور بود با یکی دو نفر خواسته بود به شراکت بزنس راه بندازه که از برادرم خواسته بود کار های داخلی را تو پیگیری کن وراه بندا

    که اتفاقا هم زمان با امتحانات مون بود داداشم خواست کس دیگه ای رو جای خودش مقررکنه. تا بدرساش لطمه نخوره
    من کسی ام که از 16 سالگی پاره وقت کار کردم و حتی توی صادرات و واردات هم دستی داشتم، از نظر درآمد از شغل پزشکی درآمد بیشتری داره ولی دوندگیش آزاردهنده است و مشکلی که افراد در واردات اقلام حساس دارند این هستش که باید با دولت هماهنگ باشند(×)
    بهتر بود که اول پدرتون در ایران شرکت رو ثبت میکردند و کارهای حقوقیش رو انجام میدادند بعد از اون خارج میرفتند برای تنظیم قرارداد با طرف نماینده خارجی وارد مذاکره میشدند. چطوری اینکار رو کردند؟

    بعد از چند ماه فهمیدیم اصلا بزنسی در کار نبوده فقط بهانه ای بوده برای نپرداختن پول.
    جواب ام رو گرفتم....

    وحالا هم به هر بهانه ای گیر میده به من و به بهانه های الکی دعوا راه میندازه که تو دیگه نمیخواد بری دانشگاه.
    که من به هیچ وجه حاضر نمیستم حرفشو قبول کنم . انگار پدرم از یه چیزی میترسه ونمیخواد ما در س بخونم ومستقل شیم وبرای خود کسی بشیم
    توی فامیل پزشک داریم ولی میترسند رو به رو بشند و بحث کنیم...


    روی صحبت من بیشتر با برادرتون هستش و از دختر جماعت هم انتظار نمیره که بتونه خودش کاری که به تخصصش مربوط باشه پیدا کنه. افسرده هم نباش.

    از اونجایی که مدرکی دستتون نیست نمیشه کاری پیدا کرد مگر اینکه تخصص های دیگه ای خارج از این برنامه داشته باشید یا اینکه دست به هر کاری بزنید مثلا ظرف شستن، فرق بین دانشگاه دولتی و آزاد در اینه که در دانشگاه دولتی فردی که درس میده اکثرا متصل به هسته قدرت هستند و دانشجو میتونه خودش رو وصل کنه به این شبکه در دی کلینیک ها و آزمایشگاه ها به صورت پاره وقت کار کنه و در دانشگاه آزاد تک و توک کسی پیدا میشه. بعد از فیلترینگی که صورت گرفته استاد های با سوادی تو مجموعه ها نداریم. (قبلا هم کم بودند الان کم تر شد)
    من خبر ندارم شما و برادرتون certificate چی دارند و تا به حال در چه workshop هایی کار کردید که بتونید حداقل در قسمت آزمایشگاه مستقر بشید، باید تخصص های خودتون هم ریز بشید که دقیقا چه کارهایی ازتون بر میاد.
    به هر حال ایده برای کار زیاد هستش مهم خود شخصه که بخواد چقدر از خودش هزینه کنه.
    نوشتن business plan رو باید بلد باشید و اگر مدرک کارآفرینی داشته باشید برای گرفتن وام بانکی مشکل کمتری دارید البته درصد های الانشون رو خبر ندارم، کار هایی که میتونید انجام بدید فروش لباس مجلسی و شب زنانه هستش که نسبت به موبایل و پخش لوازم آرایشی سود بیشتری داره و مرجوعیش در حد صفره ولی زمان عنصر مهمی هستش که ممکنه از دست بدینش.
    اگر هم در مورد طلا سازی یا فروش طلا هم دوره ببینید احتمال اینکه بتونید در طلا فروشی مستقر بشید هم خوبه ولی حدود 2 تا 6 ماه آموزشش طول میکشه، از نظر درآمد بستگی داره ممکنه روزی 600 800 درآمد خالص برای خودتون داشته باشید یا ممکنه 100 تومن باشه.
    برای برنامه نویسی هم نیاز به استعداد دارید که بتونید ظرف 6 ماه تا1 سال زبان های برنامه نویسی سطح بالا مثل Java , VB , PHP, Python رو یاد بگیرید، برد بیشتر با PHP و Java هستش ولی زبان Java نیاز به وقت بیشتری داره...
    اگر هم بخواید هم مدرک فنی حرفه ای در مورد آرایشگری هم بگیرید هم میتونه خوب باشه ولی مدت زمان آموزش و رسیدن به درآمدش بستگی داره به استعداد و خلاقیت خود فرد.
    اگر سطح انگلیسی شما قابل قبول هستش میتونید کار ترجمه مرتبط با رشته خودتون بگیرید ولی انتظار رقم بالا نداشته باشید.

    به نظر من اگر فامیل به درد بخور دارید و میتونید روشون حساب کنید، در این مورد بحث کنید و درخواست کنید که لابی گری کنند (حتی 1 درصد) اگر هم راه نداشت هر رقمی که بتونند کمک کنند دریغ نکنند (هر چند فامیل های امروزه چشم ندارند موفقیت هم دیگرو ببینند و از زمین خوردنشون کیف میکنند) دوستان هم بی تاثیر نیستند ولی رفیق های الان اکثرا به خاطر پول به آدم میچسبند، اگر خوبشو دارید هم از دست ندینش (حتما حساب کتاب ها رو توی یه دفتر بنویسید)

    یک نکته، در مورد دانشگاه آزاد هم بگم برخلاف سراسری یک خوبی داره که اگر درس رو رها کنید و اعلام کنید مثلا مشکل بیماری دارید یا والدین (همراه با کمیسیون فکر کنم باشه) میتونید معذوریت بگیرید و یه مدت برید دنبال کار و هزینه های خودتون رو پوشش بدید و بعد برگردید. البته اگر برادرتون مشکل خدمت نداره و گرنه راه نداره... قبلش با رئیس دانشگاه صحبت کنید و کم و بیش مشکلتون رو مطرح کنید و ببینید چه راه حلی رو در اختیار شما قرار میدند که بتونید بعد از ترک دانشگاه دوباره برگردید به دانشگاه. (جزئیات بخش نامه اش رو یادم نیست ولی امکان داره)

    پدر شما نگرشش طوری شده که به فکر خودشه و خانواده اش یک ذره هم براش ارزشی نداره، پس به فکر خودت باش ولی از کسی متنفر نباش چون باعث میشه که عقب بمونی.

    با عرض پوزش قصد دزدیدن موضوع رو ندارم، گفته های شما برام جالب بود:
    نقل قول نوشته اصلی توسط barania نمایش پست ها
    من میبینم که بعضی متخصص ها اجازه ی کار در کادر درمان به فرزندشون نمیدند.مثلا با پزشکی مخالف اند اما با دندون موافقند. به دلایلی که خودت خبر داری.شاید بابات با همه ی بدیش نمیخواد شما مثل اون بشید.
    اگر با کلیات رشته های پزشکی مخالف باشند قابل درکه من هم میدونستم چه جهنمیه پامو توش نمیذاشتم، ولی اگر به انتخاب باشه و دندون رو بخوان خب فقط گزینه پول و زمان که دست خودته کی بری مطب میاد وسط غافل از اینکه حتی اگر یک فردی رو به مدت 1 سال به صورت تجربی آموزش بدید هم میتونه کار یک دندون پزشک رو انجام بده... این همه درس میخونیم بریم دندون!
    یه موردی از اساتید بود که دخترش رو گذاشت برای پرستاری که بعدا اگر خواست مهاجرت کنه راحت بره (البته تامین بودند)... راست هم میگفت بچه هایی که طرحشون تموم شده بود درخواست داده بودند برای کانادا اون ها رو reject کردند و گفتند اشباع شده واسه امریکا هم اکثر بچه ها رو رد کردند و اونهایی که قبول کردند هم واسه تخصص رفتند ولی اقامت ندادند حالا بماند... ولی پرستاری کلا کار خسته کننده ایه

    خدا دقیقه90 1راهی پیش پای بنده اش میذاره..
    از شما حرکت از اون برکت، چیزی که بهمون یاد دادند ولی آخرش به این نتیجه رسیدم که خودتون اول و آخر قضیه هستید.

    خواهر من2سال پشت کنکور نشست هر دفعه رتبه اش شد1000 اما پزشکی دولتی نیاورد.برا ازاد مپهم پولی نداشتیم علوم ازمایشگاهی خوند والان هم داره کار میکنه.موفقه ازدواج کرده واز زندگیش راضیه.اما 6 یا7سال پیش خیلی ناشکری میکرد که من بدبختم و...
    الان خیلی راضیه که به جای بیش از10 سال 4سال درس خونده والان داره جوونی میکنه درصورتی که اگه پزشک شده بود به خاطر مشکلات زندگی مثل خیلی پزشک ها عقده ای شده بود(معذرت میخوام)یا انحرافاتی داشت
    حیف اون دو سال! کسی که وارد پزشکی میشه باید جنبه شو هم داشته باشه که به انحراف کشیده نشه. اخ اخ هتلینگ بیمارستان فارابی...
    ویرایش توسط Less Than Nothing : یکشنبه 04 خرداد 93 در ساعت 01:31 دلیل: חודא

  17. کاربر روبرو از پست مفید Less Than Nothing تشکرکرده است .

    barania (دوشنبه 05 خرداد 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. انصراف از تحصیل
    توسط Pooh در انجمن ارتباط مراجعان - مشاوران
    پاسخ ها: 25
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 تیر 95, 21:10
  2. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 02 اسفند 93, 12:21
  3. ادامه تحصیل در داخل یا خارج؟
    توسط taha91 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: شنبه 07 بهمن 91, 12:20
  4. تحصیلات خواستگارم پایین تر از تحصیلات منه
    توسط میترا در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: یکشنبه 23 مهر 91, 00:28
  5. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: پنجشنبه 22 تیر 91, 14:33

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.