تو رو خدا کمکم کنید ۵۱ روزه بابام فوت شده دارم دیوونه میشم حامله هم هستم چی کار کنم ای خدااااااااااااااااااااااا اااااااااااااا
تشکرشده 61 در 45 پست
تو رو خدا کمکم کنید ۵۱ روزه بابام فوت شده دارم دیوونه میشم حامله هم هستم چی کار کنم ای خدااااااااااااااااااااااا اااااااااااااا
khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93)
تشکرشده 11,395 در 3,444 پست
از طرف خودم و کاربرای سایت همدردی به شما دوست عزیز تسلیت میگم لطفا مارا در غم خویش شریک بدانید.
مرگ یه عزیز خیلی سخته من خودم مادرمو از دست دادم 8سال قبل حسی که دارید را درک میکنم.ولی شما باردار هستید و اولویت اول شما فرزند شماست.
دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
ویرایش توسط khaleghezey : شنبه 16 فروردین 93 در ساعت 11:09
reihane_b (شنبه 16 فروردین 93), sara 65 (یکشنبه 17 فروردین 93), کاغذ بی خط (یکشنبه 17 فروردین 93), شیدا. (شنبه 16 فروردین 93)
تشکرشده 61 در 45 پست
کسی نیست؟
تشکرشده 5,213 در 1,375 پست
سلام عزیزم
تسلیت میگم انشالله غم آخرت باشه.
اما بهتره به بچتون هم فکر کنین، اگه خودتون و اذیت کنین ممکنه به اون بچه آسیب وارد کنین.شما میخواین مادر بشین، سعی کنین با این واقعیت روبرو بشین و قبولش کنین.
پدرتون هم راضی نیستن شما اینجوری خودتون و بچتونو اذیت کنین.
سعی کنین آرامشتونو حفظ کنین.
و فقط به سلامتی بچتون فکر کنین.
اگه خدایی نکرده برای بچتون اتفاقی بیوفته که غمتون دوچندان میشه.پس بیشتر مراقب باشین
راسی برای تاپیکتونم میتونین عنوان گویاتری بذارین تا دوستان همدردی بهتر متوجه مشکل شما بشوند.اینکارم میتونین از طریق مثلث کوچیک کنار پستتون انجام بدهین.
بطور مثال عنوانی مثه این: با مرگ پدر عزیزم بعد از گذشت دوماه نتواسنتم کنار بیایم ( حامله هم هستم )
یا حاملگی خودم و کنار نیامدن من با مرگ پدرم بعد از گذشت دوماه.
**برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
یاد نمیگرفتم .....! **
ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 16 فروردین 93 در ساعت 11:18
khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93), titititititi (شنبه 16 فروردین 93), کاغذ بی خط (یکشنبه 17 فروردین 93), شیدا. (شنبه 16 فروردین 93)
تشکرشده 1,458 در 274 پست
دوست عزیز خدمت شما تسلیت عرض میکنم .انشالله خدا به شما وخانوادتون صبر بده.
اقا/خانم خاله قزی: این رفتار شما اصلا پسندیده نیست. که به محض اینکه کسی تاپیکی با عنوان مبهم باز میکنه بلافاصله در پست دوم بهش تذکر میدید و دیگران رو هم نهی میکنید از پست گذاشتن . یک لحظه خودتون رو بزارید جای اون کاربر که در اون لحظه فقط به فکر این هست که مشکلی که روی دلش سنگینی میکنه رو با کسی مطرح کنه تا سبک بشه و حالا برای همدردی به این سایت رجوع کرده ، شما سریعا به خاطر تخطی از قوانین که انجام داده سرزنشش میکنید و موضع میگیریدو اون بنده خدا چقدر ممکنه حال گرفته اش گرفته تر بشه. قوانین سایت ایه قران نیست که اینطور موضع گیری میکنید. یا اینکارها تذکراتی رو واگذار کنید به مدیران سایت . یا اینکه حداقل بگذارید چند نفر پست همدردی بگذارند طرف اروم بشه بعد شما تذکر بدین و یا اینکه حداقل خودتون چند خطی به اون بنده خدا همدردی و راهکار بدید و در انتها بعنوان پی نوشت بهشون این تذکر رو هم بدید.
ببخشید اگه جسارت کردم چون امروز دیدم توی دو تا تاپیک اینکار رو کردید و خودم رو گذاشتم جای اون استارتر تاپیک دیدم چقدر کار شما میتونه اثر منفی در اون نفر داشته باشه.
1234567(شنبه 16 فروردین 93), mahasty (یکشنبه 17 فروردین 93), P0aq (شنبه 16 فروردین 93), sara 65 (یکشنبه 17 فروردین 93), titititititi (شنبه 16 فروردین 93), کاغذ بی خط (یکشنبه 17 فروردین 93), ساحل75 (شنبه 16 فروردین 93), شیدا. (شنبه 16 فروردین 93)
تشکرشده 35,973 در 7,399 پست
سلام
تسلیت عرض می کنم بابت وفات پدر محترمتان و از خداوند صبر و اجر بر این صبر را برای شما خواستارم . روح پدرتان شاد باد
لطفاً لینکهای زیر ر بخوانید که می تواند به شما کمک کند . همچنین حضوری به یک مشاور مراجعه کنید تا در موضوع داغدیدگی شما را یاری رساند ، نباید در دادغدیدگی بمانید بخصوص با شرایطی که دارید .
روانشناسی مرگ - داغ عزیزان
بازم مرگ عشوه گری می کنه....
http://www.hamdardi.net/thread-15332.html#post137441
khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93), sara 65 (یکشنبه 17 فروردین 93), titititititi (شنبه 16 فروردین 93), کامران (سه شنبه 19 فروردین 93), کاغذ بی خط (یکشنبه 17 فروردین 93), دختر بیخیال (شنبه 16 فروردین 93), شیدا. (شنبه 16 فروردین 93)
تشکرشده 635 در 275 پست
سلام
وقت بخیر
تسلیت عرض می کنم
درک میکنم که چقدر سخته و چقدر تلخه مرگ پدر چون منم سه سال هست که این داغ را بر دل دارم (پدرم را از دست دادم) البته من هیچ وقت جیغ نزدم و بلند گریه نکردم که شاید اگه این کار برام شدنی بود الان کمی راحتر بودم
( نه اینکه فکر کنی کنی نخواستم گریه کنم کلا ادمی نیستم که راحت اشک بریزم )
و باید بهت بگم که هیچوقت هیچوقت وهرگز این درد را فراموش نمی کنی
اما روشی که من با ان به ارامش نسبی رسیدم این بود که
یکی به من گفت که هر قدر خودتو عذاب بدی هیچ فایده ای برای تو و اون خدا بیامرز ندارد به من گفت از بی تابی و گریه و افسردگی چیزی عاید پدرت نمی شود و اون هرگز زنده نمیشود و برای خودت هم فایده ای ندارد
اما اگه به نیابت و برای شادی روحش فاتحه ای بخوانی یا صلواتی بفرستی حتما براش فایده داره و خداوند مهربان این نیکی را به ایشون میرساند
این حرف واقا منو مجاب کرد و باید اعتراف کنم که خیلی رو من تاثیر گذاشت و حالا تمام کارهای خوبی که انجام میدم میگم خدایا ثوابش را به روح پدر مهربانم برسان ( وقتی بچه هایم را می بوسم -وقتی شوهر خسته ام میاد خونه و من با روی خوش ازش پذیرایی میکنم -وقتی موقع رانندگی یه زن بچه بغل میبینم و یه نیش ترمز کوچک میزنم تا از خیابان رد شه و...)
حالا شما اگه سعی کنی برای رضای خدا و خشنودی پروردگاری که زندگی و مرگ همه به دستش هست فرزند صالحی تربیت کنی مطمئن باش این کار پیش خدا بی اجر نیست و از خدا بخواه که روح پدرت را به خاطر این کارت غرق نعمتهای خودش کنه سعی کن برای خشنودی خدا بچه ای تحویل جامعه بدی که افتخار همه مسلمان باشه
khaleghezey (یکشنبه 17 فروردین 93), فرشته مهربان (یکشنبه 17 فروردین 93), دختر بیخیال (شنبه 16 فروردین 93)
تشکرشده 61 در 45 پست
من دلم میخوا بمیرم دیگه به زندگی امید ندارم رفتارم با همه بد شده دلم میخوا برم پیش بابام همش عذاب وجدان دارم با این که هیچ وقت دوس نداشتم ناراحتش کنم با این که حتی شوهرمم به اونا هیچ وقت ترجیح ندادم الانم فقط دلم میخوا بمیرم حال خوبی ندارم عشقم خانوادمن
khaleghezey (یکشنبه 17 فروردین 93)
تشکرشده 11,395 در 3,444 پست
درود بانو titititititi
اگه گفتم عنوان عوض بشه چون جزو قوانین سایت هستش و یه حسن بزرگ داره که مدیران سایت بخصوص بانو فرشته مهربان یا مدیر همدردی مجبور میشن به این تایپیک سر بزنن و نظر خودشان را بنویسند در اکثر موارد اینجوریه
کسی نمیتونه کاری کنه یا چیزی بگه که از داغتون کم بشه من خودم 9ساله از فوت مادرم میگذره بعضی وقتا شبا گریم میگیره دلم براش تنگ میشه بعضی چیزا رو زمان هم نمیتونه کاریش کنه یه زخم هایی هست همیشه با آدم میمونه یه خاطراتی که هیچوقت از ذهن آدم پاک نمیشه همیشه همیشه همراه آدمه اینکه هرچقدرم باهاشون خوب باشی ولی بعد رفتنشون پیش خودت میگی ایکاش اون کار رو انجام نمیدادم یا براشون کارایی رو انجام میدادم که اونموقع انجام ندادم این حس برای همه آدمایی که یه عزیز رو از دست دادن مشترکه.
خوبی مذهب شیعه اینه تا 40 روز عزاداری دارن اینکه آدم گریه زاری میکنه و خودشو خالی میکنه اینکه اطرافیانش هستند تا غم فراق و دوری از اون عزیز راب راش کم کنند.این خیلی خوبه و به آدم خیلی کمک میکنه تا زودتر آروم بشه.
حرفی ندارم برای شما بزنم.نازنین2010 خیلی زیبا نوشتن کسی که همدرده بهتر میتونه آدم را درک کند.من خودم اینجوری خودمو آروم میکنم.که نزدیک 21 سال بالا سرم بود و فکر کنم درسته جاش واقعا خالیه ولی هرچی که لازم بود را بهم یاد داده بقول معروف خدا یک روزی به آدم یه نعمتی را میده و یکروزم اون نعمت را از آدم میگیره من خودم فکر کنم تونستم اونقدر که لازمه از مادرم یاد بگیرم.سعی میکنم آدم خوبی باشم و مفید که مادرم وقتی از اون بالا بهم نیگاه میکنه بهم افتخار کنه و منو نشون بده بگه این گلپسریه که من تربیتش کردم
داغ مادر یا پدرتا آخر عمر با آدم میمونه.مخصوصا داغ مادر
هرکاری هم براشون انجام بدی بازم پیش خودت میگی ایکاش اینکارم انجام میدادم و عذاب وجدان دار یولی یکچیزی یادت نره شما در دوران حساس بارداری هستی فکر نکنم پدر خدابیامرز شما هم راضی باشه به اون
نی نی خوشگلی که در وجود شماست آسیبی وارد بشه خواهشا خواهشا حواست بهش باشه بانو
دوستان یه حمد و سوره برادی پدر بانو tititititi بخوانید
دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
sara 65 (یکشنبه 17 فروردین 93), titititititi (یکشنبه 17 فروردین 93), فرشته مهربان (یکشنبه 17 فروردین 93), دختر بیخیال (دوشنبه 18 فروردین 93)
تشکرشده 61 در 45 پست
گریم گرفت اقای khalghezi بابای من درس خوندنو خیلی دوس داش به خاطرش دکترا قبول شدم خیلی دوسش داشتم بابام خوب بود یه دفه ریش درد گرفت ۱۲ بهمن رفت دکتر گفتن سرطان خون داره ۲۴ بهمنم فوت سد اصلا قبل از ریش هیچی معلوم نبود که مریضه حتی فرصت نکردم ببوسمش میگفتن سیستم ایمنیش ضعیف شده نذاشتن ببوسمش تهران بود ۳ شنبه رفتم تهران دیدمش پنج شنبه صبحم رفت دیگه از هیچی خوشم نمیاد نمیخندم نگران مامانم هستم امتحان دارم ماه دیگه نمیتونم بخونم شرایطم خیلی بده بدتر از همه این که میترسم خدایی نکرده زبونم لال اسیبی به بقیه اعضای خانوادم برسه نمیدونم چی کنم گیجم
khaleghezey (یکشنبه 17 فروردین 93)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)