به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 مرداد 93 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-13
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    443
    سطح
    8
    Points: 443, Level: 8
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    از روی ناچاری دختر مورد نظر را انتخاب کنم یا منصرف شوم ؟ (تصمیم گیری برایم خیلی سخته)

    سلام
    من پسری 33 ساله هستم، نمیدونم از کجا شروع کنم، خب راستشو بخواهید تصمیم گیری برام خیلی سخته من اعتقادی به اینجور مشاوره ندارم اما خب ادم گاهی اوقات تو شرایطی گیر می کنه که واقعا پیدا کردن یه راه حل یا یه انتخاب درست گیر می کنه.
    بهر حال لطف می کنید که بخونید:


    من در دوره دانشجویی به هیچ عنوان امکان ازدواج نداشتم ،چرا که نه کار داشتم، نه خدمت رفته بودم و نه از پشتیبان مناسبی برخوردار بودم.پدر دارم اما خب بودن و نبودنش فرقی نداره.اغلب دوستان نزدیکم در همان دوره دانشجویی نامزد کردن یا متاهل شدن و بعدش به سربازی هم رفتن، بهر حال من سربازی رفتم و برگشتم و این شد 2 سال خب بعد خدمت من باز هم واقعا چیزی نداشتم. زمان ما حقوق یه سرباز لیسانس 25 هزار تومن بود که حدود 5 تومن کسورات داشت.(اینو گفتم که شرایطم رو بهتر بفهمید)


    خب بدنبال کار گشتم، تو روزنامه ، سپردن به اشنا و همکلاسان تا بالاخره در جایی بطور قرار دادی مشغول شدم، و تازه شروع کردم به پس انداز. حدودا یکسال بعد تونستم به کمک خدا در یه سازمان خوب دولتی استخدام رسمی بشم . و با گذشت 2 سال از رسمی ازمایشی به نوع دایم تبدیل شدم و خب تونستم با وام مسکن یک خانه خریداری کنم و سپس یک ماشین گرفتم و کم کم به صرافت ازدواج افتادم. اما خب به نگاه یک بیماری مزمن در من بوجود اومد و من دچار نارسایی مزمن کلیه شدم و خب این قضیه در بین همکاران پیچید و از طرفی منم که فرصت رو تنگ میدیدم در ابتدا توسط مادرم از یکی از همکاران خواستگاری کردم که خب درجا منفی شد.(تلفنی جواب رد داد و خلاص).


    خب یکی دو ماهی گذشت و از یک همکار دیگه خواستگاری کردم، چند نوبت دیدار در بیرون و کلی پیامک میزد و هی سوال های جور واجور که چنین و چنان(من به این مورد امیدوار شدم). اما یهو زد زیر همه چیز و شنیدم عقد کرده(از ابتدا در جریان بیماریم بود). این ضربه بزرگ بود ،بدجور بود ناراحتی ناشی از بیماریم از طرفی و حالا اینم علاوه شد. بعد از این قضیه حدود 6 ماه بعد من رسما دیالیزی شدم.کاریش نمیشد کرد، هفته ای سه بار دیالیز.(با مشکلات فراوان خودش).


    در همین حین مادرم از یکی از شهرهای دور دختری رو پیدا کرد که حاضر به ازدواج با من بود شرایطش اینطوری هست


    یک_کارشناسی از دانشگاه پیام نور


    دو_سطح خانوادگی از نظر مالی بسیار پایین. تفاوت فرهنگی میون خونواده هامون از زمین تا اسمان


    سه_6 ماه بزرگتر از من


    چهار_عدم توانایی خانواده اش برای تامین جهیزیه و........


    پنج_خب چهره مناسبی هم نداره اصولا خانوادگی اون تیپ هستن به خاطر محل زندگیشون


    شش_ فاصله شهر ما و اونها 980 کیلومتر


    هفت-پدرش سالهاست که از مادرش جدا زندگی میکنه و زن و فرزند دیگه ای هم داره


    هشت_خانواده دختر میگن که نیازی نیست به پدرش بگیم و با پولی چیزی تو یه محضر عقد می کنیم.ودر ضمن من باید چندین قلم شامل یخچال، اجاق گاز، فرش، تلویزیون، ماشین لباسشویی و غیره را بخرم و تحویل اونها بدم تا بعنوان جهیزیه اونا بدن.(خود دختر خانوم البته با صداقت بنظر میرسه و با حجب و حیا)


    من و ایشون کلا دو مرتبه حضوری همدیگه رو دیدیم یه بار ما رفتیم خونشون یه بار اونا اومدن و در ضمن ایشون فقط پیامک میده و اینکه تلفنی صحبت کنیم رو درست نمیدونه.(راستش من هم تا حالا اقدامی به تماس نکردم چون در خودم تردید دارم پس با خودم گفتم اون بیچاره رو خیلی وابسته نکنم).


    تا اینکه رعد از 9 ماه با تلاشهای مادرم من پیوند شدم و الان سه ماهیست که بهبود پیدا کردم و سر کار میرم.


    اما من مرددم:


    اول اینکه اصلا به صلاح است من ازدواج کنم. بهر حال سلامتی من هر لحظه میتونه مثل قبل بشه


    دوم:ایا با ایشون ازدواج کنم.؟نکنم؟و بدنبال فرد دیگری باشم؟ از طرفی میترسم دلش رو بشکنم راستش من حتی چهره اش رو یادم نمیاد اما خب در تموم مدتی که بستری بودم پیامک میداد و از حالم جویا میشد و میگفت که دعا می کنه(اما من شک دارم که نکنه برای فرار از فقر و وضعیت خانوادش داره اینکارو میکنه و میخواد از من استفاده کنه،چون خانوادش به مهریه 14 سکه راضی نمیشن و حداقل 110 تا میخوان


    سوم:جدیدا دختر خانومی به محل کارمون اومده که از من 4 سالی کوچکتره بنظر نسبت به من بی تمایل نیست(طوری که حتی برخی از همکارا بهم گفتن فلانی طرف خوبه ها )،اما من میترسم و نمی خوام دوباره تکرار بشه.(اصلا حتی خودش موافقت کنه ،خانوادش چی؟)
    ویرایش توسط sedaye00 : چهارشنبه 13 فروردین 93 در ساعت 20:19

  2. کاربر روبرو از پست مفید sedaye00 تشکرکرده است .

    kiann (چهارشنبه 13 فروردین 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 22:49]
    تاریخ عضویت
    1393-1-04
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    3,729
    سطح
    38
    Points: 3,729, Level: 38
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    193

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظرم اون همکارت بهتره ،برو خواستگاری ایشون.

  4. کاربر روبرو از پست مفید myl تشکرکرده است .

    kiann (چهارشنبه 13 فروردین 93)

  5. #3
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    اینطور که من از نوشته شما برداشت کردم دختر مورد نظر را نپسندیدی. نه ظاهرش را دوست داری و نه خانواده اش را در سطح خودت می بینی. این می شه یک ازدواج از روی
    ترحم یا ناچاری و به صلاح هیچکدومتون نیست.

    بخشی از این که در این مدت نخواستی حتی تلفنی باهاش حرف بزنی، نبودن کشش اولیه است. هیچ تمایلی بهش نداشتی.

    نتیجه این که اگر دختر خانم صادق و سالم و صالح باشه، شما دوستش نداری و زندگیتون می شه مشابه آقایونی که تاپیک زدند که هیچ کششی به همسرم ندارم، بگید چیکار کنم؟

    اگر هم بر اساس شکی که دارید برای جهیزیه و مهریه و ... از نظر مالی قصد سواستفاده داشته باشند و بعد مشخص بشه، که اوضاعتون بدتر هم می شه. هم دوستش نداشتید و هم ازتون استفاده کردند!

    اگر از ته دلت دوستش نداری و به دلت ننشسته و حتی به صراحت داری می گی چهره خوبی نداره و ..... چرا ادامه دادید؟
    شاید بهتر بود زودتر به این فکر می افتادید چون اون خانم هم 33 ساله هستند و نباید این مدت طولانی در وضعیت نامعلومی می موندن.

    از روی ترحم و ناچاری و ... ازدواج نکن.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  6. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    kiann (چهارشنبه 13 فروردین 93), mis-marjan (چهارشنبه 13 فروردین 93), sanjab (چهارشنبه 13 فروردین 93), مصباح الهدی (چهارشنبه 13 فروردین 93), دختر بیخیال (جمعه 29 فروردین 93)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 مرداد 93 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-13
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    443
    سطح
    8
    Points: 443, Level: 8
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    سلام

    اینطور که من از نوشته شما برداشت کردم دختر مورد نظر را نپسندیدی. نه ظاهرش را دوست داری و نه خانواده اش را در سطح خودت می بینی. این می شه یک ازدواج از روی
    ترحم یا ناچاری و به صلاح هیچکدومتون نیست.
    9
    بخشی از این که در این مدت نخواستی حتی تلفنی باهاش حرف بزنی، نبودن کشش اولیه است. هیچ تمایلی بهش نداشتی.

    نتیجه این که اگر دختر خانم صادق و سالم و صالح باشه، شما دوستش نداری و زندگیتون می شه مشابه آقایونی که تاپیک زدند که هیچ کششی به همسرم ندارم، بگید چیکار کنم؟

    اگر هم بر اساس شکی که دارید برای جهیزیه و مهریه و ... از نظر مالی قصد سواستفاده داشته باشند و بعد مشخص بشه، که اوضاعتون بدتر هم می شه. هم دوستش نداشتید و هم ازتون استفاده کردند!

    اگر از ته دلت دوستش نداری و به دلت ننشسته و حتی به صراحت داری می گی چهره خوبی نداره و ..... چرا ادامه دادید؟
    شاید بهتر بود زودتر به این فکر می افتادید چون اون خانم هم 33 ساله هستند و نباید این مدت طولانی در وضعیت نامعلومی می موندن.

    از روی ترحم و ناچاری و ... ازدواج نکن.
    سلام و خیلی ممنون که وقت گذاشتید و خوندید خب مشکل همینه شرایط منم طوریه که احتمال پیدا کردن فردی که شرایط منو بپذیره خیلی کمه چون مسلما دختر خانومی که وضعت مناسبی داشته باشه، از نظر ظاهری بهتر باشه و با خانواده باشه هرگز راضی نمیشه و اگرم خودش راضی بشه خانوادش مخالفت می کنن.
    مسیله اینجاست که خب اگه چاره ای نیست این انتخاب تنها شانسه و در اوج مشکلاتم رضایت زبانی رو داشته اما در عمل رو خب کسی نمیدونه

  8. کاربر روبرو از پست مفید sedaye00 تشکرکرده است .

    kiann (چهارشنبه 13 فروردین 93)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 مرداد 95 [ 11:31]
    تاریخ عضویت
    1392-7-29
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    3,415
    سطح
    36
    Points: 3,415, Level: 36
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    320

    تشکرشده 515 در 170 پست

    Rep Power
    33
    Array
    منم با نظر شیدا خانم موافقم
    از صحبتهای شما مشخصه که علاقه ای به ایشون نداری و بهتره که با ایشون ازدواج نکنی چون با توجه به شرایط و سنی که داری شکست در ازدواج و فشار روحی برای شما اصلا مناسب نیست
    من فکر می کنم شما به دلیل فشاری که از سمت خانواده روتون هست تصمیم به ازدواج گرفتید اما بهتره عجله نکنید اجازه بدید روند بهبودی رو بگذرونید و با تمرکز بیشتر مورد مناسب تری رو انتخاب کنید
    ضمنا بیماری شما بیماری سختی نیست با توجه به اینکه پیوند هم داشتید تا یه مدت باید مراقب باشید و خانواده بهتون رسیدگی کنن هم از لحاظ روحی و روانی بهتون فشار وارد نکنند و هم داروهاتون رو به طور منظم مصرف کنید تا خدایی نکرده کلیه تون پس نزنه
    بعد از یه مدت فقط باید دارو مصرف کنید و کار سنگین انجام ندید
    پس جای نگرانی نیست که بخواید به خاطر بیماریتون با شخصی که هیچ علاقه ای بهش ندارید ازدواج کنید
    با رعایت مواردی که گفتم میتونید در موقعیت مناسب تر نسبت به ازدواج عاقلانه تر تصمیم بگیرید و انتخاب های بهتری داشته باشید

  10. 4 کاربر از پست مفید mis-marjan تشکرکرده اند .

    kiann (چهارشنبه 13 فروردین 93), مصباح الهدی (چهارشنبه 13 فروردین 93), دختر بیخیال (جمعه 29 فروردین 93), شیدا. (پنجشنبه 14 فروردین 93)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام برادر گرامی

    سوال 1: اصلا بیماریتون مشکلی نداره.می تونید با یک دختر دیگه که از یک جهت دیگه شاید مشکلی داشته باشه؛ولی شما بتونید بپذیرید ازدواج کنید.
    مثلا در حد کمی دیابت کنترل شده داشته باشه.یا مثلا تیروئید کنترل شده و...

    سوال 2: به این مورد فکر هم نکنید.بنده خدا را علاقه مند نکنید.به بهانه مهریه بکشید کنار.حرف شیدا هم تامل برانگیز بود.شاید بخوان سوءاستفاده کنند!
    یک زندگی بی عشق و محبت خیلی رنجش از مجردی بیشتره!
    ازدواج بد از هرگز ازدواج نکردن خیییییییییلی بدتره!
    یکم فکر کنید اصلا برای چی می خواهید ازدواج کنید.مثلا برای تامین نیاز جنسی.خب اگه با او ازدواج کنید که بدتر از این جهت زجر می کشید!!!
    یعنی از چاله در می آیید می افتین تو چاه!!!

    سوال 3: چرا فکر می کنید این دفعه هم حتما مثل دفعات قبله! خب شاید این بار فرق داشت.اون وقت یک شانس بزرگ را از خودتون گرفتین.چیزی را از دست نمی دین که!

    لطفا حتما لینک زیر را با دقت بخونید:

    به نظرم شما نباید این قدر زود رنج باشید.تو این تالار اگه نگاه کنید افرادی را می بینید که این قدر خواستگاری می رن تا فرد مورد نظرشون را پیدا کنند.شاید 20 جا هم خواستگاری برن.به نظرم صد جا هم خواستگاری برید عیبی نداره.با کسی ازدواج کنید که دوستش داشته باشید.
    وضعیتتون بهتر بشه نه بدتر.اعتماد به نفستون را هم قوی کنید.
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  12. 4 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    kiann (چهارشنبه 13 فروردین 93), omid65 (پنجشنبه 14 فروردین 93), دختر بیخیال (جمعه 29 فروردین 93), شیدا. (پنجشنبه 14 فروردین 93)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 اردیبهشت 95 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    نوشته ها
    54
    امتیاز
    2,542
    سطح
    30
    Points: 2,542, Level: 30
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    230

    تشکرشده 223 در 59 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    0
    Array
    شما در حال حاضر عمل پیوند رو انجام دادید و انشاالله که سالهای سال بدون مشکل ، عین یک فرد سالم زندگی خواهید کرد و به مرور این امر برای خودتون و دیگران عادی خواهد شد.(من این مساله رو در نزدیکانم دیدم و حتی به دلیل مراقبتهای بیشتر ممکنه در آینده از یک فرد عادی هم سالم تر بشید)

    اشتباه اول شما تن دادن به چنین رابطه ای در چنین شرایطی بوده که کاریش نمیشه کرد و باید هزینه های عاطفی و انسانی اون رو متحمل بشید. و بهتره با کمک یک مشاور به این رابطه پایان بدید.

    اشتباه دوم ازدواج با چنین شرایطی است که شما توضیح دادید که مطمئنا خسارتهای آتی اون خیلی بیشتر از اشتباه اولتون خواهد بود. هم برای شما و هم برای اون خانم و هم برای فرزندان آینده تون.
    پس ازدواج به اجبار شرایط رو بگذارید بعنوان آخرین راه حل.
    پس تا وقت هست جلو اشتباه دومتون رو بگیرید.

    شاید به سبب شکستهای پیاپی ، ذهن شما شرطی شده و این امر براتون مشتبه شده که شما دیگه یک فرد عادی نیستید و بهتره برای حل این مشکل هم کمی به خودتون زمان بدید و با مطالعه و مشاوره با پزشکان و مشاوران این ذهنیت رو تعدیل کنید.
    و در آخر برای پیدا کردن فرد مورد علاقه تون دست از تلاش بر ندارید و سرنوشت سازترین انتخاب خودتون رو سرسری نگیرید.
    انسانی که هدفش خدمت به خداست ممکن است انسان خوبی باشد
    اما انسانی که هدفش خدمت به انسان باشد حتما انسان خوبی است.


  14. 3 کاربر از پست مفید kiann تشکرکرده اند .

    مصباح الهدی (چهارشنبه 13 فروردین 93), دختر بیخیال (جمعه 29 فروردین 93), شیدا. (پنجشنبه 14 فروردین 93)

  15. #8
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام

    عنوان تاپیک مبهم هست و گویای اصل مشکل شما نیست ، لطفاً عنوانی گویای مشکل را تنظیم کرده از طریق لینک گزارش در پایین پست ها ( مثلث پایین هر پست ) ارسال کنید تا ما جایگزین عنوان کنونی کنیم و سپس تاپیک شما باز شود و ادامه یابد






 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تصمیم به طلاق گرفتم درسته تصمیمم؟
    توسط amir59 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 مهر 95, 22:38
  2. تصمیمم نهایی من ... 6 سال تا تصمیم گرفتن طول کشید
    توسط she در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 مرداد 95, 18:31
  3. پاسخ ها: 49
    آخرين نوشته: سه شنبه 27 مرداد 94, 11:51
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 شهریور 93, 18:36
  5. ایستگاه کنجکاوی ( در مورد نفر قبلیت کنجکاوی کن)
    توسط کنجکاو در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 شهریور 89, 10:23

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.