به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 آبان 93 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1393-1-23
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    451
    سطح
    9
    Points: 451, Level: 9
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    269

    تشکرشده 65 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Icon88888 پسر خواهرم از اینکه من خالشم بی اطلاع، چطوری موضوع را بهش بگم؟؟؟

    سلام دوستان.
    اول از همه تشکر میکنم بابت راهکارها و همدردیتون در پست قبلی حالا با یه مشکل دیگه اومدم.
    17 سال پیش خواهرم چند روز بعد از زایمانش فوت کرد و ما رو با پسرش تنها گذاشت. البته شوهر خواهرم که پسر خالم میشه در قید حیات. خاله ی من مجبور شد به خاطر نگهداری از نوه اش و پسرش یک سالی از شهرستان به تهران امدند. ما با اونا تو اون زمان خیلی رفت و امد داشتیم و خالم مخصوصا نزدیک خونه ما خونه اجاره کرد که من و مادرم پیشش باشیم و از پسر خواهرم نگهداری کنیم. وقتی یک سال تموم شد و اونها برگشتن شهرشون شوهر خواهرم ازدواج مجذ کرد. (بهونش نگهداری و مراقبت از بچه بود) خلاصه اون خانوم تا یه مدت تقریبا یکی دو سالی بچه رو میاورد خونه ما یه وقتایی هم من و مادرم با پدرم میرفتیم اونجا. (خونشون به خونه پدر من خیلی نزدیک). تا اینکه اون خانوم پسری به دنیا اورد و کم کم رابطش و با ما کم و قطع کرد. طوری که مادر من هر روز میرفت اطراف خونه داماد سابقش تا مثلا یه لحظه نوه اش برای خرید یا پارک رفتن از خونه بیرون بیاد و مادرم ببینتش. سالها به همین منوال گذشت. روز به روز بیشتر احساس میکردم مادرم داره اب میشه. . ولی کاری از دستم بر نمیومد. وقتی به شوهر سابق خواهرم گفتیم که چرا دیگه بچه رو نمیاره ما ببینیم گفت دو هاهه میشه. حالا نمیدونیم خانومش نمیذاشت بیارتش یا خودش دوست نداشت ما پسر خواهرم و ببینیم. ححتی بهش بهشگفتیم ما بهش نمیگیم که کیش هستیم به عنوان خاله ی باباش ببینیمش اما قبول نکرد. چند سال بعدشم مادرم دق کرد و مرد. من اون موقع هنوز مجرد بودم به خلم پیغام دادم که مصوب مرگ خواهرش اون و پسرش ولی خالم ادعا میکرد که پسرش گوش به حرفش نمیکرده و طبق معمول پدر عزیز من گذشت . خون میکشه و از این حرفها.
    کرد. حتی شوهر خالم( پدر شوهر خواهرم) گفت بالاخره ......میفهمه که شماخانوادشین( خون خون و میکشه و از این حرفا)
    من همه امیدم این ود که یه روزی با کمک پدرم موضوع رو به .... بگیم. که از شانس من پدرمم رفت مشهد واسه زیارت و تو حرم اقا امام رضا فوت کرد. حالا من موندم و این تصمیم که چکار کنم؟؟ از یه طرف میگم هنوز نوجوونه خیلی زوده بخواد بفهمه تو روحیش تاثیر میذاره. وقتی کسی رو میبینم که با خالش رابطه دوستانه ای داره همش حسرت میخورم که چرا من خاله هستم ولی حق دیدن خواهر زاده خودم و ندارم. البته تو مهمونی های شهرستان یا سر فوت پدرم دیدمش اما مثل یه غریبه. و این خیلی عذابم میده تر خدا اگه چیزی به ذهنتون میرسه خوشحال میشم راهنماییم کنید. اینم بگم که خیییییلی دلم براش تنگ شده. ببخشید طولانی شد. من چون با موبایل پست میذارم ممکن جاهاییش غلط غلوط باشه. عذر خواهی میکنم.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    دو تا سوال دارم
    1-شما که به خوبی خاله ات را می شناسی و باهاش سلام و علیک داری چه سودی برات داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟ همه خویش قوم هات را میشناسی دردی ازت دوا کرده ؟

    2- اگه بچه خواهرت بدونه که تو خاله اش هستی چه فایده برات داره؟؟؟ چه فایده برا این پسر دداره؟؟؟؟؟؟ چیزی بهش میرسه یا یه اتفاق خوشایند و یک پیروزی دلپذیر و یه موفقیت بزرگ برا زندگی این پسر 17 ساله هست ؟


    می خوای با چه هدفی بهش برسونی که خالش هستی ؟
    اول هدفت را مشخص کن
    بعد بببین برای این هدفی که داری ایا ارزش داره که یه پسر جوان که الان گرفتار مدرسه و کنکور و مسایل بلوغ هست را اشفته کنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!

    حدس من اینه که پدر و مادرت ار بابت محیط و خانواده و نامادری خیالشون راحت بوده و هیچ نگرانی نداشتن
    فقط دوست داشتن به عنوان یادگار فرزندشون امکان ملاقات را داشته باشند

    الان اون داره تو یه خونه زندگی میکنه که پدر ومادر و و.... داره و پذیرفته که این خانم که در اصل نامادری هست مادرشه
    چرا می خوای اعصاب و ارامش همه اعضای یه خانواده را به هم بریزی ؟!!!!!!!!!
    یه خانم محترم در حقش مادری کرده حالا که بچه را اب گل در اورده و می خواد ثمره ای بببینه (موفقیتهای این بچه ) پاشی بری بگی عزیزم خواهر من مادر شما بوده نه این خانم

    اگه یه روزی این زن را دیدی دستاش را می بوسی و بهش میگی ممنون که دست رو سر یه بچه یتیم میکشی و نذاشتی حس کنه که مادر نداره و بهش این باور را دادی که بچه توست (((((خیلی جدی میگم حتما این کار را بکن )))))))
    و ازش تشکر کن برا همه زحماتی که برا این بچه کشیده

    اگه خودت بچه داشته باشی میدونی که بزرگ کردن یه بچه چقدر سخته

    اگه تو خاله اش هستی دلسور اونم پدر هست و دلسورتر و خالت هم مادر بزرگ هست و دلسوزتر از شما حنما یه مصلحتی دیدن که این کار را کردن
    در ضمن فکر میکنم این بچه از پدر و مادر شما به واسطه مادرش هیچ ارثی نمیبره (بازم بپرس)
    اینو گفتم که یه وقت نخوای به بهانه میراث حقیقت را براش روشن کنی درد سر درست کنی
    ویرایش توسط نازنین2010 : یکشنبه 21 اردیبهشت 93 در ساعت 23:31

  3. 4 کاربر از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده اند .

    sara 65 (دوشنبه 22 اردیبهشت 93), گل شب بو (دوشنبه 22 اردیبهشت 93), واحد (دوشنبه 22 اردیبهشت 93), رویاا (دوشنبه 22 اردیبهشت 93)

  4. #3
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    خودش از روی مشخصات پدر و مادرش و شناسنامه اش کنجکاو نشده که متوجه بشه شما خاله اش هستی؟

    نام خانوادگی شما و مادرش یکی هست و ایشون شما را به عنوان دختر خاله پدرش می شناسه.

    مطمئنی خودش خبر نداره؟

    اگر می دونه که مادرش کس دیگه ای بوده و فوت شده، خودش شما را پیدا می کنه.
    نگران نباشید.
    شاید می دونه و نمی خواد آرامش خونه را به هم بریزه.
    وقتی بزرگتر و مستقل شد، بعد به شما بگه و ...

    - - - Updated - - -

    ایشون تنها خواهرزاده ی شما هستند؟
    خواهر و برادر دیگه ای ندارید؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  5. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    گل شب بو (دوشنبه 22 اردیبهشت 93), واحد (دوشنبه 22 اردیبهشت 93)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 آبان 93 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1393-1-23
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    451
    سطح
    9
    Points: 451, Level: 9
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    269

    تشکرشده 65 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز نازنین 201 ممنون از راهنماییت عزیزم. باور میکنی عزیز وقتی میبینمش میخوام از غصه دق کنم که چرا نمیتونم حتی بغلش کنم، بوش کنم؟؟؟؟؟ من خودم بچه دارم میدونم زحمت زیاد داره همیشه ام ممنون اون خانوم بودیم( چون ما که نمیدونیم علت نیومدن خواهر زاوم پیش ما چی بود ) واگذار کردیم به خدا. میدونم زحمت یادی واسه یکی یه دونمون کشیده. ما چون میدونیم سن بلوغش و ممکن ضربه روحی بخوره تا حالا بهش حرفی نزدیم. صبر کردیم تا زمان ازدواجش بهش بگیم. اما حالا دیگه پدرمم فوت کردن و یه سری از درد دلا و وصیت ها پیش من امانت. حتی طلاهای خواهرم و یه سری از لوازم خونش همه دست منه. عمر دست خداس . من که نمیدونم تا کی زندم.
    در مورد ارث باید بگم بله حق با شماست چون خواهرم قبل از پدر و مادرم فوت کردن چیزی به پسرشون نمیرسه. اما من به برادرام گفتم که میخوام از سهمم یه خونه حتی کوچیک تو یه محل خوب واسه پسر خواهرم بخرم به جای ارث خواهرم. از اونها ام خواستم اگه موافقن سهم خواهرم و روی هم بذاریم و یه خونه بزرگتر براش بخریم. به اسم خودش.
    بازم از راهنماییتون ممنون.
    شیدا ی عزیز، ممنون بابت همدردیت و سوالات. عزیزم یک بار چند سال پیش از توی شناسنامه خودش و برادرش به اسم مادر شک کرده بود( نام خانوادگی پدر و مادر و نمینویسن) وقتی علت و جویا شده بود نامادریش بهش گفته بود بعد از اینکه تو به دنیا اومدی من یه مریضی خیلی سخت گرفتم نظر کردم اگه خوب بشم اسمم و از اسامی اعمه بذارم. بخاطر همین اسمم تو شناسنامه تو و برادرت فرق میکنه. دیگه نمیدونم بعد از اون قضیه بازم شک کرده یا نه. چون هیچ رابطه ای باهاشون ندارم. خداییش وقتی اون خانوم برای من این موضوع رو تعریف کرد من از ته دل خوشحال شدم که تونسته با جوابش پسرک عزیزم و قانع کنه. میگم فقط به خاطر سنش و پسر بودنش میترسم که بفهمه. در ضمن خیییلی شبیه من وب برادر کوچیکم.
    بله ایشون تنها خواهر زاده منن. دو تا ب ادر دارم ازدواج کردن بچه هاشون بزرگن. ولی چون همگی پسر خالم و مسبب دق مرگ شدن مادرمون میدونیم خیلی تمایل به دیدن پسر خواهرم ندارن نیگن اینم لنگه ی باباش میشه. ولی من واقا دوستش دارررررررررم. خیلی شاید باورتون نشه. بازم ممنون.

  7. کاربر روبرو از پست مفید گل شب بو تشکرکرده است .

    واحد (دوشنبه 22 اردیبهشت 93)

  8. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    گل شب بو عزیز،

    خدا پدر و مادرتون را رحمت کنه.
    خدا را شکر که شما برادر دارید و برادرزاده، فامیلهای دیگه و همینطور فامیلهای همسرتون.
    من اون سوال را پرسیدم چون فکر کردم شاید خواهرزاده تون تنها فامیل نزدیک شما باشند و تنها باشید.

    ببخشید در مورد نام خانوادگی حواسم نبود.
    معمولا تا قبل از 18 سالگی زیاد با مدارک شناساییمون کاری نداریم.
    بعدش برای گواهینامه، سربازی، کارهای بانکی، دانشگاه و ... مرتب با این مدارک سرو کار داره.

    وقتی وارد اجتماع بشه و بزرگتر بشه خودش خواهد فهمید.
    ممکنه از مدارک ازدواج پدرش، تفاوت تاریخ تولدش و تازیخ عقد و ... مطمئن باشید که خودش ادامه اون شکش را دنبال خواهد کرد.


    بذارید خودشون به هر شکلی که می دونن بهش بگن.
    فهمیدن این موضوع تو این سن براش سخته.


    وقتی اون خانم این همه سال مثل مادر با ایشون زفتار کرده و نذاشته بفهمه بچه بیولوژیک اون مادر نیست،
    درست نیست که آرامش خانوادگیشون را بگیرید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : دوشنبه 22 اردیبهشت 93 در ساعت 05:43

  9. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    sanjab (دوشنبه 22 اردیبهشت 93), گل شب بو (سه شنبه 23 اردیبهشت 93), واحد (دوشنبه 22 اردیبهشت 93), بالهای صداقت (سه شنبه 23 اردیبهشت 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. رد کردن خواستگارها بدون اطلاع، تنهایی و چند مشکل دیگه؟
    توسط *sahar* در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: جمعه 28 تیر 92, 18:52
  2. موضوع من چرا حذف شده؟؟؟
    توسط somysam در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 14 اسفند 89, 14:29
  3. +از کجا شروع کنم؟؟؟
    توسط چشم بارانی در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 دی 88, 01:00
  4. قاطع، اما با محبت
    توسط ساقی در انجمن مقالات آموزشی روانشناسی کودک
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 بهمن 87, 01:08
  5. ترس از صحبت کردن در جمع، دلایل و درمان ها
    توسط هوشیار در انجمن اعتماد به نفس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 03 تیر 87, 14:55

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.