به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 87 [ 11:06]
    تاریخ عضویت
    1386-11-29
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    3,765
    سطح
    38
    Points: 3,765, Level: 38
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    سرنوشت غم انگیز... لطفا کمکم کنید

    سلام من به دختری علاقمند شده ام که مبتلا به بیماری ام اس می باشد مدت آشنایی و صحبت ما در حدود 7 ماه می باشد.. البته ایشان از همکلاسی های بنده به مدت 4 سال بود که درآن موقع هیچ ارتباطی بین ما نبوده است.. من به او پیشنهاد ازدواج داده ام ..که بعد از مدتی به من گفت که تازگی به بیماری ام اس مبتلا شده است یعنی بعد از زمانی که ما با هم صحبت می کردیم!!!!!!در حالیکه ایشان برای دارو های خود از بیمه انجمن بیماران ام اسی استفاده می کند.
    من تصمیم دارم که به خانواده ام از بیماری او چیزی نگویم و 2- اینکه نمی دانم بیماران ام اسی می توانند باردار شوند یا خیر؟
    من با اینکه مطالبی درباره این بیماری خوانده ام و می دانم که آنها دچار چه مشکلاتی در آینده خواهند شد ولی در همین مدت کوتاه به هم علاقمند شده ایم و قصد ازدواج دارم ... او در دانشگاه پیشنهادات زیادی داشت که قبول نمی کرد و با هیچ پسری دوست نشد و از دید من او دختر پاکی است.
    من قبل از ایشان با دختری که 4 سال از من بزرگتر بود وشغل دولتی رسمی داشت و با خانواده ای مناسب ، تحصیلات عالیه... علاقمند بودم که وقتی موضوع خواستگاری را مطرح کردم مادرم مخالفت کرد . به همین علت من زیاد اصرار نکردم و چون ایشان در سن ازدواج بودند و خواستگار مناسبی داشتند و من دیگر تعهدی و قولی به ازدواج با ایشان ندادم و نیز فشار خانواده ازدواج کردند.. و او نیز به علت علاقه 5 ساله ما با وجودی که 8 ماه از عقدش می گذرد به شوهرش علاقه ای ندارد . من در واقع بعد ا زازدواج او که روزهای سختی را از جدایی او تجربه می کردم با این دختر( که ام اس دارد) دوست شدم

    دختر ( سالم ) هم از من خواسته که با هم ازدواج کنیم .. او خیلی به من دلبسته است و من نیز همین طور ( او برایم چیز دیگری است) وتمام این 8 ماه در حال گریه و زاری است و دائم می گوید این بلایی بود که شما سرم آوردید و الان به این فکرمی کند که بیشتر ازاین زندگیش را نابود نکند .. و از من خواسته تا با هم ازدواج کنیم.
    1- آیا با ازدواج با دختری که 5 ساله عاشقانه همدیگر را دوست داشتیم می توانم فکر کنم... این را بگویم که به نظر من الان بهتر از زمانی است که آن دختر 2 سال دیگر با یک بچه از شوهرش جدا شود و یا در صورت دیگر زندگی بکند در حالیکه من را دوست داشته باشد و به شوهرش هیچ گونه علاقه ای نداشته باشدوهمیشه حسرت با ما همراه باشد.
    [/size]
    2- نمی دانم آیا درست است من با این دختر( بیماری ام اس دارد) ازدواج کنم؟
    3- به خانواده ام از بیماریشان چیزی نگویم؟
    4- آیا بیماران ام اسی می توانند باردار شوند؟

    5- اگر من از دختر( بیماری ام اس جدا شوم) او ضربه سختی خواهد خورد و من خود را مسئول می دانم.
    6- من به او قول ازدواج داده ام ...او اکنون تاری دید و ضعف عضلانی گرفته است
    آیا من از روی احساساتم تصمیم گرفته ام ؟
    7- من چطور می توانم مسائل پیش روی خود را حل کنم؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 آبان 91 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1387-5-30
    نوشته ها
    535
    امتیاز
    9,023
    سطح
    63
    Points: 9,023, Level: 63
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    450

    تشکرشده 476 در 164 پست

    Rep Power
    69
    Array

    RE: سرنوشت غم انگیز... لطفا کمکم کنید

    سلام دوست عزيز
    بيماري ام اس يك نوع بيماري خود ايمني هستش ( يعني سيستم ايمني بدن سلولهاي بدن رو به عنوان عوامل بيگانه تلقي ميكنه )
    در اين بيماري دستگاه ايمني پوشش اطراف سلولهاي عصبي مغز و نخاع رو مورد تهاجم قرار ميده و به تدريج اون رو از بين ميبره در نتيجه فعاليت سلولهاي عصبي اختلال پيدا ميكنند و بر اساس محل و شدت تخريب علائم مختلفي مانند ضعف . خستگي زود رس. اختلال در تكلم.اختلال در بينايي و عدم هماهنگي حركات بدن ممكن است در بيمار مشاهده شود. البته " دربرخي بيماران بعد از يك بار حمله بيماري پوشش سلولهاي عصبي ترميم ميشود و علائم بيماري از بين ميرود (( منبع: كتاب زيست شناسي سال سوم دبيرستان))
    ببينيد آقا پسر بر اساس چيزهايي كه من شنيدم (ممكنه كه درست نباشه) اولن كه اين بيماري در بعضي افراد اتفاقا بعد از زايما خودش رو نشون ميده... يك برنامه تلويزيوني هم راجع به يك بيمار ام اسي سال گذشته پخش شد... اين خانم بعد از زايمان به بيماري ام اس مبتلا شده بود و رفته رفته توانايي بدنشون كم شده.... كم كم ديگه نميتونن كارهاي خونه رو خودشون انجام بدن و همه ي كارهاي خونه رو دخترش انجام ميداد...و شوهر اين خانم هم همش اظهار گله ميكرد از اينكه كسي نيست كمكشون كنه و از اين وضع خسته شده...البته خوب اين بستگي به فرد داره در همسايگي يكي از آشناهاي ما هم يك خانم با بيماري ام اس هست ولي اين خانم حتي رانندگي هم ميكنه و مشكل خاصي نداره....ولي يكي هم هست كه بعد از 20 سال از گذشت اين بيماري حتي نميتونه از رختخواب بلند بشه.... اولا كه شما بهتره با پزشك مشورت كنين اينجوري خيلي خيلي بهتره و ثانيا بايد ببينيد ميتونين با عواقب اين بيماري كنار بياين
    يك جا خوندم كه بدترين ازدواجها ازدواجي هستش كه از روي دلسوزي انجام بشه... اگه ازدواجتون از روي دلسوزيه اصلا كار درستي نيست.ميدونين اگه خانواده تون بعد از ازدواجتون راجع به بيماري اين دختر خانم مطلع بشن ممكنه چه سركوفت هايي به ايشون و خانواده شون بزنن (البته گفتم ممكنه . من جسارت نميكنم )
    و در مورد بارداري من اينطور شنيدم كه بعد از زاينمان وضعيت اين بيماران بد تر ميشه و بهتون توصيه اكيد ميكنم كه هم به يك پزشك متخصص مراجعه كنيد و اطلاعاتي درست از ايشون بگيرين و هم مشاوره كنيد....
    و راجع به اون دختر خانمي كه بهش علاقه داشتين... وقتي كه هنوز اتفاقي نيافتاده بود مادر شما مخالفت ميكرد... حالا كه اين خانم عقد كرده و بخواد طلاق بگيره به نظر شما مادر شما چه عكس العملي راجع به ازدواج شما نشون ميده؟؟؟ شما كه دفعه ي اول به خاطر حرف مادرتون بي خيال ازدواج با اين دختر خانم شدين....يعني حالا ميخواين ديگه به حرف مادرتون گوش ندين؟؟؟؟
    درسته كه ازدواج از روي اجبار خانواده كار درستي نيست و عواقبش همينيه كه دارين ميبيني ولي اين به نظر من كار درستي نيست كه يك دختر عقد كرده به خاطر يك پسر ديگه بخواد طلاق بگيره.... اين اصلا كار درستي نيست... چون به زندگي شوهر فعلي اش هم آسيب ميزنه ... و شما هم اگه اينقدر به ايشون علاقه داشتين بهتر بود قبل از ازدواج ايشون يك تصميم درست ميگرفتين كه الان در اين وضعيت همچين فكر هايي به سرتون نزنه
    شکست برای کسانی است که از اتفاقات درس نمیگیرند؛
    انسان یا پیروز میشود یا تجربه کسب میکند؛
    انسان عاقل هیچ گاه شکست نمیخورد

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 آبان 88 [ 12:54]
    تاریخ عضویت
    1387-6-07
    نوشته ها
    176
    امتیاز
    4,197
    سطح
    41
    Points: 4,197, Level: 41
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 153
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 33 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سرنوشت غم انگیز... لطفا کمکم کنید

    سلام محمد اقا
    وقتی خوندم دلم گرفت

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 آبان 88 [ 12:54]
    تاریخ عضویت
    1387-6-07
    نوشته ها
    176
    امتیاز
    4,197
    سطح
    41
    Points: 4,197, Level: 41
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 153
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 33 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سرنوشت غم انگیز... لطفا کمکم کنید

    به نظرم احساساتی تصمیم نگیرید
    زندگی یه کی دوروز نیست

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 فروردین 89 [ 10:59]
    تاریخ عضویت
    1387-6-06
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    3,310
    سطح
    35
    Points: 3,310, Level: 35
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: سرنوشت غم انگیز... لطفا کمکم کنید

    سلام ، آزمايشات پزشكي مبين درصد احتمالات مشكلات آينده مي باشند و عقل اسنان حكم مي كند در صورتي كه حادثه اي از قبل پيش بيني مي شود از آن جلوگيري كنيم . احساسات را كنار بگذاريد و واقع بينانه به مسئله بنگريد و بدانيد الخير في ما وقع مي باشد و خدا را در صورت برآورده نشدن خواسته اي به بزرگي ياد كنيد كه حتماً خيري در آن نهفته بوده است . باي

  6. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 87 [ 11:06]
    تاریخ عضویت
    1386-11-29
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    3,765
    سطح
    38
    Points: 3,765, Level: 38
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: سرنوشت غم انگیز... لطفا کمکم کنید

    سلام غریبه جان
    دردم بزرگه خیلی ... ممن.ن از همدردیتون
    الان دارم قرص آرام بخش مصرف می کنم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
    توسط فرشته مهربان در انجمن خودآگاهی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 خرداد 95, 21:17
  2. پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 تیر 94, 01:23
  3. لبریز از ترس
    توسط سارا بانو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 اردیبهشت 91, 19:11
  4. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 06 آذر 89, 16:00

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.