به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 مرداد 93 [ 19:23]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    196
    سطح
    3
    Points: 196, Level: 3
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    10
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    مخالفت خانواده با شریک زندگی احتمالی آینده من

    سلام
    من حدود دوساله که با دختری از طریق فعالیت های دانشگاهی آشنا شدم. شروع این آشنایی خب به قصد ازدواج نبود و بعد از گذشت یکی دوماه هم اون دختر فارغ التحصیل شد و رفت شهرشون. (من از خراسانم و ایشون کوردن و دو سال از من بزرگتر) تا یک سال ما همدیگه رو ندیدیم ولی با اسمس و زنگ که به مرور بیشتر میشد با هم در تماس بودیم. (البته تماس تلفنی از هفته ای یک بار بیشتر نمی شد) تا اینکه من ارشد تهران قبول شدم و اونجا همدیگه رو دیدیم (برای دیدن اقوامش اومده بود تهران) و بازهم چندماه دور از هم بودیم تا اینکه برای شرکت تو کلاس های کنکور ارشد چند ماهه اومده تهران و تقریبا هفته ای یک بار میبینیم هم رو.
    پدر و مادرم از ابتدا در جریان آشنایی من با این دختر بودند، با این دوستی مشکلی نداشتن و دختر رو هم دیده بودن و خیلی هم برخورد خوبی باهاش داشتن ولی بعد از یه مدت مخالفتشون رو نشون دادن و گفتن ارتباط ما داره بیشتر میشه که برای هیچکدوممون درست نیست و بهتره این دوستی رو تموم کنیم.
    من تو اون مدت به ازدواج فکر کرده بودم ولی سطحی و چون شرایطی هم نداشتم (وهنوز هم ندارم) جدی فکر نکرده بودم. خونواده میگفتن شما (البته بیشتر منظورشون خود خونواده ها بود) اصلا با هم تناسبی ندارین و نداریم! دو موضوع اصلی که توی حرف زدن و بحثامون روش تاکید میکردن یکی بزرگتر بودن دختر از من و دومی اختلاف فرهنگی خونواده هاس. که روی این اختلاف فرهنگی بیشتر حساسند.
    من اونموقع برای خودم دلیلی نمیدیدم که این رابطه رو تموم کنم که ادامه دادم. ولی الان حرف خونواده این شده که میخوای دوست باشی خب باش ولی هیچوقت انتظار نداشته باش که ما برات در این مورد قدمی برداریم. حتی تو اولین صحبت ها هم من هرچقدر میگفتم که حداقل چند درصد احتمال بدین که این اتفاق بیفته و اونا همون رو هم کلا منتفی میدونستن.
    خونواده ما 4 نفریه و اونا 10 نفری... میگن تو الان فقط یه نفر رو میبینی و هرچقدر هم باهم خوب باشین با این تعداد افراد زیاد به مشکلاتی میخوری که الان بهش فکر نمیکنی و ما خبر داریم. سطح خونواده ها اصلا به هم نمیخوره و ...
    حالا در مورد این دختر بیشتر بگم : (اینکه اول موضع خونواده رو گفتم و بعد نظر خودم رو احتمالا اینجور برداشت میشه که نظر خونوادم برام مهمتره یا شخصیت مستقلی ندارم که دومیش خیلی بیراه نیست! من هنوز مستقل بودن رو تمرین زیادی هم نکردم)
    اشتراکات من با این دختر خیلی زیاده و خیلی خوب حرف هم رو میفهمیم و اون هم واقعا فهمیده اس...
    در مورد مسایل دینی تا حد خیلی زیادی هم عقیده ایم. (من آدم مذهبی نیستم)
    در مورد چرایی دین، شخصیت پیامبرها، آیا دین منبع اخلاقه، آیا مذهبیون آدم های اخلاقی تریین، و ...
    اینکه میگم فهمیده اس یعنی اگه من در مورد فرگشت(تکامل) باهاش صحبت کنم اونم مطالعه داشته و میدونه و نظر داره.
    یعنی اگه من در مورد مسئله بزرگی مثه وجود یا عدم وجود خدا بخام بحث کنم نمیگه من خدا رو قبول دارم و بحثی هم ندارم، میتونیم باهم صحبت کنیم و دلایلی که برای اثبات وجود و عدم وجود خدا هست رو مطرح کنیم و روشون بحث کنیم.
    یعنی در مورد خیلی مسائل اجتماعی..سیاسی و ... میتونیم حرف بزنیم و حرف هم رو هم بفهمیم.
    هردو علاقه زیادی به طبیعت و حیوانات داریم و اینجوری نیستیم که کوچکترین زباله ای بخایم جایی بریزیم یا کوچکترین صدمه ای به موجود زنده ای بزنیم. حتی وقتی صحبتش شد دیدیم هردومون مخالف قربانی کردن یه موجود برای هر مراسمی که به خاطر ما باشه هستیم.
    کسیه که تو دبیرستان اشعار مولانا و شمس رو میخونده... اگه یه کتاب خوب بخونه که دردناکه این حس رو کاملا میفهمه...یه کتاب میتونه حالش رو کلا بد کنه یا برعکسش. موقع کتاب خوندن تخمه نمیشکنه و تهش هم بگه خب یه داستان بود فقط. همین طور در مورد فیلم دیدن و چیزایی ازین قبیل.
    و علاوه بر همه اینها کاملا شخصیت شیطونی داره! که بیشتر از دوستاش اینجوریه.
    از غیبت کردن خیلی بدش میاد و حساسه نسبت بهش.
    اصلا آدمایی نیستیم که کوچکترین دروغی بهم گفته باشیم تو این مدت(شاید بگین از کجا میدونی؟ خب میتونم این اطمینان رو داشته باشم که تا الان نشده که حرفی رو برام معلوم بشه که دروغ بوده)

    تو موضوعاتی مثل کار بیرون خونه، ادامه تحصیل، حتی ادامه زندگی در صورت جورشدن شرایط تو یه کشور دیگه هم هم نظریم.
    تفاوتامون شخصیت بیشتر اجتماعی اون و کمتر اجتماعی من، پرجنب و جوش تر بودن اون و آروم تر بودن من، بیشتر اهل تفریح بیرون رفتن اون و بیشتر پای اینترنت نشستن من... (فعلا همینا به ذهنم میرسه)
    خیلی چیزای دیگه هست که میتونم بگم ولی فعلا نمیخوام بیشتر ازین طولانی بشه.
    برگردم به خودم...
    من دانشجوام...شغل ندارم...مستقل هم طبیعتا نیستم...برای ازدواج هم خب زوده هنوز... (23.5 سالمه) از نظر عاطفی تو این مدت درسته به هم وابسته شدیم ولی نه اونجوری که هردومون بگیم ما "باید" به هم برسیم و الان شما فقط بهمون بگین چجوری.
    میخوام اینو بدونم که تو موقعیت الان چه کاری مناسب تره. من اینکه کسی باهام باشه که بتونم بعد ازخستگی کار روزانه بشینم و یک ساعت باهاش حرف بزنم و دقیقه دقیقه اش هم رو بفهمیم، رو ترجیح میدیم به کسی که همه اون معیارای عامیانه ای که سطحی گفته میشه رو داشته باشه، اصلا تک دختر باشه! بابای پولدار داشته باشه! و ... (خودتون اضافه کنین) ولی تو اون یه ساعت صحبت منو نفهمه، و من اونو نفهمم...
    اینکه بخوام الان تصمیم قطعی بگیرم غیر ازینکه هیچکدوممون هنوز مطمئن به چیزی نیستیم من هم اون شرایط لازم رو ندارم.
    (مسئله مخالفت خونواده به کنار)
    اینکه هم همینجور ادامه بدیم تا چندسال دیگه که شرایط من بهتر بشه و احتمالا (نمیدونم) بتونم تو این مدت خونواده رو هم متقاعد کنم این مسئله هست که چون اون از من دو سال بزرگتره و دختر هم هست فرصتش محدودتر ازمنه. و اگر مخالفت خونواده تا اونموقع هم ادامه داشت یا من باید قید خونواده رو بزنم و بدون پشتیبان قدم بزارم جلو که هم شرایط سختیه و هم چه معلوم که خونواده اون یه نفر تنها رو قبول کنن. و بعد هم ضربه اصلی رو اون میخوره.
    ...
    خونوادم گاهی حرفایی میزنن مثل اینکه تو چرا با کس دیگه ای که اون شرایط خونوادگی و سنی رو داره آشنا نمیشی تا بتونی ببینی این تفاهم رو با اون هم میتونی داشته باشی یا نه...تو وقتی پیشنهاد ما رو رد میکنی پس ماهم حق داریم که به حرفت گوش نکنیم. یک نفر از آشناها (نه فامیل) رو هم پیشنهاد دادن... ولی من تا الان نتونستم (یا نخواستم) باهاش آشنا بشم. شخصیتم اینجور بوده که وقتی با یک نفرم نمی تونم با کس دیگه ای هم باشم. ولی پیشنهاد مشاوری هم که پیشش یه بار رفتم این بود که در همین حد آشنایی و شناخت با اون هم آشنا شو، یه جوری با خونوادت راه بیا تا اونام باهات راه بیان.
    ...
    خیلی طولانی شد! شرمنده!

  2. کاربر روبرو از پست مفید pmforlife تشکرکرده است .

    Amir_23 (دوشنبه 11 فروردین 93)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 مرداد 93 [ 19:23]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    196
    سطح
    3
    Points: 196, Level: 3
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    10
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    احتمالا هیچ کس نظری نداره!
    از مدیرای عزیز میخوام اگه صلاح میدونن این تاپیک رو نمیدونم ببندن، حذف کنن، ... هر چی صلاحه!

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 08:11]
    تاریخ عضویت
    1392-1-27
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    4,855
    سطح
    44
    Points: 4,855, Level: 44
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    129

    تشکرشده 303 در 118 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام دوست خوب.
    گفتی شرایط ازدواج نداری و مستقل نیستی و الانم خیلی به ازدواج فکر نمیکنی درست متوجه شدم؟؟؟؟
    الان دوستی شما یه نوع دوستی اجتماعیه.به نظرم شما مثل خواهر برادرین تا چیز دیگه ای...
    نگفتی دختر خانم چند سالشه؟
    راستش نمیدونم چرا مردم رو تعداد اعضای خانواده نظر میدن خوب طرف حالا تک بچه باشه یا بچه دهم چه فرقی تو رفتارش و اخلاقش داره؟اگه واقعا فرقی داره بگید علاقه مندم بشنوم...
    مایه همکلاسی داشتیم دختره یه سال از پسره بزرگتر بود پسره از بچه های ترم پایینی بود و خانواده اش کم جمعیت بودن و دختره از خانواده پرجمعیت الان باهم عقد کردن خداروشکر خوشبختن.ولی شما اول دقیقا هدفت رو از این رابطه مشخص کن و بگو تا دوستان راهنماییت کنن..

  5. کاربر روبرو از پست مفید setareh 1390 تشکرکرده است .

    pmforlife (شنبه 20 اردیبهشت 93)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اردیبهشت 94 [ 14:05]
    تاریخ عضویت
    1392-2-29
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,615
    سطح
    23
    Points: 1,615, Level: 23
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 36 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز

    بنظرم احساسات شما بیشتر هیجانه (و هیجانی هم صحبت میکنی) و شاید هنوز به بلوغ کافی ذهنی برای ازدواج نرسیده باشی.
    نحوه تفکر راجع به شخصیت پیغمبرها یا شعر خوندن و نوع فیلم دیدن یک نفر یک چیزهاییه که یک سکانس از زندگیه یک نفره نه زندگی روتین و روزمره اون شخص. ما تو ازدواج با روتین آدمها سر و کار داریم.

    خانوادت کاملا راست میگن.خانواده ای که 10 فرزند داره و خانواده ای که 2تا فرزند داره حتا اگر مال یک شهر و فرهنگ بودن لول های اجتماعی شون خیلی فرق داره.
    چه برسه که یک نفر از یک شرق کشور و دیگری از غرب کشور باشه با دو فرهنگ کاملا ناهمگون.

    این خانم الان حدود 25-26 سالشه که احتمالا شخصیت ثبات یافته ای داره و شما هنوز در حال طی کردن تعارضات درونی خودت هستی که یه مرحله از رشد شخصیته.
    حالا حالا واسه ازدواج عجله نکن چون جا داری واسه رشد و کمال و بعد اون به فکرش باش.

    فکر میکنم این احساسات شما ناشی از ترشح برخی واسطه های عصبی مغزه که صرفا به دنبال بقای نسله (فنیل اتیل آمین) تا عشق و آینده نگری برای ایجاد یک زندگی مشترک پایدار.

    گرچه خوبی هایی هم این خانوم دارن که سرجای خود. صحبت من متناسب بودن یا نبودن شما دو نفره.

  7. 2 کاربر از پست مفید yasi_20 تشکرکرده اند .

    pmforlife (شنبه 20 اردیبهشت 93), sara 65 (شنبه 20 اردیبهشت 93)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 مرداد 93 [ 19:23]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    196
    سطح
    3
    Points: 196, Level: 3
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    10
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط setareh 1390 نمایش پست ها
    سلام دوست خوب.
    گفتی شرایط ازدواج نداری و مستقل نیستی و الانم خیلی به ازدواج فکر نمیکنی درست متوجه شدم؟؟؟؟
    الان دوستی شما یه نوع دوستی اجتماعیه.به نظرم شما مثل خواهر برادرین تا چیز دیگه ای...
    نگفتی دختر خانم چند سالشه؟
    راستش نمیدونم چرا مردم رو تعداد اعضای خانواده نظر میدن خوب طرف حالا تک بچه باشه یا بچه دهم چه فرقی تو رفتارش و اخلاقش داره؟اگه واقعا فرقی داره بگید علاقه مندم بشنوم...
    مایه همکلاسی داشتیم دختره یه سال از پسره بزرگتر بود پسره از بچه های ترم پایینی بود و خانواده اش کم جمعیت بودن و دختره از خانواده پرجمعیت الان باهم عقد کردن خداروشکر خوشبختن.ولی شما اول دقیقا هدفت رو از این رابطه مشخص کن و بگو تا دوستان راهنماییت کنن..
    سلام...اول هم از شما هم از کاربر yasi عذر میخوام که خیلی دیر دارم پاسخ میدم...
    و ممنون که وقت گذاشتین و نظرتون رو باهام درمیون گذاشتین.
    در جواب سوال هایی که پرسیده بودین، درسته، به نظر خودم حداقل تا چند سال دیگه زوده برای ازدواج کردنم، دخترخانوم هم الان 26 سالشه و من 24. حساسیت رو تعداد اعضای خانواده به خاطر تاثیر روی اخلاق و رفتار خود شخص نیست، به خاطر مسائلیه که از نظر خونواده من، اون ها این چیزا رو خیلی بیشتر از من میدونن چون تجربه اش رو داشتن و من الان فقط به خودمون دونفر و خوبی های شخص مقابلم فکر میکنم و بقیه مسائل رو درنظر نمیگیرم، نسبت به این حساس اند که تفاوت فرهنگی ما دو خونواده زیاده و مثلا دخالت های بیشتری ممکنه تو زندگی ما دونفر از طرف بقیه اعمال بشه و یا حتی من بعدا مقایسه بشم (بیشتر از جهت منفی) با بقیه دامادهای اون خونواده و یه همچین چیزایی. من نمیتونم بگم همچین چیزایی اصلا نیست ولی با توجه به شناختی که تا الان بدست آوردم میتونم بگم نگرانی های این چنینی اونا بیشتر به خاطر فرهنگیه که پدر و مادرم باهاش سر کردن و اینکه هرچقدر زن و شوهر سعی کنن تا دیگران براشون تصمیم نگیرن بازهم تو این مناطقی که اونا بزرگ شدن (و بخصوص تو دوره زمانی نسل قبل) هرکسی به خودش اجازه میداد تا برای دونفری که ازدواج کردن تعیین تکلیف کنه و این حق دخالت رو به خودش میداد، حالا شناخت تا الان من اینجور بوده که تو فرهنگ اون نواحی که دخترخانوم توش بوده این مدل مشکلات نه که اصلا نباشه ولی خیلی کمتره.
    اینکه گفتین دوستی مون یه دوستی اجتماعیه و مثل خواهر و برادریم راستش نمیتونم بگم دوستی مون تو این مسیر قرار داره، چون اگه تو موقعیت الان برای اون خواستگار بیاد دیدگاهش راجع به اون شخص و تصمیم گرفتنش مسلما متفاوته نسبت به زمانی که با من دوست نبوده. و همین طور هم من نمیتونم رابطه ای که باهاش دارم رو با دختر دیگه ای هم داشته باشم، و پس این دوستی فراتر از یه دوستی اجتماعیه.
    در مورد هدف هم که پرسیدین من همیشه این نظر رو داشتم و دارم که میونه ای با سنت قدیمی ازدواج و خواستگاری ندارم و با این موضوع کلا مشکل دارم که بار اول یه دختری رو تو یه مهمونی ببینی و با یه ربع صحبت کردن بشه تصمیم گرفت که این آشنایی رو بهتره همین جا خاتمه یا ادامه اش داد. چون چجوریه که برای دوستی های قبل از ازدواج معمولا این رو مطرح میکنن که تو این دوره هردوطرف سعی شون اینه که بهترین نمای شخصیتی خودشون رو به نمایش بزارن و بعد از ازدواجه که شخصیت کامل همدیگه رو میتونن تجربه کنن، حالا همین ایراد رو نمیشه برای آشنایی و صحبت های خیلی کوتاه خواستکاری های سنتی گرفت؟ دیگه اینکه تو مدل سنتی درصد تاثیرگذاری پدرو مادرها خیلی بالاست ولی تو مورد آشنایی و دوستی خود پسر و دختر نظر خود دونفر اهمیت بیشتری پیدا میکنه و خب منم همین رو ترجیح میدم.
    خلاصه اینکه هدف من از دوستی با یه دختر شاید در مراحل ابتدایی فقط یه دوستی اجتماعی باشه که هدفش خیلی با دوستی با یه پسر تفاوت نکنه ولی اگه این آشنایی و دوستی عمیق تر شد به فکر مسئله ازدواج هم هستم و فکر میکنم شاید نسبت به میانگین جامعه پسرهای الان که تو این دوره از ازدواج فراری ان! من اونجوری نیستم، البته سعی میکنم تا شرایطش رو نداشته باشم اقدام جدی بزای این موضوع نکنم تا بعدا با مشکلات زیادی روبرو بشم. در مورد دوستیم با این دخترخانوم هم نظرم اینه که میتونیم بیشتر از دوتا دوست برای هم باشیم، اما بعد ازینکه معیارهام شکل درست تری به خودشون گرفتن و تونستم موضوعاتی که الان با خونوادم دارم رو حل کنم.

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 خرداد 93 [ 00:06]
    تاریخ عضویت
    1393-2-10
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    228
    سطح
    4
    Points: 228, Level: 4
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience PointsTagger First Class31 days registered
    تشکرها
    3

    تشکرشده 32 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام این نظر شخصی من هست شما تو ازدواج فقط با دختر ازدواج نمی کنی بلکه با خانواده و همه چیزش باید خواه ناخواه ازدواج کنی. و خانواده دختر هم اول به خانواده تو دختر میدن بعد به خودتون. منم مثه شما خانواده ام با ازدواج ام مخالفت کردن بخاطر تفاوت در سطح فرهنگی و اجتماعی من بخاطر عشقم دو هفته بیمارستان بستری بودم هنوز هم هیچ دختری را اندازه اون دوست ندارم ولی خوشحالم که دل پدر و مادرم را نشکوندم. داداش من ی کوچولو بیشتر فکر کن و اینم یادت نره خدا و اهل بیت همیشه هستند و بهترین همراه و دوست ما هستند ازشون کمک بگیر. یا حق

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 مرداد 93 [ 19:23]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    196
    سطح
    3
    Points: 196, Level: 3
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    10
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط yasi_20 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    بنظرم احساسات شما بیشتر هیجانه (و هیجانی هم صحبت میکنی) و شاید هنوز به بلوغ کافی ذهنی برای ازدواج نرسیده باشی.
    نحوه تفکر راجع به شخصیت پیغمبرها یا شعر خوندن و نوع فیلم دیدن یک نفر یک چیزهاییه که یک سکانس از زندگیه یک نفره نه زندگی روتین و روزمره اون شخص. ما تو ازدواج با روتین آدمها سر و کار داریم.
    سلام دوست عزیز
    درمورد نرسیدنم به بلوغ ذهنی برای ازدواج خب فکر نمیکنم که فکرت غلط باشه! شاید هنوز مونده تا به این مرحله برسم.
    اینکه تو زندگی با روتین آدما سروکار داریم دوست دارم بیشتر صحبت کنیم، آیا این روتین رو با آشنایی قبل از ازدواج نمیشه فهمید؟ یا باز برمیگرده به مورد قبل یعنی همون نرسیدن به بلوغ ذهنی؟ البته اینو هم بگم که چند مثالی که من زدم و شما هم بهشون اشاره کردین در همون اوایل آشنایی برام بیشتر مهم بودند، و کم کم چیزای دیگه مهم تر شدن که شاید چون مثال زدنشون به راحتی و روشنی اون مواردی که گفتم، نبود، کمتر بهشون اشاره کردم...
    نمیدونم این برداشتم درسته که منظورت به داشتن معیارهای درست ازدواج مربوط میشه؟ در این مورد هم بخام بگم تو این انجمن گاهی دیدم که معیارهایی مطرح شده مثل این که من میخام خانومم چادری باشه! یا تو محیط مردانه کارنکنه! یا اصن کار نکنه! نجیب باشه! حرف گوش کن باشه! ... این چیزا نمیتونن واسه من معیار باشن، مثلا نوع پوشش من حق رو به خود زن میدم که پوشش رو انتخاب کنه، ضمن اینکه خودم به داشتن حجاب اعتقاد ندارم ولی زن رو به نداشتنش مجبور نمیکنم! که البته نوع پوشش الان این دخترخانوم، من کاملا موافقشم. یا درمورد کارکردن، تو زندگیای الان که خیلی سخته که یه نفرفقط بخاد کارکنه و باز هم اون میخاد کارکنه و هم من موافق کارکردنش هستم، حتی گفتن اینکه من موافق کارکردنشم برای سنگینه! چون تفاهم بین ما اونقدر هست که یه همچین چیزایی اصلا به نظرمون نمیاد!

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 مرداد 93 [ 19:23]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    196
    سطح
    3
    Points: 196, Level: 3
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    10
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط yasi_20 نمایش پست ها
    خانوادت کاملا راست میگن.خانواده ای که 10 فرزند داره و خانواده ای که 2تا فرزند داره حتا اگر مال یک شهر و فرهنگ بودن لول های اجتماعی شون خیلی فرق داره.
    چه برسه که یک نفر از یک شرق کشور و دیگری از غرب کشور باشه با دو فرهنگ کاملا ناهمگون.

    این خانم الان حدود 25-26 سالشه که احتمالا شخصیت ثبات یافته ای داره و شما هنوز در حال طی کردن تعارضات درونی خودت هستی که یه مرحله از رشد شخصیته.
    حالا حالا واسه ازدواج عجله نکن چون جا داری واسه رشد و کمال و بعد اون به فکرش باش.

    فکر میکنم این احساسات شما ناشی از ترشح برخی واسطه های عصبی مغزه که صرفا به دنبال بقای نسله (فنیل اتیل آمین) تا عشق و آینده نگری برای ایجاد یک زندگی مشترک پایدار.

    گرچه خوبی هایی هم این خانوم دارن که سرجای خود. صحبت من متناسب بودن یا نبودن شما دو نفره.
    در مورد اختلاف فرهنگی که بین ما وجود داره، یکی مسئله تفاوت تعداد اعضای خانواده و دیگری از دوشهر دوراز هم بودن، درسته که تفاوت هست، ولی اینم درسته که با وجود این تفاوت ها کلا رای به مخالفت داد؟ چون اختلافاتی که باعث میشه دو خونواده نتونن با هم کنار بیان بین هزارتا خونواده با تعداد یکسان و از یک شهر یکسان هم ممکنه اتفاق بیفته، اینو قبول دارم که درصدش کمتره و در مورد ما دونفر احتمالش بیشتر، ولی بلاخره قطعی که نیست! این احتمال هم هست که تفاهم دو خونواده زیاد هم باشه، نباید اجازه داد تا یه آشنایی اولیه صورت بگیره تا برپایه اون با دید روشن تری بشه گفت که تفاهم وجود داره یا نه؟ و نه فقط به صرف اختلاف تعداد و شهرهای محل زندگی؟
    به نظر من هرروز داره این مرزهای فرهنگی کم رنگ تر میشه و دیگه کمتر مثل سابقه که یک شهر آداب و رسوم خیلی خاص خودش رو در موضوعی مثل ازدواج داشته باشه، حالا کاری به خوب یا بدبودن این پدیده ندارم و فقط اینو میخام بگم یه جورایی فرهنگ های مختلف دارن به یک سمت پیش میرن.
    در مورد اینکه برام زوده و عجله نداشته باشم خب درسته، ولی مسئله اینجاست که این موضوع برای دخترخانوم خیلی صدق نمیکنه،چون هم به خاطر دختربودن و هم دوسال بزرگتر بودنش از من بلاخره وقت کمتری داره برای تصمیم گیری. من هم نمیخوام جوری عمل کنم که فقط خودم رو در نظر بگیرم و بگم هنوز زوده و باز هم صبر کنیم، از یه طرف همون قدر که من اونو دوست دارم اون هم من رو دوست داره و خب بیشتر ازین مدتی که با هم دوست بودیم رو صبر میکنه (باوجود فشاری که بلاخره از طرف خونوادش هست برای تصمیم گیری و قبول کردن ازبین خواستگارهایی که داره) ولی از طرف دیگه من درکش میکنم که هرروز سخت تر باشه براش این وضعیت. وقتی من هیچ اقدام اولیه ای رو انجام ندم اون شک و دودلی هرروز بیشتر میشه براش...
    برای همین اینجور فکر میکنم که شاید تصمیم بهتر راضی کردن خونوادم باشه برای آشنایی و نه صرفا مخالفت کردن به خاطر اختلافات خیلی کلی اینجوری...
    نظر شما در این مورد چیه؟ اینکه من تلاشم رو بزارم برای راضی کردنشون و احتمالا یک نامزدی که مدتش بیشتر از معمول باشه تا من هم تو این مدت بتونم کامل تر مستقل بشم (چه از نظر مالی و اقتصادی، چه فکری و شخصیتی)...؟
    همون طور که ازدواج کردن موضوع ساده ای نیست که بشه راحت درموردش تصمیم گرفت و باید همه جوانب رو سنجید، از طرف دیگه گذشتن از یک نفر بخاطر این اختلافات (که هنوز مشخص نیست که واقعا اختلافند؟!) هم اصلا ساده نیست...


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.