به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 آبان 93 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1393-1-23
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    451
    سطح
    9
    Points: 451, Level: 9
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    269

    تشکرشده 65 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array

    همسرم جلوی دیگران به من فحاشی و بی احترامی میکنه، دیگه خسته شدم ، چه کنم ؟

    سلام دوستان عزیز.
    خانومی هستم27 ساله و همسرم 34 ساله هستن.
    من با اخلاق و رفتار همسرم مشکل دارم. ایشون فردی است خودخواه،لجباز، بد دهن، و یه سری خصوصیات بد دیگه. از دست ش خیلی ناراحتم. اصلا براش مهم نیست که چه حرفی رو کجا و جلوی چه کسانی باید بزنه. وقتی از چیزی ناراحت یا عصبانی میشه هر چی دلش میخواد میگه. اوایل منم جوابش ونمیدادم میگفتم پشیمون میشه ولی چند باری ام جواب دادم جدیدنم که اصلا حوصله جر و بحثا ش و و بد دهنیاش و ندارم.
    نمونش 13 به در با دختر خالش و خانواده شوهرش رفته بودیم پارک. پسرم2 سال و8 ماهش داشت با نوه خاله همسرم بازی میکرد خیلی اروم خورد زمین حتی گریه ام نکرد اما همسر من جلوی همه ی اونا به من گفت
    مگه سرت با ... بازی میکنه که حواست به بچه نیست؟؟ شما خودتونو بذارید جای من چقدر ناراحت میشید؟؟ منم هینتم حتبعدشم که اومدیم خونه هیچ حرفی نزدم. دا پارسال درست چند ساعت مونده به سال تحویل تو خونه مادرش جلوی مادر و خواهرش چنان سیلی تو گوش من زد که چند روز یه طرف ضورتم کامل قرمز بود. هر کس حتی پدرم ازم سوال کرد گفتم زمین خوردم.
    همش خواستم لا پوشونی کنم کسی نفهمه ابروش بره. تا اینکه دیگه انقدر اذیت کرد که همه چیز و به پدرم و برادرام گفتم. هر چقدر باهاش صحبت کردن فایده که نداشت هیچ تازه میگفت چرا به اونا گفتی هر وقت نتونستی مشکلت و خودت حل کنی برو. مدامم میگه برو دادگاه طلاقت و بگیر. خیلی دلم ازش پره.
    ترو خدا یه ذره راهنماییم کنید. خصوصا اقایون.
    ویرایش توسط مسافر زمان : دوشنبه 30 تیر 93 در ساعت 18:39

  2. 2 کاربر از پست مفید گل شب بو تشکرکرده اند .

    akasha (چهارشنبه 27 فروردین 93), کاغذ بی خط (چهارشنبه 27 فروردین 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 تیر 93 [ 09:44]
    تاریخ عضویت
    1393-1-17
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    346
    سطح
    6
    Points: 346, Level: 6
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    34

    تشکرشده 36 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام .قبلا برخوردش چه طور بود یعنی امثلا دو سال پیش ؟ شغلش چیه ؟ به مشکل اقتصادی بر نخوردین؟ ایا برخورد پدرش با مادرش هم این طوریه؟

    - - - Updated - - -

    سلام سال نو مبارک . اوایل ازدواج رابطتون چه طور بود ؟چند وقته این طور شده؟ شغلش چیه؟ جدیدن به مشکل اقتصادی بر نخورده؟ بر خورد پر و مادزش چطوره یعنی پدر شوهرت یا مادر شوهرت پر خا شگرند ؟ با عرض پوزش.

    - - - Updated - - -

    سلام. سال نو مبارک . چند سوال داشتم . شغل ایشون چیه؟ ارتباط پدر و مادرش باهم چطوره؟ چدیدن به مشکل اقتصادی بر نخوردین؟ اوایل زندگی برخوردش با شما چطور بود؟و چند وقته اخلاقش اینطوری شده/ با عرض معذرت/

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط گل شب بو نمایش پست ها
    سلام دوستان عزیز.
    خانومی هستم27 ساله و همسرم 34 ساله هستن.
    من با اخلاق و رفتار همسرم مشکل دارم. ایشون فردی است خودخواه،لجباز، بد دهن، و یه سری خصوصیات بد دیگه. از دست ش خیلی ناراحتم. اصلا براش مهم نیست که چه حرفی رو کجا و جلوی چه کسانی باید بزنه. وقتی از چیزی ناراحت یا عصبانی میشه هر چی دلش میخواد میگه. اوایل منم جوابش ونمیدادم میگفتم پشیمون میشه ولی چند باری ام جواب دادم جدیدنم که اصلا حوصله جر و بحثا ش و و بد دهنیاش و ندارم.
    نمونش 13 به در با دختر خالش و خانواده شوهرش رفته بودیم پارک. پسرم2 سال و8 ماهش داشت با نوه خاله همسرم بازی میکرد خیلی اروم خورد زمین حتی گریه ام نکرد اما همسر من جلوی همه ی اونا به من گفت
    مگه سرت با ... بازی میکنه که حواست به بچه نیست؟؟ شما خودتونو بذارید جای من چقدر ناراحت میشید؟؟ منم هینتم حتبعدشم که اومدیم خونه هیچ حرفی نزدم. دا پارسال درست چند ساعت مونده به سال تحویل تو خونه مادرش جلوی مادر و خواهرش چنان سیلی تو گوش من زد که چند روز یه طرف ضورتم کامل قرمز بود. هر کس حتی پدرم ازم سوال کرد گفتم زمین خوردم.
    همش خواستم لا پوشونی کنم کسی نفهمه ابروش بره. تا اینکه دیگه انقدر اذیت کرد که همه چیز و به پدرم و برادرام گفتم. هر چقدر باهاش صحبت کردن فایده که نداشت هیچ تازه میگفت چرا به اونا گفتی هر وقت نتونستی مشکلت و خودت حل کنی برو. مدامم میگه برو دادگاه طلاقت و بگیر. خیلی دلم ازش پره.
    ترو خدا یه ذره راهنماییم کنید. خصوصا اقایون.
    سلام سال نو مبارک/ شغل همسرتون چیه؟ چند وقته این طور شده ؟ ارتبا طش اوایل زندگی با شما چطور بود؟ جدیدا به مشکل اقتصادی بر نخوردین؟ بر خورد پدر و مادرش با هم چطوره ؟ با عرض معذرت
    ویرایش توسط مسافر زمان : دوشنبه 30 تیر 93 در ساعت 18:40

  4. کاربر روبرو از پست مفید پژمان1348 تشکرکرده است .

    گل شب بو (سه شنبه 26 فروردین 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 آبان 93 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1393-1-23
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    451
    سطح
    9
    Points: 451, Level: 9
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    269

    تشکرشده 65 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز
    شغل همسرم رانندگی تو اژانس. اخیرا با مشکل مالی خاصی روبه رو نشدیم. از دوران عقد به این طرف روز به روز بدتر شد تا حالا که تحمل کردن رفتار و اخلاقش برای من غیر ممکن شده.خهمون طور که توضیح دادم اوایل من در برابر فحش یا حرفای بی منطقش ساکت بودم. بعد یه مدت شدم مثل خودش. اما حالا پسرم بزرگتر شده و معنی دعوا رو میفهمه هر چی میگه من جوابی نمیدم . حتی بعدا هم بازخواستش نمیکنم که چرا جلوی فلانی اون رفتار و با من کردی. پدر و مادرش در حال حاضر با هم زندگی میکنن. اما به دلیل دوست پسر خواهرش ه میگن قصد داره بیاد خواستگاری ،خواهرش از مادر شوهرم خواسته که از پدرشون جدا بشه. (البته مککوضوع از 3 4 سال پیش که ما نامزد کردیم تا حالا مطرح)مادرش میگه پدر شوهرم خوب بوده ومشکلی با هم نداشتن.
    از نظر مالی خیلی بالا یا پایین نیستیم. من به همینم قانعم به خودشم گفتم که من با نون خالی ام سیر میشم فقط چیزی که خیلی برام مهم اینه که هم تو خلوتمون هم جلوی دیگران احترامم و نگه داره. من واسش مهم باشم. پارسال تابستون با جنگ و دعوا به من گفت که یا باید برم سر کار یا از پدرم ماهیانه خرجی بگیرم. میگفت به منچ چه که سب تا بعد از ظهر برم سر کار. هر چی گفتم بچم کوچیکه نمیتونم بذارمش مهد تازه خودش یه خرج اضافیه. میگفت به من چه که نمیشه پس به بابات بگو. یه بارم میگفت شغل من رانندگیه هر وقت که بخوام برام کار هست از اونجایی که دلم نمیخواد ریختت و ببینم من روزا میمونم خونه تو که بیای من میرم. با اینکه میدونستم داره بهانه جویی میکنه ولی فردا صبح از تو روزنامه کار مورد علاقم و پیداکردم و به همسرم خبر دادم که دارم میرم مصاحبه . گفت هر غلطی میخوای بکنی بکن. منم رفتم و قرار داد نوشتم تا از فردا شروع به کار کنم. یه جعبه شیرینی خریدم و برگشتم خونه وقتی بهش گفتم کار جور شده گفت :لازم نکرده سر کار بری .من نمیتونم روزا سر کار نرم آرم طرح ترافیکم رو ازم میگیرن. مهد کودکم نمیشه بذاریش. فرداشم بهم گفت برو تقاضای طلاق بده من و تو که همدیگرو دوست نداریم واسه چی ادامه بدیم. ؟؟ولی من بهش گفتم که من دوستش دارم. اما در حقیقت بیشتر به خاطر بچم موندم. شوهرم و دوست دارم ولی نه مثل سابق.

  6. 3 کاربر از پست مفید گل شب بو تشکرکرده اند .

    akasha (چهارشنبه 27 فروردین 93), کاغذ بی خط (چهارشنبه 27 فروردین 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 27 فروردین 93)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 تیر 93 [ 09:44]
    تاریخ عضویت
    1393-1-17
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    346
    سطح
    6
    Points: 346, Level: 6
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    34

    تشکرشده 36 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام من فکر میکنم مقداری به فرهنک خانوادگی و شغلی ایشون ربط داشته باشه این طور که به صراحت عنوان از طلاق میکنه کمی تامل بر انگیزه از ظاهر امر پیداست که اهل مشاوره هم نیست؟ سعی کن از بزکتر های فامیل بخصووص از کسیه حرف شنوی داره کمک بگیری امتحانش ضرر نداره

  8. 3 کاربر از پست مفید پژمان1348 تشکرکرده اند .

    کاغذ بی خط (چهارشنبه 27 فروردین 93), گل شب بو (چهارشنبه 27 فروردین 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 27 فروردین 93)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    خيلي ناراحتت شدم عزيزم. از اول هم اينطوري بود يا جديدا اينطوري شده؟
    مشكلش چيه باتو؟

  10. 2 کاربر از پست مفید paria_22 تشکرکرده اند .

    کاغذ بی خط (چهارشنبه 27 فروردین 93), گل شب بو (چهارشنبه 27 فروردین 93)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام
    من فکر میکنم اون هم شما و زندگیشو دوست داره
    اما یه مشکلی داره و به همین خاطر داره بهانه گیری می کنه
    یه مدت هواشو بیشتر داشته باش و باهاش بحث نکن
    خودش درست میشه

  12. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    گل شب بو (چهارشنبه 27 فروردین 93)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آبان 96 [ 13:33]
    تاریخ عضویت
    1392-5-22
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    4,107
    سطح
    40
    Points: 4,107, Level: 40
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    157

    تشکرشده 216 در 94 پست

    Rep Power
    26
    Array
    به نظر مشکل کوچکی نمیاد که بخواد با گذشت زمان خود بخود رفع بشه . متاسفانه شما هم منفعل بودید و اجازه بدرفتاری بیشتر رو به شوهرتون دادید. چند ساله که ازدواج کردید و از چه زمانی ایشون این اخلاق رو پیدا کرده ؟

  14. 3 کاربر از پست مفید Aras تشکرکرده اند .

    کاغذ بی خط (چهارشنبه 27 فروردین 93), گل شب بو (چهارشنبه 27 فروردین 93), پژمان1348 (چهارشنبه 27 فروردین 93)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 آبان 93 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1393-1-23
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    451
    سطح
    9
    Points: 451, Level: 9
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    269

    تشکرشده 65 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزان

  16. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 آبان 93 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1393-1-23
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    451
    سطح
    9
    Points: 451, Level: 9
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    269

    تشکرشده 65 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان عزیز. اول از هر چیزی باید ازتون بابت دادن این پستهای پیشنهادی تشکر کنم. بابت اینکه دیر جواب پست هاتونو دادم عذر خواهی میکنم. من نمیدونستم که بیشتر از 3 تاپیک در روز نمیشه نوشت . به خاطر همین مجبور بودم یک روز صبر کنم تا دوباره اجازه تاپیک گذاشتن به من داده بشه.
    پژمان1348 ممنون از هم فکریتون. من این راه و قبلا امتحان کرده بودم حتی از اون آقایی که واسطه بین من و همسرم بود هم خواهش کردم تا بیان. اما متاسفانه هیچ مشکلی حل نشد. تازه همسرم گفت تا زمانی که میتونی خودت مشکلت و حل کنی اینجا بمون زمانی که نتونستی برو. از خودشم که میپرسم مشکلت چیه فقط سکوت میکنه یا مثل اون سری که گفت: یا از پدرت خرجی بگیر یا برو سر کار یا جدا شیم. که خودشم نذاشت من سر کار برم. بعدش که گفت جدا شیم من از پدرم اینا کمک خواستم. بازم ممنون بابت راهنماییتون.
    paria22عزیزم ممنون از همدردیت . خانومی باورت میشه من حتی نمیدونم مشکلش با من چیه؟ اصلن با من مشکل داره یا نه؟!! میدونی چی فکر میکنم؟ فکر میکنم چون 7 سال اختلاف سن داریم اون منو بچه میدونه. شایدم از انتخابش پشیمون. نمیدونم. باورت میشه دیگه دوست ندارم باهاش رابطه داشته باشم. من یه ادم احساساتی ام. ولی ایشون اصلا اینجوری نیست که ای کاش بود. به نظر خودم تو هیچی براش کم نذاشتم یا شایدم از دید ایشون خیلی کم گذاشتم. به راهنماییهاتون نیاز دارم عزیزم. خیلی خستم. ببخشید اگه با حرفام ناراحتت کردم. اندازه یه دنیا غم دارم. بازم ممنون عزیز نازنینم.
    zendegia movafagheعزیز، ممنون از راهنماییت. اگه ایشون تازه به شغل اشتغال پیدا کرده بود حق با شما بود . اما زمانی که به خواستگاری من اومدم شغلش همین بود. بازم ممنون. اگه راه حل دیگه ای به زهنتون میرسه خوشحال میشم برام تاپیک بذارید.
    arasعزیز ، ما4ساله با هم اشنا شدیم. از دوران عقد به بعد روز به روز بدتر شد. مثل کسی که انگار یه نفر دیگه رو میخواسته ام منو بهش دادن. در صورتی که اون روز که اومدن خواستگاری همون جلسه اول ایشون به من گفت من شما رو دورادور میشناسم( اما من همسرم اصلا تا حالا نه دیده بودم و نه میدونستم کیه) الانم شما رو پسندیدم. حالا دیگه مونده نظر شما. منظورم اینه که خودش منو انتخاب کرده . ممنون از سوالاتون.

    - - - Updated - - -

    سلام دوستان عزیز. اول از هر چیزی باید ازتون بابت دادن این پستهای پیشنهادی تشکر کنم. بابت اینکه دیر جواب پست هاتونو دادم عذر خواهی میکنم. من نمیدونستم که بیشتر از 3 تاپیک در روز نمیشه نوشت . به خاطر همین مجبور بودم یک روز صبر کنم تا دوباره اجازه تاپیک گذاشتن به من داده بشه.
    پژمان1348 ممنون از هم فکریتون. من این راه و قبلا امتحان کرده بودم حتی از اون آقایی که واسطه بین من و همسرم بود هم خواهش کردم تا بیان. اما متاسفانه هیچ مشکلی حل نشد. تازه همسرم گفت تا زمانی که میتونی خودت مشکلت و حل کنی اینجا بمون زمانی که نتونستی برو. از خودشم که میپرسم مشکلت چیه فقط سکوت میکنه یا مثل اون سری که گفت: یا از پدرت خرجی بگیر یا برو سر کار یا جدا شیم. که خودشم نذاشت من سر کار برم. بعدش که گفت جدا شیم من از پدرم اینا کمک خواستم. بازم ممنون بابت راهنماییتون.
    paria22عزیزم ممنون از همدردیت . خانومی باورت میشه من حتی نمیدونم مشکلش با من چیه؟ اصلن با من مشکل داره یا نه؟!! میدونی چی فکر میکنم؟ فکر میکنم چون 7 سال اختلاف سن داریم اون منو بچه میدونه. شایدم از انتخابش پشیمون. نمیدونم. باورت میشه دیگه دوست ندارم باهاش رابطه داشته باشم. من یه ادم احساساتی ام. ولی ایشون اصلا اینجوری نیست که ای کاش بود. به نظر خودم تو هیچی براش کم نذاشتم یا شایدم از دید ایشون خیلی کم گذاشتم. به راهنماییهاتون نیاز دارم عزیزم. خیلی خستم. ببخشید اگه با حرفام ناراحتت کردم. اندازه یه دنیا غم دارم. بازم ممنون عزیز نازنینم.
    zendegia movafagheعزیز، ممنون از راهنماییت. اگه ایشون تازه به شغل اشتغال پیدا کرده بود حق با شما بود . اما زمانی که به خواستگاری من اومدم شغلش همین بود. بازم ممنون. اگه راه حل دیگه ای به زهنتون میرسه خوشحال میشم برام تاپیک بذارید.
    arasعزیز ، ما4ساله با هم اشنا شدیم. از دوران عقد به بعد روز به روز بدتر شد. مثل کسی که انگار یه نفر دیگه رو میخواسته ام منو بهش دادن. در صورتی که اون روز که اومدن خواستگاری همون جلسه اول ایشون به من گفت من شما رو دورادور میشناسم( اما من همسرم اصلا تا حالا نه دیده بودم و نه میدونستم کیه) الانم شما رو پسندیدم. حالا دیگه مونده نظر شما. منظورم اینه که خودش منو انتخاب کرده . ممنون از سوالاتون.

  17. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام
    فکر میکنم نظرتون درباره ی اختلاف سنی 7 ساله درست باشه ،چون برخوردهای مشابهی دقیقا از بعد از عقد رو توی یکی دو مورد از آشناهامون هم دیدم. ولی نحوه ی رفتار شما بعد هر دعوا هم خیلی مهمه. مثلا اینکه بعد دعوا اجازه میدید زمان بگذره و ازتون معذرت خواهی کنه یا اینکه تازه شما با محبت سر صحبت رو باهاش باز می کنید و در حقیقت به خاطر بی احترامی ها و فحاشی هاش ازش تشکر میکنید . اگه مورد دوم رو عمل میکنید دیگه این کار رو نکنید.

    اگه خودتون و همسرتون به مشاوره ی حضوری برید سریع تر مشکل حل میشه. قضیه ی طلاق هم فکر نکنم خیلی جدی باشه،اگه ازتون بیزار بود تا حالا این کار رو کرده بود . به نظر میرسه هر دوی شما از هم دیگه شناخت خوبی ندارید.

  18. کاربر روبرو از پست مفید m.reza91 تشکرکرده است .

    گل شب بو (جمعه 29 فروردین 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ملاک موی بلند خواستگارم
    توسط *setareh* در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 38
    آخرين نوشته: چهارشنبه 06 تیر 97, 12:09
  2. پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: یکشنبه 16 فروردین 94, 14:52
  3. دیگه خسته شدم از بس به روی خودم نیاوردم.
    توسط شمیلا در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 07 بهمن 92, 22:48
  4. تشكر از آقای «خسته» و نظرسنجی در مورد قالب جدید تالار گفتگوی همدرد
    توسط مدیرهمدردی در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: یکشنبه 08 دی 87, 20:14
  5. گفتگوی خواستگاری
    توسط مسلمان در انجمن انتخاب و خواستگاری
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 دی 87, 15:08

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.