به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 46
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 16 خرداد 93 [ 02:46]
    تاریخ عضویت
    1393-1-06
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    267
    سطح
    5
    Points: 267, Level: 5
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 29 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    پسری که ارش خوشم میومد ازم خوشش اومده! چیکار کنم پاپیش بزاره؟ میترسم اشتباه کنم

    سلام و عید همگی مبارک!
    من 20 سالمه، نسبت به آقایون خیلی سخت پسندم (از نظر اخلاق و خصوصیات فردیشون). حدود 1ماه پیش داشتم حرفهای یکی از پسرای هم دانشگاهی رو میشنیدم ( حرفاشون خطاب به یه جمع بود، نه به شخص من) و همونجا از ظاهر ایشون، از نحوه برخورد و حر زدنشون، و از حرف هاشون خوشم اومد. بعد از یه سری از بچه هایی که ایشونو میشناختن پرس و جو کردم و دیدم ایشون خیلی زیاد با ملاک های من برای انتخاب همسر جورن. همون روزها سعی کردم خودمو یه طوری به ایشون نشون بدم تا ایشون هم منو بشناسن ( به این دلیل که من کلا با پسرا ارتباطی ندارم و بیشتر پسرای دانشگاه منو نمیشناسن، ایشون هم فکر میکنم تابحال حتی منو ندیده بود) خلاصه من به یه بهونه ای به اتفاق جمعی از دوستام، با ایشون و دوستاش هم کلام شدیم. ایشونم فکر میکنم همونجا به همون شیوه ای که من ازشون خوشم اومده بود، از من خوشش اومد!! چون توی جمع فقط منو مخاطب قرار داد و باهم درباره موضوعی که من مطرح کرده بودم صحبت کردیم و من سعی کردم درطی اون صحبت ها کمی از خصوصیات شخصیمو که میدونستم آدمی مثل اون دوست خواهد داشت، بروز بدم. ( صحبت ها درباره رشته تحصیلیمون بود البته)

    2روز بعدایشون از من خواستن که باهم صحبت کنیمو شروع کردن درباره خودشون، سن و سال، سوابق کاری و... باهام صحبت کردن!! منم فکر کردم میخواد ازم خواستگاری کنه! اما کم کم حرف درباره خودشون رو کشوند سمت همون موضوع مورد بحث که من به بهونش سراغش رفته بودم روز اول! بعد هم کتابی به من داد که گفت تابحال هیچکسو انقدر قابل اعتماد ندیده که بخواد این کتابو بهش بده. و بعد هم که من کلاس داشتم و خداحافظی کردیم. آخرشم گفت خیلی خوب بوده این گفتگو و فامیلیمو پرسید و با خوشحالی رفت!.

    از اون روز به بعد دیگه سمتم نیومد. اما توجهش کاملا به سمت من بود. و اینکه از من فرار میکرد! مثلا هرجا من بودم به محض دیدن من جامیخورد و بعدم میرفت. اما بازم توجهش محسوس بود. فکر میکنم دلیل رفتارش اینه که پیش خودش میخواد من نفهمم که بهم توجه داره!

    حالا نمیدونم باید چیکار کنم؟ ویژگی هایی که تا الان ازشون دیدم کاملا مطابق معیارهای منه. اما توجه شدیدش توی 2روز اول و بعد فرارش در طی هفته آیندش، کاملا گیجم کرده. الانم که تعطیلاته و نمیدونم چی توی فکرش میگذره. میترسم توی دانشگاه رفتاری از خودم نشون بدم که توجهی که بهم داره ازبین بره. لطفا کمکم کنید. چیکار کنم که توجهی که بهم داره، به نتیجه برسه؟

    اینم اضافه کنم که ایشون 25 سالشه، سربازیشم رفته. هردوتامونم آدمای مذهبی هستیم و کلا اهل دوستی و ... نیستیم. کلا تمام چیزایی هم که دربالا تعریف کردم کاملا محجوبانه و با حفظ اصول عقایدمون بود. مطمئنم اگه ایشون بخواد قدم جلو بزاره فقط به قصد ازدواج خواهد بود. ممنون میشم راهنماییم کنید.
    ویرایش توسط سمانه:) : چهارشنبه 06 فروردین 93 در ساعت 18:51

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 دی 95 [ 21:29]
    تاریخ عضویت
    1392-12-14
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    2,748
    سطح
    31
    Points: 2,748, Level: 31
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    80

    تشکرشده 97 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز طبق حرفایی که زدی به نظر منم ایشون به شما توجه داره یا به قول شما ازتون خوشش اومده حالا نمیدونم به قصد دوستی یا ازدواج
    من توسخنرانی ها وحرفایی که از مشاوره ها شنیدم میگن شما یه جوری به طرف بفهمون که ازش خوشت میاد پسر ها زود متوجه این موضوع میشن البته نه جوری که تابلو میشه یه جوری که مثلا اون فکر کنه یعنی مطمئنم نباشه که شما خوشت میاد ازش بعد منتظر باش ببین عکس اعمل اون چیه اگر پسری از شما خوشش اومده باشه مطمئن باش میاد سمتت ویه جوری بحثو پیش میکشه مخصوصا وقتی هم بفهمه با فکر کنه شما ازش خوشت میاد ولی وقتی پسری از دختری خوشش نیاد شما هر کاری هم کنی اون پسر عکس العملی انجام نمیده واینا واقعیته
    به نظر من شما بعد از تعطیلات وقتی رفتی دانشگاه رفتار عادی خودتو داشته باش فقط میتونی واسه یه بار یه جرکتی یه کاری کنی که ایشون متوجه شما بشه بعد اگر حرکتی حرفی زد خب معلوم میشه از شما خوشش میاد ولی اگر کاری انجام نداد شما هم رفتار عادی خودتو داشته باش
    فقط خواهرانه بهت بگم به هیچ وجه نه مستقیم نه غیر مستقیم از کسی نخاه نظر ایشونو راجع به شما بپرسه پسر ها زود متوجه علاقه دختر میشن تنها کاری که میتونی بکنی اینه که فقط یه بار بهشون توجه کنی وبعد منتظر بمونی ببینی عکس العملی انجام میده یا نه اگر انجام داد وازتون درخواست دوستی داشت که مستقیم جواب رد بدین ولی اگر خواست باهم بیشتر اشنا بشین بهشون بگین همه چیز باید با اطلاع خانواده وخواستگاری رسمی صورت بگیره
    اگرم توجهی نکرد بهتون پس بدون از شما خوشش نمیاد ودیگه شما هم پیگیر نشو
    حالا من امیدوارم اگر صلاح شما هست ازدواجتون صورت بگیره موفق باشی دوستم

  3. 2 کاربر از پست مفید دختر تنهاا تشکرکرده اند .

    myl (چهارشنبه 06 فروردین 93), سمانه:) (پنجشنبه 07 فروردین 93)

  4. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام سمانه عزیز

    سال خوبی داشته باشی...

    با چیزهایی که شما میگی خیلی به نظرم نمیشه قطعا گفت که ایشون از شما خوشش امده و یا خوشش نیامده....در واقع گویا دچار نوعی تناقص در رفتارش هست...

    به دلایلی زیادی صلاح نیست شما پا پیش بذارید و حالا به هر طریقی علاقه خودت رو بروز بدی....خواستگاری باید از سمت اقا صورت بگیره...

    دقیقا متوجه منظورت از این جمله ات نشدم:

    میترسم توی دانشگاه رفتاری از خودم نشون بدم که توجهی که بهم داره ازبین بره

    مگه قراره چه رفتاری کنی؟

    فکر خودت رو ازاد کن...با نشستن و فکر کردن به اینکه الان چی توی سرشه و ...راه به جایی نمیبری....

    کمی صبور باش تا مجددا کلاسها شروع بشه...توصیه من به شما اینه که تحت هیچ شرایطی به ایشون مستقیما ابراز علاقه نکنی...و همچنین با توجه به اینکه میگید مذهبی هستین موقیعتی ایجاد نکنید که بخواین الان دوتایی بشینید و صحبت کنید...شما قبلش از نیت ایشون برای ازدواج مطمئن بشید(صبر کنید تا در صورت داشتن نیت واقعی پا پیش بذاره) و بعد کم کم کار رو به صحبتهای دو نفره بکشونید...اون هم نه در محیط دانشگاه...در محیطی غیر از دانشگاه و صد البته با اطلاع خانواده ها

    اگر صحبتی پیش میاد سعی کنید در جمع و کاملا محترمانه و با حفظ اصول عرفی و شرعی باشه


    فکر نمیکنم اگر واقعا هدفش ازدواج باشه سعی بر پنهان کردن این موضوع از شما کنه....از خودت پرسیدی چرا بخواد این کار رو بکنه؟چون معمولا اقایون به فکر پیدا کردن راههایی برای ابراز علاقه به طرفشون هستن....
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  5. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    سمانه:) (پنجشنبه 07 فروردین 93), شمیم الزهرا (چهارشنبه 13 فروردین 93)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 تیر 96 [ 15:40]
    تاریخ عضویت
    1392-9-10
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    2,779
    سطح
    32
    Points: 2,779, Level: 32
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1

    تشکرشده 37 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    به نظر من عادی باشید و به درستون برسید ؛ تا وقتی که ایشون به طور مستقیم ابراز علاقه نکرده نباید خیلی به این موضوع فکر کنید

    این تاپیک رو هم مطالعه کنید مشکل ایشون هم مثل شماست:
    http://www.hamdardi.net/thread-32468.html

  7. 2 کاربر از پست مفید saeed1365 تشکرکرده اند .

    mis-marjan (چهارشنبه 13 فروردین 93), سمانه:) (پنجشنبه 07 فروردین 93)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 16 خرداد 93 [ 02:46]
    تاریخ عضویت
    1393-1-06
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    267
    سطح
    5
    Points: 267, Level: 5
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 29 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    سلام سمانه عزیز


    دقیقا متوجه منظورت از این جمله ات نشدم:

    میترسم توی دانشگاه رفتاری از خودم نشون بدم که توجهی که بهم داره ازبین بره

    مگه قراره چه رفتاری کنی؟



    مرسی از راهنماییتون. منظورم اینه که پیش خودم میگم نکنه یه سری رفتارایی که برام مهم نیستنو از خودم نشون بدم و از قضا همون رفتارا باعث شن که رای ایشونو نسبت به خودم بزنم. مثلا (و فقط مثلا) هرروز یه مانتوی جدید بپوشم و همین باعث شه فکر کنن من تجملاتی هستم، درحالیکه پوشیدن لباسهای متنوع واسه من مهم نیست و میتونم به راحتی ازش بگذرم. البته این فقط مثاله. توی قضایای اخلاقی هم این ترسو دارم. خلاصه میترسم کاری کنم که فکر کنه من اونی نیستم که میخواد (البته اصلا قصد ندارم خودمو پنهان کنما، فقط نسبت به مسائلی که در من نهادینه نیستن و جزئی از من نیستن اما ممکنه گاهی از من سر بزنن این ترسو دارم)
















  9. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سمانه جان

    فقط سعی کن خودت باشی...همون سمانه ای که قبلا هم بودی.....همون روشی که قبلا زندگی میکردی....نباید ببینی ایشون از چی خوشش میاد شما همونو بپوشی ...همون کارو بکنی....این کا و طرز تفکرت کاملا غلط و اشتباهه و مطمئنا در اینده مجبور هستی کلا طوری زندگی کنی که رضایت ایشون رو جلب کنی

    بذار همونوطوری که خوده واقعیت هستی ببیننت و بشناسنت///نه اینکه تبدیل بشی به چیزی که اونا میخوان
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  10. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    sanjab (پنجشنبه 07 فروردین 93), سمانه:) (پنجشنبه 07 فروردین 93)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 تیر 97 [ 14:07]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    8,869
    سطح
    63
    Points: 8,869, Level: 63
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    480

    تشکرشده 882 در 242 پست

    Rep Power
    60
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سمانه:) نمایش پست ها
    ...اما توجهش کاملا به سمت من بود. و اینکه از من فرار میکرد! مثلا هرجا من بودم به محض دیدن من جامیخورد و بعدم میرفت. اما بازم توجهش محسوس بود. فکر میکنم دلیل رفتارش اینه که پیش خودش میخواد من نفهمم که بهم توجه داره!
    .
    ذهن خوانی نکن

  12. 3 کاربر از پست مفید veis تشکرکرده اند .

    mis-marjan (چهارشنبه 13 فروردین 93), sanjab (پنجشنبه 07 فروردین 93), سمانه:) (پنجشنبه 07 فروردین 93)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 16 خرداد 93 [ 02:46]
    تاریخ عضویت
    1393-1-06
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    267
    سطح
    5
    Points: 267, Level: 5
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 29 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    سمانه جان

    فقط سعی کن خودت باشی...همون سمانه ای که قبلا هم بودی.....همون روشی که قبلا زندگی میکردی....نباید ببینی ایشون از چی خوشش میاد شما همونو بپوشی ...همون کارو بکنی....این کا و طرز تفکرت کاملا غلط و اشتباهه و مطمئنا در اینده مجبور هستی کلا طوری زندگی کنی که رضایت ایشون رو جلب کنی

    بذار همونوطوری که خوده واقعیت هستی ببیننت و بشناسنت///نه اینکه تبدیل بشی به چیزی که اونا میخوان
    مرسی. ولی من بالا هم چندبار تاکید کردم که، من به هیچ وجه نمیخوام خودمو طور دیگه ای نشون بدم، این که اصلا کار عاقلانه ای نیست. من فقط درباره اون دسته از رفتارهایی نگرانم که ممکنه "گاهی" ازم سر بزنن ولی جزئی از وجود من نباشن و من بتونم به راحتی و بدون اینکه خودمو عوض کنم کنارشون بزارم. مثل همین لباس متنوع که مثال زدم، من اصلا اهل این نیستم که هرروز یه لباس جدید بپوشم، اما بدمم نمیاد گاهی که لباسام زیادن این کارو بکنم!! اما اگه یه روز پول خریدن لباس زیاد نداشته باشم، خیلی راحت با لباس های کم تنوع به زندگیم ادامه میدم!! اما حالا میترسم که نکنه ایشون به دلیل حساسیت ط بیعی ای که نسبت به من پیدا کرده، چنین چیزی در من به چشمش بیاد و فکر کنه من اهل تجملاتم و توی این شرایطی که به نظر میرسه نسبت به انتخاب من دچارتردیده، به خاطر اینکه فکر میکنه تجملاتی هستم قیدمو بزنه
    البته بازم تاکید میکنم که این لباس فقط یه مثاله. اما به نظرم هرکس توی این شرایط باید ضمن حفظ اخلاق و اصول صحیح، بدون اینکه خودشو عوض کنه، یه کم سیاست هم پیش بگیره دیگه، درسته؟ از نظر روانشناسی این موضوع میتونه خیلی اثر بزاره. من الان میخوام بدونم چه سیاستی رو باید داشته باشم توی رفتارم؟ چیکار کنم که بدون اینکه فیلم بازی کرده باشم، ایشونو به خودم ترغیب کنم؟
    طو

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام.ممنونم سمانه خانم در تاپیکم شرکت کردید.خیلی امیدوارم کردید.حالا باز یه فکری فکرمو مشغول کرده ممنون میشم نظر شما رو هم توی اون تاپیک بدونم البته در فرصتی دیگه اون تاپیو میزنم.شرایطی که ما توش هستیم خیلی مثل همه با این تفاوت که شما اون ور قضیه هستید و این طوری خیلی بیش تر میتونید به من کمک کنید.ازتون ممنونم.

    راستش من وقتی حرفای شما رو خوندم دقیقا کامل متوجه اکثر چیز هاش شدم و میتونم حس کنم چی میگید چون خودم بارها توی این شرایط قرار میگرفتم و همیشه این سوالاتی که برای شما مطرح هستش برای من مطرح میشد و منم نظرمو میگم به شما

    ضمنا من برام جای سوال پیش اومد ترم چند هستید یا حداقل اون اقا در این سن 25 هر چند گفتید سربازی رفتند ولی ایا شغلی هم دارند و راجب این هم چیزی میدونید..؟. ... به هر حال من تمام صحبت های زیر رو با این فرض میگم که این که شما گفتید اون اقا مردی مذهبی هستند و ضمنا تاکیید داشتید اگه شما رو بخوان برای ازدواج هست و کلا بحث دوستی و این حرفا نیست و با این پیش فرض نظراتمو میگم چون غیر این بود ارزش نداشت ذره ای به ایشون فکر کنید حتی ولی الان شرایط فرق میکنه که در ادامه متوجه خواهید شد

    نشونه ی شاید خیلی مثبت : شما گفتید ایشون به شما گفتند هیچکی رو اندازه ی شما قابل اعتماد ندیدند که کتابو دادند اگه واقعا اون اقا چند ترمه در دانشگاه شماست و یه چهره ی شناخته شده هستش و این کارا و حرفا ازش بعیده پس نشون میده این صحبت اقا نشان از ابراز علاقه ایشون به شما داشته اخه بعضی پسرا هستند کلا به خیلی ها جدا جدا ممکنه پیام بدند تو تنها در قلب منی بعدش send to all میکننش برای همه !!! ولی اونایی که واقعا مرد هستند یا نمگین به کسی یا بگن واقعا همین طوره...که اگه از این اقا مطمئن هستید واقعا این خیلی نشونه ی مثبتی هستش....

    راجب رفتارهایی که از اون اقا گفتید و... اگه واقعا واقعی باشه نشون از علاقه داره...تازه شما گفتید ایشون فرار کردند تا شما شاید متوجه علاقه ایشون نشید ولی خواستم بگم این حرکت ها خیلی هاش ارادی هم نیست و وقتی ادم توش قرار میگیره نمیتونه خود واقعیش باشه و این جوری میشه پس نگران نباشید

    دقیقا زدید وسط خال !!! میدونید چیه من خودم بودم میدیدم اگه اون طرف مقابل هر روز یه مانتو میپوشه یا مثلا هی کیفشو با کفشش ست میکنه و از این کارا و.. (اصلا بحث من این نیست این کار خوبه یا بد و نظر شخصی خودم رو هم نمیگم ) ولی این طور برداشت میکردم که اون طرف چقدر به قول خود شما تجملاتی هستش و هر روز میخواد یه لباس و کیف و کفش بپوشه بعدش با شرایط مالی خودم و این که میخوام بدون هیپ پول زیادی و توی سن کم ازدواج کنم میگفتم من نمیتونم از پس مخارج اون بر بیام و حتما همچین ادمی خیلی خواسته های مالی بیش تری داره و دیگه بهش فکر نمیکردم و از انتخابم حذف میشد و اصلا بهش علاقه مند نمیشدم حتی اگه برام جاذبه داشت کما این که این اتفاق هم افتاده و من به چنین افرادی فکر نکردم

    ولی اتفاقا بعضی ها هستند دوست دارند هی زنشون شیک باشه و هر روز یه لباس بپوشه و حتی بعضا دیده شده دوست دارند مانتویی باشه و کنارش توی خیابون راه برندو پز بدند و... پس از اون جایی که من از ذهنیت اون اقا هیچ خبری ندارم ترجیح دادم نگم چیکار کنید چون تشخصیش با خود شماست با توجه به تیپ شخصیتی اون اقا و با توجه به این که خود واقعیتون هم باشید کمی متمایل تر به سلیقه ی اون اقا بشید و خواستم بگم این حرف شما رو کاملا قبول دارم

    جاذبه یا دافعه حقیقتی انکار نشدنی : شما که تاپیم من رو خوندید ولی میخوام از یه حقیقتی بگم که راجب خیلی از اقایون صدق میکنه و همچنینی با نتایج اخیرم دیدم حتی برای خانم ها هم همین طور هستش !! ببینید شما از اون اقا خوشتون اومده و دختر هستید و نمی تونید که از ایشون خواستگاری کنید و عاقلانه ترین کار همین تصمیمی هست که خودتون گرفتید و رفتید جلو و ... و من فرضو بر این میزارم اون اقا هم از شما خوشش اومده باشه ولی ایا میدونستید اگه بخواید کاری بکنید که بیش تر توی چشش ایشون باشید میخواد از گرم احوال پرسی کردن باشه تا هر کاری که توجه ایشون رو بیش تر جلب کنه !! این طوری ایشون بیش تر از شما دور میشند و زده !!! پس توصیه اکید میکنم درسته به ایشون علاقه دارید و اگه ایشون هم به شما علاقه داشته باشند دوست دارید این علاقه در ایشون اون قدر زیاد شه که به خواستگاری شما بیان ولی توجه کنید رفترای اشتباه باعث میشه این اتفاق نیفته پس توی رفتار و برخوردتون باا ون اقا از متانت گرفته یا حفظ حیا و سلام کردن یا نکردن درست طوری رفتار کنید که همیشه هستید و با بقیه بودید توی این مدت این بهترین رفتاره شاید باز براتون سوال پیش بیاد که اگه قرار باشه با اون اقا مثل همه باشید اون اقا از کجا متوجه بشند که شما هم به ایشون علاقه دارید و قدمی بردارند که این رو هم انشالله توی پست دیگه با چند رفتار عملی توضیح میدم تا این پست طولانی نشه

    پس یه نکته ی مهم این شد درسته شما از اون اقا خوشتون اومده و ایشون هم همین طور ولی توجه کنید این اصلا به این معنا نباشه با ایشون بخواید قبل هر عملی از سوی اون اقا باهاشون گرم تر و صمیمی تر خیلی برخورد کنید چرا که باعث میشه جاذبه ی شما بسیار کم تر شه و این حرف منو جدی بگیرید و یه موضوعی هستش که من چند ساله روش کار کردم و دیدم برای اکثر پسر ها صادقه..راجب دختر خانم ها هم همین طور هستش ...حتما دیدید اکثر پسر هایی که که تریپ عاشق یه دختر رو بر میدارند میان هر کاری میکنند جلوی اون دختر بیش تر به چشم بیان ولی افسوس هی ازش دور تر میشند و تا جایی که دختره از پسره زده وچندش میشه و کار به خواستگاری هم نمی رسه.. ولی بر خلافش اون پسر هایی که متشخص به راهشون ادامه میدند و از این کارا نمیکنند بیش تر در جذب طرف مقالب موفق میشند...

    نکته ی دوم این هستش که شما یه سری رفتار هایی از کوتاه مدت از خودتون نشون بدید تا ایشون متوجه علاقه شما بشند به طوری که از شما زده هم نشند که هنوز یه هفته مونده حداقل تا ایشون رو ببینید و میگم

    و نکته ی سوم به نظر من بهتر هستش زیاد هم به اون اقا فکر نکنید که اون قدر توی ذهنتون بزرگ بشه که اگه تا یه مدتی بعد ایشون هیچ اقدامی نکردند سر خورده بشید..شما فقط یه تلاشی میکنید ویه خودی نشون میدید بقیشو به خدا واگذار کنید...چرا که شاید اون اقا خیلی به شما علاقه مند باشه مثل علاقه ی من به اون خانم همکلاسیم !! ولی بعضی وقتی ترس هایی که گفتم باعث شه نرم جلو و قضیه علاقم رو مطرح کنم در صورتی که شک نکنید این جدی جدی میگم اگه میدونستم مثلا اون خانم درست مثل علاقه ی شما به اون اقا به من علاقه ای دارند از روی شناخت من نه صرفا احساس و همچنین حاظرند با شرایط من کنار بیان و مثلا شما گفتید حاظرید توی سخیت ها زیاد خرج نکنید و. .خلاصه خواستم بگم این طوری فکر میکردند شک نکنید همین بعد تعطیلات در اولین فرصت با خانواده به خواستگاری میرفتیم ..ولی چه کنم از ته دل ایشون هیچی نمیدونم...اون اقا هم اگه مثل من فکر کنه شاید زیاد خوب نباشه....

    به هر حال دعا میکنم هر تصمیمی میگیرید انشالله باعث شه اون چیزی که خدا خیر شما رو دیده اتفاق بیفته...ضمنا اگه کمی بیش تز از ویژگی های اون اقاغ و این که فکر میکینید ایشون چه مدلی دوست دارند و استدلالتون رو هم نیز بگیدی بیش تر میتونم کمکتون کنم که چطوری رفتار کنید.

  15. 2 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    mis-marjan (چهارشنبه 13 فروردین 93), سمانه:) (شنبه 09 فروردین 93)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 16 خرداد 93 [ 02:46]
    تاریخ عضویت
    1393-1-06
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    267
    سطح
    5
    Points: 267, Level: 5
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 29 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای فدایی یار خیلی ازتون ممنونم! راهنماییتون خیلی جامع بود. و اینکه اتفاقا من هم وقتی تاپیکتونو خوندم خیلی مشتاق شدم به دلیل همون شباهتی که داستان هامون داره نظر شمارو درباره داستان خودم بدونم. هر کمکی هم که به شما بتونم بکنم خوشحال خواهم شد.


    درباره شغلشون چیزی نمیدونم. اما احتمال میدم شغل ثابت نداشته باشن. چون توی شهر ما فقط دانشجوئه و شهر خودش یه جای دیگس. ولی میدونم که آدم فعالیه و توی پروژه های مختلف و حتی معتبری کار کرده و درکل انقدری شناخته شده هست توی جاهای مختلف - حتی توی شهر ما- که احتمالا میتونه هروقت خواست شاغل بشه. ترم بالایی منه ولی کلا دیر اومده دانشگاه و از بقیه بزرگتره



    من خب نمیتونم 100% مطمئن باشم که فقط به من توجه کرده یا توجهش به قول شما send to all بوده! ولی توی دانشگاه دانشجوی معتبر و شناخته شده ایه و با اساتید رفت و آمد داره و...
    اون روزی که باهام حرف میزد و میخواست از خودش بگه و کتابو بهم بدهصداش میلرزید ( با وجودیکه آدمیه که اعتماد به نفس بالایی داره و فن بیانش خییییلی قویه، کلا خیلی جاها بعنوان مجری و... فعالیت میکنه )



    راستی تاکید کرد که چون هردومون معذوریت داریم (یعنی نمیخوایم اذهان عمومی بچه های دانشگاه راجع بمون خراب شه) ماجرای کتابو به کسی نگم. و اینم بگم که توی حرفا گفت چون یه سری از دخترای ورودی براش مزاحمت ایجاد کردن ( من از ماجرای اون مزاحمته کمی باخبرم) مجبور شده به دروغ مصلحتی بگه که نامزد داره ( مطمئنا اگه نسبت به من علاقه نداشت برنمیگشت همچین حرفیو بهم بگه که)

    من قبل از این ماجرا اصلا ندیده بودم این آقارو و نمیدونم قبلا توی پوشش چجوری بوده، ولی از وقتی باهم آنا شدیم تقریبا هرروز یه تیپ جدید میزد. خود منم تا قبل از اون هفته ای یه بار به زور لباس جدید میپوشیدم، ولی از وقتی اونو دیدم ناخودآگاه خیلی لباسای متنوعی میپوشیدم! خیلی خوب شد که این موضوعو مطرح کردم و شماهم راهنمایی کردین.



    درباره اینم که میخواین بگین چطوری رفتار کنم پیشاپیش خییییلی ممنونم! فقط یه نگرانی دارم... اینکه منم توی مدتی که باهاش آشنا شدم یه سری رفتار متناقض نشون دادم از خودم! یعنی خراب کردم؟؟ مثلا یه جا که اون مجری بود پاشدم رفتم، ولی قبل از اینکه بیاد رو سن، برگشتم خونه ( یعنی منتظر اجراش نشدم! ) یا مثلا گاهی با لبخند و گرم بهش سلام دادم، گاهی بی روح وخسته...



    من الان یه فرصت واسه رویارویی باهاش دارم و اون وقتیه که میخوام کتابشو بهش پس بدم... فکر میکنم این فرصت میتونه تاثیر گذار باشه
    ویرایش توسط سمانه:) : شنبه 09 فروردین 93 در ساعت 03:16


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. میترسم اگه کارمو ول کنم دیگه کار پیدا نکن...
    توسط mina-mina در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 14 بهمن 93, 21:19
  2. پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: دوشنبه 07 مهر 93, 23:37
  3. میترسم پسر بیاد آبروریزی کنه
    توسط salamati در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 21 شهریور 93, 22:06
  4. میترسم آبروم پیش خانوادم بره
    توسط zohre-f در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: شنبه 01 مهر 91, 12:40
  5. 10 شیوه منحصر به فرد برای لذت بردن از شریک زندگیتان..
    توسط shad در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 19 خرداد 89, 15:13

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.