به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 خرداد 97 [ 10:51]
    تاریخ عضویت
    1392-9-10
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    4,906
    سطح
    44
    Points: 4,906, Level: 44
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 48.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    122

    تشکرشده 156 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array

    هنوز نتوانسته ام به همسرم اعتماد کنم و به همین دلیل مدام آزارش می دهم

    در پی اتفاقاتی که چند سال پیش افتاد و خطاهایی که شوهرم انجام داد، شدیدا بهش بی اعتماد شده بودم و دائم بازخواست و سین جیمش می کردم. چند بار همسرم اظهار کرد که خسته شده و حاضر نیست دیگه با بی اعتمادی زندگی کنه. من هم قول دادم که بهش اعتماد کنم. اما الان مدتهاست تلاش می کنم و موفق نمیشم. یه مدت همه چیز آرومه و من هم ته قلبم واقعا بهش اعتماد می کنم. اما تا کوچکترین مساله مشکوکی پیش میاد همه چیز و زیر سوال می برم و تمام تلاش هام به هدر می ره
    امروز صبح دوباره خرابکاری کردم. همسرم موقع رفتن به سرکار دوش گرفت و سشوار کشید و به خودش عطر زد. منم ته دلم خالی شد که نکنه با کسی قرار داره. نیم ساعت بعد زنگ زدم محل کارش و همکارش گفت هنوز نیومده. منم داشتم سکته می کردم که 100 درصد با کسی قرار داره
    بهش زنگ زدم و پرسیدم کجایی؟ گفت بانک
    چند دقیقه بعد زنگ زد و گفت رفته بودم بانک تا قسط ها رو بدم. با اینکه دیشب بهم گفته بود فردا می خوام برم بانک اما باز حرفش و باور نکردم و به روش آوردم که بهش شک دارم و ازش خواستم قسم بخوره
    همسرم شدیییییدا عصبانی شد و گفت برم حسابش و چک کنم تا باور کنم. حسابش و چک کردم و دیدم واقعا بانک بوده
    خدااااایا همش خرابکاری می کنم. دارم خودم با دستای خودم زندگیمو خراب می کنم
    تو رو خدا کمکم کنید و بگید چطوری این خرابکاری رو درست کنم. انقدر بابت این مسایل و سوء تفاهمات ازش عذرخواهی کردم که دیگه می دونم فایده ای نداره
    خواهش می کنم کمکم کنید. چیکار باید بکنم الان؟ کلا چیکار باید بکنم تا خطاهای گذشته همسرم و فراموش کنم و بهش وااااقعا اعتماد کنم؟
    ویرایش توسط مدیرهمدردی : جمعه 08 فروردین 93 در ساعت 18:44 دلیل: اصلاح عنوان

  2. کاربر روبرو از پست مفید S.H.I.D.E.H تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 17 فروردین 93)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 خرداد 97 [ 10:51]
    تاریخ عضویت
    1392-9-10
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    4,906
    سطح
    44
    Points: 4,906, Level: 44
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 48.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    122

    تشکرشده 156 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان. می شه در صورت امکان راهنماییم کنید تا کلا این قضیه توی زندگیم حل بشه
    همون روز بعد از اون جریان به همسرم اس ام اس زدم: "معذرت می خوام. لطفا فراموشش کن"
    اون هم دیگه چیزی به روم نیاورد. الان ظاهرا همه چیز آرومه. اما می خوام این مشکل و با خودم حل کنم تا دوباره با کوچکترین مساله ای بهش شک نکنم. دست ندارم همیشه ذهنم درگیر این مسایل باشه. همسر من واقعا مرد خوبی است و خصلت های خوبش خیلی زیاده. دوست ندارم خودم با کارهام به سمتی سوقش بدم که خدای نکرده دوباره خطا کنه. اما دست خودم نیست. سر هر مساله ای من اولین چیزی که به ذهنم خطور می کنه اینه که نکنه دوباره داره یه کاری می کنه و من خبر ندارم؟
    ممنون می شم راهنماییم کنید

  4. کاربر روبرو از پست مفید S.H.I.D.E.H تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 17 فروردین 93)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 دی 96 [ 22:59]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    نوشته ها
    297
    امتیاز
    6,423
    سطح
    52
    Points: 6,423, Level: 52
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    625

    تشکرشده 345 در 183 پست

    Rep Power
    51
    Array
    شوهرتون خیانتکار بود؟؟؟اگه میشه به تاپیک خانوم "دختر7" سری بزنید؛؛؛چطوری شد که دیگه خطاهاشو تکرار نکرد؟؟؟

    - - - Updated - - -

    شوهرتون خیانتکار بود؟؟؟اگه میشه به تاپیک خانوم "دختر7" سری بزنید؛؛؛چطوری شد که دیگه خطاهاشو تکرار نکرد؟؟؟
    راستی عیدتم مبارک
    ***
    حالا تالار خلوته ایشالا بچه ها میان کمکتون میکنن

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 خرداد 97 [ 10:51]
    تاریخ عضویت
    1392-9-10
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    4,906
    سطح
    44
    Points: 4,906, Level: 44
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 48.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    122

    تشکرشده 156 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    2 سال پیش متوجه شدم که همسرم ارتباط تلفنی و اس ام اسی به زنی داره که قبلا همکلاسی دانشگاهش بوده و همسرم بهش علاقه داشته البته اون زن ازدواج کرده بود و بچه هم داشت و توی اس ام اس هایی که ازش خوندم هیچ ارتباط عاطفی و احساسی در کار نبود. حتی مطمئنم که همسرم وقتی اون اس ام اس ها رو می زد دیگه علاقه ای بهش نداشته و صرفا شیطنت بوده (از رابطه عاشقانه اش تو اون زمان با من و اس ام اس هایی که بینشون رد بدل شده بود و از گفته های خودش که می دونم در هیچ شرایطی دروغ نمی گه). ارتباطشون حدود 1 ماه بوده و به جز یکبار که با هم دیدار کرده اند بقیه اش اس ام اس و گاهی تلفن بوده.بیشتر از یکسال طول کشید تا من بتونم همسرم و ببخشم و بر اثر ضربه روحی ای که خورده بودم مدت ها تحت درمان بودم.
    الان زندگیمون به روزهای خوبش برگشته و من دوست دارم بتونم دوباره به همسرم اعتماد کنم. اما نمی تونم.

  7. 2 کاربر از پست مفید S.H.I.D.E.H تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 17 فروردین 93), شیدا. (شنبه 09 فروردین 93)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    سلام SHIEDE گرامی

    من که نه تجربه اشو دارم نه کارشناس هستم ااما اینجا مقالات زیادی وجود داره که میتونه کمکتون کنه به اونا سر زدین؟

    شما تا حالا پیش مشاور هم رفتین؟
    چکارهایی کردین تا این حس بی اعتمادی و از بین ببرین؟

    اگه بخواین میتونین اینجا هم از وجود کارشناسان هم کمک بگیرین. میتونین اشتراک انجمن آزاد و بگیرین و از کارشناسان کمک بخواین البته ممکنه اینجا هم سر بزنن.

    یه سوال شخصی هم داشتم ازتون ببخشید شما امکان پیام خصوصی نداشتین که ازتون بپرسم.

    این سوال من ربطی به مشکل خودتون نداره ها به کس دیگه ای مرتبطه که یجورایی رفتارش مثه شخصیت شماست.برای همین خواستم ازتون بپرسم.

    اگه شوهر شما قبل از ازدواج و عقد رسمی در دوران نامزدیتون اینکار و میکردن حتی اگه مدتش کمتر هم میبود (مثلا چند روز کمتر از یه هفته.) بازم حاضر بودین باوجود حس دوست داشتنتون نسبت به ایشون همراه با بی اعتمادی بوجود آمده بااهاشون ازدواج کنین؟
    این سوال و از این جهت میپرسم که شما تجربه زندگی بعد از بخشش این نوع خیانت و داشتین.
    (لطفا وقتی جواب میدین از جهت احساس زیاد جواب ندین فرض کنین میخواین به کسی بگین که درست همین اتفاق شما براش افتاده با این تفاوت که قبل از عقد بوده.و احساسشم زیاد نیست که بخواد مثلا خیلی آسیب ببینه با این تفاوت که حالت بی اعتمادیش هم درست مثه شماست نمیتونه زیاد خوب کنترلش کنه.)
    ببخشید سوال نامرتبط پرسیدم ، آخه شما جز مشترکین هم نبودین خصوصی پرسیده بشه. بهرحال اگه هم دوست نداشتین پاسخ بدین اشکالی نداره.

    من بجای راه حل دادن تازه سوالم پرسیدم . بازم عذر میخوام

    ممنون میشم اگه جوابشو بدین.
    موفق باشین.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 09 فروردین 93 در ساعت 13:51

  9. 4 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (یکشنبه 17 فروردین 93), khaleghezey (یکشنبه 17 فروردین 93), S.H.I.D.E.H (شنبه 09 فروردین 93), شیدا. (شنبه 09 فروردین 93)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 خرداد 97 [ 10:51]
    تاریخ عضویت
    1392-9-10
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    4,906
    سطح
    44
    Points: 4,906, Level: 44
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 48.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    122

    تشکرشده 156 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون که جواب دادی دختر بی خیال عزیز
    در خصوص مشکل خودم: بله من مدت زیادی پیش مشاور و حتی روانپزشک رفتم تا ضربه ناشی از این قضیه رو بتونم ترمیم کنم. حتی همسرم هم مدتی با من مشاوره می آمد و انصافا خیلی باهام راه اومد تا اعتماد سازی کنه. هنوز هم تمام پسوردهاشو دارم و با اینکه می دونه متاسفانه هراز گاهی گوشی و facebook و ایملش و چک می کنم و از این کار هم متنفره، اما باز هم پسوردش رو عوض نکرده
    در خصوص خودت:
    واقعیت اینه که کنار اومدن و نیومدن با این موضوع به چند تا عامل بستگی داره:
    1- شدت و نحوه خیانت (و حتی به نظر من ارتباط عاطفی بدتر از ارتباط فیزیکی است)
    2- چقدر امکان تکرارش وجود داره و آیا شخصیت فرد به گونه ای است که برایش تبدیل به عادت بشه یا نه (من بسیار نگران این موضوع بودم که همسرم از نظر شخصیتی دچار مشکل باشه و نیاز به ارتباط همزمان با چند نفر داشته باشه/ از روانپزشکم خواستم این موضوع رو بررسی کنه و ایشون گفت این کار به دلیل حس قدرت طلبی و انتقام جویی ای بوده که همسرم به اون دختر داشته به دلیل جواب منفی ای که 10 سال قبل بهش داده بوده. گفت از نظر شخصیتی همسرم سالم است.)
    در کل من این واقعیت رو پذیرفته ام که هر شخصی امکان داره تو زندگیش مرتکب این خطا بشه. هیچ وقت نمیشه گفت کسی که خطا نکره هرگز خطا نمی کنه و هیچ وقت هم نمیشه با اطمینان گفت کسی که خطا کرده خطاشو تکرار می کنه.
    ولی واقعیت اینه که به دلیل شرایط فیزیکی مردها و عرف جامعه، متاسفانه بسیاریشون کم یا زیاد، برای یکبار هم که شده دست از پا خطا می کنند.
    من نمی تونم با قاطعیت بگم چیکار می کردم . در مورد خودم چون که قبل از عقد 3 سال با همسرم آشنایی داشتم و عشق عمیقی بینمون به وجود اومده بود، احتمالا می بخشیدمش. اما شما گفتی ارتباط عمیقی بینتون شکل نگرفته . پس می تونی منطقی تر تصمیم بگیری. به خصوص 2 موردی رو که بالا گفتم با دقت بررسی کن
    موفق باشی





    لطفا نظر بدهید دوستان. واقعا به کمکتون احتیاج دارم.

  11. 3 کاربر از پست مفید S.H.I.D.E.H تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (یکشنبه 17 فروردین 93), khaleghezey (یکشنبه 17 فروردین 93), شیدا. (شنبه 09 فروردین 93)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    سلامی دوباره

    من کلی نوشتم بعد همش پرید

    نگفتین که مقالات و خوندین یا نه؟

    در خصوص مشکلتون کلی حرف زدم دیگه خلاصه شو یادمه همونو میگم.

    من کارشناس نیستم پس فقط نظرمو میگم راستش من فکر نمیکنم رمز ایمیل شوهر و داشتن چیز بدی باشه ، البته من اینجا خوندم که میگن به حریم خصوصی همدیگه نباید وارد بشیم.
    اما بنظر خودم وقتی زن و شوهر چیزی برای پنهان کاری نداشته باشن خب پس چه اشکال داره که رمز ایمیل همدیگه هم داشته باشن؟
    من کسانی و میشناسم که باهم ایمیل مشترک دارن و استفاده میکنن
    حتی بعد ازدواج یه اکانت فیس بوک جدید و اشتراکی درست میکنن.

    و دورو اطرافیان هم میدونن که مثلا همسران هم به این ایمیل و اکانتا دسترسی دارن .

    بنظرم این از یه جهتی خوبه بخاطر اینکه من خودم اینجا چند بار خوندم که مثلا خانوم میگفت شوهرم دوست نداشته خیانت کنه همکارش همکلاسش بوده که پیام میداده یا ایمیل میزده و....
    خب وقتی این همکار یا همکلاسی یا دوست و آشنا و فامیل .... بدونن که ایمیل و اکانت مشترک هست و همسر هم به این پیام ها دسترسی داره دیگه این اتفاقات هم کمتر میوفته.

    من فکر میکنم شوهر شما بیشتر از نحوه چک کردن شما ناراضی هستن نه اینکه پسوردشونو دارین و حالا هرازچندگاهی یبار از اکانت ایشون استفاده میکنین.

    بهتره طوری وانمود نکنین که دارین چک میکنین حتی اگه دفعه دیگه اینو گفتن

    بگو عزیزم چرا اسمشو میذاری چک کردن ، من الان دوست داشتم با اکانت شوهرم آنلاین بشم.
    اشکالش کجاست؟
    اصلا وقتی چیزی برای پنهان کردن نیست پس چه اشکال داره اشتراکی استفاده کنیم؟
    بگو اتفاقا کسانی هستن که اکانت های اشتراکی دارن.

    اما درکل درمورد شکاک شدنتون ،
    من بهتون حق میدم دوره بدی و پشت سر گذاشتین ؛ انتظارشو نداشتین و دلتون شکسته اما توجه کنین شما شوهرتونو بخشیدین؛ وقتی بخشیدین و دارین به زندگی باهاشون ادامه میدین نشون دادین چه آدم بزرگ و مهربون و بخشنده ای هستین و البته چقدر هم زندگیتونو دوست دارین.

    خب همچین خانومی دودستی تو سراشیبی شکست نمیندازه که! میندازه؟؟؟

    سعی میکنه خودشو کنترل کنه دیگه.

    ببینین شوهر شما تا الان به اندازه کافی تنبیه شدن؛ همین که دیدن چه آسیب روحی به شما وارد کردن و شما رو یه سال انداختن تو دوره درمان و دارو ؛ و راهی دکتر و روانشناس شدین دیگه خودش به اندازه کافی براشون زجر آور بوده.
    چه برسه که شماهم تو این مدت حتما سرزنشون کردین و با بی اعتمادی به زندگیتون ادامه دادین.

    پس دیگه وقتشه بهشون اعتماد کنین.

    ببین اینجور موقعها که این حس شک بهت دست میده ؛

    اول سعی کن آرامشتو حفظ کنی
    ؛ (ببین با چی آروم میشی ، بری تو اتاقت تنا باشی، یه لیوان اب سرد بخوری ، یه آیه و سوره از قران بخونی) درکل راه آرامشتو پیدا کن اول سعی کن خونسردیتو حفظ کنی

    اگه امروز اینکارو کرده بودی ، یادت میومد که دیشبش خودشون گفتن اول میرن بانک بعد سرکار.
    دوم فکرهای بد و بریز دور، به جای فکر کردن به بدترین حالت ممکن به بهترین حالت ممکن فکر کن.

    سوم سعی کن تا زمانی که تناقضی ندیدی به شوهرت اعتماد کنی،
    مثلا سر قضیه بانک شما زنگ زدی سرکار گفتن نیستن
    به خودشون هم زنگ زدی گفتن بانکن نه سر کار.

    خب چرا پس خودتو اذیت کردی شوهرتم هم.

    یا اینکه لازم نیست مستقیم بهشون بگی چرا زنگ زدی ، و بخاطر چی میپرسی کجا هستن
    تا کامل بهشون ثابت کنی که اصلا بهشون اعتماد نداری.

    بگو مثلا میخواستم بگم فلان چیزو بخری الان یادم اومد.
    حالا باور نکردی بانکن خودت م میتونی حسابشونو چک کنی.دیگه لازم نیست اصرار کنی که دروغ میگن.


    در اخرم میخوام بگم منم مثه خودت مطمعنم شوهرت خیلی دوست دارن؛
    و روزی هزار بار خدا رو شکر میکنن که اون خانوم بهشون جواب رد داد و شما امروز همسرشون هستین.

    میدونی چرا؟

    بخاطر اینکه کدوم مردی هست که دوست داشته باشه همسرش، با وجود داشتن بچه ؛ هم صحبت یه مرد غریبه بشه؟؟؟

    اون خانوم با این کارش نشون داده اتفاقا زندگیشو زیاد دوست نداره.
    بنظر من ارزش شما خیلی بالاتر از اوشونه

    پس قدر زندگیتو بدون که از اونور بوم یوقت نیوفتی.

    میگم مطمعنی مقالات و خونده بودی؟

    راسی منکه نگفتم منظور سوال خودمم.
    اما در کل با موردایی که شما گفتی مثیکه در دایره خیانت نمیگنجه. چون رابطه نه عاطفی بوده نه فیزیکی. خط قرمز این مورده یه مقدار بالاتر بوده

    اما دستت درد نکنه بابت توضیح و پاسخت.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 09 فروردین 93 در ساعت 18:41

  13. 4 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (یکشنبه 10 فروردین 93), khaleghezey (یکشنبه 17 فروردین 93), S.H.I.D.E.H (یکشنبه 10 فروردین 93), ساحل75 (یکشنبه 10 فروردین 93)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 فروردین 94 [ 22:39]
    تاریخ عضویت
    1392-2-24
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    1,967
    سطح
    26
    Points: 1,967, Level: 26
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    42

    تشکرشده 182 در 88 پست

    Rep Power
    24
    Array


    دوست عزیز سلام



    شما وهمه دوستان کاملا به این موضوع واقف هستین که باید این لحظه هارو قدردونست واجازه نداد حال وهوای آزاردهنده گدشته برزندگی شم حکمفرما بشه ازطرفی هردو روزهای سختی رو سپری نموده اید که لازم است به روحیات شکننده خودتون توجه نمایید
    وازهررفتاری که موجب تنش بشه ویا به ترمیم سازی فضای موجود آسیب بزنه شدیدا اجتناب فرمایید تا مبادا موجب خستگی وبی انگیزگی طرفین درحل وفصل مسایل قبلی بشه ....لازمه به خودتون وایشون فرصت بدید که گذشته رو فراموش کنین ودوباره نشاط ورونق به خونه تون برگرده ...باید صبورباشید وصبوروصبور...............یقینا با بی تابی وخراب کردن شرایط وبهم ریختن شرایط هرگزبه هدفتون نمیرسید ....زمان خیلی مسایل رو حل میکنه به شرط اینکه بهش فرصت بدین وهرگزاجازه ندیدبهان حال وهوای آزاردهنده قبل تحت هرشرایطی برگردید براتون لحظه های شیرینی آرزومیکنم




    ویرایش توسط ardeshirk : یکشنبه 10 فروردین 93 در ساعت 02:13

  15. 2 کاربر از پست مفید ardeshirk تشکرکرده اند .

    S.H.I.D.E.H (یکشنبه 10 فروردین 93), ساحل75 (یکشنبه 10 فروردین 93)

  16. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 خرداد 97 [ 10:51]
    تاریخ عضویت
    1392-9-10
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    4,906
    سطح
    44
    Points: 4,906, Level: 44
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 48.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    122

    تشکرشده 156 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    امروز زنگ زدم شرکت همکار شوهرم گفت اومده خونه.زنگ زدم موبایلش گفت راه افتادم دا رم میام خونه.اما بیشتر از 1 ساعت خونه اومدنش طول کشید. در صورتیکه باید نیم ساعته می رسید.
    ازش پرسیدم ترافیک بود گفت نه
    خدایا دارم دیوونه میشم. ازش نپرسیدم چرا دیر کردی.چون می دونم که جواب درست حسابی نمی داد و کلی ازم شاکی میشد که چرا سین جیم می کنی
    از عصر تا حالا بدنم یخ کرده.دارم سکته می کنم.نمی دونم این جور وقتا باید چیکار کنم. هر چی فکر می کنم هیچ احتمال مثبتی به ذهنم نمی رسه تا بتونم خودمو اروم کنم.
    واقعا درمونده شدم.چیکار باید بکنم

  17. #10
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,082 در 7,004 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    s.h.i.d.e.h
    گرامی
    شما زمینه بدبینی و سوء ظن داشته اید.
    به خاطر اشتباه همسرت جرقه اش زده شده است.
    و بعد هم جرقه خاموش شده و به اتمام رسیده است.
    لیکن به خاطر اینکه شما از نظر شخصیتی بدبنیی و سوء ظن داشته اید و بارور شده است. اکنون با شوهرت مشکل ندارید. با ذهنیات خودتون مشکل دارید.
    از طرفی به خاطر حساسیت زیادتون و شوکی ناشی از آن مسئله شما اکنون یک نوع فوبیا و ترس هم گرفته اید. همان که عوام می گویند مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد.
    پیشنهاد در این گونه موارد اینست که شما به تنهایی به یک روانشناس بالینی مراجعه کنید. و در مورد بدبینی و ترسی که در شما ایجاد شده است کمک بخواهید.
    به روانشناس بگویید که همسرتان قبلا همکاری لازم در زمینه کمک به شما را کرده و اکنون هم دارد و نقش ایشون به کلی خاتمه یافته است.
    از او بخواهید که در درمان پارانویا ، حساسیت و ترسها به شما کمک کند.

    اگر بتوانید روی خودتون با عنوان کانون مشکل فعلی متمرکز کنید بیشتر نتیجه می گیرید.
    ممکن است فشار حاصل از رفتار فشارزای شما، آستانه همسرتان را در مدارا با شما کاهش دهد و مشکل بغرنج شود.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  18. 6 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (یکشنبه 17 فروردین 93), fariba s (یکشنبه 17 فروردین 93), khaleghezey (یکشنبه 17 فروردین 93), S.H.I.D.E.H (یکشنبه 17 فروردین 93), فرشته مهربان (یکشنبه 17 فروردین 93), دختر بیخیال (یکشنبه 17 فروردین 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. روز بروز اعتمادم به همسرم كمتر ميشه و در مقابلش احساس ضعف مي كنم
    توسط nasimmng در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 09 دی 95, 19:27
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 29 تیر 92, 19:43
  3. اگر نخوام خانوادم متوجه بشن چطور دیدگاه اعتقادی و مذهبیمو به خواستگارام بگم ؟؟
    توسط yalda89 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 25 خرداد 92, 00:54
  4. اختلاف شدید اعتقادی با خانواده و روز به روز دورتر شدن از آنها
    توسط من مریمم در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 09 خرداد 92, 16:53
  5. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 اردیبهشت 88, 08:50

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.