به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 07 آذر 98 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-4-27
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    4,854
    سطح
    44
    Points: 4,854, Level: 44
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 96
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    خسته شدم یکی کمکم کنه ...

    سلام
    ممنون میشم دوستان یه وقتی بزارن یه راهنمایی بکنن
    یه پسر 28 ساله هستم نزدیک به پنج ساله ازدواج کردم تو این مدت نتونستم یه کار ثابت پیدا کنم نمیدونم مشکل کجا هستش سر هر کاری میرم یا اونا منو نمیخوان یا خودم از اون کار میام بیرون مدرک تحصیلی دیپلم دانشجوی انصرافی هستم هیچ وقت فکر نمی کردم گیر کار پیدا کردن بی افتم یعنی مشکل زندگی ام فعلا این باشه خداییش خیلی سخته اعتماد به نفسم رو دارم از دست میدم همش تو خونه ام شهری هم که زندگی می کنم هیچ اشنایی ندارم دوهزار کیلومتر از شهر خودم فاصله دارم همینو بگم که از شرق کشور اومدم به غرب کشور فقط به خاطر ازدواجی که کردم خدا رو شکر خانومم کارمند هستش و یه آب باریکه ای هست که زندگی مون به سختی بچرخه و از همه مهمتر همسرعاقل و فهمیده ای دارم و همچنین خانواده همسرم با این که همه شرایط می بینن و دخترشون داره زندگی رو اداره می کنه ( مرد بیکار باشه و زن بره سرکار ) سنگ جلو پامون نمیدازن و شرایط رو درک می کنن خیلی خدارو شکر می کنم قرار شد موقعی که ازدواج کردم اومدم شهر خانومم یه شرکت تاسیس کنم و بزنم تو کار کامپیوتر البته فقط اسمش شرکت باشه بدون دفتر و با قول هایی که همکارهای خانومم داده بودن که ما براش کار جور می کنیم بسم الله کردیم شرکت رو تاسیس کردم چون وضع مالی خوبی هم نداشتیم کار می گرفتم و تو خونه انجام می دادم البته چندان کار زیادی هم نبود در کل سال شاید به بیست مورد رسید یه دو سالی به همین منوال گذشت هر کسی هم که قولی داده بود تو این دو سال عمل نکرد و از اون موقع شروع کردیم به سپردن برای کار خیلی ها بودن که مدارک منو می گرفتن و خبری ازشون نمی شد تا اینکه یه بنده خدایی قول کار به من داد تو قسمت حفاری شرکت نفت که 6 ماه طول کشید که بتوه منو ببره رفتن سر کار همانا و استرس و اسطراب شروع شدن هم همانا از ساعت 6 صبح میرفتم تا 5 بعدظهر شده بودم راننده با ماهی 300 تومان سه ماه رو همین طوری رفتم اینقدر استرس و فشار روم بود که از این کار زدم بیرون دوباره چند ماه بیکار و باز از طریق سپردن به این و اون یکی پیدا شد که فروشنده میخواست چون در زمینه کامپپیوتر هم بود بیشتر قبول کردم و رفتم سر کار با حقوق 250 تومان یک ماه سر کار بودم که یه روز خانومم خبر داد که رییس اداره شون گفته همسرت بیاد ما باهاش قرار داد می بندیم و پشتیبانی سیستم ها مون رو بهش میدیم از فروشندگی اومدیم بیرون و رفتیم تو کار قرار داد بستن از همون روز اول رییس اومور مالی اذییت می کرد ( شانس من رییس اداره و اومور مالی هر دو زن بودن ) این طوری بگم که اینقدر پشت سر من حرف زده بود برای ریسس اداره که کار به جایی رسید که قرار داد یک ساله رو سه ماه فسخ کردن با این که من هیچی مشکلی نداشتم حتی بعقیه کارمندا پشت من بودن از کارم راضی بودن ولی به جایی نرسیدم این طوری بگم که رییس اداره به همسرم گفته بود اگه شوهرت بخواد شکایت کنه برای تو مشکل ساز میشه بلخره کارمند این اداره هستی و باز بیکار شدم درست یک سال دنبال کار گشتم تا یکی از برادرهای خانومم یه کار تودفتر نمایندگی کولر پیدا کرد با اینکه اسمش نمایندگی بود و تعمییرات انجام میداد رفتم سر کار با حقوق 300 تومان یه ماه نشده بود که یه کار بهتر برام پیدا شد تو یه چاپ خانه که مال دوست برادر خانومم بود یکی میخواست که منشی باشه و کارهای حسابداری رو براش انجام بده صبحت هامون رو کردیم و قرار شد از 20 اسفند برم سر کار از دفتر نمایندگی اومدم بیرون و رفتم سر کار جدید با حقوق ماهی 500 و بیمه چشمتون روز بد نبینه درست شب عیدی برادر خانومم خبر داد که دوستش گفته دیگه نمیخواد من برم اونجا کار کنم به دلیل اینکه روابط عمومیش پایینه و از این جور بهانه ها به برادر خانومم میگه روابط عمومیش پایینه ولی به من اس ام اس داده که مشکل مالی دارم نمی تونم کسی رو بیارم بهش حقوق بدم خودم هستم اما حالا می بینم کسی دیگه رو به جای من آورده سر کار شما قضاوت کنید اگه کسی برای شما کار کنه و ازش راضی نباشید آیا بهش مهلت نمیدید که خودش رو درست کنه مشکلاتش رو حل کنه در صورتی که من هیچ مشکلی نداشتم خدا خودش شاهده از دل و جون براش کار می کردم زودتر از همه می اومدم همه جارو تمییز می کردم حتی نمیزاشتم کار صبح به عصر بی افته آخرش هم این طوری شد که یه پسر 22 ساله که صاحب چاپ خانه بود ببین چه بلایی سرم اورد ( از اون خانواده های مذهبی هستن یه برادرش طلبه هستش ) منظورم اینه که فکر نمی کردم که یه ادمی که مذهبی هستش و دین و ایمون داره اهل نمازه این طوری نون یکی رو آجر کنه از شرایط من اطلاع داشت که باید ماهی 430 تومان پول اجاره خانه و وام رو میدادم و این طوری شد که من سال 93 رو با دلی پر از غم و غصه اغاز کردم و همسرم و حتی خانواده همسرم همشون ناراحت شدن از موضوعی که پیش اومد و الان خانومم رفته سر کار تو خونه نشستم دارم بچه داری می کنم ( یادم شد بگم یه پسر 3 ساله هم داریم) من آدم بی دینی نیستم

    - - - Updated - - -

    اتفاقا خیلی هم به نمازم و واجبات اهمیت میدم حتی بدتر از من خانومم هستش ولی نمی دونم چرا این اتفاقا ها برام پیش میاد چه حکمتی هستش خدا می دونه این قدر براتون بگم که حتی موقعی که تو نمایندگی کولر هم کار می کردم با وضو میرفتم سر کار و چون یه مسجدی رو به روی محل کارم بود اونجا میرفتم نماز میخوندم حتی چاپخانه هم که بودم اونجا هم نماز رو میخوندم چند باری هم با خود صاحب مغازه رفتیم مسجد نماز میخوندیم چون دیدم از وقتم باید بزنم برم مسجد دیگه نرفتم و تو خود مغازه نمازم رو میخوندم در کل منظورم اینه که آدم نیستم که از کارم بزنم دستم کج باشه خداییش موردی داشته باشم ولی نمیدونم کجای کار می لنگه که من همچنان بیکارم خیلی روم فشاره افسرده شدم رفتم دکتر بهم قرص داده خیلی خسته شدم نمی دونم چه کار کنم یکی میگه باید زمان بگذره تا کارا درست بشه اون یکی میگه نا شکری نکن خدا بزرگه من نمیدونم چه بدی کردم که باید این طوری تاوانش رو پس بدم البته یه گناهی هستش ( خود ارضایی ) که چندین ساله دارم انجام میدم و در من خونه کرده هزاران بار تا حالا تصمیم به ترکش گرفتم که موفق نشدم نهایت 40 روز ولی دوباره برگشتم سر خونه اول علتش رو بیکاری و همش سرم تو اینترنت بودن میدونم ناگفته نماند اون موقعی که سر کار میرفتم اصلا خودارضایی نمی کردم چون صبح و عصر مشغول و سرم گرم بودم و خسته و کوفته می اومدم خونه حالا موندم که چیکار کنم با خودم میگم خدا این طوری تاوان گناهی که انجام میدم رو داره پس می گیره نمیدونم چیکار کنم خدایا خودت که دیدی وقتی سر کار میرم گناه نمی کنم پس چه خیرتیه هستش که این طوری میشه
    تورو خدا دوستان کمکم کنید راهنمایی کنید چیکار کنم به کی متوسل بشم که درک کنه حال منو

  2. #2
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,052
    امتیاز
    146,692
    سطح
    100
    Points: 146,692, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,653

    تشکرشده 35,974 در 7,400 پست

    Rep Power
    1091
    Array
    با سلام

    عنوان تاپیک شما مبهم هست ، لطفاض عنوانی که گویای مشکل شما باشد را تنظیم کرده و از طریق ارسال گزارش یعنی مثلث پایین پستها ارسال کنید تا جایگزین عنوان کنونی شود و تاپیک شما برای ادامه ، باز شود


    با تشکر






 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.