سلام خدمت همه عزیزای محترم انجمن
پارسا هستم
راستش زیاد اهل نوشتن نیستم ولی این یه موردو باید بنویسم چون گیج و منگ شدم!
حدود 4ساله با کسی آشنا شدم و قصد ازدواجی هستیم ، خیلی خیلی خیلی خیلی صمیمی و دیوانه همیم !
به حدی عاشقیم که شاید باورتون نشه تو این مدت تا حالا قهرمون بیشتر از یکی دو ساعت طول نکشیده !
خیلی مسائلو که مشکل داشتیم هرچند سخت بود حلشون کردیم و اماده ازدواجیم.
ولی ......
به دلیل شغل و مسائل خانوادگی و ... ما خیلی کم باهم بیرون میریم ، البته حدود ماهی یه بار یا دو ماه یبار همدیگه رو در حد یکی دوساعت میبینیم !
چند بار خارج شهر رفتیم و غذا خوردیم و بحث کردیم و ... !
ولی این اواخر که همچی حل شد و موضوعی برای اختلاف نمونده وقتی باهاش میرم بیرون انگار حس غش بهم دست میده ! شاید باورتون نشه به حدی استرس میگیرم که لبام خشک میشن و عرق میکنم و چشام سیاهی میرن و دلم یطوری پر از استرس و اضطراب میشه وحس میکنم دلم ناخود آگاه میگیره !
وقتایی که فقط برا دیدن همدیگه و بحث میرفتیم بیرون خیلی خیلی خیلی خیلی شنگول بودم ! ولی این اواخر که دلیل بیرون رفتنمون دلتنگیه ،وقتی پیش همدیگه قرار میگیریم به حدی یطوریم میشه که نفس کشیدن برام سخت میشه !
جوری تنش و اضطرابم میره بالا که نمیفهمم چیکار دارم میکنم !
چون قند و فشار خون دارم ، گاهی میگم نکنه برای این ها باشه !!!
نمیدونم !!! کسی حدس میزنه چم شده؟؟ چرا اینطوری شدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ طبیعیه ؟
اینم بگم که یوقت سو برداشت نشه از حرفام ، من هنوز دست ایشونو هم لمس نکردم و لباسم به لباسشون نخورده !
علاقه مندی ها (Bookmarks)