به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آبان 94 [ 07:35]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    1,908
    سطح
    26
    Points: 1,908, Level: 26
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 61 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مرگ(کاش میشد برم پیش بابام بگم دلم براش تنگه)

    سلام.من باز اومدم با یه کولی از نا امیدی با یه دل تنگ با حس بد با فکره بد نمیدونم چی کار کنم از وقتی بابای عزیزم رفته روز به روز بدتر میشم روز به روز حسم بدتر میشه دلم میخوا خودمو بکشم ولی میدونم اگه این کارو بکنم دیگه هیچ وقت بابامو نمیبینم دلم براش تنگه تنگه تنگکاش بشه برم بخش روانیا بسترس شم همش بم امپول بزنن و من بخابم کاشششششش

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 آبان 95 [ 19:37]
    تاریخ عضویت
    1393-1-03
    نوشته ها
    71
    امتیاز
    2,112
    سطح
    27
    Points: 2,112, Level: 27
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 174 در 61 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط titititititi نمایش پست ها
    سلام.من باز اومدم با یه کولی از نا امیدی با یه دل تنگ با حس بد با فکره بد نمیدونم چی کار کنم از وقتی بابای عزیزم رفته روز به روز بدتر میشم روز به روز حسم بدتر میشه دلم میخوا خودمو بکشم ولی میدونم اگه این کارو بکنم دیگه هیچ وقت بابامو نمیبینم دلم براش تنگه تنگه تنگکاش بشه برم بخش روانیا بسترس شم همش بم امپول بزنن و من بخابم کاشششششش
    سلام

    من بلد نیستم کسی که عزیزی رو از دست داده اروم کنم اما حس شما رو خیلی خیلی خیلی خوب درک میکنم حتی همین الان که دارم این متن رو مینویسم اشک تو چشام جمع شده دلم براشون یه ذره شده غم سنگینی رو سینه ام هست . . .

    عزیزانی که از دست دادیم و حاضر نبودن لحظه ای ناراحتی ما رو ببینند بهترین کار اینکه براشون دعا بخونیم و با شاد بودنمون اونها رو هم شاد کنیم

    من که حس میکنم عزیزانم همیشه همرام هستن و بخاطر شاد کردن اونها هم که شده تمام سعیم رو میکنم که شاد باشم

    مطمئنم که پدرتون هم از ناراحتی شما ناراحت هستند

  3. 2 کاربر از پست مفید ذمانح تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 10 اردیبهشت 93), titititititi (چهارشنبه 10 اردیبهشت 93)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اسفند 95 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-25
    نوشته ها
    152
    امتیاز
    4,004
    سطح
    40
    Points: 4,004, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    223

    تشکرشده 333 در 122 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام عزیزم.منم چند ماهی میشه.پدرمو از دست دادم.لحظه‌ای ها کند میگذره!یادم میوفته آتیش میگیرم دیوونه میشم نمیدونم باید چیکار کنم..خونه بدون پدر واقعا خونه نیست.اما عزیزم واقعا چاره ای نیست هبچ پدری راضی به غصه خوردن بچش نیست مارو.میبینن . من تا.گریم میگیره سریع اشکامو پاک.میکنم میدونم بابام ناراحت میشه سعی کن آروم باشی.فقط براشون دعا بخون از خدا صبر و آرامش بخواه.ما هیچ چاره ای نداریم داغشون هم هیچ فراموش نمیشه هر.وقت دلت تنگ میشه برای آمرزش پدرت دعا بخون..خدا رحمت کنه

  5. 2 کاربر از پست مفید mordad تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 10 اردیبهشت 93), titititititi (چهارشنبه 10 اردیبهشت 93)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آبان 94 [ 07:35]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    1,908
    سطح
    26
    Points: 1,908, Level: 26
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 61 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم دور از جونت دلت نمیخا بمیری؟خدا رحمت کنه پدرتو ولی من خیلی دوس دارم بمیرم.نگران تنهایی مادرمم.شما مادرت چی کار میکنه؟تنهاس؟چن ماهه پدرت فوت شده؟جوون بود؟بابای من یه دفه ایرفت خیلی سریع غافلگیرمون کرد.ای دل غافل که چقد زود دیر میشه همیشه.خدایا خدایا منم ببر پیش بابام.منم ببر ببینمش.دوسش دارم خیلیزیاد عاشقشم

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    عزیزم غم خیلی سختیه
    اما تو این شرایط همه امید مادرت شما هستی
    شما میتونی روحیه اشو شاد کنی . برای پدرت نماز بخون . قرآن بخون تا آرامش بیشتری داشته باشه
    خودت هم آرومتر شی

  8. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 10 اردیبهشت 93), titititititi (چهارشنبه 10 اردیبهشت 93)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اسفند 95 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-25
    نوشته ها
    152
    امتیاز
    4,004
    سطح
    40
    Points: 4,004, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    223

    تشکرشده 333 در 122 پست

    Rep Power
    32
    Array
    عزیزم 3ماهه مامانم تنهاس .همیشه مامانم آرومم کرده.پدر من جوون نبود65اما سالم بود هر لحظه صورتش جلو چشمامه مخصوصا.لحظه آخری که دیدمش.وقتی رفتمبمارستان دیدنش تا دیدمش اشکم ریخت گوگونشو بوسدم بازم تو حالی که ناله میکرد سرشو تکون داد گفت خوبم ناراحت نباش:( . حتی چند بار به داداشام گفت نزارن من ناراحت باشم.میدونم اشکام ناراحتش میکنه خوابشو.میبینم جاش خوبه منم که کاری ازم برنمیاد به خوب بودنش راضیم. ما مجبوریم عادت کنیم مجبور..دنیا همینه.مامانم به خاطر بچه هاش روپاس ما هم برای شادی روحش و مامانم.فقط از خدا صبر بخواه بابام هیچ وقت نمیزاشت من گریه کنم.باور کن هروقت بیقرار میشم سنگینی یک دستو رو سرم احساس میکنم..به خاطر مادرت و شادی روح پدرت محکم باش عزیزم

  10. کاربر روبرو از پست مفید mordad تشکرکرده است .

    titititititi (چهارشنبه 10 اردیبهشت 93)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آبان 94 [ 07:35]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    1,908
    سطح
    26
    Points: 1,908, Level: 26
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 61 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرداد عزیزم خدا پدرتو بیامرزه بابای من ۵۸ سالش بود هیچیش نبود یهو ریش اب اورد نتونستم بوسش کنم نتونستم گفتن عفونت بش منتقل میکنیم.الان ککلی گریه کردم.طفلک نینیم داره با من زجر میکشه.ای خدا خودت به منو مادرم صبر بده.مادرت جوونه؟



    ویرایش : فرشته مهربان >>> لطفاً قوانین را دقیق مطالعه کنید ، دادن راه های ارتباط خصوصی و دعوت به ارتباط خصوصی در همدردی ممنوع هست


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درخواست طلاق دادم ولی مادر شوهرم پیش همه دروغ میگه وآبرومو پیش همه میبره چکار کنم؟
    توسط یاصاحب زمان ادرکنی در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 آذر 95, 11:16
  2. پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 بهمن 93, 00:46
  3. قبول کردن پیشنهاد خوابیدن پیش هم در دوران نامزدی بدون هیچ محرمیتی !!!
    توسط tanhaei در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: یکشنبه 31 شهریور 92, 06:04
  4. پیامدهای روابط افراطی دختر و پسر پیش از ازدواج؟
    توسط keyvan در انجمن ارتباط دختر و پسر(عشق)
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 بهمن 87, 19:02

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.