به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 شهریور 96 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    3,326
    سطح
    35
    Points: 3,326, Level: 35
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 43 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array

    به ديدار أقوام همسرم برم يا نه؟

    با عرض سلام به همه دوستان همدردى
    من و همسرم در خارج از كشور زندگى مى كنيم و دو هفته ديگه به مدت يك ماه به ايران ميايم.
    كل خانواده من، خانواده درجه يك همسرم و خانواده درجه دو همسرم در سه استان مختلف هستن. من تصميم داشتم يه هفته پيش خانواده همسرم باشم و سه هفته رو پيش خانواده خودم. از صحبت هاى مادر شوهرم متوجه شدم كه ايشون يه كم ناراحت شدن و توقع دارن من يه چند روزى هم برم پيش خانواده درجه ٢ همسرم بمونم (به همراه همسرم و مادر شوهرم اينا). مى دونم كه همسرم هم دوست داره همراهش باشم تو اون سفر ولى من تمايلى ندارم.
    اول اينكه تو يك ماه به ٣ تا استان مختلف سفر كردن سخت و خسته كننده هست.
    مسلما دوست دارم تو اين زمان كم تا اونجايى كه مى تونم پيش خانوادم باشم و واقعا سخته كه از يه ماه فقط دو هفته رو كنار خانواده خودم باشم.
    سوم اينكه من با خانواده همسرم خيلى غريب هستم و فقط تو عروسى ديدمشون، زبانشونم يه مقدار با فرق داره. مى دونم بهم سخت مى گذره.
    همسرم احساس ميكنه من عارم ميشه برم يا اونارو افرادى با فرهنگى پايين مى بينم كه دوست دارم به همسرم نشون بدم اينجوريام نيست. از طرفى هم واقعا ديدن برخى تفاوت ها برام ازار دهندس و حتى يه ماه هم براى ديدن خانواده و أقوام خودم كمه چه برسه به اين كه بخوام نصفش كنم :(
    حالا موندم بين دل خودم و دل همسر و مادر همسرم. نمى خوام هم تو اين سفر دلخورى پيش بياد.
    مى دونم مسئلم حياتى نيست ولى لطفا بى تفاوت رد نشيد، واقعا برام سوال شده!

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array
    انچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند.

    به نظر من از یک ماه که 4 هفته است اگر کمی عادل باشی 2 هفته رو به خانواده خودت و 2 هفته رو به خانواده همسرت

    اختصاص میدی. اینجوری با اعتدال و میانه روی نه قدرت و زورگویی با دیگران همدلی و همراهی میکنی.

  3. 4 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (پنجشنبه 29 اسفند 92), واحد (پنجشنبه 07 فروردین 93), zendegiye movafagh (چهارشنبه 28 اسفند 92), شیدا. (چهارشنبه 28 اسفند 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 شهریور 96 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    3,326
    سطح
    35
    Points: 3,326, Level: 35
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 43 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اول كه ممنون بابت نظرتون. ولى درست نبودن منو به بى عدالتى و زور گويى محكوم كنيد.
    من يه هفته مى خواستم پيش خانوادش باشم اما همسرم ٤ روز مياد پيش خانواده من, البته احتمالا به همراه خانوادش، يعنى همسرم كل يك ماه رو در كناره خانوادش هست. با اين وجود بهش گفتم هر چند روز كه راحتى بمون چون دوست ندارم بهش سخت بگذره و هيچ اصرارى ندارم كه خونه اقوام من بياد چون خاطره يا دلتنگى برا اونا نداره كه بخواد وقتشو با افرادى كه نميشناسه بگذرونه. دوست دارم جايى باشه كه بهش بيشتر خوش ميگذره.

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 دی 93 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1391-5-23
    نوشته ها
    535
    امتیاز
    3,418
    سطح
    36
    Points: 3,418, Level: 36
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    573

    تشکرشده 935 در 360 پست

    Rep Power
    65
    Array
    به نظرمن درحال حاضرشماوهمسرتون تنهانیستیدکه تنهایی مسافرت برید هرجاکه شمامیمونیدومیریدبرای مثال پیش خانواده یافامیلهای شمایاهمسرتون هردوبایدکنارهم باشیدیعنی چی که فامیلهای من رونمیشناسه نمیخوادبره من فامیلهای اون رونمیشناسم نمیخوام برم بایدبریدتاهمدیگرروبشناسید

  6. 3 کاربر از پست مفید roseflower تشکرکرده اند .

    Nina s (چهارشنبه 28 اسفند 92), واحد (پنجشنبه 07 فروردین 93), شیدا. (چهارشنبه 28 اسفند 92)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 شهریور 96 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    3,326
    سطح
    35
    Points: 3,326, Level: 35
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 43 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزيز حالت ايده ال براى من اينه كه در طول سفر هم كنار هم باشيم مسلما براى من خيلى سخته بعد از چند سال كه اين همه به هم وابسته شديم الان چند هفته همديگر رو نبينيم. ولى بايد جايى من باشى و چندين سال دورى و تنهايى و غربت كشيده باشى تا منو درك كنيد و بدونين ٢ هفته چقدر كمه.
    متاسفانه اكثرا همين طورى به اين قضيه نگاه مى كنن و كسى حس و حال منو درك نمى كنه.
    وقتى بعد از كلى وقت با يه عالم دل تنگى مى خواى برگردى دوست دارى وقتت رو با عزيزات بگذرونى و خاطراتت رو زنده كنى. البته كه اگه وقت بيشترى داشتيم حتما سعى مى كرديم به همه سر بزنيم.
    منم بخوام همسرم ٢ هفته نمياد خونه ما، اگه هم بياد خانوادشم ميان ، اين جورى ٢ هفته مهمونى رو دست مادرم ميزارم و بنده خدا مادرم سختش ميشه. اصلا چرا وقتى همسرم راحت نيست دو هفته پيش خانواده من باشه به زور نگهش دارم كه بهش سخت بگذره؟
    حساب كردم كلا يه هفته در راه سفر هستيم، ٤ روز كه رفت و برگشت سفرمون، ٦ تا ١٤ ساعت هم تو راه بين شهرى! كسى به اين چيزا فكر مى كنه؟ چقدر بايد نگران باشم تو اين جاده ها كه خودم يا همسرم به سلامت برسيم به مقصد.
    كسى تو اين چند سال يادى از ما كرده اصلا، كه من ذوق داشته باشم وقتم رو باهاشون بگذرونم. اين همه من زنگ زدم احوال پرسى يا تبريك عيد هاى مختلف ولى يه بار نشد زنگ بزنن به همسرم و با من حرف بزنن! ولى همه فقط توقع دارن بدون اينكه شرايط طرف مقابل رو درك كنن!
    البته اقوام خودمم به همين صورت بودن براى همسرم.( يعنى همون سالى يه بارى كه ممكنه زنگ بزنن متاسفانه فقط با من حرف مى زنن)
    ویرایش توسط Nina s : چهارشنبه 28 اسفند 92 در ساعت 23:00

  8. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    عزیزم من هم چندین ساله که ازایران دور هستم و بارهای اول خیلی برام مدیریت زمانی سخت بود و می تونم درک کنم دلتنگی یعنی چه. اینا رو گفتم که بدونی درکت می کنم اما می خوام اونچه که از تجربه خودم دارم برات بگم:

    1- سعی کن کمتر ذهن خودت رو درگیر تعداد روز، ساعتها، و دقیقه ها کنی. الان لازمه که خوشحال باشی از دیداری دوباره حتی اگر برای لحظه ای باشه. لحظه لحظه هاش رو برای شاد بودن غنیمت بدون. کیفیت لحظه ها مهمتر از کمیتشونه

    2- اگر می تونی سعی کن مقداری از روزهایی که قراره کنار خانواده همسرت باشی خانواده خودت رو قانع کنی که اونها هم باهات باشن (به بهانه یک سفر به یک شهر دیگه و آشنایی با یک فرهنگ و سنت دیگه )یعنی اگر قراره 10 روز (با حساب دو استان متفاوت) پیش خانواده همسرت باشی 5 روزش خانوادت پیشت باشن.

    3- سر اینکه کجا باشید بحث و جدل نکن. چون با این راه هیچوقت نمی تونی به نتیجه دلخواهت برسی. فکرهای منفی رو از ذهنت بریز دور (مثل اینکه کی تلفن زده، غریبن ، معذبی و ....) سعی کن دلت رو اول صاف کنی و بعد با زبونت یکی کنی و بعد به همسرت و مادرش بگی که خیلی دوست داشتی که اونقدر زمان زیاد داشتی تا دل سیر همشون رو ببینی. تو هم واقعا دلت برای همه خیلی تنگ شده و از اینکه زمان محدودی داری خیلی ناراحتی. اما سعی می کنی تمام تلاشت رو بکنی که دل کسیو نشکونی. بگو می خوام اول شما رو ببینم برای همین اول میام پیش شما و بعد میرم پیش خانواده خودم. اونجام که باشم دلم با شماست. انشائ الله توی سفرهای بعدی سعی می کنیم مرخصی بیشتری بگیریم. حالا هم دوست دارم هم دل مادر پدرمم بذست بیارم هم دل شما رو. شما که راضی نیستید یکوقت پدر و مادرم ناراحت بشن از دستم؟

    کلا اگر سعی کنی زبون نرم داشته باشی و با زبون همسر و مادرش رو راضی نگه داری خیلی بهتر می تونی زمانت رو خودت مدیریت کنی و بعد هم همه اینطور خوشحالتر خواهند بود.

    4- هر اتفاقی افتاد و هر طور که در نهایت شرایط پیش رفت سعی کن تنها به این فکر کنی که این فرصتیه برای باز شدن دلت نه نگرانی و ناخوشی.

    موفق و شاد باشی.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  9. 4 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (پنجشنبه 29 اسفند 92), Nina s (پنجشنبه 29 اسفند 92), واحد (پنجشنبه 07 فروردین 93), ساحل75 (یکشنبه 10 فروردین 93)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 شهریور 96 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    3,326
    سطح
    35
    Points: 3,326, Level: 35
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 43 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسى دلجوى عزيز، خيلى خوشحالم كه دركم مى كنى. اين اولين باره كه بعد ازدواجم دارم مى رم خونه پدريم اونم بعد چند سال و با يه عالم دل تنگى، اصلا دوست ندارم يه ذره كدورت و ناراحتى پيش مياد. دلم مى خواد يه سفره خاطره انگيز بشه برامون. برا همينم دوست دارم همسرم كاملا راحت باشه.
    متاسفانه خانواده من نمى تونن منو همراهى كنن، من بايد تنها برم.
    اولش هم مى ريم خونه مادر شوهرم اينا. بعدش با هم چند روز ميان شهر ما و از اونجا مى رن پيش اقوامشون. همسرم به من گفت "چون مى دونم موقع خداحافظى از خانواده برات سخته نميخوام تنها برگردى و منم يه روز زودتر باز ميام كه موقع جدايى پيشت باشم" ولى من بهش گفتم نه نمى خوام دو بار بياى شهر ما خسته مى شى تو جاده هم خطرناكه و هر چى سفرهاى بين شهرى رو كمتر كنيم خيال منم راحت تره و گفتم هر چند روز ميخواى بياى همون اخر سر بيا. با اين كه مى دونم ممكنه خانوادم ناراحت بشن كه دامادشون بعد يه ما ايران بودن چند روز اخر رو بره پيششون ولى من گفتم با خانوادم صحبت مى كنم و اونا هم درك مى كنن. وقتى خودم اينجورى هستم دوست دارم اونا هم راحتى منو در نظر بگيرن. نه فقط به اين فكر كنن كه ممكنه با نرفتن من به خانواده درجه ٢ بى احترامى بشه.
    مادر شوهرم كلا خانم خوبيه ولى يه سرى چيزا داره كه ناراحتم مى كنه. مثلا خيلى خيلى مى خواد به خانوادش و اطرافيانش اهميت بده طورى كه من احساس مى كنم من اولويت اخرش هستم. مثلا اولين بارى كه رفتم خونشون، يكى از اشناهاشون مارو دعوت كردن. وقتى ناهار تمام شد مادر شوهرم گفت شما ديگه زحمت نكشين، نينا مى شوره ظرفارو. من خيلى بهم بر خورد، منه تازه عروس اونم واسه باره اول پاشدم همه ظرفارو شستم و حرفى نزدم. اصلا اينقدر گيج شده بودم كه نمى دونستم چه عكس العملى بايد نشون بدم . يا اين كه زبانشون فرق داره و من متوجه نمى شم مخصوصا وقتى مهمون دارن ديگه اصلا فارسى حرف نمى زنن و من بايد يه گوشه بشينم خب خيلى سخت مى گذره. دوست داشتم حداقل به احترام من كه متوجه نمى شم فارسى صحبت كنن . برا اين موضوعاتم هست كه دلم نمى خواد تو اين سفر از اين چيزا ببينم و اوقاتم تلخ بشه.

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 شهریور 96 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    3,326
    سطح
    35
    Points: 3,326, Level: 35
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 43 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اين دومين باره كه همسرم داره سفر رو كنسل مى كنه. به من ميگه تو برو و بيا. از يه طرف دلم نمياد تنهاش بزارم از يه طرفم ديگه دق كردم اينجا دلم مى خواد برم خانوادم رو ببينم. نمى دونم چكار كنم :(
    خواهشا يه كم همفكرى كنيد باهام. گاهى احساس مى كنم افسرده شدم اينجا.
    ویرایش توسط Nina s : پنجشنبه 07 فروردین 93 در ساعت 01:26

  12. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    یعنی چی ؟ یعنی سفرتون کنسل شد؟ چرا؟

  13. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 شهریور 96 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    3,326
    سطح
    35
    Points: 3,326, Level: 35
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 43 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط واحد نمایش پست ها
    یعنی چی ؟ یعنی سفرتون کنسل شد؟ چرا؟
    براى همسرم كارى پيش اومده كه نمى تونه بياد. ديروز بليطش رو كنسل كرد ولى مال من رو كنسل نكرد. حالا من نمى دونم چكار كنم.
    مى دونم كه اگه تنها برم خيلى بهش سخت ميگذره و عذاب وجدان دارم بخوام تو شرائط پيش اومده تنهاش بزارم. اما از نظر روحى ديگه نميكشم و به اين سفر نياز دارم.
    ویرایش توسط Nina s : پنجشنبه 07 فروردین 93 در ساعت 09:41


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.