عزیزم من هم چندین ساله که ازایران دور هستم و بارهای اول خیلی برام مدیریت زمانی سخت بود و می تونم درک کنم دلتنگی یعنی چه. اینا رو گفتم که بدونی درکت می کنم اما می خوام اونچه که از تجربه خودم دارم برات بگم:
1- سعی کن کمتر ذهن خودت رو درگیر تعداد روز، ساعتها، و دقیقه ها کنی. الان لازمه که خوشحال باشی از دیداری دوباره حتی اگر برای لحظه ای باشه. لحظه لحظه هاش رو برای شاد بودن غنیمت بدون. کیفیت لحظه ها مهمتر از کمیتشونه
2- اگر می تونی سعی کن مقداری از روزهایی که قراره کنار خانواده همسرت باشی خانواده خودت رو قانع کنی که اونها هم باهات باشن (به بهانه یک سفر به یک شهر دیگه و آشنایی با یک فرهنگ و سنت دیگه )یعنی اگر قراره 10 روز (با حساب دو استان متفاوت) پیش خانواده همسرت باشی 5 روزش خانوادت پیشت باشن.
3- سر اینکه کجا باشید بحث و جدل نکن. چون با این راه هیچوقت نمی تونی به نتیجه دلخواهت برسی. فکرهای منفی رو از ذهنت بریز دور (مثل اینکه کی تلفن زده، غریبن ، معذبی و ....) سعی کن دلت رو اول صاف کنی و بعد با زبونت یکی کنی و بعد به همسرت و مادرش بگی که خیلی دوست داشتی که اونقدر زمان زیاد داشتی تا دل سیر همشون رو ببینی. تو هم واقعا دلت برای همه خیلی تنگ شده و از اینکه زمان محدودی داری خیلی ناراحتی. اما سعی می کنی تمام تلاشت رو بکنی که دل کسیو نشکونی. بگو می خوام اول شما رو ببینم برای همین اول میام پیش شما و بعد میرم پیش خانواده خودم. اونجام که باشم دلم با شماست. انشائ الله توی سفرهای بعدی سعی می کنیم مرخصی بیشتری بگیریم. حالا هم دوست دارم هم دل مادر پدرمم بذست بیارم هم دل شما رو. شما که راضی نیستید یکوقت پدر و مادرم ناراحت بشن از دستم؟
کلا اگر سعی کنی زبون نرم داشته باشی و با زبون همسر و مادرش رو راضی نگه داری خیلی بهتر می تونی زمانت رو خودت مدیریت کنی و بعد هم همه اینطور خوشحالتر خواهند بود.
4- هر اتفاقی افتاد و هر طور که در نهایت شرایط پیش رفت سعی کن تنها به این فکر کنی که این فرصتیه برای باز شدن دلت نه نگرانی و ناخوشی.
موفق و شاد باشی.
هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند
علاقه مندی ها (Bookmarks)