به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 شهریور 97 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1392-6-28
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    5,309
    سطح
    46
    Points: 5,309, Level: 46
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 123 در 60 پست

    Rep Power
    22
    Array

    Icon88888 اختلاف با همسرم بخاطر محل زندگیمون!!!

    با سلام به همه ی دوستان و تبریک آغاز سال نو


    مسئله ای بین من و همسرم پیش اومد که منو نسبت به زندگی جدید کاملا دلسرد و بی انگیزه کرد.
    نزدیک عروسیمونه. من تازگی ها متوجه شدم که باید تو خونه مادرشوهرم زندگی کنم. از اول قرار ما این نبود. قبلش با همسرم صحبت کردم که از روز خاستگاری و ... قرار بود بریم یه جای دیگه. قبول کرد که حق با منه. و خونه خودشون جای خوبی برای زندگی نیست.
    اما دوباره تصمیم گرفت بمونه همینجا.
    راهکارهای مختلفی بهش نشون دادم . با منطق مثال و دلیل و ... سه چهار راه کاملا مشخص بهش دادم که نمونیم. اما این دفعه چنان قانعش کردن که بحثمون خیلی بالا گرفت یعنی تو این یکسال و نیم عقد ما اینقد بهم نتوپیده بودیم. خلاصه دوباره یه سری مخفی کاریها و تصمیم گیریها برای زندگی مشترکمون انجام داد که بدون هماهنگی من بود و با هماهنگی خانواده خودش.
    من خیلی ناراحت و رنجیده شدم. بهش گفتم. با ادبیات های مختلف اما اصلا گوش نمی کنه. با منطق. با مهربونی. هر طوری که فکرش رو بکنید. بهش گفتم من عروسی نمیگیرم تا شما خونه بگیری. ولی بعد پیش خودم بیخیال همه چی شدم.
    تا اخرین روز بخاطر همین قضیه از هم ناراحت شدیم. تا اینکه دیشب که برگشتم خونشون کاملا متفاوت بود رفتارش که خیلی نرمتر با منطق تر و ....
    که عزیزم می دونم سختته ولی تحمل کن بعدا جبران می کنم. و ...
    موضعی که من در پیش گرفتم انفعال هست. یعنی کاملا بی انگیزه و میگم هر کاری کرد کرد. چون به من گفت به شما مربوط نیست من کجا خونه می گیرم وظیفه منه هرجا خواستم. به هیچ صراطی مستقیم نیست.
    الان هم برگشتیم به همون روزای اول یعنی خیلی محبت احترام و ... ولی این رو بگم که من احساسم رو از دست دادم. تو این بحث خیلی از حرفایی رو زد که نباید میزد. چیزایی رو گفت که نباید می گفت.
    حالا هر کاری میکنه. من بظاهر خوبم ولی از هیچ کارش لذت نمیبرم. یه جورایی افسرده و ... که هیچ حقی تو زندگی خودم ندارم. مثل زنای قدیمی که هر چی شوهرشون گفت هر چی خواست و ... .
    زندگی اینطوری رو هم دوست ندارم. اینکه محرم اسرار شوهرت نباشی. با هم تصمیم نگیرین. ازت مخفی کنه همه چی رو اخرین نفر خبر دار بشی. و ...
    لطفا راهنمایی کنید مرسی.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 آبان 93 [ 11:46]
    تاریخ عضویت
    1392-11-12
    نوشته ها
    69
    امتیاز
    946
    سطح
    16
    Points: 946, Level: 16
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive500 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    406

    تشکرشده 117 در 37 پست

    حالت من
    Azkhodrazi
    Rep Power
    0
    Array
    پرواز1 عزیز سلام.
    چقدر عنوان تاپیکت برای من آشناست. آشنا که چه عرض کنم با تمام وجودم لمس کردم.
    حرف خاصی ندارم فقط خواستم همدردی کنم.
    واقعا نمیدونم چرا مردا با خانم هاشون هماهنگ نمیکنن مگه میخوان با خانوادشون زندگی رو شروع کنن یا با همسرشون.
    امیدوارم دوستان بیان و راهنمایی کنن.
    آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد.

  3. 2 کاربر از پست مفید شایسته89 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93), کاغذ بی خط (دوشنبه 18 فروردین 93)

  4. #3
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    احساسات شما را درک می کنم.
    یه نوعی فاصله گرفتن از دوست داشتن عمیق شوهرت
    و بی انگیزه شدن.

    ببینید در هر زندگی زناشویی که افراد شروع می کنند باید آماده باشند تا وقتی با هم زندگی می کنند مجموعه مسائل، مشکلات و تفاوتهای نظرات را حل کنند و در کنار حل این مسائل بزرگ و پخته و رشد یافته بشوند.
    دقیقا تربیت فرزند هم همین طور هست.
    شما وقتی انشاء الله صاحب فرزند می شوید. به مرور طی سالیانی که با هم هستید کم کم شروع به تربیت و حل مسائل و ... می کنید.
    در زندگی زناشویی، نه در تربیت فرزند قرار این نیست که مسئله ای نباشد.
    همچنین قرار هم نیست اگر مسئله ای هست یک روزه و با یک جلسه کاملا حل شود.
    همچنین قرار هم این نیست که همسرمان هیچ اشتباهی نکند و همه مسائل روبه راه و همواره باشد.
    بلکه واقعیت زندگی اینست که ما مسائل و مشکلات و رنجهایی خواهیم داشت که در سایه بینش، اگاهی ، مهارت و کنترل نفس می توانیم به مرور آنها را حل کنیم.

    اکنون شما نیاز به سعه صدر و تحمل بیشتر دارید.
    در اوائل زندگی بذرهایی هست که باید آب بخورند تا رشد کنند.
    مثل اعتماد
    مثل محبت
    مثل از خودگذشتگی
    قرار نیست زوجین هر دو در روز اول زندگی به کام خودشان بکشند.
    بنگاه معاملاتی نیست که چک و چک کنند تا هر کدام منفعت مورد نظر خودشان را ببرند.

    گاهی نیاز هست یکی از زوجین یک یا چند سالی ، حرفهای صحیح خود و حسن نیت خود را از طریق عمل ثابت کند.
    به شما توصیه می کنم مقالات خانواده همدردی را مطالعه کنید. نکات بسیاری وجود دارد که شما باید به کار بگیرید.



    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  5. 10 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (شنبه 16 فروردین 93), del (یکشنبه 17 فروردین 93), khaleghezey (شنبه 16 فروردین 93), mis-marjan (یکشنبه 17 فروردین 93), P0aq (شنبه 16 فروردین 93), فرشته مهربان (شنبه 16 فروردین 93), کاغذ بی خط (دوشنبه 18 فروردین 93), شیدا. (شنبه 16 فروردین 93), شایسته89 (شنبه 16 فروردین 93), عشق آفرین (یکشنبه 14 شهریور 95)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 شهریور 97 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1392-6-28
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    5,309
    سطح
    46
    Points: 5,309, Level: 46
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 123 در 60 پست

    Rep Power
    22
    Array
    ممنونم از نظرات اندیشمندانه شما
    بله سعه صدر لازم هست. گاهی گذشت و فداکاری باعث به تحلیل رفتن انرژی و روان یه فرد میشه. وقتی حس کنی طرفت اصلا زبونت رو متوجه نمی شه. فقط بخوای با لج و لجبازی زندگیت رو شروع کنی سخته.

    گذشت خوبه. ولی نمیدونم چطور میشه که مثلا یه فردی باید بهترین لحظات زندگیشو طوری بگذرونه که دوست نداره. این که دم نیاری. بدونی راه درست چیه . نتونی قانع کنی طرفت رو. مثلا من باید همه جهیزیه ام رو از تهران بخرم بیارم شهرستان فقط حرف خانواده همسرم ثابت بشه. دوباره یکی دوماه دیگه همه رو جمع کنم ببرم تهران. زجر آوره بخوای با رفتارای غیر منطقی دیگران خودت رو تطبیق بدی و بگی بله حق با شماست . بهترین کار همینه که شما میگی. که اگه بخوای بگی بابا من حق دارم برای زندگی خودم تصمیم بگیرم میشه همسر بد. میشی عروس بده.
    حرف نزن. دم نیار. اونوقت خوبش هستی. خیلی سخته. ولی انگار چاره ای جز صبر نیست. ادم خسته میشه وقتی چشمای گرد شده ی فامیل دوست همکارش رو میبینه که من باید یه بار بیام اینجا زندگی کنم یه ماه بعد برم بجایی که از اول باید می رفتم. اصلا هم حوصله ی شنیدن پیشنهادهای دیگران رو که ا چرا اینکار رو میکنین و جوابای آبکی و بی معنی خودم بهشون رو ندارم.

    خانواده خودم ناراحتن از اینکار. خودم ناراضی. دوستام دائم می پرسن کجا خونه گرفتی؟

    سخته. خییلی سخته.

    تو رو خدا بچه های مجرد با هر کی میخاین ازدواج کنین ببینین چقد قدرت تصمیم مستقل تو زندگیشو داره. که اگه نداشته باشه خودتون رو آماده کنین برای هر اتفاقی. اصلا هم به تحصیلات و شغل و اینا نیست.
    شخصیت یه فرد یه چیز دیگست. من دخترم اکثر تصمیماتم رو خودم میگیرم. مشورت می کنم ولی استقلال عمل زیادی دارم. ولی ... اینقد برامون تصمیم گرفتن دیگه خسته شدم تو هرچیزی تو هرکاری باید اول از فیلتر خانواده همسرم بگذریم. حالا اگه حمایت مالی بود حرفی نبود ولی فقط دخالته که آدم رو اذیت میکنه. دخالت بیجا. همسرت هم اصلا متوجه نمیشه. چون اینطوری تربیت شد. اینطوری بخوردش دادن. که همینه و غیر از این نیست. ای کاش میفهمید...

  7. 3 کاربر از پست مفید پرواز1 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 17 فروردین 93), کاغذ بی خط (دوشنبه 18 فروردین 93), ژینا (دوشنبه 18 فروردین 93)

  8. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    فقط یک ماه قراره با خانواده همسرت زندگی کنید؟
    بعد از یک ماه می رید تهران؟
    اگر فقط بخاطر یک ماه هست، بهتره که یکماه زودتر تهران خونه را تهیه کنید. نهایت این که یک ماه بیشتر اجاره می دهید.

    چرا جهیزیه ات را از تهران می خری می بری شهرستان؟ از همونجا بخری که راحت تره.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  9. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 17 فروردین 93), کاغذ بی خط (دوشنبه 18 فروردین 93)

  10. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو پرواز1

    خیلی خوبه نوشته مدیر همدردی را خواندید ولی بهتر میشه که به نوشته های ایشون بیشتر توجه کنید و سعی کنید بهشون عمل کنید.

    توجهتون رو به جمله ای که نوشتید جلب میکنم:

    ولی انگار چاره ای جز صبر نیست

    صبری که نتیجه خوبی داشته باشه بنظرم خیلی هم خوبه.صبری که درش رفتارهای جراتمندانه باشه خیلی هم عالیه.نوشتید فرد مستقلی هستید خوب این خیلی عالیه خوب پس چرا به شوهرتون کمک نکنید که این استقلا در تصمیم گیری رو ایشونم بدست بیارن؟

    سعی کنید مهارت های ازتباطی خودتان را افزایش بدید بزار یه جمله برایتون بنویسم امروز خواندم از نوشته های مدیر هممدریه و یه اصل توی روانشناسی

    ((در روانشناسی نظریه های زیادی مطرح است و در هر نظریه از زاویه جداگانه ای به انسان نگریسته اند. آیا می دانید وجه اشتراکی همه این نظریه ها در چیست؟

    جواب : «آگاهی فرد بر خودش»
    یعنی همه نظریه ها در روان شناسی روی «آگاهی فرد بر خودش» به عنوان شاهراه شروع تغییر، کمابیش اتفاق نظر دارند.))

    این یعنی اگه میخوای دیگران را تغییر بدهید اول باید از خودت شروع کنی.اینکه خصوصیات مثبت و منفی خودتو بشناسی و سعی کنی تقویتشون کنی.اینکه از قدرت زنانگی خودت استفاده کنی و مهارت هات رو افزایش بدی برای اینکه بتونی یه زندگی خوب داشته باشی کنار شوهرت.

    ما مردا یکم اقتصادی فکر میکنیم و شوهر شما هم مستثنا نیست از این موضوع که پیش خودمون فکر میکنیم اگه اول زندگی بتونیم پس اندازی داشته باشیم و هرچه سریعتر خونه بخریم ولی به این موضوع توجه نداریم که همسرمون که تازه ازدواج کردیم و بقول معروف نوعروسه دوست داره مستقل باشه.این بیشتر برمیگرده به تفاوت های بین زن و مرد

    اینو فراموش نکنید که شوهر شما تا الان در این خانواده بزرگ شده و بهشون اعتماد و اطمینان داره بنظر من بهترین فرصته که بتونی شوهرت را به طرف خودت جذب کنید اینکه دقت کنید در رفتار مادر شوهرتون که چجوری پسرشو بطرف خودش جذب میکنه تجربه چندین سالشو خیلی راحت با یکم دقت میتونی براحتی بیاموزی این در آینده خیلی بهت کمک میکنه.ببین چی به شوهرت میدن خوب شما چرا سعی نمیکنی همون چیزا رو به شوهرت بدی اعتماد بنفس بهش میدن شما مهارت هات را افزایش بده تا از اونا جلوتر باشی اگه بهش محبت میکنن شما که بهش نزدیکتری اگه قربون صدقش میرن چه کسی نزدیکتر از همسر به یک مرد؟و از همه مهمتر شما از سلاح رابطه عاشقانه ای که با شوهرت داری میتونی به بهترین نحو ممکن استفاده کنی از این مدت استفاده کن بانو در آینده خیلی بدردت میخوره.

    1.گله و شکایت را بزارید کنار مخصوصا از خانودش
    2.افزایش مهارت های ارتباطی
    3.دادن اعتماد بنفش به شوهر
    4.استفاده از تجربیات دوست در موارد مشابه(در تالار اینگونه موارد زیاده مشابهش)

    و در آخر مهمترین و بهترین کاری که می توانید انجام بدهید مطالعه مقالات همدردی در این خصوصه که آدرسش را مدیر همدردی عزیز برای شما گذاشتن

    مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده

    در آخر جمله زیبا و تاثیر گذاری از یکی از دوستان همدردی که اسمشون خاطرم نیست.

    تغييرات در بستر زمان به دست مي آيد این یعنی صبوری +کسب مهارت + بکار بردن مهارت ها

    انشالله که نتیجه میگیرید بانو سال خوبی داشته باشید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  11. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    mis-marjan (یکشنبه 17 فروردین 93), کاغذ بی خط (دوشنبه 18 فروردین 93)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 شهریور 97 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1392-6-28
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    5,309
    سطح
    46
    Points: 5,309, Level: 46
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 123 در 60 پست

    Rep Power
    22
    Array
    ممنونم از دوستان بخصوص آقای khaleghezy که با حوصله خوندید نوشتید و پیشنهاد دادید. و خانم شیدا.

    بله اینکه فرمودید خودشناسی در مرحله اوله قبولش دارم و بهش معتقدم.

    با رفتارایی مواجه شدم که شوکه شدم. و فعلا یه بحران - تنش - فکری رو باهاش مواجه هستم. تا بخودم بیام و ببینم باید چکار کنم یه کم طول میکشه.

    خدا کنه نتیجه این درگیری ذهنی برای من رشد باشه و نمونم توش یا به عقب برم.

    فعلا متاسفانه فک می کنم دارم فرار می کنم از قضیه- افسرده شدم. نمی خام در موردش حرف بزنم. به این فک می کنم که ایکاش با همسرم ازدواج نمی کردم . یه جور شک و بدبینی و دودلی تو خودم میبینم.

    اما باید ظرفیت وجودی خودم رو بالا ببرم.

    توکل بر خدا

    خدا کنه بتونم مشکلات رو هضم کنم. تحلیل کنم. حلش کنم با راهکار درست و معقولش.

    یه کم احساسی هم هستم. یعنی گاهی حرف منطقی رو در قالب هیجانات بیان میکنم و این چندان خوشایند نیست. ایکاش میتونستم مهارت واکنشهای منطقی در برابر مسائل رو پیدا کنم.

  13. کاربر روبرو از پست مفید پرواز1 تشکرکرده است .

    khaleghezey (دوشنبه 18 فروردین 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.