با سلام و عرض ادب خدمت صاحب این تاپیک محمد عزیز
من هم چند تا فیلم زیبا و تاثیر گذار دیدم و از اونها درسهای خوبی گرفتم که سعی میکنم چند تایی از اونها رو بیان کنم
درس اول: هیچوقت نباید ناامید شد
به دوستانی که بشدت ناامید و مایوس هستند و در برابر مشکلات احساس درماندگی میکنند و بارها به خودکشی فکر کرده اند توصیه میکنم فیلم زیر رو ببینند
فیلم مه(the mist)
کارگردان : فرانک دارابونت
محصول 2007 آمریکا
موضوع : علمی تخیلی (ترسناک)
این فیلم از اون نوع فیلم هاست که تمام معنی و مفهوم فیلم در پایان فیلم ابراز میشه
در سبک فیلم های ژانر وحشت تولید شده اما نه مشابه سایر فیلم های این ژانر و حامل تفکرات مذهبی و انسانی زیادیه
کارگردان این فیلم سازنده فیلم های رستگاری از شاوشنک و مسیر سبز است که پر فروش ترین و ماندگار ترین فیلم های زمان خود بودند
داستان از این قراره که در یک شهر بصورت ناگهانی مه عظیمی تمام شهر رو فرا میگیره(یه چیزی تو مایه های طوفان گرد و غباری که چند وقت پیش ناگهانی تهران رو در بر گرفت)
و عده ای از مردم به یک فروشگاه پناه میبرن
و متوجه میشن همراه مه موجودات بسیار ترسناک و هیولا های وحشتناکی وارد شهر شدند و بواسطه روزنه هایی که داخل فروشگاه بوده چند تایی از اونها وارد فروشگاه میشندو نمیتونن به شکل کامل ببینند که هیولاها چه شکلی هستند اما موقعی که هر از گاهی یکی از افراد رو شکار میکنند با قسمت های بسیار وحشتناکی از بدن اون هیولا ها مواجه میشند
موجودات شروع میکنند به شکار افرادی که داخل فروشگاه هستند و این رنج و مشکلاتی که بوجود میاد بسیار درناک و برای بعضی افراد غیر قابل مواجه هستش و خیلی ها مستاصل و ناامید میشن
در این میان یک زن یهودی که تفکراتی افراطی دارد و ادعا میکند که با خدا در ارتباط است سعی میکند ذهن مردم را با حرفهای خود مسخ کند و مردم هم که امیدی به زنده موندن ندارند به ناچار تابع حرفهای ان زن میشوند و کم کم او را باور میکنند بجز عده ی معدود
دیالوگی جالب از فیلم که میگوید مردم به سمت کسی میروند که راه حلی ارائه دهد(دقیقا کاری که یهود انجام میدهد ابتدا ایجاد ناامیدی میکنند و بعد راه چاره ارائه میدهند) او با حرفهای شیطانی خود سعی در بدست اوردن قدرت میکند و با نام خدا تفکرات زشت و پلید خودرا در میان افراد جا می اندازد و میگوید این خشم خداست که بر ما نازل شده و ما باید قربانی کنیم تا خداوند از ما راضی شود
و اینگونه افراد را بجان یکدیگر می اندازد نکته ی جالب فیلم اینجاست که هیولاها کم کم از یاد میروند و دیگر این خود افراد هستند که با طمع و ترس و قدرت طلبی خود بجان هم می افتند و حاضرند دست به هرکاری بزنند تا از مخمصه نجات پیدا کنند و این هیولای درون آنهاست که موجب مرگ آنها می شود نه هیولای بیرون!
حالا دیگر مه ترسناک و مرگ آور نیست، بلکه این خود آدمها هستند که به خاطر رهایی از مرگ، به موجوداتی پست و پیغام آوران مرگ تبدیل شده اند.
در دیالوگی جالب دیوید شخصیت اول فیلم میگوید اگر امید را از مردم بگیری واونها رو در تاریکی قرار بدی خواهی دید که چقدر وحشی و شبیه انسانهای اولیه خواهند شد
در واقع تاکید فیلم بر این است که درون انسانست که انها را شکست میدهد نه بیرون چرا که زنی در ابتدای فیلم بدنبال بچه ی خود از فروشگاه بیرون میرود و قدم در مه میگذارد در اخر فیلم میبینیم او تنها شخصی است که زنده مانده و سایر افراد درون فروشگاه بدلیل ترس طمع و ناامیدی یکی یکی هلاک شده اند.
اما قهرمان داستان که بچه اش همراهشه همچنان مصمم و با امید به فکر رهایی و فرار از دست اونهاست
برای همین یک عده ترجیح میدند که از فروشگاه فرار کنن و قهرمان اول فیلم هم جز آنهاست که با بچه اش و چند نفر دیگه فرار میکنه
در حالی که با ماشین مشغول عبور از جاده هستند متوجه میشن که مه فقط در همون حوالی نبوده و کلی انسان توسط این حیوانات در خیابان دریده شدند و هر چی جلو تر میرند بیشتر با این صحنه ها مواجه میشند
اما بعد از مدتی بنزین ماشین تموم میشه و اونها داخل ماشینی گیر می افتند که مه اطرافشو گرفته و باید آماده بشند تا یک هیولا بزودی ماشین رو خراب کنه و به سرنوشت دیگران دچار بشند
بشدت امیدشون رو میبازند و دیگه حسابی مستاصل و درمانده میشن
در نهایت قهرمان داستان تفنگشو از جیبش در میاره و افرادی که همراهش هستند رو میکشه منجمله پسرش رو تا کمتر رنج بکشند
بعد تفنگ رو سمت خودش میگیره تا خودش رو هم بکشه
مرد دستشو روی ماشه تفنگ میبره و شلیک میکنه اما گلوله ای داخل تفنگ نمونده که خودشو بکشه
صداهایی از بیرون میاد برای همین چون چیزی برای از دست دادن نداره از ماشین خارج میشه و داد میزنه و از هیولا ها میخواد که بهش حمله کنند و اونو بکشند در همین حال منبع صدا ها به او نزدیک تر میشن
اما صدا مربوط به کامیونه نه هیولا
چند کامیونی نیرو های ارتش وارد فضای کادر میشن و اسپری هایی به محیط پخش میکنند که مه رو از بین میبره و فضا رو پاکسازی میکنند
مشخص میشه اون موجودات و اون فضای وحشتناک حاصل یک آزمایش کنترل نشده ارتش آمریکا بوده و حالا با دارویی که ساختند تمام هیولا ها رو دارند از بین میبرند
در همین حال اون مرد تفنگ رو میذاره کنار و بهت زده به همه چیز نگاه میکنه و به فاجعه ای که مرتکب شده بود و کشتن بچه اش و افراد دیگه ای که با خودش بودند و تصمیمی که برای خودش گرفته بود فکر میکنه
.................................................. .............................
نمیدونم یک کارگردان چطور باید نشون میداد که خودکشی پایان مشکلات و راه حل نیست حتی اگر مشکلاتی در زندگی ما باشه که یک لحظه هم نمیتونیم با اونها کنار بیاییم
من بعد از دیدن اون فیلم درس بزرگی گرفتم که باید تا آخرین لحظه امید داشت حتی در بدترین و وحشتناک ترین شرایطی که خارج از توان ما و ظرفیت ما برای مقابله با اونهاست نباید ناامید بشیم
دوست عزیزی که داری این متن رو میخونی، برای هر مشکلی قطعا یک راه حل وجود داره و حتی وقتی خودت و دیگران ازت قطع امید میکنند و دیگه راهی نداری نباید نا امید بشی چون خدا هست
چون خدا از روح خودش در تو دمیده پس مشکلات و ناتوانی بی معنیه
یآس به درگاه الهی و ناامیدی از رحمت او جزو گناهان نابخشودنی و کبیره است و بعد از شرک، خداوند این گناه بزرگ را نمی بخشد
وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ
و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس میشوند!
امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
هیچ گاه بنده ای به خداوند خوش گمان نبوده، مگر این که خداوند نیز همانگونه که گمان داشته با او رفتار نموده است و هیچ گاه به او بدگمان نبوده، مگر این که خداوند نیز با او همانطور رفتار نموده است.
- - - Updated - - -
با سلام و عرض ادب خدمت صاحب این تاپیک محمد عزیز
من هم چند تا فیلم زیبا و تاثیر گذار دیدم و از اونها درسهای خوبی گرفتم که سعی میکنم چند تایی از اونها رو بیان کنم
درس اول: هیچوقت نباید ناامید شد
به دوستانی که بشدت ناامید و مایوس هستند و در برابر مشکلات احساس درماندگی میکنند و بارها به خودکشی فکر کرده اند توصیه میکنم فیلم زیر رو ببینند
فیلم مه(the mist)
کارگردان : فرانک دارابونت
محصول 2007 آمریکا
موضوع : علمی تخیلی (ترسناک)
این فیلم از اون نوع فیلم هاست که تمام معنی و مفهوم فیلم در پایان فیلم ابراز میشه
در سبک فیلم های ژانر وحشت تولید شده اما نه مشابه سایر فیلم های این ژانر و حامل تفکرات مذهبی و انسانی زیادیه
کارگردان این فیلم سازنده فیلم های رستگاری از شاوشنک و مسیر سبز است که پر فروش ترین و ماندگار ترین فیلم های زمان خود بودند
داستان از این قراره که در یک شهر بصورت ناگهانی مه عظیمی تمام شهر رو فرا میگیره(یه چیزی تو مایه های طوفان گرد و غباری که چند وقت پیش ناگهانی تهران رو در بر گرفت)
و عده ای از مردم به یک فروشگاه پناه میبرن
و متوجه میشن همراه مه موجودات بسیار ترسناک و هیولا های وحشتناکی وارد شهر شدند و بواسطه روزنه هایی که داخل فروشگاه بوده چند تایی از اونها وارد فروشگاه میشندو نمیتونن به شکل کامل ببینند که هیولاها چه شکلی هستند اما موقعی که هر از گاهی یکی از افراد رو شکار میکنند با قسمت های بسیار وحشتناکی از بدن اون هیولا ها مواجه میشند
موجودات شروع میکنند به شکار افرادی که داخل فروشگاه هستند و این رنج و مشکلاتی که بوجود میاد بسیار درناک و برای بعضی افراد غیر قابل مواجه هستش و خیلی ها مستاصل و ناامید میشن
در این میان یک زن یهودی که تفکراتی افراطی دارد و ادعا میکند که با خدا در ارتباط است سعی میکند ذهن مردم را با حرفهای خود مسخ کند و مردم هم که امیدی به زنده موندن ندارند به ناچار تابع حرفهای ان زن میشوند و کم کم او را باور میکنند بجز عده ی معدود
دیالوگی جالب از فیلم که میگوید مردم به سمت کسی میروند که راه حلی ارائه دهد(دقیقا کاری که یهود انجام میدهد ابتدا ایجاد ناامیدی میکنند و بعد راه چاره ارائه میدهند) او با حرفهای شیطانی خود سعی در بدست اوردن قدرت میکند و با نام خدا تفکرات زشت و پلید خودرا در میان افراد جا می اندازد و میگوید این خشم خداست که بر ما نازل شده و ما باید قربانی کنیم تا خداوند از ما راضی شود
و اینگونه افراد را بجان یکدیگر می اندازد نکته ی جالب فیلم اینجاست که هیولاها کم کم از یاد میروند و دیگر این خود افراد هستند که با طمع و ترس و قدرت طلبی خود بجان هم می افتند و حاضرند دست به هرکاری بزنند تا از مخمصه نجات پیدا کنند و این هیولای درون آنهاست که موجب مرگ آنها می شود نه هیولای بیرون!
حالا دیگر مه ترسناک و مرگ آور نیست، بلکه این خود آدمها هستند که به خاطر رهایی از مرگ، به موجوداتی پست و پیغام آوران مرگ تبدیل شده اند.
در دیالوگی جالب دیوید شخصیت اول فیلم میگوید اگر امید را از مردم بگیری واونها رو در تاریکی قرار بدی خواهی دید که چقدر وحشی و شبیه انسانهای اولیه خواهند شد
در واقع تاکید فیلم بر این است که درون انسانست که انها را شکست میدهد نه بیرون چرا که زنی در ابتدای فیلم بدنبال بچه ی خود از فروشگاه بیرون میرود و قدم در مه میگذارد در اخر فیلم میبینیم او تنها شخصی است که زنده مانده و سایر افراد درون فروشگاه بدلیل ترس طمع و ناامیدی یکی یکی هلاک شده اند.
اما قهرمان داستان که بچه اش همراهشه همچنان مصمم و با امید به فکر رهایی و فرار از دست اونهاست
برای همین یک عده ترجیح میدند که از فروشگاه فرار کنن و قهرمان اول فیلم هم جز آنهاست که با بچه اش و چند نفر دیگه فرار میکنه
در حالی که با ماشین مشغول عبور از جاده هستند متوجه میشن که مه فقط در همون حوالی نبوده و کلی انسان توسط این حیوانات در خیابان دریده شدند و هر چی جلو تر میرند بیشتر با این صحنه ها مواجه میشند
اما بعد از مدتی بنزین ماشین تموم میشه و اونها داخل ماشینی گیر می افتند که مه اطرافشو گرفته و باید آماده بشند تا یک هیولا بزودی ماشین رو خراب کنه و به سرنوشت دیگران دچار بشند
بشدت امیدشون رو میبازند و دیگه حسابی مستاصل و درمانده میشن
در نهایت قهرمان داستان تفنگشو از جیبش در میاره و افرادی که همراهش هستند رو میکشه منجمله پسرش رو تا کمتر رنج بکشند
بعد تفنگ رو سمت خودش میگیره تا خودش رو هم بکشه
مرد دستشو روی ماشه تفنگ میبره و شلیک میکنه اما گلوله ای داخل تفنگ نمونده که خودشو بکشه
صداهایی از بیرون میاد برای همین چون چیزی برای از دست دادن نداره از ماشین خارج میشه و داد میزنه و از هیولا ها میخواد که بهش حمله کنند و اونو بکشند در همین حال منبع صدا ها به او نزدیک تر میشن
اما صدا مربوط به کامیونه نه هیولا
چند کامیونی نیرو های ارتش وارد فضای کادر میشن و اسپری هایی به محیط پخش میکنند که مه رو از بین میبره و فضا رو پاکسازی میکنند
مشخص میشه اون موجودات و اون فضای وحشتناک حاصل یک آزمایش کنترل نشده ارتش آمریکا بوده و حالا با دارویی که ساختند تمام هیولا ها رو دارند از بین میبرند
در همین حال اون مرد تفنگ رو میذاره کنار و بهت زده به همه چیز نگاه میکنه و به فاجعه ای که مرتکب شده بود و کشتن بچه اش و افراد دیگه ای که با خودش بودند و تصمیمی که برای خودش گرفته بود فکر میکنه
.................................................. .............................
نمیدونم یک کارگردان چطور باید نشون میداد که خودکشی پایان مشکلات و راه حل نیست حتی اگر مشکلاتی در زندگی ما باشه که یک لحظه هم نمیتونیم با اونها کنار بیاییم
من بعد از دیدن اون فیلم درس بزرگی گرفتم که باید تا آخرین لحظه امید داشت حتی در بدترین و وحشتناک ترین شرایطی که خارج از توان ما و ظرفیت ما برای مقابله با اونهاست نباید ناامید بشیم
دوست عزیزی که داری این متن رو میخونی، برای هر مشکلی قطعا یک راه حل وجود داره و حتی وقتی خودت و دیگران ازت قطع امید میکنند و دیگه راهی نداری نباید نا امید بشی چون خدا هست
چون خدا از روح خودش در تو دمیده پس مشکلات و ناتوانی بی معنیه
یآس به درگاه الهی و ناامیدی از رحمت او جزو گناهان نابخشودنی و کبیره است و بعد از شرک، خداوند این گناه بزرگ را نمی بخشد
وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ
و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس میشوند!
امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
هیچ گاه بنده ای به خداوند خوش گمان نبوده، مگر این که خداوند نیز همانگونه که گمان داشته با او رفتار نموده است و هیچ گاه به او بدگمان نبوده، مگر این که خداوند نیز با او همانطور رفتار نموده است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)