به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 98 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    480
    امتیاز
    12,382
    سطح
    72
    Points: 12,382, Level: 72
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    645

    تشکرشده 634 در 321 پست

    Rep Power
    61
    Array

    هرروز روابطمون داره تیره تر میشه

    سلام
    انگار نمیشه دست از سر تالار بردارم !!
    هرچی داره میگذره روابطمون داره خراب تر میشه .نمیدونم چیکار کنم یعنی دیگه اشتیاق و انگیزه ای هم برام نمونده
    بعد 1 سال هنوز بیکاره ! بیکاری یه طرف بهانه گیری هاش بد اخلاقی هاش اخلاقای افتضاحش و جدیدا" هم پسورد گذاشتن رو فایل هاش تا موبایل و کیفش هم یه طرف! دارم دیوونه میشم هیچوقت ادم بدبینی نبودم یعنی اصلا" تو این فازا نبودم ولی نمیدونم چرا چندوقت این احساسات مثل خوره تو وجودم . نه اینکه بترسم عشقم رو کسی بدزده نه !!! اصلا" عشقی این بین نیست .می ترسم من تنهایی این جهنم رو تحمل کنم و دست از پا خطا نکنم و اون لذت روزهاش رو ببره
    عین دیوونه ها هرروز دخترم و بر میدارم سوار ماشین میشم همینجور تو اتوبان و خیابون میگردم بعد میام خونه. حوصله درس خوندن ندارم
    تنها چیزی که نگهم داشته تو این خونه دخترمه می ترسم جدا شم زندگی این بچه رو هم خراب کنم
    قبلا" وقتی راجع به جدایی فکر میکردم از خودم و پشیمونی می ترسیدم حالا غیر یه عالمه نفرت و انزجار برام هیچی نمونده جز ترس دخترم
    خیلی احساس خلا میکنم احساس میکنم به یه رابطه رمانتیک خیلی نیاز دارم قدیما به این چیزا میخندیدم ولی حالا خودم محتاج عشقم
    خستم کلافم ذهنم بهم ریخته روزی چندبار فکر میکنم ول کنم برم خونه پدرم باز جلوی خودم میگیرم
    میشه کمکم کنید حالم خیلی خیلی خیلی بده
    نمیخوام زندگیرو درست کنم چون درست نمیشه 7 ساله هرروز بدتر از روز قبل
    فقط میخوام حال خودم خوب شه دارم مریض میشم

  2. کاربر روبرو از پست مفید sahra100 تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 24 فروردین 93)

  3. #2
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    سلام

    سری به تاپیکهای قبلیت زدم . راستش شما خودت دنیا را بر خودت تیره و تار می کنی و با اطمینان به شما می گویم که اگر از این همسرت جدا بشوی با هرکس دیگری هم زندگی کنی شما باز هم مشکل پیدا خواهی کرد .

    اگر می خواهی عملیاتی کمک بشوی و واقعاض خواهان بهبود زندگیت هستی و عملگرایی خواهی داشت ،من چند تکلیف به شما می دهم که انجام دهی اگر پی گیری کردی که این نشان از میل شما برای بهبود خودت و زندگیت هست و حاضری عملگرا باشی در این مسیر اگر هم بهانه آومردی که مشخص می شود درجا می زنی و هرچه زمان بگذرد بدتر و بدتر خواهد شد و .....

    اولین تکلیف >>> از تمرکز روی همسرت بیرون بیا و با دقت لینکهای زیر با بخوان و در جهت درونی کردن و پیاده سازی تلاش را آغاز کن :

    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post208270 پست 2

    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post208272 پست 3

    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post208277 پست 4

    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post211054 پست 17

    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post234788 پست 22

    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post240149 پست 23

    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post247870 پست 27

    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post278142 پست 31

    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post278143 پست 32


    دومین تکلیف >>> یک چکآپ خونی و هورمونی بده و وضعیت خون را از نظر ترکیبات و بخصوص میزان آهن خون بسنج و از نظر هورمونی همینطور یعنی وضعیت هورمونهایت را بررسی کن .

    سومین تکلیف >>> یک بار دیگر تاپیکهای قبلی ات و راهکارهای جناب اس سی آی و بالهای داقت را بد دقت بخوان و بعد از آن ابتدا بگو کدام راهکارها را در پیش گرفته و هنوز ادامه می دهی و کدامها را انجام نداده یا رها کرده ای و بعد اشتباهات و اشکالات و ضعفهای خودت را در کل و در رابطه با همسرت نیز ، لیست کن .





  4. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    ammin (پنجشنبه 21 فروردین 93), Esssssi (جمعه 22 فروردین 93), khaleghezey (چهارشنبه 20 فروردین 93), sahra100 (چهارشنبه 20 فروردین 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 20 فروردین 93)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام میشه بیشتر توضیح بدی مشکل اصلی بیکاری همسرتون به نظر میاد . می تونید با هم براش فکر کنید
    یه کم به خودت آرامش و استراحت بده.. با دخترت بازی کن ببرش پارک ..

  6. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    sahra100 (چهارشنبه 20 فروردین 93)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 98 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    480
    امتیاز
    12,382
    سطح
    72
    Points: 12,382, Level: 72
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    645

    تشکرشده 634 در 321 پست

    Rep Power
    61
    Array
    فرشته مهربان
    تاپیک هارو خوندم لینک هایی رو هم که گذاشته بودید خوندم (قبلا" هم خونده بودم)
    پیاده روی انجام میدم
    مرتب دوش ابگرم میگیرم
    عرقیات گیاهی مصرف میکنم
    ورزش رو تازه شروع کردم
    رفتار جرات مندانه رو سعی میکنم انجام بدم
    تایید و تشکر رو هم فراموش نکردم
    رفتارهای بد خودم : جدیدا" وقتی عصبانی میشم دیگه تحمل ندارم شروع میکنم غر زدن گاهی هم که خیلی قاطی کنم داد میزنم
    واسش دیگه ارزش قایل نیستم یجورایی دیگه حسابش نمی کنم
    یهو سر دخترم داد میزنم وقتی احساس میکنم این بچه از وجود همسرمم هست یهو ازش بدم میاد بهتر بگم یجورایی میخوام لج همسرمم در بیاد البته الان مدتیه تحت هر شرایطی خودم کنترل میکنم که سر یه بچه 20 ماهه داد نزنم

    حالا اخلاقای بد اون : بیکاری
    وسواس
    پرخاش
    پنهان کاری
    بی منطقی
    بی تفاوتی
    قهر و....
    حالا فکر میکنه چون به شغل مورد علاقش نرسیده ماهام باید بمیریم و همین باعث میشه واکنش های منم دیگه حالت همدلانه نباشه و گاهی خیلی بد واکنش نشون میدم دیگه دوسش ندارم انگار بچم شده یه بند که مارو بهم وصل کرده واقعا" نمی تونم تحملش کنم

    - - - Updated - - -

    زندگی موفق عزیز سلام
    شاید یکی از مسایل مهم ما بیکاریش باشه ولی همه زندگیمون بهم ریختس
    همفکری فایده نداره سرهرکاری میره بده یکم استعفا میده!!!!!!! اینم شد کار؟؟؟؟؟
    دخترم رو پارک میبرم ولی این کارا حالم خوب نمیکنه

  8. #5
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    اولین و سومین و چهارمین تکلیف را هم نیاز هست انجام دهید . اولین تکلیف را نیاز هست با مشاوره حضوری به صورت عملیاتی و تکنیکی دنبال کنید .


    باز هم تکرار می کنم شما خودت ضعفهای مهمی داری اگر رفع نکنی با هرمرد دیگری هم وارد زندگی شوی همین وضعیت را پیدا می کنی پس بهتره از این موقعیت برای بازسازی و تغییرات در خودت استفاده کنی .





  9. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    ammin (پنجشنبه 21 فروردین 93), khaleghezey (یکشنبه 24 فروردین 93)

  10. #6
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,966
    امتیاز
    33,290
    سطح
    100
    Points: 33,290, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,390

    تشکرشده 6,365 در 1,791 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانم صحرا..

    منم چندتانکته میگم باتوجه باتایپیکهای قبلیت امیدوارم مکمل راهنمایی های بقیه باشد..

    اول گفتیدکه فقط میخام حال خودم خوب بشه،یه باغبان وقتی داره کارمیکنه گاهی فقط نیاز داره زیر سایه درخت بشینه و یه چایی بخوره ودیگه به کارفکرنکنه،تادوباره انرژی بگیره،خب الان تو داری چکارمیکنی؟کنار رایانه ولپ تاپی؟می خوای بچه ت روپارک ببری کارهای عقب افتاده خونه روانجام بدی؟پس به همون کارتمرکز کن وسعی کن بالذت انجامش بدی،توی همون لحظه باش...

    امادرموردهمدلی هات؛من تصورمیکنم مقداری انحراف داری وخوب قضیه رو هضم نکردی وبراساس "خودمحوری"همدلی کردی،

    یعنی شوهرتو درک وتأییدمیکنی موقتایاطولانی مدت این کاروانجام میدی تادلش نرم بشه ودیگه اون شروع به درک کردن توکنه،این صحیح نیست،وجواب نمیده.

    وقتی باهمسرت همدلی میکنی باید دراین کارخلوص هم داشته باشی یعنی احساسشودرک میکنی فقط بخاطر خودش بدون چشم داشت جواب اون رفتار دراون لحظه.

    مثلامیخادصبح زود بادوستش بره نمازوبقیه کارها.وقتی درکش کردی و قانع شدی اون ساعت بره بیرون بخاطر خودش درکش کن ولذت همدلی رو ازاینجاببر...

    به نظرمیرسه شوهرت مقداری درونگراست ودیربا مهمانهای جدیدمأنوس میشه. چه اشکال داره اینجا احساسشودرک کنی و قبلا وقتی جایی دعوت می شید اینودرنظربگیری که حتی اگه نیومد تو راضی نباشی با اومدنش اونجامعذب باشه،پس بانیومدنش احساسشودرک کنی.

    .منظورم این نیست خودتو نادیده بگیری ولی لحظه ی همدلی اون شخص روبخاطرخودش درک کن نه خودت.

    بعدش ذهنت ازتمرکزبیهوده بریک بحث رهامیشه وبه کاربعدیت میرسی..الان که بیکاره وقتی بحثش پیش اومد صادقانه بهش بگو بهت اعتماد دارم ومطمئنم صلاح خودتو خوب میدونی اما اگرمشورت و همفکری ازجانب من نیازبودخوشحال میشم کمکی کرده باشم.اینجوری اعتمادبنفس وانرژی وانبساط خاطرپیدامیکنه..

    تحقیروسرزنش ،احتمالابه تمدیدشدن دوره بیکاریش کمک میکنه‏ ‏

  11. 3 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    Esssssi (جمعه 22 فروردین 93), khaleghezey (یکشنبه 24 فروردین 93), واحد (یکشنبه 24 فروردین 93)

  12. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 98 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    480
    امتیاز
    12,382
    سطح
    72
    Points: 12,382, Level: 72
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    645

    تشکرشده 634 در 321 پست

    Rep Power
    61
    Array
    شاید بهتر بود مسایل واضح تر توضیح بدم
    از تاپیک های قبلیم 2 سال میگذره خیلی مسایل تغییر کرده و البته عمدتا" بدتر شده
    هر بحثی و اختلاف سلیقه ای شاید تو یه برهه کوتاه قابل تحمل یا همدلی باشه ولی وقتی مدتش زیاد شه و رو همه ابعاد زندگی اثر بذاره دیگه نمیشه
    الان 7 سال این ادم همیشه ناراحته که چرا به شغل دلخواهش نرسیده نمیگم بیخود ناراحته نه حق داره ولی نباید خرید کنه نباید تفرح کنیم نباید شاد باشیم چون نشده ؟؟؟؟
    الان 7 سال هروقت جایی دعوتیم بحث داریم واضح بگم من هیچ تفریحی ندارم حتی نمیتونم کسیو دعوت کنم چون اقا دلشون میخواد منزل باشن اخر این بحث ها قهر از طرف ایشون میشه کار خودشم میکنه 2 روز بعدم با یه قربونت برم موم میشه پس خواست من کجا میره؟؟؟؟
    قبلا" هیچ بحثی سر مسایل مالی نداشتیم یعنی من دیگه اینقدر رعایتش میکردم که بحثی نمیموند حالا این بشر اینقدر بیخیاله که ماه به ماه مامانش به ما پول میده میره واسمون خرید میکنه پولشم نمیگیره که کم و کسر نداشته باشیم حتی اون بیرون دعوتمون میکنه میگه برید مسافرت من پولش میدم خوب تا اینجای داستان ممنونشم هستم لطف داره به ما میخواد زندگی ما تو رفاه باشه ولی این کارا نتیجش اینه که هممسر من مسولیتش بکل فراموش کرده 24 ساعته دنباله کارای مامانش کم مونده شبا خونم نیاد خوب هم داره اونجا تاییید میشه هم همهچی ردیف واسش ولی من مثلا" دم عید ازش خواستم بعد 2 سال بریم واسه دخترم خرید بعدم گفت منو جایی ببر که سریع بخری نگردی منم بردمش وقتی قیمت یه لباس دیده 200 تومن میگه نه نمیخواد بریم جای دیگه خوب جای دیگه ادم باید بگرده چیکار کنم؟؟؟؟ بخدا تو نیم ساعت همه خریدش کردم بازم غر زده و اخم تخم ولی مامانش میخواست مبل بخره خدا شاهده 2 ماه هی رفتن اومدن دفعه اخر که باهاشون رفتم 8 ساعت راه رفتیم با بچه صداشم در نمی اومد کلیم میخندید این انصاف؟؟؟؟ وقتی مسایل به مادرش میگم همش میگه راست میگی حق داره صبر کن !!! چقدر اخه
    مامانش به من 500 تومن عیدی داد واسه خودم که هیچی نخریدم رفتم با بابای 70 سالم اینور اونور بخدا مریض با بچه واسش خرید کردم اومدم کتش بزرگش بود خلاصه اومده کت عوض کنیم سایزش نداشت اینقدر سرم داد و بیداد کرد مغازه داره پولمون پس داد پول گرفته زده تو حسابش یه 2 هفته بعد گفتم راستی نمیدونم چرا حسابم 200 کم میگه برداشتمش واسه خودم !!! گفتم عزیزم این عیدیم بودا!!! داد و بیداد کرده سر من پولم نداده بخدا ما یه خرید شهروندمون بالای 200 تومن زشت نیست اخه؟؟؟ من که گیر این عددا نیستم همه پولم میدم به اون ولی ازین رفتارهاش ناراحتم
    اینم از حسابش . چندروز تو دوربین میبینم میخواد بره بیرون میره دوره ماشینیو که من باهاش رفتم و هی نگاه میکنه ببینه خش نیوفتاده!!!!!!!!
    پسورد گذاشتن رو گوشیش و فایل و کیفش هم بماند
    چک کردن در و دیوار خونه طرز استفاده من از وسایل خونه خیس نشدن کابینت ها و ... بماند
    مهم نبودن من و سالروزهای مهم و ... هم که بماند
    شکستن وسایل خونه وقت ناراحتیم کار ندارم
    حالا فرشته مهربان من چه ایرادی دارم که خیلی بزرگه؟میشه واضح بگید لطفا" . بزورم نخواین من و متهم کنید که وقتی داره هوار میکشه سرت وسایل میشکنه بچت داره گریه میکنه تو خونسرد یه لیوان اب بخور قربون صدقش برو
    نممیتونم همه ادم هارو حذف کنم ماما مادر خودش هربار مارو میبینه میگه بچه شما میاد بیرون از قفس ازاد میشه هیچ جا نمیبریدش و ... بخدا تو این مهمونیا غیر عزت و احترام هیچی نمیبینه
    برای کارشم تحقیرش نکردم ولی وقتی میبینم از صبح پا میشه جای دنبال کار بودن با مامانش میره خونه پدربزرگش و بقالیو قصابی واقعا" عصبی میشم خوب صدام در میاد دیگه
    شما بودید تو این وضعیت راضی بودید خسته نمیشدید

  13. کاربر روبرو از پست مفید sahra100 تشکرکرده است .

    zendegiye movafagh (پنجشنبه 21 فروردین 93)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 اردیبهشت 94 [ 19:21]
    تاریخ عضویت
    1392-12-23
    نوشته ها
    67
    امتیاز
    1,387
    سطح
    20
    Points: 1,387, Level: 20
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    63

    تشکرشده 63 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانومی
    خیلی خیلی زندگیتون شبیه به منه با این تفاوت من چند سال از شما عقب تر هستم و آینده زندگی خودمو در زندگی شما انگار دیدم
    کاملا درکتون میکنم
    تنها تفاوت اهمیت ندادن همسر من به خانواده خودش هست.تایپیک های قبلی شما رو خوندم کامل
    شما هم مثل من با یک مرد خودبین زندگی می کنید.
    شما باید همسرتوون رو پیش روانشناس ببرید.واقعا تنهایی سخته یک زندگی رو ساختن ولی انشالا درست بشه زندگیتون و شاد باشید

  15. کاربر روبرو از پست مفید mina64 تشکرکرده است .

    sahra100 (یکشنبه 24 فروردین 93)

  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 مرداد 93 [ 00:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-22
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    308
    سطح
    6
    Points: 308, Level: 6
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 84 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من خودم که یه مرد هستم، چنین رفتارایی رو از یه مرد نمیتونم باور کنم، اصلا نمیتونم درک کنم
    زندگی مشترک یعنی مسئولیت
    ایشون وقتی میبینن با کار نکردن امورات زندگیشون میگذره...
    کاش خوانواده شوهرتون اینقدر ازش حمایت نمیکردن
    امیدوارم با راهنمایی مشاوران عزیز و زحمت کش سایت همدردی، بزودی شاهد حل شدن مشکل شما توی همین تاپیک باشیم

  17. کاربر روبرو از پست مفید Esssssi تشکرکرده است .

    sahra100 (یکشنبه 24 فروردین 93)

  18. #10
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شما چرا رفتی با عیدی خودت و پدر هفتاد ساله ات برای همسرت کت خریدی که بعد آخرش هم با داد و بیداد کت را پس بده و پولش را هم برداره؟

    پدری که خودش برای خرید لباس دختربچه اش نیم ساعت وقت نمی ذاره، دلیلتون برای این کار چی بود؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 09:19
  2. روز مشاور و روانشناس بر اساتید محترم سایت خجسته باد
    توسط khaleghezey در انجمن معارف و مناسبت ها
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 27 بهمن 94, 13:11
  3. امروز بر کدام پله پا گذاشتید+عکس
    توسط مدیرهمدردی در انجمن اعتماد به نفس
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 06 خرداد 93, 22:57
  4. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 88, 08:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.