به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 9 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 89
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 تیر 93 [ 07:29]
    تاریخ عضویت
    1393-2-16
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    307
    سطح
    6
    Points: 307, Level: 6
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 112 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array

    علی رغم عشق به همسر از دست فحاشی و بددهنی او خسته شدم

    دوستان عزیزم سلام

    امیدوارم لحظه های زندگی تون قرین آرامش و شادکامی باشه

    میدونم موضوعات مشابه مشکل من در این سایت وزین زیاد هست و من ارسال های مربوط به پست زن امیدوار رو کامل خوندم. و خیلی ازش استفاده کردم.
    ولی چون بشدت بریدم خواستم بنویسم تا من رو هم از دانش و تجربیات تون بی نصیب نذارید

    برای اینکه جای ابهام نباشه سعی میکنم موضوع رو جامع و موجز براتون بنویسم

    من زن 32 ساله فوق لیسانس و رئیس یکی از ادارات زیر مجموعه یک ارگان دولتی هستم. همسرم 35 ساله لیسانس و کارمند یک ارگان نظامی که هیچ تمایلی به کارش نداره ( این یکی از ریشه های مشکلات زندگی مشترک ماست)

    4 سال پیش ازدواج کردیم . سال گذشته دو بار باردار شدم که هر دوبار منجر به سقط شد. و این موضوع هم باعث تشدید مشکلاتمون شد.

    مشکل من با همسرم اینه که آستانه تحملش بسیار پائینه و بشدت تحریک پذیره و به کوچکترین مسئله ای بهم میریزه و دست میذاره روی نقطه ضعف من یعنی خانواده من. بشدت به خانواده ام وابسته هستم و تا تقی به توقی میخوره شروع میکنه بدترین فحش ها رو به پدر و مادرم و برادرهام میده. و ا ین برای من بدترین شکنجه است. شب 28 اسفند بخاطر شکستن بشقابی که یادگاری بود چنان المشنگه ایی به پا کرد که همسایه ها خبر دار شدن . زنگ زد مادرم اومد و به ایشون و کل خانواده و فامیل من بدترین فحشها رو داد . متاسفانه به حرف مادرم گوش ندادم و بخاطر آبروداری نرفتم خونه پدرم . ایام عید با پدر و مادرش رفتیم مسافرت ولی چون دلم از دستش شکسته بود نمیتونستم درست و حسابی تحویلش بگیرم تا اینکه باز سر موضوع کوچک شروع به فحش و بد و بیراه کرد . تا برگشتیم رفتم خونه پدرم.دو روز بعدش مادرش سکته کرد . اینقدر به همون بد و بیراه گفت که شما مقصرید مادرم به این روز افتاده .3 هفته خونه پدرم موندم و در این مدت بدترین رفتارها رو از خودش نشون داد. مثلا رفت خونه دایی ام، عمه ام، آبرومونو برد. پیش همسایه های خونه پدرم همینطور.
    تا اینکه یک روز زنگ زد اینقدر التماسم کرد برگشتم خونه

    دو هفته ای هست برگشتم خونه مون ولی باز هر اتفاقی میافته شروع میکنه به فحش پدر و مادر مظلوم من. دو بار وسایلمو جمع کردم برم نذاشته. دیشب تصمیم گرفته بودم خودکشی کنم باز از خدا ترسیدم. من اهل نماز و روزه هستم و اعتقادات مذهبی محکمی داشتم ولی الان دیگه عاصی شدم. خونه پدرم و هیچیک از فامیلهام نمیاد هرجا بخوام برم تنها میرم یا نمیرم. منم دوبار بیشتر نرفتم پیش مادرش. از همه شون متنفر شدم ولی به روم نمیارم. آه من باعث شد مادرش به اون روز بیافته. چون وقتی پسرش به من فحاشی میکرد هیچی نمیگفتن. الانم گفته اگه کسی از اطرافیانت به خونه من بیان فلان و بهمان میکنم...

    اصلا قبول نداره که مشکل عصبی داره تا بیاد بریم پیش وانپزشک یا حتی روانشناس . اگه خدای نکرده مادرش بمیره من و کل خانواده ام رو آتیش میزنه

    شاید بگید چرا طلاق نمیگیری راحت بشی ؟
    طلاق بده نیست ، من خودمم بهش وابستم وقتی آرومه بهترین مرد دنیاست. عاشق ترین مرد دنیاست. ولی وقتی عصبانی میشه هیچی جلودارش نیست.

    مطلب توکل " فرشته آسمونی " رو خوندم . واقعا به خدا توکل کردم ولی از این طرز زندگی هم خسته شدم

    خواهش میکنم راهنماییم کنید
    ویرایش توسط maral1392 : سه شنبه 16 اردیبهشت 93 در ساعت 09:35

  2. 5 کاربر از پست مفید maral1392 تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93), نیکا 55 (دوشنبه 26 آبان 93), هیرسا (سه شنبه 30 اردیبهشت 93), zendegiye movafagh (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), رویاا (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام
    به همدردی خوش اومدی
    تا حالا شده موقعی که آرومه و همه چی روبه راهه بشینی باهاش حرف بزنی و بگی حالا شدی مرد رویاهای من
    من خیلی احساس آرامش میکنم وقتی تو آرومی و با صبر مسائل رو حل میکنی
    یا حتی مثالهایی رو بزنی از افرادی که بر اساس همین چیزا زندگی قشنگشون از بین رفته .
    راستی آیا شما موقع عصبانیت ایشون جوابشونو می دید ؟ عکس العمل شما چیه ؟
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  4. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    maral1392 (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), paiize (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 تیر 93 [ 07:29]
    تاریخ عضویت
    1393-2-16
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    307
    سطح
    6
    Points: 307, Level: 6
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 112 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    سلام
    به همدردی خوش اومدی
    تا حالا شده موقعی که آرومه و همه چی روبه راهه بشینی باهاش حرف بزنی و بگی حالا شدی مرد رویاهای من
    من خیلی احساس آرامش میکنم وقتی تو آرومی و با صبر مسائل رو حل میکنی
    یا حتی مثالهایی رو بزنی از افرادی که بر اساس همین چیزا زندگی قشنگشون از بین رفته .
    راستی آیا شما موقع عصبانیت ایشون جوابشونو می دید ؟ عکس العمل شما چیه ؟
    سلام دوست عزیزم
    خیلی خوشحالم وقت گذاشتی برام
    بله وقتی آرومه باهاش حرف میزنم میگه قبول دارم منم اشتباهاتی داشتم اخلاقم تنده و ... ولی باز فرافکنی میکنه و میگه دیگران مقصرند که من عصبانی میشم شروع کننده من نیستم

    اوایل در موقع این رفتارهای تندش هیچ عکس العملی جز گریه و بیقراری نداشتم ولی الان وقتی عصبی میشم نمیتونم خودمو کنترل کنم گاهی جوابشو میدم البته هرگز فحش نمیدم تا امروز کلامی حرف زشت از من نشنیده. هربار بهش میگم اگه باز فحش بدی من میرم و دیگه برنمیگردم میگه باشه دیگه فحش نمیدم دست خودم نیست ولی باز وقتی عصبی میشه همون آش هست و همون کاسه

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    اصولا آقایونی که این خصوصیت رو دارن میخوان موقع عصبانیت کسی جوابشونو نده . حتی اگه حرف زشتی نزنید باز فکر می کنن که حاضر جوابی شده و عصبانیتشون رو با فحش نشون میدن .
    من پیشنهادم اینه که موقعی که خیلی عصبانی میشه و فحش میده جوابش رو اصلا ندید . خودش شرمنده میشه .
    بعد که آروم شده باهاش خیلی آروم و منطقی در مورد مشکل صحبت کنید . اونم یاد می گیرهو به مرور زمان عوض میشه
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  7. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    maral1392 (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), paiize (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    6,982
    سطح
    55
    Points: 6,982, Level: 55
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 168
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    116

    تشکرشده 84 در 51 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام دوست عزیز....خیلی جالبه منم دقیقا مشکل شما رو دارم یک ساله ازدواجه کردم....همسر منم وقتی عصبی میشه به شدت بد دهنی میکنه و دقیقا پشت سر خانوادم که هیچ نقشی تو اون قضیه نداشتن بد دو بیراه می گه...من فقط سکوت می کنم...خیلی برام سخته از تو داغون میشم وقتی جوابشو نمی دم.....بعد چند ساعت یه جورایی میاد منت کشی و میگه تقصیر خودته که منو عصبی میکنه و منم وقتی عصبی میشم هر حرفی رو میزنم..ولی هر بار اتفاق افتادن این قضیه منو نسبت بهش سرد می کنه.....بهش توی آرامش گفتم و ازش خواستم تکرار نکنه ولی درست نشده.........جالبه سر موضوع بسیار پیش و پا افتاده که نظر من با نظرش متفاوته عصبی میشه ولی وقتی آرومه حرف نداره.........
    من شک ندارم که این جور افراد مشکلشون ریشه در نوع تربیت و حتی نحوه صحبت کردن در خانوادشون در دوران کودکیشون داره.....و فکر می کنم اگر هم ما بتونیم این عادت رو ترکشون بدیم خیلی سخت و زمانبر باشه
    خیلی دوست دارم منم از نظرات دوستان استفاده کنم.

  9. 3 کاربر از پست مفید abs تشکرکرده اند .

    maral1392 (سه شنبه 16 اردیبهشت 93), paiize (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93), zendegiye movafagh (سه شنبه 16 اردیبهشت 93)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 تیر 93 [ 07:29]
    تاریخ عضویت
    1393-2-16
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    307
    سطح
    6
    Points: 307, Level: 6
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 112 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست خوبم abs عزیز

    با شما موافق هستم اکثر این مشکلات ریشه در تربیت خانوادگی دارن. همسر من در خانواده فرهنگی بزرگ شده ! ولی همیشه شاهد قهر کردن های پدر و مادرش بود . با اینکه الان هر کدومشون بالای هفتاد سال سن دارند ولی یک ماه در میون قهر هستن اونم به مدت 10 روز .
    درسته وقتی عصبانی میشه هرچی به دهنش میاد به من و خانواده و فامیل و اجدادم میگه ولی برای اینکه بتونم تحملش کنم با خودم فکر میکنم این الان داره استفراغ میکنه ( خیلی ببخشید اینطور صریح و رک می نویسم) اینو یه مشاور بهم گفت ، با این فکر دیگه درصدد ممانعت ازش بر نمیام. ولی گاهی منم نمی تونم تحمل کنم و این حرف مشاور یادم میره و دقیقا در همین زمان ها اوضاع خیلی بدتر میشه

    دوست خوبم
    متاسفانه من نمیتونم به طلاق فکر کنم . بخاطر دلبستگی که بهش دارم و اینکه روزهایی که مشکلی نداریم بهترین مرد دنیاست. هر چند خانواده ام اصرار دارن این زندگی بی فایده است و تو دلم رو خالی میکنن. اما دلم میخواد بخاطر خودم با این موضوع بجنگم و کم کم اصلاحش کنم. مطمئنم خیلی خیلی خیلی سخت خواهد بود. ولی من خدا رو وکیل خودم قرار دادم و توکل بهش کردم حتما نتیجه بخش خواهد بود. با خودم میگم هر کس یه مدله دیگه. مثلا شوهر یکی چشم چرون میشه، واسه یکی معتاد، واسه یکی بیمار صعب العلاج و ... برای منم اینطوریه...

    تصمیم گرفتم
    1- تا جایی که در توان جسمی و ذهنیم هست باعث عصبانیتش نشم
    2- موقع عصبانیت و از کوره در رفتن به هیچ وجه خونه رو ترک نکنم
    3- هیچ وقت حرفی از طلاق نزنم چون فقط و فقط اوضاع رو بدتر میکنه

    حتما این تاپیک رو ادامه میدم تا خودم در اینده روند بهبود این ماجرا رو ببینم . و اگه کسی مشکل من رو داشت بتونه از تجربه هام استفاده کنه .

  11. 3 کاربر از پست مفید maral1392 تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93), paiize (چهارشنبه 17 اردیبهشت 93), zendegiye movafagh (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 تیر 93 [ 07:29]
    تاریخ عضویت
    1393-2-16
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    307
    سطح
    6
    Points: 307, Level: 6
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 112 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام و درود به دوستانی که همدلم هستند ، ای کاش میشد به مدیر سایت این پیشنهاد رو بدیم که اسم این سایت خیلی خوب رو از همدردی به همدلی تغییر بده

    دیروز در همین سایت مطالب مفیدی رو خوندم که متاسفانه اینقدر از این شاخه به اون شاخه پریدم آدرسشون یادم نموند ولی تاثیرش رو داشت. مرثیه خوانی احساسی تعطیل! من از اونجا که خیلی تو خونه خوددار و خودخور هستم مدام تو دلم میگفتم
    " اگه همسر این مرد نمی شدم "
    " اگه به فلان خواستگارم جواب + میدادم"
    " اگه همسرم فقط کمی برای بهبود روابط با خانواده ام کمک میکرد "

    خلاصه اینقدر تو مغزم از این حرفها می چرخید که منجر به عصبانیت بیشتر و سردرد و سرگیجه می شد. دقیقا نکته ایی که در مقاله اشاره کرده که سیکل معیوب بوجود میاد. بجاش کارهایی که دیروز کردم

    "سعی کردم در حضور همسرم اسمی از خانواده ام نبرم، هرچند خیلی سخت بود"


    "اگه کاری میکنم منت نذارم، متاسفانه من از خودش یاد گرفتم. مثلا وقتی خسته از اداره میرسم و ایشون در حال استراحت هستن و من در آشپزخونه مشغول گرم کردن غذا و تدارک ناهار، یک اشاره ای میکنم که منم از صبح رفتم و خستم ولی با این حال بخاطر زندگی مون مجبورم سختی رو به جون بخرم، اما دیروز ما بین نوشته های این سایت به این نتیجه رسیدم هیچ فایده ای نداره و فقط باعث بدتر شدن اوضاع میشه"

    " موقع شام دلش خواست فقط پلو و ماست بخوره، هیچ اصراری نکردم برای خوردش خورش و ... "

    " مهمتر از همه علی رغم اینکه یک هفته قبل کلی فحش و حرف زشت به پدر و مادر من گفته بود ، به عیادت مادر مریضش رفتم، هر چند خیلی آزاردهنده بود برام چون همه فکر میکنن من و همسرم باعث این اتفاق شدیم بخاطر مشاجره در ماشین موقع برگشت از مسافرت،(اگه یادتون باشه گفتم بعد از برگشت از مسافرت عید، مادرشوهرم سکته مغزی کرد و این مسئله باعث وخیم تر شدن اوضاع من و روابط مون شد) بعد از عیادت چند بار خواستم بگم اگه تو بودی محال بود بیای عیادت مادر من ، یا من فقط بخاطر خدا این کار رو کردم و تو ارزش این گذشت رو نداری، یا ... ولی هیچی نگفتم و با شکنجه ای که از درونم تحملش میکردم خودم و رفتارم رو بعد از برگشت به خونه عادی جلوه دادم"

    نتیجه این بود :
    " سه هفته ای است که من برگشتم خونه، در تمام این مدت من تو اتاق خواب میخوابیدم و همسرم تو اتاق نشیمن، دیشب هم طبق معمول چراغها رو خاموش کردم و رفتم خوابیدم، ساعت 1 بود که متوجه شدم اومدم کنارم خوابید و تا وقتی بیدار بودم نوازشم کرد"

    مدیر و دوستان محترم دست اندرکار این سایت از این که همچین فرصتی رو برای امثال من و دوستانم فراهم کردید ممنون و سپاسگذارم
    ویرایش توسط maral1392 : پنجشنبه 18 اردیبهشت 93 در ساعت 07:50

  13. 8 کاربر از پست مفید maral1392 تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93), khaleghezey (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93), paiize (شنبه 24 خرداد 93), فرخ رو (شنبه 07 تیر 93), گوش ماهی (جمعه 16 آبان 93), گل شب بو (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93), هیرسا (سه شنبه 30 اردیبهشت 93), zendegiye movafagh (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93)

  14. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو مارال

    به شما تبریک میگم بانو سعی کن خواندن مقالات سایت را ترک نکنی حداقل روزی نیم ساعت.
    اگه شما زندگیت بهتر شده علاوه بر راهنمایی دوستان و مقالات سایت خیلیش برمیگرده به تلاشی که شما کرده و این نشان از عشق شما به زندگی مشترکتان و از همه مهمتر انعطاف پذیری بالای شماست
    کاربری مثل شما باعث میشه دوستان بیشتر انرژی بزارن چون میدونن مفید واقع میشه نظراتی که بیان میکنن و باعث دلگرمی دوستان میشید

    چون خانوم خیلی خوب و حرف گوش کنی هستی من یکسری تجربیات بانوان متاهل را جمع کردم باری شما مینویسم کم کم تمرین کنید تا زندگیتان از این هم بهتر بشه.

    1.اینو خودم میگم:بانوان محترم جون هرکی دوست داری تورو به هرچی میپرستی تورو جون بچت غر نزن غر نزن غر نزن هرکاری میکنی بکن ولی فقط غر نزن تورو خدا


    . مردا از زن غرغرو و شاکي خوششون نمياد.
    از زن مهرطلب و آويزون هم همينطور. از زن بدون اعتماد به نفس هم. از زن گريه رو هم .
    از زن برچسب زن هم. از زن فخر فروش هم. از زني که به خانوادشون بي احترامي کنه و ...

    رعايت حريم و مرزهاي خانواده ( احترام به استقلال خانواده) مسائل روبه خانواده ها نکشوندن
    .هم احساسي کردن : فراموش نکنيد تا آتشي خاموش نشده است
    ، منطقي نيست که در ميان آتش شروع به بازسازي کنيم و براي اينکه آتشي ( مانند احساسات) را خاموش کنيم
    ، ابتدا بايد «هم احساسي» کنيم، گوش دادن را بلد باشيم( نه فقط منفعلانه بشنويم)
    ، شروع به قضاوت نکنيم، کلام او را قطع نکنيم و شروع به راهنمايي و توصيه نکنيم
    . بايد مسائل را از ديد او بشنويم.

    تغييرات در بستر زمان به دست مي آيد همون صبور بودن

    متمرکز شدن روي نقاط مثبت به جاي نقاط منفي
    دادن شخصيت به همسر
    ( اگر همسرمان بايد نقاط ضعفش را حل کند، بايد هزينه آن را از بخش مثبت شخصيتش تامين کند)
    پس نبايد از اول شروع کنيم به ويران کردن همه شخصيت و اعتماد به نفس همسرمان.
    يعني شما هر چه نقاط مثبت همسرتان را بيشتر شناسايي کنيد به اين معناست
    که مصالح و مواد بيشتري جهت بازسازي ضعفهاي او در اختيار داريد.

    فراز و نشيب هاي تغيير در بستر زندگي طبيعي است
    يعني صبور بودن پرتلاش بودن و ادامه دادن مسير و نا اميد نشدن


    خطاهاى يكديگر را در حضور ديگران بازگو نكنيد و گذشت داشته باشيد.

    زن و شوهر از مسخره كردن يكديگر و گفتن سخنان طعنه آميز و دوپهلو پرهيز كنند‎‌

    قبول کردن طرف مقابل بعنوان همسر با تمام نقاط قوت و کاستي ها


    فعلا اینا رو داشته باشید تا چندتا مورد دیگه هم برای شما بنویسم بعدا
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  15. 5 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    abs (شنبه 20 اردیبهشت 93), del (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93), maral1392 (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93), paiize (شنبه 24 خرداد 93), هیرسا (سه شنبه 30 اردیبهشت 93)

  16. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 تیر 93 [ 07:29]
    تاریخ عضویت
    1393-2-16
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    307
    سطح
    6
    Points: 307, Level: 6
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    67

    تشکرشده 112 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Eh S

    khaleghezey نازنینم

    از محبت شما سپاسگذارم.

    مطمئن باشید مقالات سایت رو میخونم و علاوه بر مقالات پست های دوستانی مثل زن امیدوار، پائیز و ... بقیه رو هم میخونم و سعی میکنم از تجربیاتشون درس بگیرم. همین الان هم مشغول این کار بودم.

    یک نکته ایی که اصلا در زندگی ام بهش واقف نبودم و همین حالا کشفش کردم :

    هر وقت مادرم در مورد دامادهای خاله یا اطرافیان میگفت، سریع در ذهنم مقایسه میکردمش با همسر خودم و وقتی میدیدم در خیلی موارد تفاوت های عمده هست، بهم می ریختم اول تو دلم شروع میکردم به مرثیه سرایی احساسی بعد کم کم بروزش میدادم تا اینکه یک اوقات تلخی پیش می اومد. مثلا مادرم میگفت " داماد خاله خیلی خوبه ، مادر زنش رو با ماشین میبره مجلس ترحیم و منتظرش میمونه تا برگرده و ..." و من در درون احساس تحقیر میکردم و بالطبع حساسیت های بعدش و ... ولی با خودم فکر میکنم چون همسر من و همون افرادی که من ایشون رو با اونها مقایسه میکنم و گاهی سرزنشش میکنم هر کدوم در خانواده ای با فرهنگ مختلف رشد کردند.

    داماد خاله ام این رفتارها رو در کودکی از پدر خودش دیده و یاد گرفته ولی شوهر من از پدرشوهرم شخصیتی مستبد و خودرای رو دیده و یاد گرفته.

    حالا چه من خوشم بیاد چه نیاد، چه انتظار داشته باشم چه نداشته باشم، رفتار شوهرم با مادر من مثل رفتار داماد خاله ام با خاله ام نیست. با این مقایسه اول از همه خودم دچار ناراحتی و بغض و دلسردی نسبت به زندگیم میشم . و کم کم این احساس من در رفتارم با شوهرم تاثیر میذاره و نتیجه این تاثیر شاید خودش رو چند ماه دیگه در یک دعوای شدید نشون بده، شاید هم در یک دلخوری موقت ...
    پس وقتی الان از دستم کاری ساخته نیست تا بتونم کودکی همسرم رو اصلاح بکنم ، با انتظار بیخود اول از همه خودمو از بین میبرم ، بعدش همسرمو و نهایتا زندگی ام از دست میره

    البته اینایی که میگم به حرف راحته، الان که دارم مینویسم برام سخته چه برسه به عمل ... ولی انشالله با تمرین و صبوری حل میشه ...

    یکی از ویژگی های اخلاقی که من دارم برعکس همسرم خیلی انعطاف پذیر و تلقینی هستم . شاید این نکته + نباشه ولی به نظر خودم در مورد حل مشکلاتم کمکم میکنه
    ویرایش توسط maral1392 : پنجشنبه 18 اردیبهشت 93 در ساعت 10:31

  17. 4 کاربر از پست مفید maral1392 تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93), khaleghezey (پنجشنبه 18 اردیبهشت 93), paiize (شنبه 24 خرداد 93), هیرسا (سه شنبه 30 اردیبهشت 93)

  18. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بانو ببخشید دیگه خودتان خواستید راهنمایی بشید.

    هیچوقت هیچوقت هیچوقت شوهرت را با کسی مقایسه نکن به هیچ عنوان حتی در ذهنت چه برسه به اینکه خدایی نکرده بخوای اینو به زبان بیاری

    شما ویترین زندگی ایشون را دیدی که شاید خیلی زیبا باشه ولی از دورن زندگیشان چی خبر دارید؟نه ویترین زندگی آدما خیلی شیک و تمیز و قشنگه ولی درونش با ویترینش فرق داره.

    اینو یادت باشه فرق نداره کی باشه و یا کجا باشه احترام به شوهرت احترام به تو هستش و بی احترامی به شوهرت بی احترامی به تو.کسی حق مقایسه کردن ایشون را با کسی نداره یعنی شما نباید چنین اجازه ای بدی.
    چه میخواد مادرت باشه
    یا پدرت
    خواهر
    برادر
    فامیل نزدیک
    دوستای صمیمی
    یا هرفرد دیگه ای بزار یه جمله خیلی قشنگ بهت بگم.البته توی زندگی خودمم بکار میبرم با همسرم

    همسرم برای من = مادر پدر خواهر برادر کل فک و فامیل و دوستایی که دارم.
    یعنی توی این دنیا تنها کس یکه من دارم همسرمه و با دختر خوشگلم که خیلی دوسشون دارم و به هیچوجه اجازه نمیدم کسی بخواد مقایسشون کنه به هیچ فردی این اجازه رو نمیدم

    دیدت را نسبت به شوهرت عوض کن اینجوری زندگی شیرینتر میشه

    پ.ن:مادرم که 10 ساله فوت کردههم پدر دارم هم 4تا آبجی و 3تا داداش و کلی خواهرزاده وب رادر زاده و چنتا دوست که خیلی هم دوسشون دارم.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  19. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    maral1392 (شنبه 20 اردیبهشت 93), paiize (شنبه 24 خرداد 93), هیرسا (سه شنبه 30 اردیبهشت 93)


 
صفحه 1 از 9 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 آبان 94, 19:18
  2. پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 17 خرداد 93, 01:49
  3. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 فروردین 90, 07:04

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.