به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مهر 94 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1393-2-13
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    1,371
    سطح
    20
    Points: 1,371, Level: 20
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 26 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    6 اختلاف نظر فرهنگی خانواده ها برای ازدواج

    با سلام .
    راستش مشکلی برام پیش اومد که یکی از دوستان اینجا رو بهم معرفی کرده .
    بنده در حال حاضر 24 سالمه و در مقطع کارشناسی مشغول به تحصیل هستم . روستایی هستیم و پدر و مادرم روستا زندگی میکنن و من الان سه ساله که دانشگام تو شهر زندگی میکنم خرجمم با پدرمه . بنده دو سال پیش با دختری آشناشدم و بعد از چند ماه بهش پیشنهاد ازدواج دادم . هم دانشگاهیم بود. اونم با مادرش درمیون گذاشت و منم بعد از چن ماه کش و قوس بلاخره به خانواده گفتم . هر چند میدونستم سطح فرهنگمون فرق داره . بلند شدیم رفتیم خواستگاری و اونا هم یه جلسه اومدن خونه ما و گفتن دختر ما حتما باید بیاد تو شهر زندگی کنه و خانواده من زیر بار نمیرفتن و آخرش من با دختره صحبت کردم و قرار شد به صورت نمادین بگه من حاضرم اگه شوهرم کار گیرش نیومد بیام روستا زندگی کنم. خلاصه این حرفا یه شیش ماهی طول کشید تا به توافق رسیدن . بعدش خانواده دختر گفتن باید برید آزمایش خون و فوری عثد کنید و پدر من گفت فعلا نمیتونم چون یکی از اقوممون فوت کرده و اگه بخوایید الان میریم آزمایش خون و بعد از عید عقد . ولی خانواده دختره گفتن نه پس بزار بعد از عید آزمایش خون و عقد با هم . الان بعد از چن هفته بد قولی از طرف خانواده من قرار شد این هفته بریم خونشون که شناسنامشو برداریم بریم آزمایش خون . مادر دختره به من چن روز پیش گفت ما باید بعد از آزمایش خون عقد کنیم و منم زنگ زدم به خانوادم گفتم ولی الان خانوادم زیر بار نمیرن و میگن نه فقط آزمایش خون و ما فعلا عقد نمیکنیم تا پاییز . و بعد از آزمایش خون باید خانواده دختره رو دعوت کنیم بیاد خونمون تا اقواممونم دعوت کنیم باز ازش بپرسیم میاد روستا زندگی کنه یا نه . این از بد قولی خانوادم .
    دختره هم زنگ زد به بابام و بابام بهش گفت من میزارم عقد کنید ولی هر مشکلی در طول عقد براتون به وجود اومد من کاری ندارم باهاش و (قبلا قول داده بود پاییز سهممو از زمین بده تا باهاش یه مغازه اجاره کنم) دختره هم بهش گفته بود خب سهمشو بده بابامم گفته بود سهمش فوقش 5 میلیون میشه . دختره بهش گفته بود خب خونه تو شهرتو بفروش سهمشو بده تا باهاش یه کاری راه بندازه ولی بابام گفته بود خونه من شریک داره و دست من نیست که بفروشمش .
    خلاصه اینجوری بگم کاملا همه چی به هم ریخته . بابامم هفتاد و هفت سالشه و نمیدونم چی بگم بهش دیگه . قول های خودشم یادش میره .
    دختره هم زنگ زد بهم گفت ما به هم نمیخوریم و شما دوسال منو سر کار گذاشتین و امیدوارم خدا تقاصمو از مامان بابات و خودت بگیره و این حرفا.
    حالا من این وسط موندم چیکار کنم. اعصابم قاطی کرده دیگه . از یه طرف خانوادم حرفشون اصلا منطقی نیست و فرهنگمون خیلی فرق داره از یه طرفم دختره رو خیلی دوست دارم . ضمنا محل زندگی دختره یه شهر دیگه هست
    ضمن اینکه دختره از من یکسال بزرگتره و خانوادمم با این موضوع مشکل ندارن

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مهر 94 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1393-2-13
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    1,371
    سطح
    20
    Points: 1,371, Level: 20
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 26 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کسی نیست یه راهنمایی کنه؟

    - - - Updated - - -

    کسی نیست یه راهنمایی کنه؟

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 99 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-08
    نوشته ها
    271
    امتیاز
    10,375
    سطح
    67
    Points: 10,375, Level: 67
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience Points
    تشکرها
    852

    تشکرشده 554 در 206 پست

    Rep Power
    47
    Array
    سلام به تالار همدردی خوش اومدید
    خواست خدا و حکمت بوده که وصلت تون تا این لحظه سر نگرفته ، حتما به دید مثبت بهش نگاه کنید
    ازدواج کردن فقط این نیست که یه مغازه اجاره کنید و آزمایش خون بدید و بعدشم عقد کنید
    اول از همه این تاپیک آموزشی رو بخونید:
    http://www.hamdardi.net/thread-4821.html

    توی شما نشانه های خیلی زیادی هست که هنوز برای ازدواج آمادگی کامل ندارید.
    از توی اون 20 مورد که در اون تاپیک ذکر شده شما موارد زیادی رو دارید. مهمترینش اینه هنوز به استقلال فکری کامل نرسیدید و هنوز خانواده تون برای شما تصمیم گیری می کنند. رابطه خوب و سازنده هم با اعضای خانواده تون ندارید.
    بازم میگم این حکمت بوده که تا الان ازدواج تون سر نگرفته و پدر و مادرتون هم این رو می دونستند که هنوز زوده و تا الان تاخیر انداختند. لطفا عوض اینکه انقدر عجله کنید ، کمی تحقیق و خودشناسی کنید و مطمئن بشید که آمادگی برای ازدواج دارید یا نه
    الان دیگه زمان پدر شما و 50 سال پیش نیست که فقط پسره معتاد نباشه و دست به زن نداشته باشه و دختره هم فقط باکره باشه و کچل نباشه، دیگه همه شرایط جور باشه و ازدواج کنند. دیگه توی عصر حاضر برای اینکه ازدواج موفق داشته باشید و بعدش خدایی ناکرده مثل خیلی از زوج های امروزی درگیر طلاق نشید باید چندین شرایط اخلاقی و رفتاری داشته باشید که بعد به مشکل بر نخورید.
    1-اول از همه کمی تحقیق و خودشناسی کنید ببینید آیا آمادگی برای ازدواج دارید یا خیر. همون لینک بالا خیلی کمکتون می کنه ، توی اینترنت هم سرچ کنید چیزای خوبی وجود داره
    2- حتما باید مشاوره حضوری با طرف مقابلتون برید ، که ازتون تست شخصیت بگیره و مطمئن بشید آیا اختلاف فرهنگی که دارید براتون مشکل ساز نشه. خیلی ها توی همین انجمن هستند که به خاطر اختلاف فرهنگی زندگی شون از پاشیده و درگیر طلاق و مشکلاتش شدند.
    موفق باشید

  4. 4 کاربر از پست مفید بابک 1369 تشکرکرده اند .

    arash2000 (شنبه 13 اردیبهشت 93), khaleghezey (شنبه 13 اردیبهشت 93), فرهنگ 27 (شنبه 13 اردیبهشت 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 28 آبان 93)

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    84
    Array
    سلام دوست عزیز
    دوست داشتن یه طرف قضیه هست .
    شما فکر میکنی واقعا با این دختر سنخیت داری؟
    فکر نمیکنی با همه ی دوست داشتنتون شاید در اینده خدای نکرده دچار مشکل بشین ؟
    یعنی همه ی جوانبو در نظر گرفتی که الان فقط مشکلت پدر و مادرته؟

  6. 4 کاربر از پست مفید anisa تشکرکرده اند .

    arash2000 (شنبه 13 اردیبهشت 93), khaleghezey (شنبه 13 اردیبهشت 93), فرهنگ 27 (شنبه 13 اردیبهشت 93), بابک 1369 (شنبه 13 اردیبهشت 93)

  7. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود دوست من به همدردی خوش اومدید.

    من یه مطلب کلی متوجه شدم اینکه:

    این اینو گفت و اون اونکارو کرد این با اون لج کرد و اونم جواب اینو داد و........

    این وسط شما پس چیکار کردی میشه اینو توضیح بدی؟
    یه مختصر توضیح بده شما به چه پشتوانه ای رفتید جلو و از دختر مردم خواستگاری کردید؟
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  8. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    arash2000 (شنبه 13 اردیبهشت 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 28 آبان 93), بابک 1369 (شنبه 13 اردیبهشت 93)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مهر 94 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1393-2-13
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    1,371
    سطح
    20
    Points: 1,371, Level: 20
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 26 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و تشکر.
    راستش اشتباه من این بود که بدون در نظر گرفتن خانواده ها پا پیش گذاشتم و خواستگاری کردم . اصلا نمیدونستم ممکنه اینهمه مشکل نظر وجود داشته باشه. من خیلی تلاش کردم که نظرات اینا رو به هم نزدیک کنم ولی مشکل یکی دوتا نیست . اول اینکه پدرم میگه من الان عقد نمیکنم چون میترسم تو عقد براتون مشکل پیش بیاد . و من عقد و عروسی رو با هم میگیرم . و خانواده دختره میگن نه . الان باید حتما عقد کنی و یکی دوسال دیگه عروسی . منم با پدر و مادرم خیلی صحبت کردم ولی راستش اصلا حرف همدیگه رو نمیفهمیم . یه ساعت میشینم باهاشون صحبت میکنم باز اونا حرف ولشون رو میزنن. مشکل اساسی من الان خانوادمه که هنوز افکارشون قدیمیه .
    من با دختره مشکل ندارم و همه چیمون به هم میخوره . ولی میترسم حتی اگه جورم بشه بعد ها این افکار خانواده من و همسرم برام مشکل از بشه.
    بخدا من این وسط از همه داغون تر و فکرم زیاد تر و خسته ترم . به حدی که وقتی شماره یکیشون رو گوشیم میفته میترسم . وقتی یکیشون اس میده میترسم بخونمش. شاید از بین حرفام اینو متوجه شده باشید که همه چی رو گم کردم خودمو گم کردم . با خودم میگم میترسم بریم خونه اونجا باز بابام بیاد یه حرفی بزنه که زشت بشم و همه چی خراب شه.
    خانواده من افکارشون خیلی قدیمیه . سر یه موضوعی که تقریبا ده سال پیش من قرار بود برم یه مدرسه نمونه دولتی و نذاشتم بابام بره با مدیر اونجا صحبت کنه بابام هنوزم که هنوزه هر جا میشینه میگه دم از بی عرضگی من میزنه. برخی اوقات با خودم فکر میکنم تا وقتی اونا زنده ان من باید فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم
    ویرایش توسط arash2000 : شنبه 13 اردیبهشت 93 در ساعت 13:47

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 99 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-08
    نوشته ها
    271
    امتیاز
    10,375
    سطح
    67
    Points: 10,375, Level: 67
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience Points
    تشکرها
    852

    تشکرشده 554 در 206 پست

    Rep Power
    47
    Array
    لطفا به این سوال با دقت پاسخ بدین
    شما چقدر هست که با دختر خانم آشنا هستید و چه مدت هست ازشون رسما خواستگاری کردی؟
    چقدر شما و دختر خانم، خانواده های هم دیگه رو دیدید؟
    در کل برامون توضیح بده مراحل شناخت تون چقدر و چطور بوده که الان با اطمینان میگی با دختر خانم مناسب هم هستید؟

    من فکر می کنم در این بین پدر شما درست میگه که میگن چون شناخت کافی از دختر خانم و خانواده شون نداریم الان زوده که عقد کنید. از طرفی خانواده دختر خانم دارن بیراه میگن که انقدر برای عقد کردن عجله می کنند. اگر عقد بکنید دیگه رسما و شرعا میشید زن و شوهر. اول باید شناخت خیلی کافی از هم و خانواده های هم کسب کنید بعد عقد کنید
    اصلا نامزد بودید با هم؟ می دونید متخصصین میگن برای یه ازدواج موفق باید حداقل 6 ماه و حداکثر 18 ماه دوران نامزدی و شناخت از هم داشته باشید
    لطفا به این سوالات پاسخ بدین که وضعیت مشخص تر و دقیقتر بشه

  11. 4 کاربر از پست مفید بابک 1369 تشکرکرده اند .

    arash2000 (شنبه 13 اردیبهشت 93), khaleghezey (شنبه 13 اردیبهشت 93), فرهنگ 27 (شنبه 13 اردیبهشت 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 28 آبان 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:04 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.