ماجرا از اونجا شروع شد که وقتی 20سالم بود یه ازدواج تحمیلی داشتم چون اصلا ازلحاظ روحی آمادگی نداشتم.خانوادم منو تو موقعیتی قرار دادن که مجبور شدم قبول کنم :(
از همه بدتر اینکه طرف فامیلمون بود و2هفته نشده سر یه موضوع الکی به هم خورد.خانواده ها خودشون بریدنو دوختن .حتی ما عقد محضری هم نکرده بودیم.ولی به هم محرم بودیم.خلاصه الان 10 سال میگذره و من الان تنهام.خواستگارای خوبی داشتم ولی تا این موضوعو که میفهمن پا پس میکشن.
الان خیلی ناامیدم.نمی دونم چیکار کنم سرمو به درس خوندن گرم کردم ولی هیچ امیدی به آینده ندارم