به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 10:14]
    تاریخ عضویت
    1392-12-13
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,682
    سطح
    23
    Points: 1,682, Level: 23
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 50 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بازم نیاز به مشاوره دارم در رابطه با خلاقای خاص همسرم

    سلام از همتون ممنونم واقعآ حرفایی که تو تایپیک قبلی زدین منو به فکر واداشت....آقای خاله قزی این حرفتون واقعا قشنگ بود دقیقآ احساس میکنم همینجوری شدم"فکر کنم شما دارای شخصیت معلم گرا هستید یعنی دقیقا دارید همان کار یرا انجام میدهید که مادر ایشون انجام میدن چیکار کنه کجا بشینه کجا حرف بزنه کجا حرف نزنه و....."از بقیه متناتون واقعا استفاده کردم همسرم شخصیت نمایشی داره و این موضوع واقعا کمک کرد ممنون...حق با شماست فرشته اردیبهشت واقعا یه مدت عصبی و پرخاشگر شده بودم دلم خیلی براش تنگ میشد ولی عاشقش نبودم همش اون ابراز علاقه میکرد ...ولی اصلا دلم نمیخواست بیاد خونمون...خیلی شرایط بدی بود الان بهتر شدم مقصرم بودم خیلی حساس شده بودم رو رفتارای همسرم و حرفای خونوادم مخصوصا مقایسه مامانم که همسرم رو با شوهر خواهرم مقایسه میکرد...hajes جان و واحد جان همسرم واقعا از نظر محبت واسم کم نمیذاره مخصوصآ جلو جمع..بااینکه از نظر تیپ و قیافه کم نداره ولی با هیچ دختری رابطه نداشته و الان من بااینکه یه دختر معمولیم ولی واسش یه فرشته ام واسه همین خیلی نگرانم نکنه با رفتارام این اخلاقاشو از دست بدم حتی مشاوره حضوری رفتم ولی شهرمون کوچیکه و مشاور خوبی نبود متاسفانه>راستش جای دیگه نمیتونم با کسی صحبت کنم مشکلات زیادی ذهنمو مشغول کرده خواستم بابت اونا هم ازتون مشورت بگیرم....میدونین ازدواجم طوری شد که وقتی واسه تحقیق میخواست داداشم به محل کارش بره زمانی بود که منو همسرم باهم در تماس بودیم و منم بهش گفتم داداشم داره میاد و میدونم اشتباه کردم...چند وقت بعد عروسیمون همسرم خب باتوجه به اینکه مدرکش پایینه ولی شغل خوبی گیرش اومده و کارمنده، به من گفت مسئول بایگانی و نامه بری هستم ولی بعد یه مدت از حرفاش به شک افتادم ...از کارش متنفره همش میگه کاش بتونم یه کار دیگه گیر بیارم حتی با وجود اینکه حقوقشم خوبه ،راستش دستاشم خیلی درشت شده و از حرفاش یه چیزی تو ذهنمه ....من شک کردم که اون آبدارچیه!!! یه جورایی مطمئنم خیلی نگرانم به هیچکسم نمیتونم بگم بره تحقیق نمیخوام شوهرم کوچیک شه ...اصلا مغزم کار نمیکنه خیلی سعی کردم بهم اعتماد کنه ولی کلا آدم توداریه ماهم از هم دوریم واسه همین اصلا از مشکلاتش حرف نمیزنه !! نمیدونم پیگیر این ماجرا شم؟ از خودش بپرسم؟؟اگه درست باشه چیکار کنم؟؟ از یه طرف خونوادمو موقعیت خودم که میدونم این شغلو هیچکی قبول نمیکنه از اونور چجوری با دروغش کنار بیام یا اصلا نگران خودشم اینقد اذیت میشه ...اگه واقعیت داشت باید چجوری برخورد کنم کمکم کنین؟!!بعدش ما چون 400 کیلومتر از هم فاصله داریم نمیتونیم کنار هم باشیم ولی شوهرم توقع داره همش اونجا باشم درک نمیکنه کنار خونواده شوهر رفتن سخته میرم ولی کم ...از این ور مامان بابام راضی نیستن برم میگن زیاد رفتن خوب نیست منم موافقم ولی نمیتونم قانعش کنم احساس میکنه من دوسش ندارم یا دلم تنگ نمیشه.....چند تا اخلاق خاصم داره فقط میخوام ببینم چرا اینجوریه آخه بنظرم مردا واقعا عجیبن و شناختنشون سخت!!وقتی بهش ابراز علاقه نمیکنم روزی صدبار زنگ میزنه و کلی قربون صدقم میره ولی خدا نکنه یه روز بهش بگم دوستت دارم دیگه تا شب ازش خبری نیست!!! میگم حتما نباید بهش ابراز علاقه کنم.خب منم آدمم وقتی ابراز علاقه میکنم دلم میخواد اونم همون موقع جواب بده ولی اینطوری نیست یا مثلا تو اوج احساساته بعد من که تریپ احساسی برمیدارم یهو میزنه کانال شوخی و خنده اینم واقعا واسم عجیب شده!!هرچند وقتم گیر میده تو منو واسه نماز بیدار کن بهش میگم خب گوشیتو کوک کن انگار فحشش میدم ناراحت میشه واسه همین صبح من زنگ میزنم بیدارش میکنم نمیدونم این چه اخلاقیه واقعا؟!!ببخشید دیگه بازم ممنون بابت کمکتون

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 10:14]
    تاریخ عضویت
    1392-12-13
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,682
    سطح
    23
    Points: 1,682, Level: 23
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 50 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Tard

    -----------------------------------------------------------------------------------هرروز میام به امید یه راهنمایی چرا هیچکس کمکم نمیکنه.....امروز بحثمون شده و من موندم توروخدا کمکم کنین
    ویرایش توسط asemuni-68 : یکشنبه 07 اردیبهشت 93 در ساعت 14:43

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 بهمن 94 [ 01:16]
    تاریخ عضویت
    1392-7-27
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    2,623
    سطح
    31
    Points: 2,623, Level: 31
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 271 در 111 پست

    Rep Power
    29
    Array
    در مورد شغل و دوری از هم (که کجا زندگی کنید) باید قبل از عقد با اطمینان به صورت نامحسوس تحقیق کنید یا تحقیق میکردید. در مورد سوال هایی که پرسیدید، در حالت کلی به مرد جماعت نباید مستقیم ابراز علاقه کرد (به صورت تلویحی خیلی بهتر است) چون سعی میکنن خودشونو و احساسی که احتمالا دارن رو مخفی کنن (مثلا با شوخی درآوردن بی مورد یا به بی خیالی زدن). در مورد بیدار کردن هم مثلا میخواد ببینه شما بهش توجه داری!

  4. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    اسمانی عزیزم دوری شما از همدیگه برای شما و ایشون سخته چون یا شما مجبورید برید شهر ایشون یا ایشون مجبوره بیاد و این براتون دردسر ساز میشه . منم در اوائل ازدواجم این مشکل رو داشتم و همین باعث شد که به خاطر راحتی هر دوتامون مدت نامزدیمون رو خیلی کوتاه کردیم . دیگه اینکه وقتی داماد جدیدی وارد خانواده میشود این حرف و حدیثها و مقایسه ها طبیعی هست و از دامادهای قبلی هم ممکنه بیشتر بهش دامن زده بشه . چون داماد جدید بیشتر مورد توجه قرار میگیره مورد حسادت بقیه قرار میگیره . و در این بین شما باید بدون توجه به بقیه هوای همسرتون رو داشته باشید و مهم اینه که پشتش رو خالی نکنید و چه در حضورش و چه در غیابش هواشو داشته باشید . در مورد کارش هم به نظر من مهم نیست شغلش چیه مهم این هست که اهل کاره و برای خوشبختی شما داره تلاشش رو میکنه . ونسبت به شما متعهد و وفاداره . اگه شما با یه مدیر سطح بالا ولی غیر متعهد ازدواج میکردید راضی تر بودید؟

  5. کاربر روبرو از پست مفید واحد تشکرکرده است .

    reihane_b (دوشنبه 08 اردیبهشت 93)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 10:14]
    تاریخ عضویت
    1392-12-13
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,682
    سطح
    23
    Points: 1,682, Level: 23
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 50 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از کمکتون....Aminnدر مورد شغل گفتم اشتباه کردم اصلا شرایط طوری شد که فکر میکردیم کارمنده و خب کوتاهیی برادرم بود!!الانم قضیه فرق کرده مسئله من حالاست و اینکه چیکار باید بکنم...درمورد دوری فقط الان موندم چجوری راضیش کنم که قرار نیست هر ماه یا من بلند شم برم یا اون بیاد وقتی میگم باید تحمل کنیم همچین ناراحت میشه میگه تو دوستم نداری و این حرفا فکر کردم شما میدونین چجوری راضیش کنم بدون اینکه ناراحت شه...درمورد ابراز علاقه مثل اینکه دیگه نباید بهش ابراز علاقه کنم چاره ای نیست!!!یا کمش میکنم آخه سخته نگم!! چه اخلاقایی شوهرم داره این همه توجه باز میگه بیدارم کن که ببینه بهش توجه دارم!!واحد جان راستش کاش میتونستم زودتر ما هم بریم سر خونه زندگیمون میدونم بیشتر مشکلاتمون بخاطر دوریه چون دوریم درست اخلاقامون دست هم نمیاد وقتی باهمیم تا میایم کنار بیایم مخصوصا من ،همش دعوامون میشه بهم عادت که میکنیم باز از هم جدا میشیم ....ولی خب با این اوضاع جهاز خریدن سخته همسرمم پدرشون فوت کرده کل زندگی و خرجهای عروسی و چند تیکه که باید بخره گردن خودشه واسه همین از حالا مقدور نیست بریم خونمون ....من همیشه پشتشم کاری کردم جلو خودم جرات ندارن خونوادم بد شوهرمو بگن!! ولی تنها اشتباهم اینه که وقتی نیست ازش حمایت میکنم و باید این رفتارمو درست کنم همینکاری رو میکنم ک شما گفتی...راجع به شغلش حق با شماست ولی واقعا سخته که اگه واقعیت داشته باشه سخته با دروغش کنار بیام موندم چجوری رفتار کنم بعدش؟؟

  7. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    سلام آسمونی جان
    در مورد صبح بیدار کردن ایشون به نظر من هم میخوان محبت شما رو جلب کنن، و دوست دارن. شایدم مثلا این یکی از رویاهای دوران مجردیش بوده و حالا میخواد اجراش کنه. چه اشکال داره؟
    مخصوصا اینکه میگید از ابرازمحبت مستقیم نمی پسنده این یه نمونه غیرمستقیم هست واسش که می پسنده!
    به نظر من که خیلی با علاقه این کارو انجام بده.
    ----------------------------------------------------
    در مورد شغلشون اینکه شغلشون چی هست مهمه، ولی مهمتر از اون دروغی هست که به شما داده.
    به نظرم برادرتون هم کوتاهی کردن و در آینده شما میتونید کاری کنید که شغل اصلیشون رو متوجه نشن خانوادتون(هر چند سخته)، ولی اگر هم متوجه شدن به نظرم نباید خیلی معترض باشن، چون اونا هم میتونستن تحقیقات کاملی کنن.
    ولی خودتون خیلی راحت از این دروغش نگذرید، یه جوری رفتار کنید که غرورش له نشه، یعنی ناراحتی خودت رو به این خاطر که بهت دروغ داده نشون بده بیشتر تا بخاطر خود شغلش...

    بهش بگید که نمیتونید با دروغ زندگی کنید،و اولین و مهمترین دلیل انتخاب ایشون ساده و پاک بودن و صداقتشون بوده.
    پسر صاف و ساده ای بود
    که اونم با حرفای خودش زیر سوال رفته واست!
    که انشاله دیگه حتی در مورد ریزترین مسائل هم دروغ نگه...
    -----------------------------------------------------------------
    در مورد رفتارهای مادرش که مثل بچگیاش باهاش رفتار میکنه، شما میتونی توی جمع یا وقتی خودش تنهاست از رفتارای مردونه ش و شخصیتش که بزرگ شده و داره بزرگتر میشه و... تعریف کنید ازش
    یعنی غیرمستقیم تشویقش کن به اینکه رفتارهاش رو مردونه تر کنه، و مثلا در مورد فرزند صحبت کنید، و بهش بگید که ایشون قراره در آینده ای نه چندان دور پدر بشه و...
    خلاصه به هر طریقی که بلدی دیگه!

    ----------------------------------------------------
    درمورد دوری فقط الان موندم چجوری راضیش کنم که قرار نیست هر ماه یا من بلند شم برم یا اون بیاد وقتی میگم باید تحمل کنیم همچین ناراحت میشه میگه تو دوستم نداری و این حرفا
    آسمونی یعنی ماهی 1 بار همو می بینید؟
    به نظرت زیاده؟
    میدونم راه دور هست و خیلی سخته، ما هم همچین مشکلی رو داریم!
    ولی فکر نمیکنی ماهی 1 بار لازمه همو ببینید؟خب کمترش که واقعا آدم نمیتونه تحمل کنه!
    اما شما میتونید همراه خانواده برید یکبارش، دو بار ایشون بیان ....
    اگر هم نشد بهش بگید دوست دارید ببینیدش ،حتی بیشتر از او، ولی شرایطش نیست و خودتون هم خیلی ناراحتید از این بابت...

    امیدوارم زندگی خوبی داشته باشی دوست عزیز

  8. کاربر روبرو از پست مفید reihane_b تشکرکرده است .

    aramesh1 (جمعه 12 اردیبهشت 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:41 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.