سلام
پسر 21 ساله و دانشجو هستم. چندسالش هست که به یکی از دخترای اقوام که 17 سالشه علاقه دارم. البته از وقتی بچه بودیم با هم همبازی بودیم حتی تا سال اول دبیرستان هم با هم خیلی راحت بودیم و به خاطر شرایطی که من داشتم زیاد خونشون میرفتم. ولی کم کم ای رابطه خانوادگی رو کم کردم چون واقعا برام سخت بود و هم نمیخواستم که اگه بعدا پا پیش گذاشتم کسی بگه که چشم بد داشته و این جور حرفا. یه سال پیش قبل از عید خونه بابابزرگش دیدمش وقتی رفتم خونه دیدم تو فیس بوک برام درخپاست دوستی داده. کم کم رابطمون تو فضای مجازی بیشتر شد و جوری شد که تابستون اون سال شب تا صب با هم چت می کردیم ولی بخاطر اینکه قبلا با هم راحت بودیم و اون بعضی وقتا داداش صدام میزد میتونستیم راحت با هم حرف بزنیم و چیزایی به هم میگفتیم که تو خانواده یا دوستان نمیتونستیم به کس دیگه ای بگیم. حتی یه بار یکی از همکلاسیاش ازش خواستگاری کرده بود اونم به من گفت و ازم رانمایی خواست که چجوری بهش جواب منفی بده. یجورایی احساس میکردم او هم بهم علاقه داره تا اینکه بعد از شش ماه از خودش خواستگاری کردم اول جواب نداد. به خاطر دوری مسافت از طریق اینترنت ازش خواستگاری کردم. شمارشو هم نداشتم. چندبار خودش رو به نشنیدن زد بعد که یکم ناراحت شدم گفت تو مثل داداشمی. ولی بعدش یکم روابط بهتر شد و بازم جوری شد که معمولا شبا خیلی با هم چت میکردیم ولی تماس تلفنی نبود. تا اینکه به بهانه ای شمارشو بهم داد. ولی بعضی وقتا اینقد سرد میگرفت که خیلی داغون میشدم. تصمیم گرفتم یکم سردی نشون بدم. ولی نمیتونستم دووم بیارم و خودم دوباره میرفتم جلو و بحثو باز میکردم. ولی این اواخر خیلی سرث جوابمو داد. منم بهش گفتم که جوابت هرچی باشه دلیل نمیشه که بخوای مثل یه غریبه باهام رفنار کنی و این منو خیلی ناراحت کرده. ولی با این وجود بازم تولدشو بشه تبریک گفتم و اونم به من تبریک گفت. ولی سردی از سر و رومون میباره. راستی هربار کخ من ازش خواشتگاری میکردم جوابش این بود که من نمیخوام فعلا درباره این موضوع فک کنم و هنوز زوده. الان من واقعا در شرایط روحی سختی هستم. نمیدونم که چه کاری باید انجام بدم یا اصلن فایده ای داره یا منو میخواد یا نه. لطفا راهنمایی کنید منو لطفا
علاقه مندی ها (Bookmarks)